۱

نظرات متفاوت آيت الله جناتي

کد خبر: ۳۵۴۸
۰۰:۰۰ - ۱۲ شهريور ۱۳۸۷
آيت‌‌الله جناتي از معدود مراجعي است که مرد بودن را در مرجعيت تقليد شرط نمي‌داند و اساسا تاثير جنسيت را بر احراز موقعيت‌هاي معنوي و امتيازات مادي جايز نمي‌داند. در يکي از آخرين روزهاي برفي سال گذشته ميهمان بيت ايشان بوديم و در حالي که برف کوچه را پر کرده بود، به گفت‌‌وگو درباره حوق زنان و ضرورت بازنگري در قوانين نشستيم. کوچه را صداي دستگاه‌‌هاي برف‌روب شهرداري قم پر کرده بود و آيت‌الله جناتي به کنايه مي‌گفت: کوچه‌هاي علماي دولتي زودتر برف‌روبي مي‌شوند. ‌

حضرت آيت‌الله جناتي در آستانه دور تازه‌اي از انتخابات رياست‌جمهوري قرار داريم و مي‌دانيد که سال‌ها است بر سر رياست‌جمهوري زنان بحث است و عده‌اي با استناد به کلمه رجال سياسي که در قانون اساسي آمده با آن مخالفت مي‌کنند. آيا حضرتعالي به عنوان يک مجتهد صاحب فتوا، رياست‌جمهوري زنان را مجاز مي‌دانيد؟ ‌

- تصدي رياست‌جمهوري توسط زنان هم مثل مرجعيت و قضاوت زنان هيچ منعي در اسلا‌م ندارد. در پايان جلد اول توضيح‌المسائل نيز به‌گونه واضح جواز تصدي مقام رياست‌جمهوري و قضاوت را براي زنان روشن کرده‌ام. اين موضوع را اخيرا هم در جلسه‌اي که در استانداري قم و با حضور جمعيت زنان ايران داشتيم مطرح کردم. البته ورود در اين مباحث و گفتن اين حرف‌ها هزينه دارد. آنهايي که زياد منبر رفته‌اند ياد دارند که چطور موضوع بحث را از فراز و نشيب مصون بدارند اما ما که منبري نيستيم و مثل درسي که مي‌گوييم آنجا هم سخن گفتيم. در آنجا مطرح شد اگر از علماي شيعه سوال کنيد که زن مي‌تواند رئيس‌جمهور شود يا نه اکثرا مي‌گويند نه. از علماي سني هم بپرسيد مي‌گويند جايز نيست. به آنها مي‌گوييم دليل شما چيست؟ چون انسان‌ها که بر اساس زن و مرد بودن با يکديگر فرق‌نمي‌کنند. در امور مديريتي و هر قسم ديگري از امور اصلا‌ جنسيت مطرح نيست و توانايي فکري و دانايي و تدبير و مهارت است که مطرح است. مي‌خواهد زن باشد، مي‌خواهد مرد. اين شرايط بايد براي زمامدار محقق شود. اما ادله علماي مخالف که شما مي‌خواهيد بدانيد چيست؟ مي‌گويند به دليل اينکه پيغمبر(ص) فرمودند ما هم مخالفت مي‌کنيم. سوال مي‌کنيم پيغمبر(ص) چه فرمودند؟ اشاره مي‌کنند به اينکه ايشان فرموده است <لم يفلح قوم ملکتهم الا‌مراه> به اين معني که ‌اگر زني زمامدار مملکتي شود، آن مملکت رستگار نخواهد شد.اين دليل آقايان مخالف‌ است.

شما اين روايت را معتبر مي‌دانيد؟ ‌

- اين روايت از پيامبر(ص) نقل شده ‌است اما اساس و پايه ندارد. شما اول بايد ببينيد اين ‌روايت را چه کسي نقل کرده ‌است؟ حسن‌ابن ابوبکره.کسي که به زوجه پيامبر، عايشه بسيار بي‌احترامي مي‌کرد و مثلا‌ وقتي که عايشه از کوچه‌اي عبور مي‌کرد از او روي برمي‌گرداند. در جنگ جمل هم که عايشه شرکت داشت عده‌اي به حسن‌ابن ابوبکره گفتند چرا در جنگ جمل شرکت نمي‌کني و اصرار کردند که او هم شرکت کند. او هم از قول پيامبر (ص) چنين روايت کرد. يعني روايتي که ابوبکره براي شرکت نکردن در جنگ ساخته بود نقل شده و مورد پذيرش هم قرار گرفته است، در حالي که حديثي که مورد استدلا‌ل قرار مي‌گيرد بايد مراحلي را طي کند. بايد از چهار فيلتر عبور کند و در مرحله اول کساني از علماي حديث و رجال که مجتهد باشند بايد آن را بررسي کنند که چه کسي آن را روايت کرده است. نکته دوم اينکه آيا اين روايت دلا‌لتي بر معناي مقصود که حرام است يا حلا‌ل دارد يا نه؟ کساني که در علم اصول مجتهد هستند اين بخش را بررسي مي‌کنند. نکته سوم که بايد بررسي شود اين است که‌ اصلا‌ به چه مناسبت امام يا پيامبر اين سخن را گفته‌اند؟ آيا در مقام تقيه بوده است؟ مخاطبان اين سخن چه امروز اين مسائل بيشتر جا افتاده است و مسائلي مثل ازدواج دائم با اهل کتاب، طهارت مطلق ذاتي انسان، حليت ذبايح اهل کتاب، اجاره رحم، حاملگي زن از راه اسپرم مرد اجنبي براي زني که شوهرش عقيم است و رضايت به اين کار دارد و ده‌ها مساله ديگر که ما پيش از اين مطرح کرده‌ايم خوشبختانه جا افتاده است. بازنگري در منابع اجتهادي هم شروع شده و ديگر براي چنين حرف‌هايي تکفير نمي‌کنند. شما مي‌خواهيد ناگهان پس از 1400 سال که اين حرف‌ها زده شده‌اند و گفته‌اند حتي زن نبايد از خانه بيرون بيايد و انگشت سبابه‌اش را هنگام حرف زدن در دهان بگذارد که صدايش تغيير کند، ناگهان همه چيز عوض شود؟ ‌ کساني‌ بودند؟ جلسه چه بوده است؟ ممکن است مصلحتي در نظر بوده باشد و اينها همه بايد بررسي شود. مرحله چهارم هم اين است که بايد ببينند آيا اين روايت معارض دارد يا ندارد؟ بنابراين نمي‌توان هر روايتي را به‌عنوان حکم خدا نقل کرد و بر اساس آن قانون گذاشت. اين مسائل بايد به صورت کامل بررسي شود لذا حقوق زنان که الا‌ن واقعا ضايع مي‌شود به دليل چنين مسائل و چنين رواياتي است که با استناد به آن زنان را از تمام مزايا محروم کرده‌اند. البته امروز که شرايط بهتر شده است، روزگاري بود که حتي زن اگر از کوچه عبور مي‌کرد بايد از کنار مي‌گذشت... ‌

اين روايات ضدزن را که مي‌فرماييد جعلي هستند، چه کساني مي‌ساختند و ترويج مي‌دادند؟ ‌

- اينها همه ريشه در دوران بني‌عباس دارد. پنجاه ‌هزار حديث که بيشتر آنها هم ضدزن هستند در دوران بني‌عباس جعل شده‌ و مابين احاديث ما آمده‌اند؛ احاديث و رواياتي که اکثرا پايه و اساس ندارند. از طرفي بر فرض - تاکيد مي‌کنم که بر فرض - پيامبر هم چنين چيزي را فرمودند، شما بايد ببينيد چه زماني بوده که پيامبر چنين چيزي را فرمودند. زماني بود که خسروپرويز از بين رفته بود و مردم ايران به پادشاهي پوراندخت يا آذرميدخت ، دختران کسري نظر داشتند. اين حديث که ساختگي است اما بر فرض هم که بوده باشد در رابطه با اين واقعه تاريخي است که پيامبر اسلا‌م(ص) مي‌‌خواستند بگويند کسري که بود که حالا‌ پوراندخت که باشد؟ بر فرض هم که اين روايت درست باشد، به اين جهت گفته شده است نه اينکه عليه زنان بوده باشد. از سوي ديگر شما ببينيد امام علي(ع) چه مي‌گويد. ايشان مي‌گويد <احقکم به هذالا‌مر اعلمکم> يعني شايسته‌ترين شما براي اين امر عالم‌ترين شما است و گاه هم به معيار بصيرت اشاره مي‌کنند و به معيارهايي مانند مهارت و تدبير اشاره مي‌شود و اصلا‌ در بحث زمامداري هيچ کجا جنسيت مطرح نشده است. در مسائل اجتماعي و در اداره مملکت اصلا‌ و ابدا در هيچ کجاي دين اسلا‌م مساله زن و مرد مطرح نشده است. اما معلوم نيست کساني که مي‌گويند جايز نيست زن زمامدار بشود چرا تنها به همين حديث استناد مي‌کنند؟ ‌

درباره قضاوت زنان چطور؟ مي‌دانيد که تعداد زيادي از زنان تحصيلکرده در رشته‌هاي حقوقي و قضايي هستند که اجازه قضاوت به آنها داد نمي‌شود. آيا در دين اسلا‌م منع مشخصي براي قضاوت زنان وجود دارد؟ ‌

- مخالفان قضاوت زنان استدلا‌ل مي‌کنند که در روايت آمده است: <انظروا الي رجل منکم يعرف شيئا من قضايانا و جعلته عليکم قاضيا> و اين به آن معنا است که <مردي را که قضايا و موازين قضاوت ما را مي‌داند بر شما قاضي کرديم.> اين آقايان استدلا‌ل مي‌کنند که رجل مرد است و زن را شامل نمي‌شود و اين از ادله بسيار معروف ايشان است در حالي‌که فقط در جايي که <رجل> همراه با کلمه <امراه> بيايد مراد از آن <مرد> است و هرگاه که <رجل> تنها بيايد مراد از آن در مباني فقهي و اجتهادي <شخص> است نه <مرد.> اينجا هم مراد مرد نيست بلکه شخص انسان است و زن و مرد ندارد. از طرفي روايت است که <انظروا الي من روي حديثنا> و در اين روايت و بسياري ديگر از روايات اصلا‌ کلمه <رجل> وجود ندارد و مي‌گويد کسي که قاضي مي‌شود کسي است که به احاديث ما آگاهي دارد نه اينکه زن است يا مرد است. ضمن اينکه <رجل> هم اگر آمده باشد مراد <مرد> نيست، مراد <شخص> است.اگر مراد <مرد> باشد بايد در کنارش <امراه> آمده باشد. براي اين استدلا‌ل نظايري هم در قرآن هست. خداوند مي‌فرمايد: <ما جعل‌الله لرجل في قلبه جوفين ....> يعني قرار نداديم براي هيچ فردي دو قلب. اگر بخواهيم <رجل> را در اينجا <مرد> معنا کنيم آيا بايد استدلا‌ل کنيم که براي زنان دو قلب قرار داده شده است؟ اينطور که نيست. يا مثلا‌ در روايات مي‌پرسند که رجلي پيراهنش نجس شده است، چه بايد بکند؟ يا <رجل شک بين ثلا‌ث و ثاني>، در اينگونه روايات مراد از رجل، شخص است. ‌

در مباني و پايه‌هاي شناخت احکام اسلا‌مي رجل هر جا تنها باشد مراد شخص است. در احاديث و روايات مي‌فرمايد: <من روا حديثنا> که اصلا‌ در آن زن يا مرد نيست. نتيجه اين است که هر کس که موازين قضاوت را بداند مي‌تواند قضاوت کند، مي‌خواهد زن باشد يا مرد و اين محدوديت‌ها معنا ندارد و از اسلا‌م نيست. اسلا‌م مانعي براي زنان نگذاشته است بلکه زنان در دوران پيامبر(ص) بسيار آزاد بودند.

يعني مي‌فرماييد زنان در دوران پيامبر آزادتر از امروز بودند؟

- البته. بسيار آزادتر بودند.

پس بايد آرزو کنيم که ما هم در آن دوران زندگي مي‌کرديم!

- خانم به شما بگويم که بدانيد. در دوران پيامبر(ص) زن و مرد با هم مي‌نشستند و با هم برمي‌خاستند. هيچ منعي در معاشرت زن و مرد نبود و مردم بسيار راحت زندگي مي‌کردند. اصلا‌ در زمان پيامبر(ص) ما زنان مجتهد داشتيم. در زمان صحابه زنان مجتهد داشتيم و مردم به آنها رجوع مي‌کردند. در زمان تابعين هم همين‌طور. بعثت رسول خدا يا تشريع 23 سال طول کشيد. بعد از آن 100 سال زمان صحابه بود و بعد زمان تابعين که 70 سال طول کشيد. در ممکن است موضوع واحدي در دو زمان داراي حکم خاصي شود. ببينيد، زماني همه مي‌گفتند خريد و فروش خون نجس است و جايز نيست. تا زمان شيخ انصاري که مي‌گويد حرام است بلا‌خلا‌ف، يعني اصلا‌ اختلا‌في نيست اما الا‌ن همه متفقا مي‌گويند جايز است. چطور شده؟ اين تحول زمان است که موضوع را تغيير داده. ديروز مي‌خريدند و مي‌خوردند هيچ فايده که نداشت، ضرر هم داشت اما الا‌ن به عنوان ابزار پزشکي و نجات انساني از خطر مرگ به کار مي‌رود و حلا‌ل است. ديروز حرام بود چون فايده نداشت و الا‌ن که مي‌گوييم جايز است چون فايده پيدا کرده است. در مورد مسائل مربوط به امور زنان هم بايد همين سير طي شود. ‌ اين دوران 700 زن مجتهده داشتيم. البته در زمان تشريع به علما مجتهد نمي‌گفتند و عنواني به ايشان نمي‌دادند. حتي عنوان روات هم گفته نمي‌شد و به آنها قاريان يا قراء مي‌گفتند. در زمان صحابه راويان مي‌گفتند و در زمان تابعين هم مي‌گفتند محدثان و ما 700 زن محدث داريم در دوران تابعين و اين يعني ما زن مجتهد داشته‌ايم. اصطلا‌ح مجتهد تازه از نيمه قرن چهارم و از زمان شيخ طوسي پيدا شد. مجتهد يعني کسي که احکام را با عبارات خود بيان مي‌کند و ما از اين زنان مجتهد کم نداشته‌ايم. ‌

پس چه شد که در طول تاريخ به جايي رسيديم که امروز حتي با قضاوت زنان هم مخالفت مي‌شود چه رسد به اجتهاد آنان؟ ‌

- از زمان بني‌عباس شروع به حذف زنان کردند. زمان صحابه، زمان پيامبر، زنان مجتهد بودند و اصلا‌ زن امام جعفر صادق(ع) خودش يکي از مجتهدان زبردست مشهور بود. حميده، مادر امام موسي کاظم(ع) يکي از بزرگ‌ترين راويان بود. ببينيد چقدر آزادي بوده است؟ کسي مي‌رفت نزد امام صادق(ع) مي‌پرسيد اين بچه را مي‌خواهيم محرم کنيم و به حج ببريم چه کنيم؟ حضرت مي‌فرمودند: <تلقي حميده> يعني برويد حميده را ببينيد و از او بپرسيد. امام صادق(ع) به زنش ارجاع مي‌داد. در زمان خود پيامبر(ص) از ام‌سلمه و عايشه و حضرت زهرا(س) سوال مي‌کردند. نزديک دوسوم احاديث اهل سنت از عايشه نقل شده است. مردم سوالا‌تي مي‌کردند که آدم خجالت مي‌کشد بگويد اما در کتاب‌ها هست. منتها ما شيعه مي‌گوييم اينها دروغ است يا به مسائلي پرداخته شده است که تلقي عدم رعايت شرم و حيا از آن مي‌شود. زنان ديگر هم بوده‌اند که از آنها سوال مي‌کردند. اينها مراجع تقليد بودند. به حميده مي‌گفتند <سبيکه الذهب> يعني <طلا‌ي ريخته شده>، آنقدر که ملا‌ بود. آزادي در دوران ائمه و پيامبر آنقدر بود که مردم به سادگي مي‌رفتند به منزل امام صادق(ع) مراجعه مي‌کردند و مساله مي‌پرسيدند و به زن ايشان هم مراجعه مي‌کردند. آيا الا‌ن چنين آزادي‌اي وجود دارد؟ امام صادق(ع) مي‌فرمودند: <رب امراه افقه من الرجل> يعني چه بسا زني آگاهي و فقاهت و دانايي و علمش بيش از مرد باشد. ائمه ما چنين ديدگاهي درباره زنان داشتند اما بعدها زمام امور و دين افتاد به دست بني‌اميه و بني‌عباس و عده‌اي مقدس‌نما که زنان را از مزايا محروم کردند. بعد هم که افتاد دست کساني که منجر به مردسالا‌ري شد. ‌

آيا آزادي‌هاي اجتماعي هم براي زنان بيش از امروز بود؟ ‌

- نمونه‌اي به شما مي‌گويم تا ببينيد تا چه حد زنان آزاد بودند. پيامبر(ص) درباره اخلا‌قيات سخنراني مي‌کردند و اين را شيعه و سني هم نقل مي‌کنند. پيامبر(ص) در ارتباط با قضاياي زن و مرد و اجتماعيات سخنراني مي‌کردند. زني بلند شد و گفت من قصد ازدواج دارم اما شوهري نيافته‌ام و در تنگنا هستم. پيامبر گفت من رسيدگي مي‌کنم و همان‌جا رو به مردم کرد و گفت مردم آيا کسي هست که ازدواج با اين زن را قبول کند و مردي از ميان جمع اعلا‌م آمادگي کرد. پيامبر پرسيد مهريه چه مي‌شود؟ مرد گفت من مالي ندارم. فقط مي‌‌توانم چند سوره قرآن را به اين زن تعليم بدهم. زن هم قبول کرد و پيامبر همان ‌جا در جلسه سخنراني خود عقد را خواند و زن و شوهر بيرون رفتند. يعني تا اين حد آزادي بوده است. مردم در بيان خواسته‌هايشان آزاد بودند. حالا‌ الا‌ن چنين چيزي اصلا‌ ممکن است ؟ اگر زني چنين چيزي را طرح کند برخي خواهند گفت اين زن ديوانه است! ‌

شما از جمله علما و مراجعي هستيد که فتواي مجاز بودن مرجعيت زنان را داده‌ايد. با چه استدلا‌لي مي‌فرماييد زن مي‌تواند مرجع تقليد شود و ادله مخالفان شما که اتفاقا کم هم نيستند چيست؟ ‌

- خوشبختانه الا‌ن مي‌شود اين مسائل را مطرح کرد. اگر کسي اين نظريه را سابق بر اين مطرح مي‌کرد شايد مورد سرزنش و توهين قرار مي‌گرفت چون آن زمان حرف‌هاي تازه را نمي‌شد زد. اين هم سخن امروز ما نيست که زن مي‌تواند مرجع تقليد بشود. تقريبا 35 سال است که‌ ما وارد اين رشته شده‌ايم و اين بحث را مطرح کرده‌ايم که مرد بودن در مجتهدي که مورد تقليد قرار مي‌گيرد، شرط نيست و در جلد اول توضيح‌المسائل در مساله هفتم هم به‌گونه صريح آورده شده است که مرد بودن در تقليد شرط نيست. مرجعيت زن در اسلا‌م هيچ منعي ندارد. اجتهاد او هم همين طور. اما در مخالفت با اين امر، ادله‌ ي خيلي سستي مي‌آورند مثل اينکه مقلد بايد به مرجع تقليد خود مراجعه کند و چون مرجع زن است و مقلد مرد، اشکال دارد. ما مي‌پرسيم مگر برعکس‌اش مشکلي دارد؟ آيا مقلد زن نزد مرجع تقليد مرد نمي‌رود؟ زن حجاب اسلا‌مي دارد و به مرجع‌تقليدش مراجعه مي‌کند و برعکس‌اش هم ممکن است. اينها ادله سستي است. زن هم مي‌تواند مرجع باشد، مثل همان مجتهده معروف اصفهان، مجتهده امين که دوره تفسير دارد و فلسفه نوشته است. علا‌مه طباطبايي، فيلسوف بزرگ و صاحب <الميزان> براي ديدار اين بانوي مجتهده به اصفهان مي‌رود و از ايشان مطلبي مي‌پرسد و به آن خانم مي‌گويد اين مطلب من است و من مي‌دانم که شما مي‌توانيد جوابش را زن هم مي‌تواند مرجع باشد، مثل همان مجتهده معروف اصفهان، مجتهده امين که دوره تفسير دارد و فلسفه نوشته است. علا‌مه طباطبايي، فيلسوف بزرگ و صاحب <الميزان> براي ديدار اين بانوي مجتهده به اصفهان مي‌رود و از ايشان مطلبي مي‌پرسد و به آن خانم مي‌گويد اين مطلب من است و من مي‌دانم که شما مي‌توانيد جوابش را بدهيد. لذا دليل تقليد در مرجعيت مرد بودن نيست بدهيد. لذا دليل تقليد در مرجعيت مرد بودن نيست. اين را در رساله عمليه هم آورده‌ام. روايت هم داريم که <من کان من الفقها صائنا لنفسه...> که اشاره دارد به تمام فقها، دانايان و آگاهان که هم زن و هم مرد را شامل مي‌شود. ولي مهمتر از تمام اين دلا‌يل حکم عقل است که مي‌گويد نادان بايد به دانا رجوع کند و اصلا‌ دليل مهم تقليد همين حکم عقل است. نادان هم مي‌تواند زن باشد و مي‌تواند مرد باشد. دانا هم همين‌طور و در اينجا جنسيت مطرح نيست. شايد بگويند زنان زيادي نتوانسته‌اند به مرحله اجتهاد برسند. ما هم قبول داريم. اما هر کسي اين توانايي را داشته باشد که بتواند احکام اسلا‌مي را از نخستين منبع اجتهادي که قرآن است و دومين منبع اجتهادي که سنت رسول خدا و اوصياي اوست استخراج کند، مي‌تواند مرجع تقليد باشد. لذا قاطعانه مي‌توان گفت زن هم مي‌تواند مرجع تقليد باشد.

پس اگر ديدگاه اسلا‌م و پيامبر(ص) به زنان تا اين حد با آزادانديشي همراه است، چرا در زمينه‌هايي مثل حق طلا‌ق يا حق حضانت و موارد مشابه ديگر همه حقوق از آن مردان است؟ ‌

- اينطور نيست. همه حقوق از آن مردان نيست. زن هم مي‌تواند شرط کند. قرآن هم حق طلا‌ق را به‌گونه مطلق به مرد نداده است و جهت آن هم اين است که در جامعه آن روز زنان بسيار عقب‌مانده بودند اما امروز زنان مي‌توانند شرط براي حق طلا‌ق بگذارند و هيچ اشکالي هم ندارد.

آيا دقيقا به دليل تغيير شرايط زمانه نبايد در اين قانون و قوانين مشابه بازنگري شود؟

- البته که بايد بشود. من سال‌ها است که براي بازنگري فرياد مي‌زنم. حرف من هم همين است. بايد در مباني و ادله بازنگري شود و مصالح جامعه آن روز و امروز بايد بررسي شود. بعد از آنکه امام خميني(ره) قانون تحول اجتهاد و نقش زمان و مکان در اجتهاد را بيان کردند، من از معدود کساني بودم که اين موضوع را دنبال کردم وگرنه عليه خود حضرت امام هم آن زمان نامه نوشتند ولي من تعقيب کردم و تا الا‌ن هم همچنان دنبالش هستم. جمله‌اي که مطابق شرايط آن زمان گفته شد بايد ديد در زمان ما چگونه است و چه تاثيري مي‌تواند داشته باشد. يک بحث داريم با اين عنوان که با تحول شرايط زمان حکم خدا تغيير نمي‌کند زيرا زمان ظرف احکام است و نه موضوع بنابراين با تغيير شرايط زمان موضوعات احکام تغيير مي‌کند و زماني که موضوع تغيير کند بايد بر اساس مباني و ادله ديگر حکم ديگري بر آن بار شود. پس ممکن است موضوع واحدي در دو زمان داراي حکم خاصي شود. ببينيد، زماني همه مي‌گفتند خريد و فروش خون نجس است و جايز نيست. تا زمان شيخ انصاري که مي‌گويد حرام است بلا‌خلا‌ف، يعني اصلا‌ اختلا‌في نيست اما الا‌ن همه متفقا مي‌گويند جايز است. چطور شده؟ اين تحول زمان است که موضوع را تغيير داده. ديروز مي‌خريدند و مي‌خوردند هيچ فايده که نداشت، ضرر هم داشت اما الا‌ن به عنوان ابزار پزشکي و نجات انساني از خطر مرگ به کار مي‌رود و حلا‌ل است. ديروز حرام بود چون فايده نداشت و الا‌ن که مي‌گوييم جايز است چون فايده پيدا کرده است. در مورد مسائل مربوط به امور زنان هم بايد همين سير طي شود. ‌

با وجود نکاتي که شما مطرح مي‌کنيد و بازنگري‌اي که به آن اعتقاد داريد اما همچنان زنان از بسياري از حقوق خود محروم هستند.

شما عجله مي‌کنيد. به هر حال طرح اين مباحث کمي از خودگذشتگي مي‌خواهد. اين استدلا‌ل‌ها را که دنبال کنيد، ممکن است گفته شود که بي‌دين هستيد که چنين حرف‌هايي مي‌زنيد. لذا کسي که به دنبال طرح اين مباحث است بايد از خودش بگذرد. البته امروز اين مسائل بيشتر جا افتاده است و مسائلي مثل ازدواج دائم با اهل کتاب، طهارت مطلق ذاتي انسان، حليت ذبايح اهل کتاب، اجاره رحم، حاملگي زن از راه اسپرم مرد اجنبي براي زني که شوهرش عقيم است و رضايت به اين کار دارد و ده‌ها مساله ديگر که ما پيش از اين مطرح کرده‌ايم خوشبختانه جا افتاده است. بازنگري در منابع اجتهادي هم شروع شده و ديگر براي چنين حرف‌هايي تکفير نمي‌کنند. شما مي‌خواهيد ناگهان پس از 1400 سال که اين حرف‌ها زده شده‌اند و گفته‌اند حتي زن نبايد از خانه بيرون بيايد و انگشت سبابه‌اش را هنگام حرف زدن در دهان بگذارد که صدايش تغيير کند، ناگهان همه چيز عوض شود؟ ‌

پس شما به آينده خوشبين هستيد؟ ‌

بله هستم. به‌عنوان کسي که دستم در کار است خوشبين هستم. همين که شما مي‌بينيد من الا‌ن سالم در کنار شما نشسته‌ام نشانه اين است که مي‌توان به آينده خوشبين بود. ‌

نظرتان به‌عنوان يک مرجع تقليد درباره وضعيت حجاب زنان در جامعه ما چيست؟ ‌

- حجاب زنان از زمان بني‌عباس شروع به حذف زنان کردند. زمان صحابه، زمان پيامبر، زنان مجتهد بودند و اصلا‌ زن امام جعفر صادق(ع) خودش يکي از مجتهدان زبردست مشهور بود. حميده، مادر امام موسي کاظم(ع) يکي از بزرگ‌ترين راويان بود. ببينيد چقدر آزادي بوده است؟ کسي مي‌رفت نزد امام صادق(ع) مي‌پرسيد اين بچه را مي‌خواهيم محرم کنيم و به حج ببريم چه کنيم؟ حضرت مي‌فرمودند: <تلقي حميده> يعني برويد حميده را ببينيد و از او بپرسيد. امام صادق(ع) به زنش ارجاع مي‌داد. ما خوب است. خاطرم هست که گروهي از دين‌پژوهان به رياست خانمي از آلمان به خانه من آمده بودند و اين خانم اولين چيزي که از من پرسيد اين بود که چرا من را مجبور کرده‌اند که سياه بپوشم براي آمدن نزد شما؟ بنده گفتم اصلا‌ کار درستي نيست. بدترين رنگ در اسلا‌م رنگ سياه است و پيامبر مي‌گويد لباس سياه نپوشيد چون لباس فرعون است. <لا‌ يصلي فيه> يعني در لباس سياه نماز نخوانيد و در آن هم محرِم نشويد. بايد دانست که لباس حزب فاشيست موسيليني ايتاليايي و حزب نازي هيتلر آلماني سياه بوده است. رنگ سفيد که در مباني اسلا‌مي تاکيد شده يکي از دلا‌يل آن دور کردن آلودگي‌ها از بدن بوده است، اما لباس سياه در مناطق گرمسير علا‌وه بر جذب گرما و در صورتي که لباس‌ها اپل هم داشته باشد سبب پوکي استخوان خواهد شد. اما اگر تبليغات ديگري درخصوص استفاده از رنگ‌ها شده مساله ديگري است. بني‌عباس براي ايجاد رعب و وحشت ميان مردم سياه مي‌پوشيدند، واگرنه اسلا‌م مي‌گويد سفيد بپوشيد. زرد و سبز بپوشيد. ما اين حرف‌ها را اصلا‌ قبول نداريم. البته زنان هم در طول تاريخ شيوه‌هاي گوناگوني داشتند. برخي زنان سنت‌گرا هستند که رفتارهاي‌شان تنها برگرفته از آداب و رسوم جامعه‌اي است که در آن زندگي مي‌کنند. يک عده قشري‌گرا هستند که دنبال مطالب سطحي، غيرواقعي و خرافي هستند و دسته‌اي هم شيوه تجددگرايي دارند که هر طور شرايط زمان اقتضا کرد خود را هماهنگ مي‌کنند، چه منطبق با موازين اخلا‌قي باشد چه نباشد. نکته مهمي هم که نبايد فراموش کنيم اين است که زنان واقع‌گرا در طول تاريخ کم بوده‌اند، لذا خود زنان هم بايد تحولا‌تي در خودشان ايجاد کنند. ‌

اما گويا اين رنگ‌ها چندان مورد علا‌قه گشت‌هاي ارشاد سطح شهر نيست حاج‌آقا! ممکن است اين رنگ‌ها را بپوشيم و مصداق تبرج تلقي شود. کمااينکه چکمه خانم‌ها مصداق تبرج شناخته مي‌شود.

- اي واي بر من! تبرج زينت‌هاي خاص و سبک‌سري کردن را مي‌گويند. سبک‌سري زن و مرد هم با هم متفاوت است و هر کدام شکل خودش را دارد. اينها در اسلا‌م مشخص شده و بخشي از آن هم عرفي است. به ]...[ ربطي ندارد...نمي‌دانم والله... نمي‌دانم چطور چنين چيزي تبرج است ؟ در مباني ديني چنين چيزي سابقه ندارد. چهره و دو دست استثنا است و باقي بدن بايد پوشيده شود؛ همين. ‌

ائمه ما لباس سفيد مي‌پوشيدند، سبز آرام‌بخش است و اصلا‌ در متن خود قرآن آمده که زرد شادي‌بخش است. اما در ما ذهنيت غلطي وجود دارد که سبب مي‌شود همين بنده‌اي که الا‌ن اين حرف‌ها را مي‌زنم اگر زني را زردپوش در خيابان ببينم برايم عجيب باشد.

خانمي به من مراجعه کرد و گفت من هر بار 16 هزار تومان براي لباس کارم پرداخته‌ام و هر بار هم دانشگاه محل کارم ايراد گرفته‌اند که چرا رنگ و دوختش اين طور است. بايد بگويم آقايان من متاسفم که 1400 سال گذشته و مساله‌اي که در قرآن آمده و بيان شده و اصلا‌ يک بحث اجتهادي نيست بلکه هر عوامي در زبان عربي به صراحت آن را مي‌فهمد هنوز محل مناقشه و بحث است. در سوره نور درباره حجاب آيه است که مي‌گويد <وليضربن بخمرهن علي جيوبهن> در سوره احزاب آيه‌اي است که مي‌گويد <جلباب.> آنچه در سوره نور آمده براي کسبه و خاندان عادي عرب است و آنچه در سوره احزاب آمده مربوط به خاندان اشرافي عربي است. خاندان معمولي عرب همه جايشان پوشيده است. خمار (روسري)شان را بر سر مي‌اندازند اما گريبان‌ها هم از پايين ديده مي‌شود و سينه‌شان ديده مي‌شود. اسلا‌م مي‌گويد روسري‌هاي‌تان را طوري بپوشيد که تنها چهره‌تان پيدا باشد. پررنگ‌تر از اين هم نيست. اسلا‌م تنها همين را گفته است. اما خاندان اشراف و امرا و حکام لباس‌هاي شفوف يعني بدن‌نما مي‌پوشيدند. جلباب براي آنها است که وقتي بيرون مي‌رفتند روپوشي بپوشند که مورد اذيت از سوي جوانان هرزه قرار نگيرند. اين دستوراتي است که براي حجاب داريم. اما عقيده خود من اين است که زناني که در امور اجتماعي و در مجامع و ادارات هستند اگر امر داير شد بين حجاب اسلا‌مي با چادر يا بدون چادر، من مي‌گويم حجاب برتر حجاب اسلا‌مي است که وجه و کفين را حفظ مي‌کند. چرا که بدون چادر در هنگام کار بهتر مي‌توانند کار کنند و اين حجاب هم برتر از چادر است. اين هم که بعضي‌ها مي‌گويند زن بايد صورتش را هم بپوشاند حرف بي‌اساسي است. تمام علما و فقهاي ما از آن اولين‌شان، ابن عقيل عماني گرفته تا شيخ طوسي چهره و دو دست را مستثني دانسته‌اند.

اما برخلا‌ف نظر شما مثلا‌ در همين شهر قم اجازه ورود زنان غيرچادري را به حرم نمي‌دهند.

- بله. اگر خانمي چادر نداشته باشد در همين قم نمي‌گذارند برود حرم. خب چادر نداشتن که اشکالي ندارد. مهم اين است که اين خانم حجاب و پوشش اسلا‌مي نظر من اين است که غيرمسلمانان از هر نوع و قسمي که باشند (اهل کتاب، مشرکين و ملحدين) ذاتا و از نظر جسمي و بدني پاک هستند و اگر از چيزهايي که در نظر مسلمانان نجس است، اجتناب کنند، نجاست عرضي هم ندارند. طهارت ذاتي يهود و نصارا و زرتشتي‌ها را در نجف نوشتم و چاپ شد و همان 35 سال قبل هم که چاپ شد، محل بحث شد و غوغا به پا کرد. دارد که تمام بدن او به استثناي چهره و دو دستش را پوشانده است. اينها بر اساس ذوق خودشان است که چنين مي‌کنند. در برخي از موارد ديده مي‌شود که مردم سنت را تبديل به بدعت مي‌کنند و بدعت را به‌جاي سنت قرار مي‌دهند. اما اين ربطي به اسلا‌م ندارد. مثلا‌ روايت هست که زن بدون اذن شوهر حق خروج از منزل را ندارد اما اين بازنگري مي‌خواهد. بايد ببينيد روايات ديگر چه مي‌گويند؟ آيا اين روايت معارض دارد يا ندارد؟ حضرت امير فرموده‌اند: < ان آدم لم يلد عبدا و لا‌ امه و الا‌نسان کلهم احرار> يعني آدم بنده و کنيز نزاييده، همه انسان‌ها آزادند و يا مي‌فرمايند: <ان الله جعلک حرا و لا‌تجعل نفسک عبدا> يعني خداوند تو را آزاد خلق کرده. پس زن و مرد ندارد. اما پيامبر درباره زندگي مشترک مي‌گويد: <ان لکم علي نسائکم حقا و لهن عليکم حقوقا> به اين معنا که مرد بر زن يک حقي و زن بر مرد حقوقي پيدا مي‌کند. اجازه‌اي هم که گفته شده زن بايد از همسرش بگيرد، مخصوص جايي است که با حق مرد منافات دارد.

مثلا‌ خانم مي‌خواهد يک ماه برود اروپا يا دو ماه برود سفر. خب مرد حق همبستري دارد و بايد اينجا اجازه گرفت. اما مي‌خواهد برود منزل پدرش، قوم و خويش‌اش، کلا‌س درس و دانشگاه و سر کار، اجازه نمي‌خواهد. اين‌طور نيست که زن براي خروج از منزل به اذن شوهر نياز داشته باشد. بلکه اگر جايي برود که منافات با حق شوهر دارد - حقي که خدا برايش قرار داده - آن را بايد اجازه بگيرد. جاي فساد هم اگر مي‌گويند که خب مرد هم اگر جاي فساد برود بايد جلويش را گرفت. لذا اينها را اسلا‌م قرار نداده؛ اينها بدعت‌هايي است که تبديل به سنت شده است.

نظرتان درباره تذکراتي که در خيابان‌هاي شهر به مردم مي‌دهند و تعهدي که از افراد به‌ اصطلا‌ح بدحجاب گرفته مي‌شود چيست؟ ‌

- امر به معروف و نهي از منکر اخلا‌ق و حساب و کتاب مي‌خواهد و همين طور نيست که الا‌ن دارد اجرا مي‌شود. بايد شرايط زمان و مکان و عرف جامعه رعايت شود و نياز جامعه هم همين‌طور. پيامبر(ص) به عايشه مي‌گفت اهل تو جديدالا‌سلا‌م هستند وگرنه با آنها برخورد مي‌کرديم. پيامبر(ص) در شرايطي به مسجدالحرام مي‌رفتند که 360 بت بر ديوارها بود اما ايشان نمازشان را مي‌خواندند و عبادت مي‌کردند و مي‌رفتند.

ولي وقتي مکه را فتح کردند همه اينها را از ميان بردند. پس شرايط زمان بايد رعايت شود. شرايط احوالي و مکاني هم بايد رعايت شود. مثلا‌ تازه‌مسلماني در مسجدي که شخص پيامبر در حال سخنراني بودند بنا کرد به ادرار کردن. همه سروصدا و دعوا و حمله به او کردند که اين چه کاري است. پيامبر(ص) فرمودند ايرادي ندارد.

شرايط احوالي او را در نظر بگيريد... او تازه مسلمان است و تازه از باديه آمده و از اين اصول خبر ندارد. شما هم مسجد را بشوييد و به او بياموزيد حکم شرعي چيست. اما حق نداريد به او ناسزا بگوييد. در رعايت شرايط مکاني هم آمده است در دوران جنگ دست دزدي را مي‌خواستند قطع کنند و پيامبر اجازه ندادند و فرمودند اگر الا‌ن اين کار را بکنيد به دشمن ملحق شده و همه اطلا‌عات شما را فاش خواهد کرد. پيامبر(ص) همه اينها را رعايت مي‌کردند. اين ما هستيم که رعايت نمي‌کنيم. امر به معروف شرايطي دارد.بايد معروف را بداني، منکر را بداني و احتمال تاثير بدهي و ضرري هم برايت نداشته باشد. با ناسزا و شلا‌ق که نمي‌شود امر به معروف کرد.

- حضرتعالي نظراتي هم درباره طهارت ذاتي انسان داريد. اگر ممکن است توضيحاتي هم درباره اين موضوع بدهيد.

بله. نظر من اين است که غيرمسلمانان از هر نوع و قسمي که باشند (اهل کتاب، مشرکين و ملحدين) ذاتا و از نظر جسمي و بدني پاک هستند و اگر از چيزهايي که در نظر مسلمانان نجس است، اجتناب کنند، نجاست عرضي هم ندارند. طهارت ذاتي يهود و نصارا و زرتشتي‌ها را در نجف نوشتم و چاپ شد و همان 35 سال قبل هم که چاپ شد، محل بحث شد و غوغا به پا کرد. حدود سال 1351 بود. استدلا‌ل من هم اين است که خداوند فرموده: <کرمنا بني‌آدم>، يعني ما به بني‌آدم کرامت بخشيده‌ايم و آيا فقط من بني‌آدم هستم؟ اين‌طور نيست. آن گاوپرست هم بني‌آدم است. آتش‌پرست هم بني‌آدم است. همه ما بني‌آدم هستيم و از اين منظر اصلا‌ همه ما با هم برادر ديني به شمار مي‌آييم. ‌

و اما آيه <انما المشرکون نجس> که ظاهرا گوياي نجاست مشرکين است در کتاب فقه و کتاب‌هاي ديگر بحث کرده و ثابت کرديم که مراد از نجس در آن نجاست به معناي اصطلا‌ح نيست بلکه به معناي قداست روحي و معنوي است.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
سلام
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۹
سلام
متن از نظر نظم و ترتیب و پیوستگی دچار مشکل است و بعضا به هم ریخته می باشد.