SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
این مصاحبه که خبرنگار لوموند آن را
اولین مصاحبه آیتالله خمینی نامیده در عراق انجام شد.
لوسین ژرژ درباره این
مصاحبه که متن آن در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۷ در لوموند به چاپ رسید، چنین مینویسد:
از
آغاز سال جاری مسیحی، قیامهای بزرگی مرتباً در ایران، از قم گرفته تا تبریز، به
وقوع پیوسته و شهرهای متعددی را زیر آتش خود گرفته است. در همین هفته نیز کار درس و
بحث در چند دانشگاه واقع در تهران به هم خورده است. گرچه بعضی مخالفان چپ و چپ
افراطی، در این جنبشها که بر ضد رژیم شاه است شرکت دارند ولی به نظر میرسد که
الهامدهندگان عمده و اصلی این جنبشها رهبران مذهبیاند... به هر حال به طور منظم و
مرتب، تظاهرکنندگان نام رهبر مذهبی شیعیان جهان یعنی آیتالله خمینی را تکرار
میکنند.
آیتالله خمینی از سال ۱۹۶۳ به حال تبعید در عراق به سر میبرد. در روز
۲۹ اکتبر ۱۹۷۷ مرگ مشکوک پسر ایشان در عراق و انتشار مقاله توهینآمیزی علیه
آیتالله خمینی در روزنامههای دولتی، منشأ عصیان و طغیانی گردید که پس از آن
تاریخ، نیروهای مذهبی را علیه شاه به طور جدیتری به حرکت درآورد. هر چند آیتالله
خمینی که از مخالفان سرسخت رژیم شاهنشاهی است، مرتباً بیانیهها و اعلامیههایی
خطاب به مردم صادر میکنند و آنها را به قیام وعصیان فرامیخوانند. ولی هیچگاه
تاکنون با مطبوعات خارجی مصاحبهای به عمل نیاوردهاند. ایشان در تبعیدگاه خود –
نجف (عراق) – فرستاده مخصوص لوموند را به حضور پذیرفت.
آیتالله خمینی با
چهرهای لاغر که محاسنی سفید آن را کشیدهتر میکرد، با بیانی متهورانه و لحنی
آرام، به مدت دو ساعت با ما سخن گفت. حتی وقتی به این مطلب و تکرار آن میپرداخت که
ایران باید خود را از شرّ شاه خلاص کند و نیز هنگامی که به مرگ پسرش اشاره میکرد،
نه آثار هیجان در صدایش دیده میشد و نه در خطوط چهرهاش حرکتی ملاحظه میگردید.
وضع رفتار و قدرت تسلط و کفّ نفس او خردمندانه بود. آیتالله به جای آن که با فشار
بر روی کلمات، ایمان واعتقاد خود به مخاطبش ابلاغ کند، با نگاه خود چنین میکرد،
نگاهی که همواره نافذ بود؛ اما هنگامی که مطلب به جای حساس و عمدهای میرسید، تیز
و غیرقابل تحمل میشد. آیتالله، عزمی راسخ و کامل دارد و در صدد قبول هیچگونه
مصالحهای نیست. مصمم است که در مبارزة خود علیه شاه تا پایان پیش برود... .
در
حال حاضر در ایران و به نام همین پارسای زاهد ۷۶ ساله است که قیامهای متعدد به وقوع
میپیوندد. این قیامها که عناوین و موضوعات مذهبی دارند خیلی بیشتر از آنچه جبهه
مخالف چپ رژیم شاه را به خطر بیندازد، رژیم مذکور را به طور جدی به خطر انداخته
است.
اکنون ما در حضور آیتالله در اتاقی ۳×۲ متر و در خانهای هستیم که در
دورترین قسمت نجف واقع است. شهری که از لحاظ وضع جغرافیایی یکی از بدترین مناطق
کویری عراق است. شاه، وی را در ۱۹۶۳ از ایران تبعید کرد، و از (۱۹۶۵) و پس از طی یک
دوران تبعیدی در ترکیه، در نجف به سر میبرد و مرگ پسرش دلیلی برای قیامهای متوالی
شده است که هر چند یک بار، ایران را به لرزه درمیآورد.
در پیچ یکی از کوچههای
تنگ نجف که خانههایش برای آن که سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم
فرورفته است، مسکن محقر آیتالله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین
افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی حضور داشتند.
در این مسکن محقر، از قدرت رؤسای شورش و یا رؤسای جبهه مخالف که در تبعید به سر
میبرند، هیچ نشان و علامتی دیده نمیشود و اگر آیتالله خمینی قدرت آن را دارد که
ایران را به حرکت درآورد و قیام برانگیزد، این قدرت مسلماً ناشی از تسلط و اقتدار
وی بر افکار مردم ایران است؛ اقتداری که پس از تبعید وی از ایران به جای آن که کم
شود، ده برابر شده است.
بخشهای مهم این مصاحبه خواندنی بدین شرح
است:
شاه شما را متهم میکند که مخالف تمدن و گذشتهگرا هستید؛ جواب شما
به این مطلب چیست؟
این خود شاه است که عین مخالفت با تمدن است و گذشتهگراست.
مدت پانزده سال است که من در اعلامیهها و بیانیههایم خطاب به مردم ایران مصراً
خواستار رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی مملکتم بودهام. اما شاه سیاست امپریالیستها
را اجرا میکند و کوشش دارد که ایران را در وضع عقبماندگی و واپسگرایی نگاه دارد.
رژیم شاه رژیمی دیکتاتوری است. در این رژیم، آزادیهای فردی پایمال و انتخابات واقعی
و مطبوعات و احزاب از میان برده شدهاند. نمایندگان را شاه با نقض قانون اساسی
تحمیل میکند. انعقاد مجامع سیاسی – مذهبی ممنوع است. استقلال قضایی و آزادی فرهنگی
به هیچوجه وجود ندارد. شاه قوای سهگانه را غصب کرده است و یک حزب واحدایجاد نموده
است. از این بدتر، پیوستن به این حزب را اجباری کرده است و از متخلفان انتقام
میگیرد. [منظور، "حزب رستاخیز ملت ایران» است، که تأسیس آن در ۱۱ اسفند ۱۳۵۴ توسط
شاه اعلام شد]
کشاورزی ما که تولیدش حتی تا ۲۳ سال پیش اضافه بر احتیاجات
داخلیمان بود و ما صادرکننده این مازاد بودیم، فعلاً از میان رفته است. مطابق
ارقامی که نخستوزیر شاه در دو سال پیش به دست داده است، ایران ۹۳ درصد از مواد
غذایی مصرفی خود را وارد میکند. و این است نتیجه به اصطلاح اصلاحات ارضی شاه!...
شاه اقتصاد ما را از میان برده و درآمد حاصل از نفت را که ثروت آینده مردم ماست
تبذیر میکند و آن را برای خرید اسلحههایی به کار میبرد که جنبه تجملی و قیمتهای
سرسامآور دارد و این امر به استقلال ایران صدمه میزند. من مخالف شاه هستم؛ درست
به دلیل آنکه سیاست وی که وابسته به قدرتهای خارجی است، پیشرفت مردم را در معرض خطر
قرار میدهد. هنگامی که شاه ادعا میکند که ایران را به مرز «تمدن بزرگ» میرساند،
دروغ میگوید و این مطلب را بهانه قرار داده است تا ریشه استقلال مملکت را قطع کند
و خون مردم را جاری سازد. کارگران، کشاورزان، دانشجویان، کسبه و زنان و مردان علیه
قدرت ارتجاعی و گذشتهگرایی وی مبارزه میکنند. به دلیل این واقعیتهای غیرقابل بحث
است که شاه کوشش میکند موضع مخالف ما را در قبال رژیمش وارونه جلوه دهد و ما را
مخالف تمدن و گذشتهگرا قلمداد کند. اگر ما موفق به سرنگون کردن رژیم او شویم، او
برای کارهایی که بر ضد پیشرفت و ترقی اقتصادی و فرهنگی مردم کرده است محاکمه خواهد
شد؛ و آن روز تمامی عالم از جنایات وی آگاه خواهند گردید.
دربارة لفظ «مارکسیسم
اسلامی» که رژیم مرتباً استعمال میکند چه فکر میکنید؟ آیا با دستجات چپ افراطی
روابط سازمانی دارید؟
این شاه است که اصطلاح مذکور را به کار برده است و
اطرافیانش از او تبعیت کردهاند. این مفهوم مفهومی نادرست و حاوی تناقض است و برای
از اعتبار انداختن و از بین بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژیم شاه است. مفهوم
اسلامی که بر اساس توحید و وحدانیت خداوند بنا شده است با ماتریالیسم در تضاد است.
اصطلاح «مارکسیسم اسلامی» یک اصطلاح خلاف حقیقت است. به عبارت دیگر، شاه و دستگاه
تبلیغاتیاش از اتحاد «ارتجاع سیاه» و «خرابکاری سرخ» نیز هدفی را که گفتیم تعقیب
میکند؛ بدین معنا که وی میخواهد مردم مسلمان را وحشتزده سازد و بذر ابهام را در
آنها بپراکند، تا مخالفتشان را نسبت به رژیم که جامع و غیرقابل بحث و انکار است از
میان ببرد. هیچگاه میان مردم مسلمانی که بر ضد شاه در حال مبارزهاند و عناصر
مارکسیست افراطی یا غیرافراطی اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلامیههای خود
خاطرنشان ساختهام که مردم مسلمان بایستی در مبارزه خود همگون و متجانس باقی بمانند
و از هر نوع همکاری سازمانی با عناصر کمونیست برحذر باشند.
با توجه به فقدان
روابط سازمانی، آیا یک اتحاد تاکتیکی را با مارکسیستها برای سرنگون کردن شاه در نظر
دارید؟ و روش و طرز رفتار شما با آنان پس از موفقیت اجتماعیتان چگونه خواهد
بود؟
- نه، ما حتی برای سرنگون کردن شاه با مارکسیستها همکاری نخواهیم کرد. من
همواره به هواداران خود گفتهام که این کار را نکنند. ما با طرز تلقی آنان
مخالفیم. ما میدانیم آنها از پشت به ما خنجر زدهاند و اگر روزی به قدرت برسند،
رژیمی دیکتاتوری برقرار خواهند کرد و این مخالف روح اسلام است. اما در جامعهای که
ما به فکر استقرار آن هستیم، مارکسیستها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود؛ زیرا
ما اطمینان داریم که اسلام دربردارنده پاسخ به نیازهای مردم است. ایمان و اعتقاد ما
قادر است که با ایدئولوژی آنها مقابله کند. در فلسفه اسلامی از همان ابتدا مسئله
کسانی مطرح شده است که وجود خدا را انکار میکردهاند. ما هیچگاه آزادی آنها را
سلب نکرده و به آنها لطمه وارد نیاوردهایم. هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند ولی
برای توطئه کردن آزاد نیست.
فکر میکنید که فرزند شما به قتل رسیده است؟ اگر
چنین نیست چرا مرگ وی علت انفجار تظاهرات شده است؟
- من با قطع و یقین نمیتوانم
بگویم چه اتفاقی افتاده است ولی میدانم که او شب قبل از درگذشتش صحیح و سالم بود و
مطابق گزارشهایی که به من رسیده است، اشخاص مشکوکی آن شب به خانه وی رفتهاند و
فردای آن شب او فوت کرده است. چگونه؟ من نمیتوانم اظهارنظری بکنم. نارضایی مردم به
این مناسبت ابراز شد. مسلماً مردم، خدمتگزاران خود را دوست دارند و مرا و نیز
پسرم را نیز خدمتگزار خود میدانند. دنبال این جریان هر کشتاری که رژیم ترتیب داد،
تظاهرات تازهای را به مناسبت چهلم کشتهشدگان موجب گردید. اما مطلب اصلی و اساسی،
پسر من نیست. مسئله اساسی، عصیان و قیام همه مردم بر ضد ستمگرانی است که بدانها ستم
میکنند.
برنامه سیاسی شما چیست؟ آیا میخواهید که رژیم را سرنگون سازید؟ به جای
این رژیم، چه نوع رژیمی را برقرار خواهید کرد؟
- کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و
حکومت اسلامی است؛ معذلک نخستین اشتغال حاضر ما سرنگون کردن این رژیم خودسر و
خودکامه است. در مرحله اول بایستی قدرتی به وجود آوریم که به احتیاجات اساسی مردم
پاسخ دهد.
مقصودتان از حکومت اسلامی چیست؟ آنچه از این تعبیر، خود به خود، به
ذهن میآید امپراتوری عثمانی و یا عربستان سعودی است
- تنها مرجع استناد برای
ما، زمان پیغمبر و زمان امام علی است.
آیا به نظر شما بازگشت به قانون اساسی
۱۹۰۶[قانون اساسی مشروطه] یک راهحل معتبر است؟
- قوانین اساسی و متمم آن به شرط
آن که مورد اصلاح قرار گیرد، میتواند مبنای دولت و حکومتی باشد که ما توصیه
میکنیم؛ این حکومت در خدمت آرمان اسلامی قرار میگیرد.
آیا این قانون اساسی،
رژیم سلطنتی را حفظ خواهد کرد و یا حکومت جمهوری را در مدنظر دارید؟
- رژیمی که
ما برقرار خواهیم کرد به هیچوجه رژیم سلطنتی نخواهد بود. این مطلب خارج از موضوع
است و مطرح نیست.
به سلطنت رسیدن پسر شاه فعلی برای شما قابل قبول خواهد
بود؟
- ما مخالف پدر شاه بودیم و مخالف شاه فعلی و مخالف همه سلسلهاش هستیم؛
زیرا مردم ایران آن را نمیخواهند.
آیا خود شما در نظر دارید که در رأس آن قرار
گیرید؟
- شخصاً نه. نه سن من ونه موقع و نه مقام من، و نه میل و رغبت من متوجه
چنین امری نیست. اگر موقعیت پیش آید، ما در میان کسانی که در جریان مفاهیم و فکر
اسلامی مربوط به حکومت هستند، شخصی و یا اشخاصی را که مستعد تعهد چنین امری باشند
انتخاب خواهیم کرد.
شما همواره در مقابل درخواستهای مطبوعات بینالمللی سکوت را
حفظ کردهاید؛ چرا؟
- مطبوعات بینالمللی بیشتر به دبدبه و کبکبه و طمطراق و
تشریفات رسمی توجه دارند: تخت جمشید، تاجگذاری شاه و ... یا در حد اعلاء توجهشان
معطوف به قیمت نفت است، نه به بدبختیهای مردم ایران و یا فشاری که تحمل میکنند.
ظاهراً شاه هر سال صد میلیون دلار برای تبلیغاتش در خارج پول خرج میکند. از اینجهت
من در طول پانزده سال گذشته – خصوصاً به من گفتهاند روزنامه شما مستقل است و به
مسائل واقعی ایران از قبیل شکنجهها، کشتارها و بیعدالتیها میپردازد. من امیدوارم
که این مصاحبه به آشنا ساختن آرمان مردم من کمک کند – حرفهای خود را خطاب به مردم
ایران زدهام و همین کار را ادامه خواهم داد.
آیا سیاست موافق شاه در قبال
اسرائیل یکی از دلایل مخالفت شما با رژیم است؟
آری؛ زیرا اسرائیل سرزمین یک
قوم مسلمان را اشغال کرده و جنایات بیشماری مرتکب شده است. عمل شاه در حفظ روابط
سیاسی با اسرائیل و دادن کمک اقتصادی به وی، برخلاف مصالح و منافع اسلام و
مسلمانهاست.
آیا آرزومند آن هستید که ایران علیه اسرائیل در جرگة کشورهای عربی
وارد شود؟
- من همواره مصراً خواستهام که مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر
ضد دشمنانشان از جمله اسرائیل مبارزه کنند. متأسفانه دعوتهای مرا رژیمهای مختلفی که
در کشورهای مسلمان بر سر کار آمدهاند، نشنیدند. من امیدوارم که بالاخره این دعوتها
شنیده شود. من در این راه پایداری خواهم کرد.
موضع شما در قبال آمریکا
چیست؟
در طی بیانیهها و اعلامیههای پانزده سال اخیر خود چندین بار موضع خودم
را در قبال آمریکا و قدرتهای بزرگ دیگری که از ثروتهای ممالک فقیر بهرهبرداری
میکنند، بیان کردهام. آمریکا عمال خود را در این ممالک تحمیل و بعد خشونتی را که
به مردم تحمیل میشود تأیید میکند. آمریکا که منشأ کودتای ۱۳۳۲ و بازگشت و حفظ شاه
بر سر قدرت است، سیاست خود را تغییر نداده است. تا وقتی که وضع بدین منوال است،
موضع و موقع من در قبال آمریکا همچنان تغییرناپذیر خواهد ماند.
آیا مثل برخی فکر
میکنید که آمریکا میخواهد یک رژیم آزادمنش لیبرال در ایران مستقر
سازد؟
یعنی اعلامیه راجع به احترام و رعایت حقوق بشر؟ این مطلب چیزی جز حرف
نیست؛ حرف! و من بدان باور ندارم. کافی است که ملاحظه بکنید کارتر رئیسجمهور
آمریکا در جریان دیدارش در تهران پشتیبانی خود را از شاه تجدید کرد و علاوه بر آن،
عملاً این پشتیبانی مورد تکذیب قرار نگرفت. به هر حال ما هیچگاه رژیمی را با سیما
و صورتی لیبرال و آزادمنش، و مضمون و محتوای دیکتاتوری و استبدادی قبول نخواهیم
کرد.
در مقابل اتحاد شوروی که همسایه بزرگ ایران است، موضع شما چیست؟
- همان
موضعی که در قبال آمریکاست. ابرقدرتها مردم ما را استثمار کردند. من فرقی میان آنها
و حتی بین آنها و انگلیس هم نمیبینم. هنگامی که ایران واقعاً مستقل گردید، در آن
صورت میتواند روابط سالمی با تمامی ممالک عالم برقرار سازد.
منبع: سایت
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی