۲

برای مادرم

کد خبر: ۳۴۳۴۱
۱۶:۲۳ - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
من گریه می کردم و تو کام مرا با تربت برداشتی تا من بفهمم گریه هایم را باید با صاحب این خاک آرام کنم، من بهانه می گرفتم و تو با قرآن برایم لالایی می خواندی تا من بدانم فقط باید برای این آیه ها بهانه بگیرم... من راه رفتن را توی مسجد یاد گرفتم، حرف زدن را توی هیئت!! همان مسجد و هیئتی که تو مرا با خود می بردی...و من با شمردن دانه های اشک تو شماره کردن را هم همانجا یاد گرفتم! یک دو سه.... هزار...نه! بی نهایت...
من همانجا یاد گرفتم که بابا آب نداد!!! بابا خودش هم تشنه رفت... همانجا یاد گرفتم که باید با آن در بسوزم... همانجا یاد گرفتم که باید اشک هایم را روی آتش آن در بریزم... همانجا یاد گرفتم که فقط باید از آن کوچه بروم و گرنه گم می شوم!.... همانجا یاد گرفتم.... من بسته به این در سوخته بزرگ شدم،نه! تو مرا دخیل این در سوخته بزرگ کردی....
مادر! چقدر مرا عاشق کردی....
این روزها که غرق غم و ناله ام، این روزها که اشک بی بهانه می بارد، این روزها که من عاشق تر از همیشه ام، این روزهای غریب فاطمیه....... این حدیث دائم توی سرم می چرخد: هر گاه نسیم محبت ما اهل بیت در دلتان وزیدن گرفت، در حق مادرتان بسیار دعا کنید...
مادرم! دستهایت را نه! قدم هایت را می بوسم...
منبع: وبلاگ ساعت یک و نیم آن‌روز
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
نظرات بینندگان
بنده علی
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۸
شکرخداکه از ازل به عشق تواسیرم،مادرمن گریه کنون توروضه داده شیرم
آره آقاتورودارم کی گفته من فقیرم ،تموم آرزوم اینه زیرعلم بمیرم
یک شخصی
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۹
من همانجا یاد گرفتم که بابا آب نداد!!! بابا خودش هم تشنه رفت......
ا
داغونم کرد