در بین موضوعاتی که مربوط به شهادت حضرت زهرای مرضیه (سلامالله علیها) و ظلم به ایشان میشود، پنج موضوع مورد اتفاق اهل سنت است که در منابع خود بهدفعات به آن تصریح کردهاند. در این نوشتار با ذکر دقیق منابع و اسناد به این موارد اشاره میشود.
موضوع اول: غصب فدک
فدک سرزمین حاصلخیزی خارج از مدینه است که در اختیار یهودیان بود. پسازآنکه پیامبر (ص) در جنگ خیبر، منطقه خیبر و قلعههای آن را فتح کرد، یهودیان ساکن در قلعهها و مزارع فدک نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و به تسلیم و مصالحه راضی شدند. بنابراین فدک بدون جنگ به دست مسلمانان افتاد. (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵)
بنا بر آیه ششم و هفتم سوره حشر، اموالی که بدون جنگ به دست آید، فَیء نامیده میشوند و پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) اختیار دارد آنها را به کسانی که خود صلاح میداند، بسپارد. (فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۹، ص۵۰۶؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۲۰۳).
با نزول آیه 26 سوره اسراء «وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ و حق خویشاوند را بده»، رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فدک را به حضرت فاطمه (سلامالله علیها) بخشید. این مطلب در منابع متعدد اهل سنت نقلشده است؛ ازجمله:
سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۱۵۸ و ج۵، ص۲۷۳. متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۷۶۷. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۶. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ص۱۶۹؛ قندوزی، ینابیع المودة، ص۱۳۸ و ۳۵۹. (برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به: حسینی جلالی، کتاب فدک و العوالی، ص۱۴۶ـ۱۴۹.)
بدین ترتیب فدک بخشش رسول خدا (صلیالله علیه و آله) به دختر گرامیاش بوده و در تملک ایشان قرار داشت. با این اوصاف خلیفه اول با ادعایی کذب این سرزمین را مصادره و حضرت زهرا (سلامالله علیها) را از حقش محروم کرد. احمد بن یحیی بلاذری، یکی از مورخین بزرگ و مشهور اهل سنت در قرن دوم، دراینباره میگوید:
«فاطمه (سلامالله علیها) به ابوبکر گفت: فدك را به من بازگردان؛ زیرا رسول خدا (صلیالله علیه و آله) آن را به من بخشـیده است. ابوبکر از ایشان شاهـد خواست. فاطمه، ام ایمن و رباح غلام پیامبر را آوردند و آنها به اعطاي فدك شـهادت دادند. ابوبکر گفت: این شـهادت قبول نمیشود، جز اینکه شاهد، یک مرد و دو زن باشد» (فتوح البلدان، ج1،ص 44)
جدای از این مطلب، مطالعه خطبه فدکیه حضرت فاطمه (سلامالله علیها) نیز کاملاً نشان میدهد که عمل خلیفه برخلاف آیات قرآن بوده و سخن دروغی را در این رابطه به پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) نسبت داده است.
موضوع دوم: تهدید به آتش زدن خانهی فاطمه
با تشکیل سقیفه، برخی از صحابه با خلیفه مخالفت نموده و در خانه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) تحصن کردند. حکومت سقیفه برای اجبار آنان به بیعت با خلیفه، به خانه اهلبیت پیامبر هجوم برده و درنهایت با درگیری و زدوخورد و آتش زدن درب خانه، متحصنین را از خانه خارج کرد.
این حادثه تلخ و ناگوار، که در اندک زمانی پس از رحلت پیامبر اسلام رخ داد و منجر به شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها)، در منابع متعدد اهل سنت بیانشده است؛ بهعنوان نمونه:
1.1. ابن ابى شيبه (استاد بخاری و مسلم، م ۲۳۵ ق) در کتاب "المصنف فی الاحادیث و الآثار" (ج8، ص 572):
● حَدَّثَنَا زَيْدِ بْنِ أَسْلَم عَنْ أَبِيهِ أَسْلَم انهَ حين بُويِعَ لَا بِي بَكْرٍ بَعْدَ رسولالله (صليالله عليه وآله) كَانَ عَلِيُّ وَ الزُّبَيْرُ يَدْخُلَانِ عَلِي فاطمة بِنْتَ رسولالله(صليالله عليه وآله) فيشاورونها وَ يَرْتَجِعُونَ فِي أَمْرِ همْ فَلَمَّا بَلَغَ ذالک عُمَر بن خَطَّابٍ خَرَجَ حتي دَخَلَ عَلَي فاطمة فَقَالَ: يابنت رسولالله(صليالله عليه وآله) وَ اللَّهِ مَا أَحَدُ أَحَبَّ الينا مِنْ أَبِيكَ وَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ الينا بَعْدَ أَبِيكَ منك وَ ايْمُ اللَّهِ ماذالك بِمَانِعِي انَّ اجْتَمَعَ هولاء النَّفْرِ عِنْدَك ان أَمَرتهُمْ ان يُحْرَقَ عَلَيْهِمُ الْبَيْتُ قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرَ جاءوها فَقَالَتْ «تَعْلَمُونَ انَّ عُمَر قدجاءني وَ قَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ ليَحرقن عَلَيْكُمْ الْبَيْتِ وَ ايْمُ اللَّهِ ليمضين لِمَا حَلَفَ عَلَيْهِ
هنگامیکه مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره میپرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید، او به خانه فاطمه آمد و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خودتو، ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت. وقتى على و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامى پیامبر به على و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یادکرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند آنچه را که قسمخورده است انجام میدهد.
1.2. طبري (م 310 ق) در "تاریخ الامم و الرسل و الملوک" (ج 3، ص202):
● اتي عُمَر بْن خَطَّابٍ مَنْزِلِ علي و فيه طلحه وَ الزبير وَ رِجَالٌ مِنَ المهاجرين فَقَالَ وَ اللَّهِ لاَحرُقَنّ عليکم أَوْ لتخرجنّ الي البيعة»؛
عمر به منزل علي آمد و درحالیکه آنجا طلحه و زبير و عدهاي از مهاجرين تحصن کرده بودند. عمر گفت: به خدا سوگند يا بيعت کنيد و يا خانه را آتش میزنم.
1.3. ابن قتيبه (م 276 ق) در کتاب "الامامه و السياسه" (ج 1، ص 12):
● «إنّ أبابَکْر(رض) تَفَقَّدَ قَوْماً تَخَلَّفُوا عَنْ بَيْعَتِهِ عِنْدَ عَليّ کَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ عُمَرُ فَجاءَ فَناداهُمْ وَ هُمْ في دارِ عَليٍّ، فَأَبَوْا أَنْ يَخْرُجُوا فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ: وَالَّذي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ أَوْ لأَحْرَقَنَّها عَلى مَنْ فيها، فَقيلَ لَهُ: يا أبا حَفص إِنَّ فيها فاطِمَةَ فَقالَ، وَإِنْ!
ابوبکر از کسانى که از بيعت با او سر برتافتند و در خانه على گردآمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به درِ خانه على(علیهالسلام) آمد و همگان را صدا زد که بيرون بيايند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزيدند در اين موقع عمر هيزم طلبيد و گفت: به خدايى که جان عمر در دست اوست بيرون بياييد يا خانه را با شما آتش میزنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنيه عمر) در اين خانه، فاطمه، دختر پيامبر است، گفت: حتی اگر چنین باشد!».
1.4. احمد بن يحيى بن جابر بلاذرى (م 270 ق) کتاب "انساب الاشراف" (ج 1، ص 586):
● إِنَّ أَبابَکر أَرْسَلَ إلى عَليٍّ يُريدُ الْبَيْعَةَ فَلَمْ يُبايِعْ، فَجاءَ عُمَرُ وَ مَعَهُ فَتيلةٌ! فَلَقيِتْهُ فاطِمَةُ عَلَى الْبابِ فَقالَتْ فاطِمَةُ: يَابْنَ الْخَطّاب، أَتَراکَ مُحْرِقاً عَليَّ بابي؟ قالَ: نَعَمْ، وَذلِکَ أَقْوى فيما جاءَ بِهِ اَبُوکِ
ابوبکر به دنبال على(علیهالسلام) فرستاد تا بيعت کند; ولى على(علیهالسلام)از بيعت امتناع ورزيد. سپس عمر همراه با فتيله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبهرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطّاب، میبینم درصدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، اين کار کمک به چيزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است.
غیرازاین موارد، منابع متعددی دیگری هم این حادثه تلخ را نقل کردهاند (که در کتابها و مقالات مستقلی بررسیشده است.) بهر حال این موضوع تا آن اندازه مشهور و مسلم است که حتی برخی از شاعران معاصر از آن بهعنوان یکی از افتخارات جناب عمر بن خطاب یاد میکنند!
حافظ ابراهیم شاعر مصرى، كه ديوان اشعار وى در دو جلد به چاپ رسيده است، دریکی از اشعارش به نام «قصیده عمريه» (ج 1، ص 82) در مدح خلیفه دوم میگوید:
و قولـة لعلـي قالـهـا عـمر *** أكرم بسامعها أعظم بملقيـها
عجب کلام ارزشمند و بلندمرتبه ایست که عمر به علی خطاب نمود! چقدر کریم و بزرگوار است شنونده آن و چقدر عظیم و بلندمرتبه است گوینده آن!
حرقتُ دارك لا أبقي عليك بها *** إن لم تبايع وبنت المصطفى فيها
قطعاً بدان که خانه تو را به آتش میکشم و تو را در آن خانه باقی نمیگذارم، اگر از بیعت با خلیفه ابوبکر سرپیچی نمایی، بااینکه دختر پیامبر در آن خانه باشد و بماند.
ما كان غير أبى حفص يفوه بها *** أمام فارس عدنـان وحامـيها
این کلام کلامی نیست که از دهان هرکسی خارج شود، گویندهای چون عمر را میطلبد که بتواند در مقابل اول پهلوان عرب و تکسوار عدنان و نگهبان و پاسدار امت عرب، (علی بن ابیطالب) ایراد کند.
توجه: درحالیکه قرآن کریم اجر زحمات و رسالت طاقتفرسای پیامبر اسلام برای هدایت مردم را مودت به اهلبیت ایشان تعیین کرده است، مجموعه این نقلها و سخنان اگر نشان از عمق کینه و نفرت این افراد نسبت به اهلبیت پیامبر نداشته باشد هیچ رنگ و بویی از مودت ندارد.
موضوع سوم: نارضایتی و قهر حضرت زهرا (سلامالله علیها) از شیخین
بعد از جریان غصب فدک و حمله به خانه وحی، مشخص شد حضرت زهرا (سلامالله علیها) از شخص ابوبکر و عمر رضایت نداشته و تا زمان شهادت خود از آنان رویگردان بوده است. این موضوع بهصراحت و بهطور مکرر در منابع معتبر اهل سنت نقلشده است؛ ازجمله:
1.5. کتاب صحیح بخاری ـ که بعد از قرآن کریم معتبرترین و صحیحترین کتاب نزد اهل سنت است ـ در سه مورد به قهر و غضب حضرت فاطمه (علیهاالسلام) اشاره میکند:
● باب فرض خمس: «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّیَتْ. (ج 3، ص 1126، ح2926)
فاطمه دختر رسول خدا (صلیالله علیه و آله) از ابوبکر خشمگین و از وى کنارهگیری کرد و رویگردان شد و این ناراحتى ادامه داشت تا از دنیا رفت.
● کتاب المغازی باب غزوة خیبر: «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى تُوُفِّیَتْ» (ج 4، ص 1549، ح3998)
فاطمه بر ابوبکر غضب کرد پس از او کنارهگیری کرد و رویگردان شد و دیگر با وى سخن نگفت تا از دنیا رفت.
● کتاب الفرائض در «باب قَوْلِ النبى (صلی الله علیه و آله) لا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَةٌ»: «فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى مَاتَتْ» (ج 6، ص 2474، ح6346)
پس فاطمه از ابوبکر کنارهگیری کرد و رویگردان شد و با وى سخن نگفت تا از دنیا رفت.
1.6. ابوبکر احمد بن حسین بیهقی (م 458) محدث بزرگ اهل سنت، هم در کتاب مشهور "السنن الکبری" (ج6، ص 300) اینگونه نقل میکند:
● «فَغَضِبَتْ فاطمةُ علی أبی بکر و هَجَرتْه فَلَم تُکَلمه حتیّ ماتَتْ فدفَنَها علیٌ لیلاً»
فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و از او کنارهگیری کرد و رویگردان شد و با او صحبت نکرد تا اینکه وفات یافت . پس علی شبانه او را دفن کرد.
1.7. ابن قتیبه دینوری (م 276)، تاریخنگار مشهور اهل سنت در قرن سوم هجری، در کتاب "الامامة و السیاسة" (ج 1، ص 17) مینویسد: عمر به ابوبکر گفت: بیا باهم نزد فاطمه برویم؛ زیرا ما او را غضبناک کردیم. ولی فاطمه (سلامالله علیها) به آنان او اجازه ورود نداد. به نزد علی(علیهالسلام) رفته و با او سخن گفتند. او آنها را به داخل خانه آورد و چون نزد فاطمه نشستند، آن حضرت صورتش را بهطرف دیوار برگرداند و جواب سلام آنان را نداد. فاطمه(علیهاالسلام) فرمود: «اگر حدیثی از رسول خدا برای شما نقل کنم آیا آن را تأیید میکنید و به آن عمل میکنید؟» گفتند: آری! فرمود:
● فَقالَتْ: نَشَدْتُکمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ الله(ص) یقُولُ: رِضَی فاطِمَةَ مِنْ رِضای، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطی، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتی فَقَدْ أَحَبَّنی، وَ مَنْ أَرْضی فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانی، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنی
شمارا به خدا سوگند مىدهم آیا شما دو نفر از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) نشنیدید که فرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من، و ناراحتى او ناراحتى من است. هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را خشنود نماید مرا خشنود کرده است و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟)
● قالا: نَعَمْ! سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(ص)! فَقالَتْ: فَإِنّی أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِکتَهُ أَنَّکما أَسْخَطْتُمانی وَ ما أَرْضَیتُمانی وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِی لاَشْکوَنَّکما إِلَیهِ وَاللهِ لَاَدعُوَنَّ اللهَ عَلَیک عِندَ کلِّ صَلَوةِ اُصَلَّیَهَا
هر دو گفتند:آرى ما از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) اینگونه شنیدهایم. سپس صدیقه طاهره فرمود: پس من خدا و فرشتگان را شاهد مىگیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کردهاید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد. به خدا قسم پس از هر نماز بر تو نفرین میکنم!
جدای از این موارد، محمد بن عیسی ترمذی (م 279) در "سنن الترمذی"، ج3، ص210، ح1609، ذهبی (م 748) در کتاب "تاریخ الاسلام " ج 3، ص 21 و ابن اثیر (م 630) در کتاب "الکامل فی التاریخ"، ج 2، ص126 هم موضوع قهر ونارضایتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) از ابوبکر وعمر را نقل کردهاند.
توجه: از روایات مشهور و معتبر نزد اهل سنت این سخن پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله) است: « يا فاطمة إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ. » (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷)
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به فاطمه فرمود: همانا خدا به سبب خشم تو خشم میکند و با رضایت تو راضی میشود.
با این اوصاف کسانی که حضرت فاطمه (سلامالله علیها) از آنان ناراضی و خشمگین باشد، یقیناً مورد غضب الهی قرار میگیرند. مشخصات این افراد (کسانی که مورد غضب خداوند باشند) و سرنوشت دردناک آنان را قرآن چنین بیان میکند:
● وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللّهِ (نحل/106)
آنهایی که سینه خود را براى کفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنها است.
● وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّم (فتح/6)
خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک و آنها را که درباره خدا گمان بد میبرند مورد غضب خویش قرار میدهد، و آنها را لعن میکند، و از رحمت خویش دور میسازد، و جهنم را براى آنان آماده ساخته است.
این آیات تصریح میکنند کسانی که مورد غضب و لعن خداوند قرار میگیرند، یا کافر هستند و یا مشرک و منافق (کسی که کفر خود را پنهان میکند)؛ اینان سرنوشتی جز عذاب ابدی و دوری از رحمت خداوند در دنیا و آخرت نخواهند داشت. درنتیجه کسانی که مورد غضب حضرت زهرا (علیهاالسلام) قرارگرفتهاند (و درنتیجه مغضوب خداوند هم هستند) خارج از این سه دسته نیستند و صحابی بودن آنان باعث نجاتشان از عذاب و عادل دانستن آنان نخواهد شد.
نکته مهم دیگر؛ قهر حضرت زهرا (سلامالله علیها) دلیلی آشکار بر ناحق بودن و باطل بودن خلافت ابوبکر است. زیرا همه فرقههای اسلامی معتقدند که هر کس امام زمان خویش را نشناسد و او را اطاعت نکند به مرگ جاهلیت، یعنی در کفر و شرک و نفاق، از دنیا میرود. اگر خلافت ابوبکر حق بود، نباید حضرت فاطمه (سلامالله علیها) از او رویگردان میشد و با او قهر میکرد. این در حالی است که به علت حدیث فوق (إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ)یقیناً حضرت فاطمه (علیهاالسلام) کاری نمیکند و سخنی نمیگوید که مورد رضایت خداوند نباشد.
موضوع چهارم: دفن شبانه و مخفیانه حضرت زهرا (سلامالله علیها) و شرکت نکردن خلیفه در نماز و دفن پیکر پاک ایشان.
دفن مخفیانه و شبانه حضرت فاطمه (سلامالله علیها) بنا بر وصیت ایشان و اجازه ندادن به ابوبکر برای نماز گزاردن بر پیکر پاکشان، از موضوعات مسلم تاریخی است که منابع معتبر شیعه و سنی به آن تصریح کردهاند.؛ ازجمله:
1.8. بخاری (م 256) در کتاب "صحیح بخاری" (ج 4، ص 1549، ح3998):
● «وَ عَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها»
فاطمه زهرا(علیها السلام)، شش ماه پس از رسول خدا(صلیالله علیه وآله) زنده بود. زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی علیهالسلام او را شبانه دفن کرد و خود بر او نماز گزارد و ابوبکر را باخبر نساخت.
1.9. ابن قتیبه دینورى، در کتاب "تأویل مختلف الحدیث" (ج 1، ص 300):
● وَقَدْ طَالَبَتْ فَاطِمَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَبَا بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِمِيرَاثِ أَبِيهَا رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا لَمْ يُعْطِهَا إِيَّاهُ، حَلَفَتْ لَا تُكَلِّمُهُ أَبَدًا، وَأَوْصَتْ أَنْ تُدْفَنَ لَيْلًا، لِئَلَّا يَحْضُرَهَا، فَدُفِنَتْ لَيْلًا
فاطمه از ابوبکر میراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذیرفت، پس فاطمه قسم خورد که دیگر با او (ابوبکر) سخن نگوید و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود. پس شبهنگام دفن شد.
1.10. عبد الرزاق صنعانى (م 211) در کتاب "المصنف" (ج3، ص521، ح شماره 6554 و 6555)
● «أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُفِنَتْ بِاللَّيْلِ» قَالَ: فَرَّ بِهَا عَلِيٌّ مِنْ أَبِي بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا، كَانَ بَيْنَهُمَا شَيْءٌ "»
علی، فاطمه دختر پیامبر را شبانه به خاک سپرد، تا ابوبکر بر وى نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
توجه: واقعاً این سؤال مطرح است که اکنونکه در قبرستان بقیع و در شهر مدینه محل دفن بسیاری از اصحاب و خاندان پیامبر مشخص است، به چه علت قبر یگانه دختر ایشان ناپیدا و مخفی است؟ نارضایتی و خشم حضرت فاطمه (سلامالله علیها) از خلیفه به چه علت و تا چه حدی بود که وصیت کرد او در تشییع و نماز و تدفین ایشان شرکت نکند؟ مسلم است که کسی که مورد غضب حضرت زهرا (علیهاالسلام) باشد، مورد غضب خداوند است و همانطور که بیان شد بر اساس آیات قرآن (سوره نحل آیه 106 و سوره فتح آیه 6) چنین فردی یا منافق است و یا کافر و مشرک.
موضوع پنجم: ابراز پشیمانی خلیفه اول در هنگام مرگ از تهاجم به خانه حضرت فاطمه (سلامالله علیها)
یکی دیگر از موضوعاتی که در منابع معتبر اهل سنت بسیار نقلشده است، ابراز پشیمانی ابوبکر در هنگام مرگ است؛ پشیمانی از هتک حرمت و هجوم به خانه حضرت فاطمه (سلامالله علیها)!
باید یادآوری کرد که بر اساس آیات قرآن و روایات، انسان در لحظات جان دادن حقایقی را میبیند و دریچههای از عالم برزخ بر او گشوده میشود. از این جهت جملاتی که خلیفه اول در آخرین لحظات زندگی خود بیان کرده بسیار تأملبرانگیز است:
1.11. ابن عساکر (م 571) در تاریخ مدینه دمشق (ج۳۰، ص۴۲۲):
● «عبدالرحمن بن عوف در بیماری ابوبکر بر او وارد شد و بر وی سلام کرد. پس از گفتگویی، ابوبکر به او چنین گفت: أَمَا إِنِّی لا آسَی عَلَی شَیءٍ إِلّا عَلَی ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ: ... وَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَکنْ کشَفْتُ بَیتَ فَاطِمَةَ(س) وَتَرَکتُهُ، وَأَنْ أُغْلِقَ عَلَی الْحَرْبَ»
من به چیزی تأسف نمیخورم، مگر بر سه چیز که انجام دادم. یکی از آنها این بود که دوست داشتم خانهی فاطمه را هتک حرمت نمیکردم، هرچند برای جنگ بستهشده بود!
1.12. ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (م 360) در المعجم الکبیر (ج 1، ص 34) :
● «فَوَدِدْتُ أَنِّی لم أَکنْ کشَفْتُ بَیتَ فَاطِمَةَ وَتَرَکتُهُ وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَی الْحَرْبَ
ابوبکر به هنگام مرگ، اموری را آرزو میکرد و میگفت: (ایکاش حرمتخانه فاطمه را هتک نمیکردم و آن را به حال خود واگذارمی کردم، گرچه به عنوان سنگر جنگی هم بود،
شبیه این عبارات بسیاری دیگر از منابع نقل کردهاند؛ از جمله: ابوعبید قاسم بن سلام (م 234) در "کتاب «الأموال" ص 174، ذهبی در کتاب "تاریخ الإسلام" (ج 3، ص 117)، مسعودی(م 325) در کتاب "مروج الذهب" (ج 2، ص 301) و ابن عبد ربّه اندلسی (م 463) در کتاب "العقد الفرید" (ج 4، ص 93).
توجه: اعتراف ابوبکر و پشیمانی او از حمله به خانه حضرت زهرا (سلامالله علیها)، نشان میدهد که هجوم به خانه اهلبیت پیامبر قطعاً صورت گرفته و دیگر هیچ جایی برای شک و انکار وجود ندارد. دقت شود که عبارت «کشَفْتُ بَیتَ فَاطِمَةَ» حکایت از حمله به خانه دارد نه فقط بحث تهدید. جالب اینکه ابن تیمیه وهابی هم به این موضوع اذعان دارد؛ هر چند میکوشد آن را به نحوی توجیه کند:
● وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ کَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ، وَأَنْ یُعْطِیَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ .(منهاج السنة النبویة،ج8، ص291)
و نهایت چیزی که گفته میشود این است که او {ابوبکر} ناگهانی به خانهی فاطمه {س} هجوم برد تا ببیند چیزی از مال خدا که آن را تقسیم میکند {بیتالمال} در آنجا وجود دارد یا خیر و آن مال را به مستحقش بپردازد.
با مراجعه به کتب لغت مشخص میشود که عبارت "کَبَسَ الْبَیْتَ" به معنای هجوم و حمله ناگهانی است. بدین ترتیب بنا بر تصریح ابن تیمیه ابراز پیشمانی ابوبکر مربوط به حمله و هجومی است که به خانه اهلبیت انجام شد و نهفقط صرف تهدید کردن آن. البته جناب ایشان عذر بدتر از گناه برای حمله و ورود به زور به خانه حضرت زهرا (سلامالله علیها) میآورد و میگوید هجوم به خانه وحی برای یافتن اموال بیتالمال بوده تا آن را میان نیازمندان تقسیم کنند!
متأسفانه این هتک حرمت و حمله در حالی به دستور خلیفه اول انجام شد که ایشان بهخوبی از جایگاه و قداست خانه وحی آگاه بود. سیوطی (م 911)، عالم و محدث و مفسر بزرگ اهل سنت، در تفسیر درالمنثور (ج 6، ص 203) مینویسد:
● هنگامیکه آیه 36 سوره نور "فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ." (این چراغ پرفروغ در خانههایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند [تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد]؛ خانههایی که نام خدا در آنها برده میشود) بر پیامبر(صلیالله علیه وآله) نازل شد، پیامبر(صلیالله علیه وآله) این آیه را در مسجد تلاوت کرد. در این هنگام شخصی برخاست و گفت: ای رسول گرامی مقصود از این خانهها با این اهمیت کدام است؟ پیامبر(صلیالله علیه وآله) فرمود: خانههای پیامبران. ابوبکر برخاست درحالیکه به خانه علی و فاطمه (علیهما السلام) اشاره میکرد، گفت: آیا این خانه از همان خانههاست؟ پیامبر(صلیالله علیه وآله) در پاسخ فرمود: بلی از برجستهترین آنهاست.»
سخن آخر
رفتار و گفتار اصحاب سقیفه در برابر اهلبیت پیامبر (علیهمالسلام)، ازجمله غصب فدک و حمله به خانه وحی و آتش زدن آن، نشان میدهد که این افراد مورد لعنت و غضب خداوند قرارگرفتهاند و بیشک حضرت فاطمه (سلامالله علیها) از آنها ناخشنود بوده است؛ بهگونهای که از آنها رویگردان شده و اجازه شرکت آنان در مراسم نماز و تدفین خود را نداند. برای این حقایق تلخ مدارک و منابع بسیاری وجود دارد که در این گفتار به برخی از منابع معتبر اهلسنت اشاره شد.
پینوشت:
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که تمامی این موارد منجر به نارضایتی و آزار حضرت زهرا (سلامالله علیها) از طرف سران سقیفه شده و درنتیجه این افراد به لعنت و عذاب الهی گرفتارشدهاند؛ زیرا همانطور که در منابع معتبر اسلامی (شیعه و سنی) نقلشده، پیامبر اسلام (صلواتاللهعلیه و آله) بارها فرموده بودند:
● إِنَّمَا فاطمه بِضْعَهٌ مِنِّی یُؤذیِنی مَا آذَاهَا (صحیح مسلم، ج۷، ص ۱۴۱)
همانا فاطمه (سلامالله علیها) پاره تن من است، هرچه او را بیازارد مرا آزرده است.
قرآن کریم هم در آیه 57 سوره احزاب تصریح میکند کسانی که پیامبر خدا را اذیت کنند، سرنوشت بسیار دردناکی در انتظار آنان است:
● إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً
بیگمان كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار میرسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خوارکننده آماده ساخته است.
انتهای پیام