SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
آیت الله سبحانی، مرجع تقلید شیعیان در پاسخ به این سؤال که؛ فدک کجاست و ماهیّت حقوقی آن چیست؟ مرقوم داشتهاند: سرزمین آباد و حاصل خیزى که در نزدیکى خیبر قرار دارد و فاصله آن تا مدینه حدود 140 کیلومتر است، «فدک» نامیده مى شود.[1] از نظر قوانین اسلامى، سرزمین هایى که از طریق جنگ و نبرد فتح مى شوند، متعلق به عموم مسلمانان است، و به وسیله حاکمان اسلامى تحت عنوان «مفتوحة عنوة» اداره مى شود؛ ولى سرزمینى که بدون نیروى نظامى، از طریق صلح و سازش در اختیار پیامبر قرار گیرد، «انفال» و یا «فىء» و به اصطلاح امروزى «املاک خالصه» نامیده مى شود و از آنِ شخص پیامبر است و از درآمد آن نیازمندى هاى مسلمانان را برطرف مى کند.
در سال هفتم هجرى که ارتش اسلام دژهاى مستحکم خیبر را محاصره کرد، همه آنها با قدرت نظامى فتح شد، جز «فدک» که مردم آنجا از در صلح و مسالمت وارد شدند و اراضى آنان به صورت املاک خالصه درآمد، و در اختیار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار گرفت.
آنچه گفته شد، مورد اتفاق فقهای اسلامى و مطابق با حکم قرآن کریم است، آنجا که مى فرماید: «وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».[2] «آنچه را خدا از آنان (یهود) به رسولش بازگردانیده چیزى است که شما براى به دست آوردن آن زحمتى نکشیدید نه اسبى تاختید، و نه شترى، امّا خداوند، فرستادگانش را بر آنچه خواهد چیره مى گرداند، که خداوند بر همه چیز تواناست».
از سوى دیگر، قرآن پیامبر را موظف مى سازد که حق «ذى القربى» را بپردازد. چنان که مى فرماید: وآتِ ذَا الْقُربى حقّه[3] «حق خویشاوندان را بپرداز». نزدیک ترین فرد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دخت گرامى او فاطمه (سلام الله علیها) بود، از این جهت «فدک» را به او بخشید و تا زمانى که پیامبر (صلی الله علیه و آله) زنده بود، کارگران حضرت زهرا (سلام الله علیها) آنجا را اداره مى کردند.
بنابراین فدک سرزمین حاصل خیزی بود که از طرف یهودیان با صلح و سازش در اختیار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) قرار داده شده بود. به چنین املاکی «انفال» و یا «فىء» و به اصطلاح امروزى «املاک خالصه» گفته مى شود و از آنِ شخص پیامبر مى باشد و اختیار آن در دست ایشان است. قرآن پیامبر را موظف کرد که حق «ذى القربى» را بپردازد. چنان که مى فرماید: وآتِ ذَا الْقُربى حقّه «حق خویشاوندان را بپرداز» و نزدیک ترین فرد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دخت گرامى او فاطمه (س) بود، از این جهت «فدک» را به او بخشید.
انگیزه خلیفه نخست از نپذیرفتن ادعای مالکیّت فاطمه زهرا (س)
حال این سؤال پیش می آید که چرا ابوبکر تقاضای فاطمه زهرا (سلام الله علیها) درباره باز پس گرفتن فدک را نپذیرفت؟ قبل از پرداختن به جواب باید یادآور شویم که: تاریخ زندگى خلیفه اول گواهى مى دهد که در بسیارى از موارد، ادعاى افراد را بدون شاهد و گواه مى پذیرفت. مثلًا، هنگامى که از طرف «علاء حضرمى» اموالى را به عنوان بیت المال به مدینه آوردند، ابوبکر به مردم گفت: هرکس از پیامبر طلبى دارد یا آن حضرت به وى وعده اى داده است، بیاید و بگیرد.
«جابر» از افرادى بود که به نزد خلیفه رفت و گفت: پیامبر به من وعده داده بود که فلان قدر به من کمک کند و ابوبکر به او سه هزار و پانصد درهم داد.
«ابوسعید» مى گوید: وقتى از طرف ابوبکر چنین خبرى منتشر شد گروهى به نزد او رفتند و مبالغى دریافت کردند. یکى از آن افراد «ابوبشر مازنى» بود که به خلیفه گفت: پیامبر به من گفته بود که هر وقت مالى براى او آوردند به نزد او بروم، ابوبکر به وى هزار و چهارصد درهم داد.[4]
اکنون مى پرسیم که چگونه خلیفه ادعاى هر مدعى را مى پذیرد و از آنها شاهد نمى خواهد، ولى در باره دخت گرامى پیامبر (صلی الله علیه و آله) مقاومت مى کند و به بهانه اینکه او شاهد و دلیل ندارد، از پذیرفتن سخن وى سرباز مى زند؟ وى که درباره اموال عمومى تا این حد سخاوتمند است و به قرض ها و وعدههاى احتمالى حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) هم ترتیب اثر مى دهد، چرا در باره دخت آن حضرت تا این حد خسّت مى ورزد؟!
امرى که خلیفه را از تصدیق دخت گرامى پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازداشت، همان است که ابن ابى الحدید از استاد بزرگ و مدرّس بغداد، على بن الفار نقل مى کند، آنجا که مى گوید:
به استاد گفتم: آیا زهرا در ادعاى خود راستگو بوده است؟ گفت: بلى.
گفتم: خلیفه مى دانست که او زنى راستگو است؟ گفت: بلى.
گفتم: چرا خلیفه حقّ مسلّم او را در اختیارش نگذاشت؟
در این موقع استاد لبخندى زد و با کمال و قار گفت:
اگر در آن روز سخن او را مى پذیرفت و به این جهت که او زنى راستگوست، بدون درخواست شاهد، فدک را به وى باز مى گرداند، فردا او از این موقعیت به سود شوهر خود على استفاده مى کرد و مى گفت که خلافت متعلّق به على است، و در آن صورت، خلیفه ناچار بود خلافت را به على تفویض کند؛ چرا که وى را (با این اقدام خود) راستگو مى دانست. ولى براى اینکه باب تقاضا و مناظرات بسته شود، او را از حقّ مسلّم خود بازداشت.[5]
منابع:
[1] - معجم البلدان، ماده «فدک».
[2] - حشر/ 6.
[3] - اسراء/ 26.
[4] - صحیح بخارى، ج 3، ص 180 وطبقات ابن سعد، ج 4، ص 134.
[5] - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 284.
شبستان ، برگرفته از کتاب راهنماى حقیقت، آیت الله جعفر سبحانی،