SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
شاید دیگر بیکاری آن مسئله همیشگی نیست که خانوادهها و جوانان را به خود مشغول کند، چرا که به موضوعی کلیشهای تبدیل شده است و به نوعی جوانان این شهر به بیکاری خو گرفتهاند و بیکاری نیز، مانند دیگر کارهای روزانه رنگ روزمرگی به خود گرفته و مانند دیگر کارهای روزانه به امری عادی در زندگی تبدیل شده است.
دستفروشی زنان ...
تا چندی پیش دستفروشی شغلی مختص مردان بود، اما مدتی است که زنان هم در این عرصه دستکمی از مردان ندارند، با آنان وارد میدان رقابت شدهاند و به این عرصه نیز ورود پیدا کردهاند.
از یکی از خیابانهای پر رفت و آمد شهر عبور میکنم در گوشه و کنار این خیابان بساط مختلفی چیده شده است.
این بساط چیدن دیگر مختص مردان نیست، چند وقتی است که زنان این دیار نیز در گوشه و کنار بساط خود را پهن میکنند.
به نوعی میتوان گفت؛ اجبار و فشار زندگی این زنان را به این میدان کشانده است.
جای بسی خرسندی است که هنوز تعداد زنان فروشنده در این شهر زیاد نیست، اما آن طور که پیدا است قبح این کار روز به روز در بین زنان کمتر شده و بر تعداد دستفروشان زن افزوده میشود.
پیرزنی با لباس محلی در این خیابان امرار معاش میکند.
در بساطش گردو، برگ زردآلو، رب انار و کشمش پیدا میشود.
از او میپرسم که از درآمد روزانهاش راضی است؟
میخندد و میگوید: ((الحمدلله)) راضیم به رضای خودش...
از او دور میشوم ...
در کنار هتل قدیمی شهر، زن میانسالی دیگری بساط کرده است. صورتش را با روسری پوشانده، در بساطش کیسه حمام و سنگ پا پیدا میشود و در چهره رنگ پریدهاش، رنگ تنگدستی هویداست.
کنارش مینشینم، وضعیت زندگیاش را جویا میشوم:
- شوهرم چند سالی است فوت کرده است.
ـ سه بچه دارم، دختر بزرگم ازدواج کرده است و دختر کوچکترم درس میخواند، پسرم مریض است و کلیههایش درد میکند زمانی سالم بود کارگری میکرد.
ـ خانهای قدیمی کرایه کردهام، باید بتوانم کرایه خانه و خرج زندگی را تامین کنم، کاری غیر از این نمیتوانم بکنم!
او را با چشمانی پر از اشک و دنیای مشکلاتش تنها میگذارم.
چند روز بعد باز هم از آن خیابان عبور کردم. این بار زن جوان دستفروشی توجهام را به خود جلب کرد.
رومیزی ملیلهدوزی شده را برای فروش عرضه میکند، از شرم نگاهش را از من میدزد. گویی دیگر با سیلی سرخ نگه داشتن صورت معنایی برایش نداشت.
با اکراه پاسخم را میدهد.
ـ دو فرزند دارم، دخترم دانشجو است.
از هیچ کس کوچکترین کمکی نگرفته و نمیگیرم،خودم سرپرست خانوادهام.
از شوهرش میپرسم؛
سری تکان میدهد و از پاسخ دادن امتناع میورزد. دوست ندارم در موردش حرف بزنم...
تاکنون مسئولان بهطور جدی برای این پدیده فکری نکردهاند و شاید دلیلش این باشد که این پدیده تازه شیوع پیدا کرده است.
ارگانها و اداراتی که متولی هستند باید برای ساماندهی این زنان برنامه ریزی کنند،بسیاری از این زنان قابلیت توانمند شدن، کار کردن سالم و حضور فعال در جامعه را دارند و بیشک دخالت نیروهای انتظامی پاک کردن صورت مساله است.
این زنان، مانند سایر افراد جامعه حق استفاده از حقوق اجتماعی را دارند و شاید در صورت عدم رسیدگی در معرض آسیبهای اجتماعی قرار بگیرند شایسته است.
منبع : فارس