SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:نرجس در خواب دیده بود که قصر جدش را آراسته اند. حضرت مسیح(علیه السلام)، شمعون، جانشین حضرت عیسی و تعدای از حواریون در آن جا گرد آمده اند و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) همراه حضرت علی(علیه السلام) و فرزندانش وارد قصر شدند.
حضرت مسیح(علیه السلام) به استقبال آن حضرت شتاف و او را در آغوش کشید. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به عیسی(علیه السلام) فرمود: ای روح خدا، من آمده ام تا از جانشین تو ، شمعون، دخترش، ملیکه را برای این فرزندم خواستگاری کنم.
آن گاه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با دست به امام حسن عسگری(علیه السلام) اشاره کرد. حضرت مسیح(علیه السلام) نیز نگاهی به شمعون انداخت و فرمود: شرافت و بزرگی به تو روی آورده است. پس نسل خویش را با نسل آل محمد پیوند زن. شمعون پاسخ داد: پذیرفتم.
آن گاه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بر فراز منبر رفت، صیغه عقد را جاری کرد و نرجس را به ازدواج فرزندش در آورد و حضرت مسیح(علیه السلام)، فرزندان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، حضرت علی(علیه السلام) و حواریون، گواهان این ازدواج بودند. (بحارالانوار، ج 51، ص 8)
گر چه نرجس ماجرای این خوای را برای خانواده اش تعریف نکرد، اما عشق و علاقه او به امام حسن عسگری(علیه السلام) لحظه به لحظه در دلش زیادتر می شد و او را از خواب و خوراک نداخت. به تدریج بدنش ضعیف شد و در همه روم، هیچ پزشکی و هیچ دارویی دوای بیماری اش نشد تا ان که به خانه امام هادی(علیه السلام) راه یافت و عروس حجله امام حسن عسگری(علیه السلام) شد. (همان، ص9)
ازدواج نرجس با امام حسن(علیه السلام)آن قدر خفقان حاکم بود که ازدواج نواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) یعنی امام حسن(علیه السلام) با نواده قیصر رو یعنی نرجس خاتون به صورت مخفیانه در خانه حکیمه، دختر امام جواد(علیه السلام) برگزار گردید. سفیدبخت ترین عروس شهر شده بود، نرجس.
حکیمه خاتون نقل می کند که من تمامی احکام را به نرجس خاتون آموزش دادم. روزی برادر زاده ام به دیدارم آمد و به او نیک نظر کرد. بدو گفتم: ای آقای من، دوستش داری او را به نزدت بفرستم؟ فرمود: نه عمهجان. اما از او درشگفتم. گفتم: شگفتی شما از چیست؟ فرمود: به زودی فرزندی از وی پدید آید که نزد خدای تعالی گرامی است و خداوند به واسطه او زمین را از عدل و داد آکنده سازد، همچنان که پر از ستم و جور شده باشد. (همان، ج١٣، ص٢٠٣ و ٢٠۴)
مادر آفتابنرجس، به کدامین ضریح دخیل بستی که مادری آفتاب، سهم تو شد؟ حاجتت را چگونه طلبیدی که این گونه مستجاب شدی؟ تو ستاره بخت ترین زن عالمی، نرجس.
تو هم کنیز خانه امام هادی(علیه السلام) بودی، هم عروس خانه امام حسن(علیه السلام) و سنگ صبور دلتنگی هایش. این ها همه گردن آویز های شرافت تو بودند تا این که سرانجام، مادر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) شدی. تو پیش از همه وارد بهشت شدی؛ بهشتی به وسعت خانه امام حسن عسگری(علیه السلام).
بانو، تو نه رشک زنان عالم که رشک همه انسان های تاریخ گشتی و خود بهتر میدانی که چه احساسی است وقتی نه ماه تمام، کنار قلب خویش، آفتاب پرورش داده باشی و از طعم وجودت به آن چشانده باشی و درد دلت را با او زمزمه کرده باشی.
یک سال از ازدواج تو با امام حسن(علیه السلام) می گذشت و تو عدالت را باردار بودی. شبی که کودکت را برایمان هدیه آوردی، آن قدر برکت داشت که آن را "شب برات" و "شب رحمت" بنامیم.
نرجس، مادر امید و انتظارنرجس، تو یک معجزه ای. یادت هست آن شب نیمه شعبان را که امام حسن عسگرى(علیه السلام)، خادم خود را نزد حکیمه فرستاد که شب را نزد ایشان افطار کند و به او فرمود شب، نیمه شعبان است و خداوند، حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجت خدا در زمین است؟
نه هر کسی شایسته است که مادر مهدی باشد. حتما مهربانی چشم های او به تو کشیده اند، مادر. تو آمدی تا آرزوی همه پیامبران الهی و همه امامان معصوم را برآورده کنی.
یادت هست حکیمه هیچ اثری از بارداری در تو ندیده بود ولی مطابق آن چه امام حسن(علیه السلام) گفته بود، سپیده دمان آثار بارداری در تو آشکار شد و همچون مادر موسى(علیه السلام) مولودت را زایمان کردی؟
از همان سپیده دم بگو از بازوی راست امام که برآن خواندی این آیه را: "جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا". (سوره أسرا، آیه 81)
منبع : شبستان
نه نرجس. اسم مادر خودتو این جوری به زبون میاری که اسم مادر بزرگوار حصرت صاحب الزمان رو میاری؟ کمی ادب خیلی خوبه