۰

راز نماز در نهج البلاغه

گروهى خدا را به انگيزه ثواب و پاداش مى پرستند، اين عبادت تاجران و بازرگانان است و گروهى خدا را از روى ترس مى پرستند، اين عبادت غلامان و برده صفتان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى مى پرستند، اين عبادت آزادگان است.
کد خبر: ۲۸۷۵۶۸
۱۴:۵۴ - ۱۷ دی ۱۴۰۲

شیعه نیوز : سخن از راز نماز در نهج البلاغه و رابطه اين فريضه بزرگ الهى با على عليه السلام، پيشواى عظيم الشأن ما و گوينده نهج البلاغه است، كه يكى از جالب ترين مباحث اين كتاب با عظمت را تشكيل مى دهد. نماز، نخستين حكم الهى بود كه چند روز پس از بعثت پيغمبر خاتم، حضرت محمد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم توسط جبرئيل امين از جانب خداوند صادر گرديد و پيغمبر با تعليم پيك وحى، آن را معمول داشت. بدين گونه كه پيك وحى الهى، جبرئيل امين، چند روز بعد از آن كه پيغمبر به مقام نبوّت رسيد، براى دومين بار بر آن حضرت نازل گرديد و آبى از آسمان آورد و طريقه وضو گرفتن و نماز گزاردن و ركوع و سجود را به پيغمبر آموخت.
بنا بر اين، نماز اين فريضه بزرگ الهى و عاليترين فرمان خداوند عالم كه بهترين حالت يك انسان با ايمان و بنده خدا در پيشگاه الهى است، نوبر احكام اسلام است و از همين جا نيز بايد قدر آن را دانست و به اهميت آن پى برد.

الف. فلسفه نماز

1. نشانه اصلى دين

... و إقامة الصلاة فانها الملة.
برپا داشتن نماز نشانه اصلى دين است.1

2. اسباب تشكر از خدا

ان قوما عبدوا الله رغبة فتلك عبادة التجار، و أن قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد، و أن قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الاحرار.
گروهى خدا را به انگيزه ثواب و پاداش مى پرستند، اين عبادت تاجران و بازرگانان است و گروهى خدا را از روى ترس مى پرستند، اين عبادت غلامان و برده صفتان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى مى پرستند، اين عبادت آزادگان است.2

3. تقرب متقين

الصلاة قربان كل تقى، و الحج جهاد كل ضعيف.
نماز موجب تقرب هر پرهيزگار و حج جهاد هر ناتوان است.3

4. نماز چونان چشمه آبگرم

فى وصيته بالصلاة: أنها لتحُتّ الذنوب حتّ الورق، و تطلقها اطلاق الربق، و شبّهها رسول الله صلى الله عليه و آله بالحُمة تكون على باب الرجل، فهو يغتسل منها فى اليوم و الليلة خمس مرات، فما عسى أن يبقى عليه من الدرن؟
درباره نماز چنين سفارش مى كند: گناهان را از گردن ها باز مى كند، همان گونه كه مهارها از گردن حيوانات باز مى شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز را به چشمه آب گرم تشبيه فرموده است كه مقابل در خانه مردى در جريان باشد و آن مرد در هر روز و شب پنج مرتبه در آن شست و شو نمايد (با اين شست و شوى مكرر چه كثافت و چركى در بدن او باقى خواهد ماند؟).4

5. پاك كننده ذنوب

ما أهمنى ذنب أمهلت بعده حتى أصلى ركعتين و أسال الله العافية.
گناهى كه مرا بعد از آن مهلت خواندن دو ركعت نماز و درخواست عافيت از خدا داشته باشم برايم مهم نيست.5

6. پاك شدن از تكبر

... الصلاة تنزيهاً عن الكبر.
خداى بزرگ نماز را واجب فرمود تا انسان را از تكبر و گردنكشى پاك  گرداند.6

7. تواضع در برابر حق سبحانه

 ... لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا، و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا.
بندگان مؤمن هنگامى كه نماز مى خوانند ساييدن گونه ها به خاك نشانه تواضع و گزاردن اعضاى شريف بر زمين، دليل كوچكى و اظهار حقارت آنهاست.7

8. اعمال تابع نمازند!

اعلم أن كل شىء من عملك تبع لصلاتك.
بدان كه هر عملى از اعمال تو تابع نمازت مى باشد.8

9. مصونيت به وسيله نماز

... عن ذلك ما حرس الله عباده المؤمنين بالصلوات... تسكينا لاطرافهم، و تخشيعا لابصارهم، و تذليلا لنفوسهم، و تخفيضا لقلوبهم، و اذهابا للخيلاء عنهم.
خداوند متعال بندگان مؤمن خود را به وسيله نمازها... براى آرامش دست و پا و اندام ديگرشان و خشوع ديدگانش، فروتنى جان هايشان، و خضوع دل هايشان، و دور كردن كبر و غرور از وجودشان حفظ مى كند.9

10. از بين برنده گناهان

أنها لتحُتّ الذنوب حتّ لورق.
نماز، گناهان را مانند ريزش برگ درختان فرو مى ريزد.10

ب. اهتمام و توصيه به نماز

11. سابقين در نماز

اللهم انى أول من أناب، و سمع و أجاب، لم يسبقنى الا رسول الله صلى الله عليه و آله بالصلاة.
بار پروردگار! من نخستين كسى هستم كه به حق رسيده و آن را شنيده و پذيرفته است، هيچ كس بر من به نماز پيشى نگرفت مگر رسول خدا صلى الله عليه و آله.11

12. واجبات را به جاى آوريد!

الفرائض الفرائض، أدوها الى الله تؤدكم الى الجنة.
مراقب واجبات باشید و آنها را به جاى آوريد؛ آن ها را براى خدا به جا آوريد تا شما را به بهشت برساند.12

13. توصيه پيامبر به نماز

... كان يأمر أهله و يصبر عليها نفسه.
رسول خدا صلى الله عليه و آله هم اهل خود را به نماز فرمان مى داد و هم خود شخصا با شكيبايى آن را به انجام مى رسانيد.13

14. قدر نهادن به نماز

قد عرف حقها رجال من المومنين الذين لا تشغلهم عنها زينة متاع و لا قرة عين من ولد و لا مال. يقول الله سبحانه: (رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة(.
قدر و اهميت نماز را مردانى از مؤمنين مى دانند كه زينت كالاى دنيا و فرزندى كه نور چشم انسان است و مال و دارايى آن ها را به خود مشغول نمى دارد، چنانكه خداى سبحان مى فرمايد: مردانى هستند كه تجارت و داد و ستد دنيا، آن ها را از ياد خدا و اقامه نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد.14

15. از نماز گزاران باشيد!

ألا تسمعون الى جواب أهل النار حين سئلوا: «ما سلككم فى سقر؟ قالوا: لم نك من المصلين».
آيا به پاسخ اهل دوزخ گوش فرا نمى دهيد كه وقتى از آن ها سؤ ال مى شود، چه چيز شما را گرفتار دوزخ ساخت ؟گويند: ما از نماز گزاران نبوديم.15

16. نماز را مراعات كنيد!

تعاهدوا أمر الصلاة، و حافظوا عليها، و استكثروا منها، و تقربوا بها، فأنها كانت على المومنين كتابا موقوتا.
امر نماز را مراعات كنيد و آن را محافظت نماييد و بسيار به جايى آوريد و با آن به خدا تقرب جوييد؛ زيرا نماز (بر مومنين فريضه اى است نوشته شده و وقت آن تعيين گرديده).16

ج. احكام نماز فرادى و جماعت

17. نماز جماعت را طولانى نكنيد

صلّوا بهم صلاة أضعفهم و لا تكونوا فتانين.
با مردم همانند ضعيف ترين آن ها نماز بگزاريد؛ و سبب فتنه و فساد نباشيد.17

18. رعايت حال مأمومين

من كتابه للاشتر: و اذا قمت فى صلاتك للناس، فلا تكونن منفرا و لا مضيعا، فأن فى الناس من به العلة و له الحاجة و قد سالت رسول الله صلى الله عليه و آله حين وجهنى الى اليمن كيف أصلى بهم !؟ فقال: (صلّ بهم كصلاة أضعفهم، و كن بالمؤمنين رحيما(.
در نامه خود به اشتر مى فرمايد: آن گاه كه به نماز مى ايستى و مردم پشت سر تو ايستاده اند نماز را طورى انجام بده كه نه (بر اثر طول كشيدن) موجب رنجش و نفرت مردم گردد و نه بر اثر تند خواندن موجب ضايع شدن نماز شود؛ زيرا در ميان نمازگزاران كسانى هستند كه بيمارند يا كار ضرورى دارند (و بايد رعايت هر دو طرف بشود) من از رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه به يمن اعزام شدم پرسيدم: موقعى كه پيشنماز آنان شدم، نمازم را چگونه انجام دهم؟ حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: نماز خود را در ميان آنان همانند نماز ضعيف ترين مردم بخوان و با مؤ منان مهربان باش!18

19. واجبات و مستحبات

لا قربة بالنوافل اذا أضرت بالفرائض.
مستحبات چنانچه به واجبات زيان رساند، موجب قرب به خدا نشود.19

20. ترك مستحب در صورت زيان به واجب

اذا أضرت النوافل بالفرائض فارفضوها.
هر گاه امور مستحب به واجبات زيان رسانند، آن ها را ترك كنيد.20

21. اهميت نماز جمعه

لا تسافر فى يوم جمعة حتى تشهد الصلاة الا فاصلاً فى سيل الله أو فى أمر تعذر به. و أطع الله فى جميع أمورك، فأن طاعة الله فاضلة على ما سواها.
در روز جمعه مسافرت مكن تا بتوانى در نماز جمعه شركت كنى، مگر آن كه سفر تو در راه خدا باشد يا به خاطر كارى باشد كه در آن معذور باشى. در همه كارها مطيع خدا باش، كه اطاعت خداوند بر همه چيز برترى دارد.21

د. وقت نماز

22. نماز در وقت خواندن

صلّ الصلاة لوقتها الموقت لها، و لا تُعجّل وقتها لفراغ، و لا تؤخرها عن وقتها لاشتغال واعلم أن كل شىء من عملك تبع لصلاتك.
نماز را در وقت مقرر آن به جاى آور و به علت فراغت از كار وقت آن را پيش ‍ميانداز و به علت اشتغال آن را به تأخير ميافكن و بدان كه هر كار تو وابسته به نمازت است.22

23. بر پا داشتن نماز

يقول الله سبحانه: «رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة». و كان رسول الله صلى الله عليه و آله نصبا بالصلاة بعد التبشير له بالجنة.
خداى سبحان مى فرمايد: مردانى هستند كه بازرگانى و خريد و فروش آنها را زا ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات باز نمى دارد. و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با وجود اين كه به بهشت مژده داده شده بود براى نماز خود را به رنج مى افكند.23

24. مراقبت از نماز

الله الله فى الصلاة، فانها عمود دينكم.
خدا را، خدا را، مراقب باشيد در مورد نماز؛ زيرا كه نماز، ستون دين شماست.24

ه. نماز شب و شب زنده دارى

25. يقين برتر از شك و ترديد

قد سمع رجلا من الحرورية يتهجد و يقرأ، فقال عليه السلام: نوم على يقين خير من صلاة فى شك.
امام مردى از خوارج را در حال عبادت شبانه و قرائت قرآن ديد، فرمود: (خوابى كه با يقين همراه باشد، بهتر از نمازى است كه با شك و ترديد باشد).25

26. خوشا به حال شب زنده داران

عن نوف البكالى قالى: رأيت اميرالمومنين ذات ليلة، و قد خرج من فراشه، فنظر فى النجوم، فقال لى: يا نوف! أراقد أنت أم رامق؟ فقلت: بل رامق! قال: يا نوف! طوبى للزاهدين فى الدنيا، الراغبين فى الاخرة، أولئك قوما أتخذوا الارض بساطا، و ترابها فراشا، و مائها طيبا، و القرآن شعارا، و الدعاء دثارا، ثم قرضوا الدنيا قرضا على منهاج المسيح. يا نوف! أن داود عليه السلام قام فى مثل هذه الساعة من الليل، فقال: أنها ساعة لا يدعو فيها عبد الا أستجيب له، الا أن يكون عشارا أو عريفا أو شرطيا، أو صاحب عرطبة و هى الطنبور أو صاحب كوبة و هى الطبل.
از نوف بكالى روايت شده است كه گفت: شبى اميرمؤ منان على عليه السلام را ديدم كه از بستر خويش برخاست و به ستارگان مى نگرد، آن گاه به من گفت: اى نوف! خوابى يا بيدار؟ گفتم: بيدارم.
فرمود: اى نوف! خوشا به حال پارسايان اين جهان كه دل در سراى ديگر بسته اند، آنان كه زمين را فرش و خاك را بستر و آب را شربت نوشين و قرآن را شعار جامه زيرين (يعنى روش خود و زينت دل) و دعا را دثار (جامه رو؛ يعنى مانع حوادث) قرار داده اند. و چون حضرت عيسى از دنيا بريده و جدا گشته اند.
اى نوف! حضرت داود عليه السلام شب ها در چنين ساعتى از بستر برمى خاست و مى گفت: اين ساعتى است كه هيچ بنده اى خداى بزرگ را نخواند، مگر اين كه دعايش مستجاب شود، جز آن كه باجگير يا جاسوس خبرچين يا گزمه كه همكار داروغه ستمگر است و يا نوازنده تنبور و طبل باشد.26

27. از خدا بترسيد!

اتقوا الله عباد الله! تقية ذى لب شغل التفكر قلبه، و أنصب الخوف بدنه، و أسهر التهجد غرار نومه.
اى بندگان خدا! از خدا بترسيد، مانند ترسيدن خردمندى كه انديشه (قيامت) او را به خود مشغول كرده و ترس از عذاب الهى جسمش را رنجور ساخته، و شب زنده دارى (براى عبادت و نماز شب) خواب اندكش را ربوده است.27

28. اوصاف شب زنده داران

طوبى لنفس أدت الى ربها فرضها، و عركت بجنبها بؤسها، و هجرت فى الليل غمضها، حتى اذا غلب الكرى عليها افترشت أرضها، و توسدت كفها، فى معشر أسهر عيونهم خوف معادهم، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم، و همهمت بذكر ربهم شفاههم، و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم، (أولئك حزب الله، ألا ان حزب الله هم المفلحون(.
خوشا به حال كسى كه وظيفه خويش را نسبت به پروردگارش ادا كند و مشكلات زندگى را تحمل كرده و ناملايمات را بر خود آسان گيرد و خواب را از ديدگان بشويد و اگر خواب بر او غلبه كرد، زمين را بستر خويش سازد و دستش را بالش. آنان كه خوف قيامت چشمانشان را بيدار نگاه داشت و پهلوهايشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هايشان را بيدار نگاه داشت و پهلوهايشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هايشان به ذكر پروردگار در حركت است و گناهانشان از بسيارى استغفار زدوده شده است. آنان حزب و گروه خدا هستند، بدانيد كه گروه خدا رستگاران اند.)28

29. چه نيكوست خواب زيركان !

كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء، حبّذا نوم الاكياس.
بسا نماز شب خوانى كه از ايستادن و نمازگزاردنش جز بيدارى و رنج نيست، چه نيكو است خواب زيركان و عالمان دين!29

30. على عليه السلام در محراب نيايش

من خبر ضرار بن حمزة الضبائى عند دخوله على معاويه و مسألته له عن أميرالمؤمنين عليه السلام و قال: فأشهد لقد رأيته فى بعض مواقفه و قد أرخى الليل سدوله و هو قائم فى محرابه قابض على لحيته يتململ تململ السليم، و يبكى بكاء الحزين، و يقول: يا دنيا! يا دنيا! اليك عنى. أبى تعرضت؟ أم الىّ تشوقت؟ لا حان حينك هيهات! غُرّى غيرى، لا حاجة لى فيك، قد طلقتك ثلاثا لا رجعة فيها! فعيشك قصير، و خطرك يسير، و أملك حقير. آه من قلة الزاد، و طول الطريق و بعد السفر، و عظيم المورد.
گفته اند: ضرار بن حمزه ضبايى بر معاويه وارد شد و معاويه درباره اميرمؤمنان على عليه السلام از او پرسيد، او گفت: گواهى مى دهم كه او را در جايى ديدم كه شب پرده سياهش را آويخته بود و او در محراب عبادتش ايستاده و محاسن خود را به دست گرفته و همچون مار گزيده به خود مى پيچيد، و همانند دردمندان از سر خوف مى گريست و مى فرمود:
اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو و دست از دامنم بردار! آيا براى فريفتن من اين چنين در برابر من جلوه مى كنى يا آرزومند منى؟ هنگام فريبت نزديك مباد! چه دور است آرزوى تو! ديگرى را بفريب ؛ زيرا مرا به تو نيازى نيست.
من تو را سه طلاقه كردم كه رجوعى نداشته باشد. زندگى در تو كوتاه و ارزش تو اندك و آرزو در تو حقير است. واى از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و بزرگى حسابگاه.30

31. توصيف اصحاب محمد (صلی الله علیه وآله)

لقد رأيت أصحاب محمدصلى الله عليه و آله فما أرى أحدا يشبههم منكم! لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا، و قد باتوا سجدا و قياما، يراوحون بين جباههم و خدودهم و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم! كأن بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم ! اذا ذكر الله هملت أعينم حتى تبل جيوبهم، و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف.
من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله را ديدم و يكى از شما را نمى بينم كه مانند ايشان باشيد؛ زيرا آنان صبح، ژوليده مو و غبارآلوده بودند و شب را بيدار به سجده و قيام مى گذراندند. ميان پيشانى ها و رخسارهاشان نوبت گذاشته بودند (گاهى پيشانى و گاه رخسار روى خاك مى نهادند) و از ياد بازگشت مانند اخگر و آتشپاره سوزان مى ايستادند. گويا پيشانى هايشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بزها (پينه بسته) بود، هر گاه ذكر خداوند سبحان به ميان مى آمد، از ترس عذاب و كيفر و اميد به پاداش، اشك چشمانشان مى ريخت، به طورى كه گريبان هاشان تر مى گشت و مى لرزيدند، چنان كه درخت در روز وزيدن تندباد مى لرزد.31

________________________

پی نوشت:

  1. خطبه 110.
  2. حكمت 237.
  3. حكمت 136.
  4. خطبه 199.
  5. حكمت 299.
  6. حكمت 252.
  7. خطبه 234.
  8. نامه 27.
  9. خطبه 192.
  10. خطبه 190.
  11. خطبه 131.
  12. خطبه 167.
  13. خطبه 190.
  14. خطبه 19.
  15. خطبه 190.
  16. خطبه 199.
  17. نامه 52.
  18. نامه 53.
  19. حكمت 39.
  20. حكمت 279.
  21. نامه 69.
  22. خطبه 199.
  23. خطبه 199.
  24. نامه 47.
  25. حكمت 145 و 97.
  26. حكمت 104.
  27. خطبه 82.
  28. خطبه 45.
  29. حكمت 137.
  30. خطبه 96.
  31. خطبه 96.

    منبع:
    نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى

     
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: