ابن تيميه در سال 1263 ميلادي در حران از شهرهاي ترکيه کنوني به دنيا آمد و در سال 1328 ميلادي وفات يافت.
روزنامه عرب زبان »احداث المغربيه« در مورد باورهاي اين مکتب چنين مي نويسد:
افکار ابن تيميه (مرگ 728هجري ) روشن و صريح است، او با انديشه و عقل به کلي مخالف است و خواستار الغاي عملکرد عقل از تمام شئون زندگي روزانه است و با فکر کردن و انديشيدن دشمن است، مگر اينکه آن فکر و انديشه در راستاي تأييد نقل باشند.
در واقع او همه نمادها و مظاهر زندگي اين عصر را نفي مي کند. به نظر او مهمترين مصلحت در اين است که با کفار دشمن باشيم. براي او مهم نيست که در اين راه غير مسلمان اذيت و آزار شوند و مسلمان نيز ضرر اقتصادي ببينند. او با اين کار، افکار تندروانه و نژادپرستانه و کراهيت را مورد تأييد قرار مي دهد و مي گويد:
اينکه برخي از پيامبر نقل کرده اند که هرکس کافري را آزار دهد، من را آزار داده، اين يک دروغ بزرگ است.
شاگرد او ابن القيم الجوزي روايت کرده است: وزير اتار در اينکه يهوديان مي توانند بر دين خود باقي بمانند، به اين آيه استناد کرد:
»قل يا أيها الکافرون لا أعبد ما تعبدون و لا أنتم عابدون ما أعبد و...« و اين آيه از محکمات است و منسوخ نيست، ولي او با آنها در مورد تفسير اين آيه به جدل برخواست و گفت: آنها کافر هستند و جايگاه ابدي آنها جهنم است.
ابن تيميه مي گويد: کساني که به دين اسلام پايبند نيستند، دودسته اند؛
يا کافرند يا منافق و مردم پس از هجرت پيامبر (ص) تاکنون سه طبقه هستند: »مؤمن، منافق وکافر«. سپس او خون غيرمومن (منافق و کافر) را حلال شمرده و حتي در اين راه دسته ديگري از مسلمانان مانند شيعيان دوازده امامي را که از شيوه و روش فهم او از اسلام پيروي نمي کنند، نيز در زمره منافقان و کافران قرار مي دهد.
ابن تيميه از نظر شرعي ، قتل و سلب و اغتصاب و مصادره اموال و آزار زنان و کودکان و... را حلال اعلام مي کند. اما در مورد مسلمانان مانند شيعه بر حسب ابن تيميه، کفر آنها بزرگتر و گناه آنها عظيم تر از کفار اصلي است و بنابراين مجازات آنها هم شديدتر از مجازات کفار اصلي است.
به هر حال اين برداشت فکري ، نه براي فکر و نه براي فرهنگ و تمدن احترامي قايل نيست.