به گزارش «شیعه نیوز»، بعد از این اگر کسی گفت با یک گل بهار نمیآید، دستش را بگیرید و ببرید به یکی از محلههای جنوب شرقی تهران و ساختمانی را نشانش دهید که معجزه زندگی زوجهای جوان شده. حاج «محمد قاسمی بختیاری»، مالک 77 ساله این خانه، همان تکگلی است که تا امروز، زندگی 180 زوج کمبضاعت را بهار کرده. از روزی که حاج آقا نیت کرد خانهای بسازد و واحدهایش را برای آسان شدن زندگی زوجهای جوان وقف کند، دو دهه میگذرد اما از اشتیاق او برای حمایت از مستاجرهای خاصش ذرهای کم نشده. مرداد ماه امسال که از راه برسد، بیست و یکمین گروه از عروس و دامادهای واجد شرایط، با سکونت در واحدهای این خانه امید، زندگی مشترکشان را آغاز خواهند کرد.
در روزهایی که تهیه یک سقف، به مهمترین دغدغههای زوجهای جوان برای شروع زندگی مشترک تبدیل شده و افزایش بیقاعده اجاره خانه، کارد را به استخوان مستاجران رسانده، با داستان خانه خیریه زوجهای جوان همراه باشید تا یکبار دیگر مطمئن شوید با وجود انسانهای دریادلی مثل حاج آقا بختیاری، این دنیا هنوز هم جای خوبی برای زندگی ست...
خانه پیدا نکردند، عروسی به هم خورد!
تا همین یکی دو سال قبل وقتی در یکی از جمعههای مرداد، راهت را به سمت میدان خراسان و خیابان خاوران کج میکردی و در انتهای یکی از خیابانهای قدیمی، مهمان جشن قرعهکشی ساختمان خیریه «احسان الحسن (ع)» میشدی، حاج محمد بختیاری را میدیدی که زودتر از همه در حسینیه واقع در پارکینگ ساختمان حاضر شده و با همان ابهت همیشگی، خودش کارهای مراسم را زیر نظر دارد. آن وقت تا مهمانان از راه برسند، فرصت داشتی کنارش بنشینی و از ماجرای این خانه خاص بپرسی و او هم بیآنکه خسته شود، باز هم از این داستان بیتکرار برایت بگوید. حاج آقا انگار بخواهد خطهای کمرنگ شده یک دفتر خاطرات را بخواند، چشمهایش را تنگ میکرد و میگفت: «بعضیها خیال میکنند برای مال و منالی که امروز دارم، هیچ زحمتی نکشیدهام و همهاش را از پدرم به ارث بردهام. اما نمیدانند من، روستازادهام و از 8 سالگی کار کردهام. نمیدانند روزهایی بوده که در شبانهروز حتی 5 ساعت هم نخوابیدهام. از پدرم که کشاورزی و دامداری داشت، یاد گرفتم با راستی و درستی کار کنم، خدا هم به کار و مالم برکت داد. اینطور بود که به 30 سالگی نرسیده، یک خوار و بار فروشی و 2 کارگاه موزاییکسازی داشتم و تعداد زیادی کارگر برایم کار میکردند. در تمام این سالها، در هر وضعیت اقتصادی که بودم، هرگز نسبت به نیازمندان بیتفاوت نبودم و به هر شکلی توانستم، کمکشان کردم. گذشت تا ماجرای این خانه پیش آمد.
همهچیز از وقتی شروع شد که به هم خوردن ازدواج چند زوج در فامیل و آشنا به خاطر مشکل مسکن، کامم را تلخ کرد. خیلی ناراحت بودم، آنقدر که پیش خودم نیت کردم اگر خدا کمک کند، در زمین یکی از کارگاههای موزاییک سازیام، یک خانه میسازم و واحدهایش را هر سال در اختیار چند زوج نیازمند قرار میدهم تا بتوانند زندگی مشترکشان را شروع کنند. سال 80 عنایت خدا شامل حالم شد و کار ساخت خانه را شروع کردم. از همان موقع، مراجعه غریبه و آشنا برای پیشخرید واحدهای ساختمان هم شروع شد. وقتی میگفتم این واحدها، خیریه و مخصوص زوجهای جوان تنگدست است و فروشی نیست، خیلیهایشان میخندیدند و میگفتند: «این هم یک کاسبی جدید است.» اما معاملهای که با خدا کرده بودم، آنقدر برایم شیرین بود که اصلاً این نیش و کنایهها برایم اهمیت نداشت. بعد از یک سال و نیم که واحدها آماده شد. اسم ساختمان را خیریه «احسان الحسن (ع)» گذاشتم و شهریور ماه سال 81 با ورود اولین گروه از زوجهای نیازمند به این خانه، بالاخره به آرزویم رسیدم.»
سفارش ممنوع! فقط قرعهکشی...
اما شیوه انتخاب زوجهای واجد شرایط برای سکونت در این خانه خاص هم برای خودش حکایتی است که حاج آقا آن را با جملات شیرینی تشریح میکرد: «اطلاعیه پخش کردیم و به اطرافیان هم سپردیم هر زوج نیازمندی میشناسند، به ما معرفی کنند. اما معرفی با سفارش فرق دارد... از همان اول، شرط کردم هیچکس نباید در روند انتخاب زوجها دخالت کند. تاکید کردم 9 زوجی که هر سال قرار است در واحدهای این خانه ساکن شوند، فقط باید از طریق قرعهکشی انتخاب شوند. اینجا هم باز خیلی از اقوام و آشنایان از دستم دلخور شدند. آنها انتظار داشتند برای زوج مورد نظرشان اولویتی قائل شوم تا ساکن این خانه شوند اما جواب همهشان، نه بود. گفتم: اصرار نکنید. فقط قرعهکشی!»
راستش را بگو، این خانه را لازم داری؟
«مهم نیست زوجها اهل کدام محله و منطقه باشند. تهران که هیچ، ما حتی از شهرهای اطراف مثل ورامین هم متقاضی داشتهایم. مهم نیست زوجها چند ساله باشند. اما ما هم چند شرط برای ثبتنام زوجها داریم.» حاج آقا قصد کرده بود هر سال، 9 واحد خانهاش را بهصورت رایگان در اختیار 9 زوج واجد شرایط قرار دهد و هر سال خیلیها کنجکاو بودند بدانند این شروط چیست. اگر در نگاه تو هم سئوالی بود، حاج آقا بیپاسخش نمیگذاشت و میگفت: «در درجه اول، زوجها باید در دوران عقد باشند. بنابراین ثبتنام زوجهایی که قبلأ زندگی مشترکشان را شروع کردهاند، پذیرفته نیست. مانعی که ازدواجشان را به تأخیر انداخته، مشکل مسکن باشد. شرایط شغلی آقا داماد باید طوری باشد که نشان دهد خودش از پس اجاره یک خانه برنمیآید. یعنی انتظار منطقی این است که مثلاً ماشین آنچنانی نداشته باشد و حقوقش از یک حد معقول (به نسبت شرایط اقتصادی جامعه) بیشتر نباشد. شرایط خانوادههای دو طرف هم در این زمینه مؤثر است. یعنی اگر خانوادههای عروس و داماد، توانایی حمایت از آنها در تهیه مسکن را داشته باشند، آن زوج به طور طبیعی از قرعهکشی کنار گذاشته میشود. و در مقابل، اگر خانوادهها خودشان هم مستأجر باشند، آن زوج در اولویت قرار میگیرد.
ما بنا را بر صداقت زوجهای متقاضی گذاشتهایم و آنها هم در پیشگاه خدا مسئولند واقعیت را بگویند. شکل کار هم به این شکل است که فرمهایی تهیه کردهایم و زوجها باید آنها را به امضای امام جماعت مسجد محلهشان برسانند که تاییدی باشد بر وضعیت زندگی و شرایط مالیشان. البته یک تیم تحقیق هم داریم که تحقیقات محلی را درباره زوجها انجام میدهند. شاید بپرسید اینهمه دقت برای چیست؟ تمام دغدغه من این بوده که به زوجهای جوانی که دستشان تنگ است و خودشان نمیتوانند یک سرپناه تهیه کنند، کمک کنم. بنابراین برایم مهم است که واحدهای این خانه، به اهلش برسد.»
ما انصراف میدهیم چون زوجهای دیگر، واجبترند
«ببین! ما این خانه را درست کردیم که باری از روی دوش زوجهای تنگدست برداریم. بنابراین از زوجهایی که متقاضی این خانه هستند و در قرعهکشی انتخاب میشوند، انتظار نداریم عروسی آنچنانی بگیرند و خرجهای سنگین کنند. اینها با ادعای نیازمندیشان، تناقض دارد...»
حاج آقا این گلایه را مطرح میکرد اما در ادامه، فوری با تاکید بر صداقت اغلب زوجها ادامه میداد: «یک سال در همین زمینه، اتفاق جالبی افتاد. آنقدر روی صداقت زوجها و واجد شرایط بودنشان تاکید کرده بودیم که در پایان مراسم قرعهکشی، یکی از زوجهایی که انتخاب شده بودند، گفتند: «ما میخواهیم انصراف بدهیم! آخه ما به این نتیجه رسیدیم که با کمی قناعت، خودمان میتوانیم یک خانه اجاره کنیم. بنابراین فکر کردیم بهتر است این خانه به زوجی برسد که واقعاً نیازمندند.» با همین شیوه، به لطف خدا اغلب زوجهایی به این خانه قدم گذاشتهاند که واقعاً نیاز به کمک داشتهاند. ما یک زوج داشتیم که 4 سال بود در دوران عقد بودند و به خاطر مشکل مسکن، هیچ امیدی به سر گرفتن زندگیشان نداشتند. واقعاً نزدیک بود از هم جدا شوند که به برکت این خانه، گره از کارشان باز شد.»
اجاره؟ صلوات بفرست
با اینکه حاج آقا بین خودش و خدا قرار گذاشته هر سال، واحدهای 9 گانه خانهاش را بهصورت رایگان در اختیار 9 زوج جوان کمبضاعت قرار دهد اما این دلیل نمیشود با آنها قرارداد اجاره منعقد نکند! حاج آقا با تاکید روی انعقاد این قرارداد، با لبخند میگفت: «در قراردادی که با زوجهای منتخب منعقد میشود، مینویسیم: «پیش پرداخت: دعای خیر. اجاره بها: صلوات بر محمد و آل محمد (ص).»
اینجا کسی مهمان نیست!
اما هر سال، شیرینترین بخش مراسم قرعهکشی، جلسه صمیمانه حاج آقا بختیاری با زوجهای انتخابشده بود. زوجهای خوش اقبالی که حالا فرصت کوتاهی(فقط تا پایان شهریور) در اختیار داشتند که مراسم ازدواجشان را برگزار کنند و در واحد تعیینشده خود ساکن شوند. در غیر اینصورت، زوجهای علیالبدل جایگزین آنها میشدند. حاج آقا 9 زوج منتخب را دور خودش جمع میکرد و مثل یک پدر دلسوز به آنها میگفت: «از همین حالا، این موضوع را که یک سال مهمان ساختمان خیریه احسان الحسن (ع) هستید، از ذهنتان پاک کنید! فکر کنید مثل همه مستاجرها باید هر ماه اجاره بدهید. فرقش فقط این است که آن مبلغ اجاره را برای خودتان کنار بگذارید. این کار باعث میشود آخر سال، یک پسانداز خوب داشته باشید و بتوانید خانهای در همین حد اجاره کنید.»
بعد هم نگاهی به پرچمهای نصبشده در حسینیه میانداخت و ادامه میداد: «من هیچ توقع مالی از شما ندارم اما از جنبه معنوی، چند خواسته دارم. اول اینکه از همه شما بهویژه عروس خانمها انتظار دارم در پوشش، حجاب و رفتارتان، حرمت این خانه را که متبرک به نام امام حسن مجتبی (ع) است، حفظ کنید. دوم، توقع دارم در هیئت هفتگی خیریه که همینجا در پارکینگ برگزار میشود، شرکت کنید و در برگزاریاش همکاری کنید. سوم، در پایان این یک سال، ما را فراموش نکنید و گهگاه بیایید به ما سر بزنید. و آخر اینکه، انتظار دارم اگر روزی به لطف خدا از نظر مالی رشد کردید و بینیاز شدید، شما هم چنین قدم خیری را برای زوجهای نیازمند بردارید.»
این خانه برای همیشه، وقف عروس و دامادهاست
هر وقت از حاج آقا بختیاری میپرسیدی: تبدیل این ساختمان به خانه خیریه زوجهای جوان و چشمپوشی از مبلغ قابلتوجه اجاره این 9 واحد – که هر روز هم بیشتر میشود – از یک طرف و رسیدگی به بیش از 100 خانواده تحت پوشش خیریه احسان الحسن (ع) از طرف دیگر، باعث اعتراض همسر و فرزندانتان نشده؟ با طمأنینه خاصی میگفت: «من هیچوقت در رسیدگی به همسر و فرزندانم کوتاهی نکردهام که آنان احساس کنند با انجام کارهای خیر، حق آنها را تضییع میکنم. به همین دلیل هم، تمام خانوادهام، حامی و همراه من در کارهای خیر هستند. پسرم همیشه برای پیگیری امور ساختمان در کنارم است و همسر، دختر و عروسم هم هر هفته با حضور در حسینیه خیریه، در کار توزیع بستههای ارزاق به خانوادههای تحت پوشش خیریه مشارکت میکنند.»
و بعد، بیآنکه بپرسی، از فردایی میگفت که شاید سایه دلسوزیهایش روی سر این خانه و اهالیاش نباشد: «به همه گفتهام این خانه را جزو اموالم حساب نمیکنم چون متعلق به زوجهای جوان نیازمند است. اما برای اینکه بعدها هیچ حرف و حدیثی در این باره پیش نیاید، 6، 7 سال بعد از شروع داستان این خانه، آن را وقف کردم تا کاربریاش برای همیشه، اسکان زوجهای نیازمند در اولین سال زندگیشان باقی بماند. طبق توافقاتی که انجام شده، پسر ارشدم بعد از خودم، متولی ساختمان خیریه احسان الحسن (ع) است.»
خدایا اول دلِ خرج کردن به من بده
حالا یکی دو سالی است بیماری، رمق از حاج محمد بختیاری گرفته و او را از خانه محبوبش دور کرده. حالا جای او خالی است که از زوجهای جوان کمبضاعت استقبال کند و با سفارشهای پدرانهاش، آنها را مهیای زندگی مشترک کند. اما خانواده حاج آقا با تعهد مثالزدنیشان نسبت به این خانه و زوجهای جوان، ثابت کردهاند جانشینهای خلفی برای او هستند. «حسن قاسمی بختیاری»، پسر ارشد حاج آقا که در غیاب ایشان عهدهدار امور ساختمان خیریه احسان الحسن (ع) است، از نگاه زیبای خانواده درخصوص فعالیتهای خیریه پدر، اینطور میگوید: «خیلیها از ما میپرسند: هیچوقت به حاج آقا اعتراض نکردهاید این چه کاری است که هر سال 9 واحد خانهتان را رایگان به زوجهای جوان میدهید درحالیکه میشود از محل اجاره واحدهایش کلی درآمد کسب کرد؟ جواب ما به این افراد، همیشه منفی بوده.
*خانواده حاج «محمد قاسمی بختیاری» از داستان خانه خیریه زوج های جوان می گویند
اولاً به لطف خدا، آنقدر از مال دنیا بهرهمند هستیم که چشم به این خانه نداشته باشیم. در درجه دوم هم، این یک کار خداپسندانه و عامالمنفعه است و ما خیرات و برکات این کارهای خیر حاج آقا را همیشه در زندگیمان دیدهایم. بنابراین نهتنها مخالفتی با تصمیم حاج آقا برای وقف خانه 9واحدیاش برای زوجهای جوان نداشته و نداریم بلکه همیشه حامی و مشوق ایشان در این کارهای خیر بودهایم. البته این را هم از خود حاج آقا یاد گرفتهایم. ایشان همیشه میگوید: «از خدا خواستهام اول دلِ خرج کردن به من بدهد، بعد مال و اموال نصیبم کند.» درست هم میگوید چون اگر انسان دلِ خرج کردن نداشته باشد، دنیا را هم داشته باشد، خیری به کسی نمیرساند. اما وقتی انسان دل بزرگی داشته باشد، حتی با داشتن یک خودکار هم میتواند خیّر و بخشنده شود.»
وقتی خانه زوجهای جوان، خواهردار میشود!
«امسال، سومین دهه از عمر خانه خیریه احسان الحسن (ع) شروع میشود و بیست و یکمین گروه از زوجهای جوان واجد شرایط، زندگی مشترکشان را در واحدهای آن آغاز میکنند. اما از 2 سال قبل، یک واحد به 9 واحد همیشگی اضافه شده است.» نماینده حاج آقا بختیاری در ساختمان خیریه زوجهای جوان، نگاه پرسئوالم را که میبیند، در توضیح این موضوع میگوید: «یک روز یک آقای ناشناس وارد ساختمان شد و گفت اطلاعیه ثبتنام زوجهای نیازمند را دیده. فکر کردیم او هم متقاضی سکونت در این خانه است اما گفت: مادر من بهتازگی مرحوم شده. وقتی ماجرای خانه خیریه احسان الحسن (ع) را شنیدیم، با خواهرها و برادرها تصمیم گرفتیم مثل حاج آقا عمل کنیم و یکی دو سال خانه مادرمان در دولتآباد شهر ری را در اختیار یک زوج نیازمند قرار دهیم. لطفاً در مراسم قرعهکشیتان، روی خانه ما هم حساب کنید و بهجای 9 واحد، برای 10 واحد قرعهکشی کنید.» خیلی خوشال شدیم و از این پیشنهاد استقبال کردیم. همین چند روز قبل هم دوباره تماس گرفت و گفت: «تصمیم جمعی ما این است که امسال هم، خانه مادر را در اختیار یک عروس و داماد کمبضاعت قرار دهیم.»
حسن بختیاری مکثی میکند و لبخندبرلب میگوید: «باعث خوشحالی است که کار حاج آقا، الگو شده و این جریان خیر برای حمایت از زوجهای جوان، دارد گسترش پیدا میکند. پارسال هم، عمه خودم که یک خانه سه طبقه دارد، گفت: «تصمیم گرفتهام یک طبقه از خانهام را برای یک سال بدهم به یک عروس و داماد.» اینطور شد که پارسال ما برای 11 واحد قرعهکشی کردیم و 11 زوج از هدیه اسکان رایگان یک ساله بهرهمند شدند.»
به گفته آقای بختیاری، زوجهای متقاضی یا افرادی که زوج واجد شرایطی سراغ دارند، برای ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر، میتوانند در روزهای آینده با شماره تلفن 33680375 تماس بگیرند.
این خانه، معجزه زندگی ما بود
نمیشود داستان شیرین خانه خیریه زوجهای جوان را روایت کرد و سراغی از ساکنان خاصش نگرفت. قرعه به نام «مجتبی کندی» میافتد و تا اسم خانه خیریه احسان الحسن (ع) را میشنود، انگار قند در دلش آب شده باشد، با هیجان میگوید: «یکی از همسایههای قدیمیمان این ساختمان را به ما معرفی کرد. وقتی گفت: 20 سال است صاحبخانه، واحدهای این خانه را بهصورت رایگان به زوجهای جوان میدهد تا بتوانند زندگیشان را شروع کنند، باورم نشد. با این حال، با همسرم آمدیم خانه را از نزدیک دیدیم و فهمیدیم همه این ماجرا صحت دارد. واقعاً در این دوره و زمانه، چیزی شبیه رؤیا بود. خلاصه ثبتنام کردیم و مادرم هم برای اینکه اسم ما در قرعهکشی دربیاید، نذر کرد. روز قرعهکشی، با اینکه خیلی استرس داشتم اما به دلم افتاده بود یکی از این واحدها مال ما میشود. و الحمدلله همان هم شد.»
آقا مجتبی نفس بلندی میکشد و در ادامه میگوید: «2 سال و نیم از عقدمان میگذشت اما هرچه بیشتر دنبال خانه میگشتیم، کمتر پیدا میکردیم. در محله خودمان، برای معمولیترین خانه، 250 میلیون پیش و ماهانه 4 میلیون کرایه میخواستند. اما حاج آقا بدون پول پیش و بدون اجاره، یک واحد آپارتمان در اختیار ما گذاشت و معجزه اتفاق افتاد. ما به لطف خدا و به برکت این خانه، بالاخره توانستیم زندگی مشترکمان را شروع کنیم. واقعاً اگر لطف حاج آقا نبود، هنوز هم ازدواجمان سر نگرفته بود چون وضعیت اجاره خانه، خیلی بدتر شده. خدا به ایشان خیر بدهد. سکونت رایگان در این خانه، کمک کرد در این یک سال بتوانیم پسانداز کنیم و حالا انشاءالله میتوانیم یک خانه کوچک اجاره کنیم. متاسفانه حاج آقا این روزها ناخوش احوال هستند. ما واقعاً برای سلامتی ایشان دعا میکنیم و از خدا میخواهیم وجود عزیزشان را حفظ کند. ایشان کار بزرگی در حق ما کردند اما از دست ما جز دعا، کاری برای ایشان برنمیآید. البته یک قول هم به حاج آقا دادهایم؛ قول دادهایم در آینده اگر به لطف خدا تمکن مالی پیدا کردیم، مثل ایشان، دست زوجهای جوان را بگیریم. ما حتماً سر قولمان به حاج آقا خواهیم ماند.»
انتهای پیام