شیعه نیوز: تقریباً اکثر والدین امروزی به دلیل مشغلههای زندگی و کار بیرون از خانه و هزاران دغدغه دیگر وقتی ندارند تا برای فرزندانشان بگذارند، به همین جهت تصور میکنند با پول دادن بیش از حد به فرزندشان یا ولخرجیهای بیحد و حصر میتوانند کمبود محبت و این نبودنهای خود را برای فرزندانشان جبران کنند.
همانطور که از قدیم گفتهاند هر چیزی را نمیشود با پول خرید و بیتردید هر کمبودی را هم نمیتوان با پول جبران کرد. با این حال خیلیها بدون توجه به این موضوع تصور میکنند با پول هر کاری میتوانند انجام دهند و تمام کمبودها را میتوانند جبران کنند. والدین امروزی با اینکه فرزندان والدین قدیمی و باتجربه خود هستند، گویا کلاً منکر باورها و عقاید آنان شده و سبک جدیدی از زندگی و تربیت را برای خود پیشه کردهاند؛ سبکی که بسیاری از باورهای دیروز را کنار زده است و اصلاً قبول ندارد. نمونه بارز این نوع سبک زندگی و سبک تربیتی والدین امروزی همین بیبرنامگی و شلختگی در سرویس دادن به فرزندان است. انگار مسابقهای ترتیب داده شده که هرکسی بیشتر برای بچهاش خرج کند برنده است و اکثر والدین درگیر این مسابقه شدهاند. بچه از سنین پایین خرید کردن را یاد میگیرد. این سن پایین فکر نکنید مثلاً سن هفت یا هشت سال است؛ خیر. آنان از سن یک، یک و نیم سالگی کاملاً متوجه خرید کردن و لباس و اسباببازی جدید میشوند. نکته قابل توجه این است که از همین سن به هر شکل ممکن با لغات دست و پا شکسته یا ایما و اشاره به والدین خود میفهمانند که باید برایش خرید کنند. البته بسته به جنسیت بچه این تمایل به خرید فرق دارد.
با ولخرجیمان فرزندان پرتوقعی تربیت میکنیم
مادر ۳۸ سالهای که کودک ۱۸ ماههای دارد میگوید: «وقتی پسرم را برای بیرون رفتن آماده میکنم و در حین آماده کردن و لباس پوشاندن به او میگویم بریم با هم خرید کنیم چنان ذوق و شوقی از خود نشان میدهد که بسیار عجیب و ناگفتنی است و اگر در برنامه خرید آن روز چیزی برای او نخریم چنان شیونی به پا میکند که بیایید و ببینید. یک بار مقابل ویترین یک اسباببازیفروشی بزرگ گیر داده بود که باید برایم ماشین برقیای بخرید که ۱۰ برابر هیکل خودش بود و قشقرقی راه انداخت که بیا و ببین. میدانم مقصر اصلی خودم هستم که بسیار زیاد برایش خرید میکنم. مرتب در حال خرید کردن برای پسرم هستم. همسرم به من میگوید این همه برای این بچه خرید نکن. میدانم کارم اشتباه است و او را بدعادت میکنم و هرچه بزرگتر شود شرایط را برای خودم و همسرم سختتر میکنم ولی دست خودم نیست و اصلاً نمیتوانم جلوی خودم را در خرید کردن برای او بگیرم. از دیدن ذوق و شوق او غرق شادی و لذت میشوم و انگار دنیا را به من دادهاند.»
والدین با ولخرجیهای بسیار خود درواقع فرزندانی پرتوقع بار میآورند و قطعاً این پسر کوچک در آینده به یک انسان پرتوقع تبدیل میشود. همانطور که اکنون در جامعه کم نیستند پسران و دختران پرتوقعی که با انتظارات بیجا و بیدلیل خود بر والدینشان حکومت میکنند. دختر ۲۱ سالهای را میشناسم که متبحرانه سر پدر و مادر خود کلاه میگذارد. او که در یکی از صدها دانشگاه پولی کشور مشغول به تحصیل است وقتی با افتخار از دروغهایی که به پدرش میگوید تا پول بیشتری از او بگیرد حرف میزند، فقط حیران و متعجب به او نگاه میکنم. میگفت: مثلاً هزینه دانشگاه اگر یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان شود، من به پدرم میگویم ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان و یک میلیون بیشتر میگیرم تا راحتتر خرج کنم. میگویم چرا سر پدرت کلاه میگذاری و به او دروغ میگویی؟ پدرت که بدون چک و چونه هرچقدر پول بخواهی در اختیارت میگذارد، دیگر چه دلیلی دارد دروغ بگویی؟ در جواب من فقط میگوید من پول بیشتری میخواهم برای همین دروغ میگویم. چند وقت پیش این دختر جوان با پدرش دعوای سختی میکند و پدرش را تهدید میکند که از خانه میرود و دیگر هم برنمیگردد. موضوع دعوا چیزی نبوده جز توقع بیجای دختر جوان که پدرش این بار جلوی او ایستاده و به او «نه» گفته است. ولی این «نه» خیلی دیر گفته شده است؛ وقتی که دیگر این پدر نمیتواند در مقابل توقعات و خواستههای بیجای فرزندش مقاومت کند و مجبور است تن به خواستههای او بدهد حتی اگر قادر به برآورده کردن آنها نباشد.
تربیت صحیح در شرایط رفاه کامل را یاد بگیریم
همه ما والدین دوست داریم فرزندانمان در رفاه کامل زندگی کنند و هرآنچه لازم دارند در اختیارشان قرار میدهیم تا مبادا آب در دلشان تکان بخورد یا حسرت چیزی در دلشان بماند. خیلی خوب است که فرزندانمان در یک شرایط ایدهآل بزرگ شوند، ولی آیا ما والدین، مراقبت و تربیت صحیح فرزندانمان در شرایط ایدهآل و رفاه کامل را هم بلدیم؟ نه، بلد نیستیم. اکثر والدین جامعه امروزی بلد نیستند چگونه فرزندانشان را تربیت کنند که از امکانات و داشتههای خود استفاده کنند و لذت کامل را ببرند، ولی متوقع و خودخواه و بدتربیت نشوند. والدین برخورد و رفتار صحیح با فرزند خود را برای استفاده از رفاه و امکاناتی که در اختیارش میگذارند نمیدانند. والدین نمیدانند که چگونه استفاده از این امکانات و رفاه میتواند در جهت رشد و تعالی فرزندانشان باشد و استفاده غیراصولی بدون هیچ حد و مرزی از امکانات و رفاهی که در اختیار فرزندشان میگذارند میتواند او رابه سمت تباهی و فساد سوق دهد. والدین با ولخرجیهای بسیار نه تنها آنها را بینیاز نمیکنند بلکه نیازمند و محتاج نداشتههایی میکنند که فرزندانشان از آنها محروم هستند چراکه خواستهها و نیازها اگر مهار نشود بیمحابا زیاد خواهد شد.
تقریباً اکثر والدین امروزی به دلیل مشغلههای زندگی و کار بیرون از خانه و هزاران دغدغه دیگر وقتی ندارند تا برای فرزندانشان بگذارند، به همین جهت تصور میکنند با پول دادن بیش از حد به فرزندشان یا ولخرجیهای بیحد و حصر میتوانند کمبود محبت و این نبودنهای خود را برای فرزندانشان جبران کنند. مادر تا دیروقت سر کار است و تمام مدتی که باید در کنار فرزندش باشد مشغول به کار در بیرون از خانه است و زمانی که به خانه برمیگردد برای جبران نبودنهای خود برای فرزندش اسباببازیهای گرانقیمت میخرد تا به نوعی کمبودهای حضور خود را جبران کند. آیا اسباببازی و لباس و ... برای کودک جای خالی پدر یا مادرش را پر میکند؟ وقتی اینگونه با فرزند خود رفتار میکنیم درواقع چشم و دل آنها را از داشتههایش سیر نمیکنیم بلکه او را گرسنهتر و حریصتر نسبت به نداشتههایش میکنیم.
آشنایی داریم که در تمام عمرش پابهپای شوهرش در بیرون از خانه کار کرده است و بسیاری از بار زندگی بر دوش او بوده است. تنها یک پسر دارد که همیشه نزد مادرش میگذاشت تا بتواند برای زندگی پول دربیاورد. تمام نبودنهای خود و تنهایی پسرش را با خرید کردن و ولخرجیهایی که برای سن او اصلاً لازم نبود به خیال خود جبران میکرد. با همین رویه این پسر بزرگ شد و اکنون پسرش ۲۰ ساله است؛ پسری پرتوقع که در سن ۱۸ سالگی اجبار کرد یک خودروی صفرکیلومتر برایش تهیه کنند و اکنون هم یک واحد آپارتمان مستقل از پدر و مادرش میخواهد و آنها هم چارهای ندارند جز پاسخ مثبت دادن به خواستههای تکفرزندشان. وقتی متعجب از خواسته بیجای این پسر میشوم در کمال ناباوری آشنایمان میگوید ما همه دار و ندارمان برای اوست. خلاصه که باید یک خانه به او بدهم خب الان برایش میخریم، چارهای نداریم. اگر نخریم زندگیمان را جهنم میکند.
چرا برخی فرزندان پرتوقعاند؟
شاید شما هم از آن دسته والدینی باشید که فرزندتان پرتوقع است.با خود میگویید چرا بچه من اینقدر نمکنشناس و ناسپاس است و هرکاری برایش میکنم اصلاً به چشمش نمیآید و انتظار بهتر و بیشتری دارد.گاهی هم از این تعجب می کنید که فرزند یکی از اطرافیانتان بسیار کمتوقع است و بابت کوچکترین محبتی از جانب پدر و مادر، بسیار قدردان و سپاسگزار است.تعجب شما وقتی بیشتر میشود که میبینید نسبت به پدر و مادرهای دیگر، بیشتر برای فرزندتان خرج میکنید، وقت میگذارید، محبت میکنید و همچنین بیشتر مراعات حالش را می کنید اما بهجای آنکه قدردانی و سپاسگزاریاش بیشتر شود ناسپاسیاش بیشتر میگردد!براستی چرا برخی از فرزندان پرتوقعاند و ریشه این پرتوقعی و زیادهخواهی و ناسپاسی چیست؟ قبل از هر چیز باید به خود یادآور شویم که هیچ نوزادی پرتوقع و ناسپاس به دنیا نمیآید و اگر امروز با کودک، نوجوان یا جوان پرتوقعی مواجه شدهایم این محصول تربیت نادرست و رفتار ناهنجار خود والدین است.در حقیقت فرزندان محصول رفتار و تربیت پدر و مادر خویش هستند. اما سوال اصلی اینجاست که چه رفتاری از والدین، منجر به تربیت و پرورش یک کودک پرتوقع می شود؟اگرچه ممکن است پرتوقعی فرزندان دلایل متعدد و متفاوتی داشته باشد که در اینجا به چند علت بسیار مهم اشاره میکنیم.
۱-پرتوقعی والدین:
بیشترین عامل پرتوقعی فرزندان، قطعاً پرتوقعی والدین ا ست.کودکان بامشاهده رفتار والدین خود پرتوقعی را میآموزند و الگو میگیرند.پدری را در نظر بگیرید که هنگام صرف غذایی که همسرش تدارک دیده، غُر میزند و ایراد میگیرد و یا دست کم بدون هیچ سپاس و تشکری، میخورد و میرود و یا مادری را فرض کنید که با مشاهده آنچه که شوهرش از سوپر و میوه فروشی محل خریده، خُرده و ایراد میگیرد که این چه میوهای است که خریدهای و ….روشن است که اینها غیرمستقیم به کودک خود الگوی پرتوقعی و ناسپاسی ارائه میدهند.
و یا تصور کنید شما منزل خود را تازه عوض کرده اید، یکی از بستگان شما به منزلتان آمده و به عنوان چشم روشنی هدیه ای می آورد تا منزل نو را تبریک بگوید.پس از اینکه مهمان می رود، شما در حضور فرزندتان ، هدیه را باز میکنید و می بینید بر ای شما یک دست لیوان آورده اند که چندان قیمتی ندارد.پدر می گوید: «این چه چیزی است که آورده اند؟ خجالت نکشیده اند؟ این خیلی قیمت داشته باشد پنج هزار تومان.» مادر می گوید:« ما پارسال برای عروسی دخترشان یک میوه خوری کریستال بردیم، چهل هزار تومان قیمت داشت.» و کودک همه اینها را می بیند، می شنود، به خاطر می سپارد و الگو می گیرد. آنچه بدیهی و روشن است این که اعتبار و احترام پدر و مادر نزد این فرزند کم میشود. به خود جرأت میدهد به پدرش خرده بگیرد و به مادرش تندی کند و از همه مهمتر اینکه ناسپاسی و پر توقعی را می آموزد. اگر برایش شلوار خوبی بخرید میگوید این چیه خریدید؟ چرا مارک دار نیست؟ چرا پیراهن نخریدید؟ اگر برایش دوچرخه بخرید، میگوید چرا دوچرخه بهتر نخریدید و اصلا من موتور میخواهم. یادتان باشد تا والدین ممنون و قدردان یکدیگر نباشند و تا توقع و انتظار را در خود نکشند پرتوقعی فرزند اصلاح نمی شود. اگر میخواهید فرزندانتان ممنون شما باشند و زحمات و محبت های شما به چشمشان بیاید، از محبت های دیگران هرچند ناچیز و اندک، بسیار تشکر و قدرشناسی کنید.
۲-محبت ها و حمایت های افراطی و نابجا:
بی تردید باید به فرزندان محبت کرد و شما نقش یک والد حامی را باید بازی کنید. اما باید بسیار مراقب باشیم که این محبت ها و حمایت ها، افراطی و نابجا نباشد. به عنوان مثال آنها باید یاد بگیرند کارهای شخصی شان را خود انجام دهند. و در خانه مسئولیت هایی را قبول کنند و به عهده بگیرند. اما گاهی والدین از سر دلسوزی و محبت!! بچه ها را بی مسئولیت بار می آورند و کارهای شخصی بچه ها را نیز خود انجام می دهند. پدر به فرزندش میگوید:« برو نان بخر» مادر می گوید:«نه هوا سرد است، بچه ام سرما میخورد.بچه ام خسته است. گناه دارد! خودم می روم!!» گاهی هم والدین به این جهت که پسرم یا دخترم، درس و کنکور دارد کوچکترین مسئولیتی به او نمی دهند و حتی سینی آب و غذا و آبمیوه برای فرزندشان می برند و میآورند. روشن است که چنین حمایتها و محبتهای بی جا و افراطی، اولاً اعتماد بهنفس بچه ها را تخریب می کند وآنها را وابسته بار میآورد، ثانیا آرام آرام، این انتظار و توقع برایشان ایجاد می شود که دیگران کارهای آنها را انجام دهند و حال تصور کنید چنین دختری یا پسری در آینده عروس یا داماد شود و مسئولیت یک زندگی را برعهده بگیرد. ما هرگز نمیگوییم ملاحظه خستگی و درس و مشق بچه ها را نکنید، بلکه میگوییم انجام یک ساعته کارهای شخصی و برخی مسئولیتهای خانه هرگز آسیبی به سلامت جسم و روح و تحصیل او نمیزند. کودکی که مادرش اسباب بازی هایش را جمع می کند و اتاقش را مرتب میکند، به تدریج بی مسئولیت و البته تنبل و پرتوقع می شود. از همان دوران کودکی به فرزندتان مسئولیت بدهید و آنها را در انجام کارهای شخصی و مسئولیتشان، تشویق و تحسین کنید. بیشتر نظارت کنید تا حمایت. یادتان باشد ممکن است شما با کمال میل بخواهید کارهای او را انجام دهید، ولی بعد ها در زندگی مشترک این وابستگی و پرتوقعی به او و دیگری لطمه و آسیب جدی وارد کند.
۳- پاداش های بی جا:
همان طور که می دانید تشویق کردن و پاداش دادن یک رفتار مثبت در تربیت است. ما برای اینکه یک رفتار و حرکت مثبت را در کودک یا نوجوان خود تقویت کنیم، باید اورا تشویق کنیم و به او پاداش بدهیم، اما در پاداش دادن باید به چند نکته توجه داشت. اول اینکه پاداش ها باید متناسب با عملکرد و اندازه رفتار فرزند باشد. اگر پاداش با رفتار همخوانی نداشته باشد به پرتوقعی بچهها منجر میشود. مثلا میگویید اگر غذایت را بخوری به شهر بازی می رویم و هرچه خواستی میتوانی سوار شوی و استفاده کنی، یا اینکه در ریاضی نمره خوبی بگیری برایت کامپیوتر شخصی می خرم و … این پاداش های بزرگ که تناسبی با کار فرزند ندارد او را پر توقع بار میآورد. دوم اینکه پاداشها باید متنوع باشد. مثلاً برای پاداش به کودک همیشه برایش خوراکی نخرید. گاهی پاداش میتواند رفتن به مهمانی باشد. گاهی بازی کردن با او و گاهی هم خوراکی یا اسباب بازی. اگر پاداش ها همیشه پول یا خرید یک وسیله و یا بیشتر از آنچه باید باشد مدام باید قیمت را بالا ببرید و خرید سنگین تری انجام دهید، چرا که توقع او روز به روز بالاتر می رود و به کم راضی و خرسند نمی شود.
۴- معاشرت با افراد و خانوادههای سطح بالا:
مجاورتها و معاشرتها روی ذائقه روانی انسان اثر می گذارد و انسان در هر سن و سالی از مجاورتها و ارتباطات جدی و پر رنگش تاثیر می پذیرد اگر با خانوادههایی رفت و آمد کنیم که از لحاظ رفاهی و درآمد هم سطح و بلکه پایینتر از شما باشند روحیه شکر و سپاس در شما و خانوادهتان تقویت می شود و احساس رضایت مندی بیشتری میکنید، اما اگر با خانوادهها و افراد مرفهتر از خودتان معاشرت کنید ناخودآگاه انتظار و توقع فرزندتان بیشتر میشود و احساس رضایت کمتری میکند و از وضعیت و امکانات فعلی خود بیشتر گله میکند . بنا براین مراقب باشید که با چه کسانی معاشرت میکنید . در واقع شما به عنوان پدر و مادر با نوع مدیریتی که در روابط خانوادگی دارید میتوانید زمینه رضایتمندی و سپاسگزاری و یا پر توقعی و نا سپاسی را در فرزندتان فراهم کنید .
برخورد با بچه های پرتوقع در خانواده
بچهها، بهخصوص پرتوقعترها، از شنیدن کلمه نه که راحت و سریع، از دهان والدین خارج میشود و تکلیف را یکسره میکند، بیزارند و برای خواستههای رنگارنگشان، تنها انتظار شنیدن یک بله جادویی را دارند. دختر کوچولو، هفت، هشت ساله به نظر میرسید و از همان نیمساعتی که توی موبایلفروشی، کنار من ایستاده بود،
پیدا بود که هیچ وقت در زندگیاش، «نه» نشنیده؛ چون آنقدر برای خریدن یک تلفن مد روزتر، گریه کرد که کم مانده بود آقای فروشنده، گلکسی را دودستی تقدیم کند تا شاید این جوی روان اشکهایش خشک شود.
مادرش که هم معذب شده بود، هم کلافه، در پاسخ به نگاه کمی متعجب من گفت: «با اینکه هر دقیقه، یک هوس تازه میکنه، ولی من طاقت ندارم بهش نه بگم.آخه من همین یک بچه رو دارم.بعضی وقتا هم نگران میشم نکنه دارم لوسش میکنم؟!»
بچهها، بهخصوص پرتوقعترها، از شنیدن کلمه نه که راحت و سریع، از دهان والدین خارج میشود و تکلیف را یکسره میکند، بیزارند و برای خواستههای رنگارنگشان، تنها انتظار شنیدن یک بله جادویی را دارند.
با این حال، گاهی پدر و مادر، در اجابت خواستههای فرزندشان، دچار تردید میشوند، چون نمیدانند آیا او میتواند مسوولیت داشتن آنچه را درخواست کرده، بهعهده بگیرد یا درباره چگونگی استفاده صحیح از آن، آگاهی دارد.بخریم یا نخریم؟
اگر قرار است برای کودک، وسیلهای خاص مثل رایانه و لپتاپ شخصی، تلفن همراه شخصی و… ، تهیه شود، بهتر است برای این کار، دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشد یا نیاز به خرید آن از سوی والدین، احساس شود
.خریدن وسایل غیرضروری، به صرف اینکه «بچههای مردم هم دارند» یا «بچه من دوست داره وسایلش رو مد باشه»، چندان درست نیست.
روش های برخورد با بچه های پرتوقع
خرید این وسایل، در صورت تمایل پدر و مادر، باید با گذاشتن قانونها و محدودیتها همراه باشد و نظارت و کنترل والدین، حتما در مورد آنها اعمال شود.گول نخورید «تو، پدر یا مادر خوبی نیستی.من رو دوست نداری.پدر و مادر دوستم رو ببین.تا لب تر میکنه، هر چیزی که میخواد، براش آماده میکنن».
اینها نمونهای از بازیهای کلامی کودکانه است که هدفشان، گول زدن شماست! بچهها میخواهند شما را دچار احساس گناه کنند تا به خواستههایشان برسند.وقتی خواستههای بچهها برآورده نمیشود، سراغ این حرفها میروند و پدر و مادر را از نظر احساس و میزان محبتشان، زیر سوال میبرند.بهترین راه این است که شما، پای اصول خود بایستید و یک نه قاطعانه بگویید؛
زیرا صلاح کودک خود را بهتر از هر کس دیگر، حتی خود او میدانید.چه کنیم که «وجداندرد» نگیریم همه پدرها و مادرها دوست دارند تا آنجا که ممکن است، خواسته کودکشان را برآورده کنند، اما باید بدانند که این تقاضاها، چهقدر منطقی و قابل تامل هستند.
وقتی فرزندتان، خواستهای از شما دارد، به شرایط خانواده خودتان فکر کنید و ببینید خرید این وسیله خاص، چه اثرات مثبت یا منفی، برای شما و فرزندتان دارد.سپس، با جمعبندی این موارد، تصمیمگیری کنید.در جواب کودکان پرتوقع، چه باید گفت؟ ۱) نه شنیدن را به آنها بیاموزید.
اگر خواستهشان غیرمنطقی و زیادهخواهی است، کوتاه و قاطع، با نگاهی جدی، آن را رد کنید.۲) از توجیه خود و دادن توضیح اضافه بپرهیزید.۳) در صورت گفتن نه، قاطع باشید.کودک نباید با غر زدن و گریه، جواب منفی شما را به مثبت تبدیل کند!
ترفند برخورد با بچه های پرتوقع
۴) بعد از هر «نه» گفتن، یک جمله مثبت به او بگویید تا بتوانید قانعش کنید.آیا کمتوقع بودن کودک، عیب نیست؟ کمتوقعی در کودک، باید از جوانب مختلف، مورد ارزیابی قرار بگیرد.عوامل مختلف که معمولا جزو خصوصیات سرشتی کودک هستند، میتوانند موجب این پدیده باشند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:.
۱ اعتمادبهنفس کم کودک و هراس از مورد ارزیابی قرار گرفتن خواستهها و توقعاتش. ۲ اعتمادبهنفس بالای کودک که نمیخواهد خواستههایش را از دیگران طلب کند. ۳ تنوعطلبی کم و علاقه کم به قرار گرفتن در موقعیتها و خواستههای متفاوت و غیرتکراری. ۴ ریسکپذیری کم کودک به دلیل هراس از وجود یک آسیب در هر خواسته. ۵ ترس از عدم پذیرش از جانب والدین و دوستان، در صورت بیان توقع.
۶ کم بودن ایدهآلانگاری در کودک گروه دوم عوامل، مربوط به اختلالات روانی کودکان است که از آن جمله می وان به افسردگی کودک، اضطراب و ترس از زیادهخواهی، بیمعنی بودن توقعش یا احتمال سرکوب از جانب والدین اشاره کرد.گروه سوم عوامل نیز عوامل محیطی هستند که از آن جمله میتوان به اضطراب والدین- که باعث میشود کودک احساس کند در صورت بیان خواستهاش، باعث تنش خواهد شد- افسردگی والدین، صفات شخصیتی خاص مانند سختگیری، بیتوجهی، ایدهآلگرایی و…
کودک از روی فطرت میل دارد آزاد باشد، هر چه میخواهد بکند، به همه چیز دست بزند و هیچ کس سد راه او نشود، ولی این کار به صلاح کودک نیست، زیرا او نیک و بد را نمیشناسد و خیر و شر خود را نمیفهمد. همه کودکان احتیاج به توجه و محبت والدین دارند، ولی بعضی کودکان به طور مداوم و بدون وقفه از والدینشان توجه و محبت میخواهند. در بیشتر موارد علت این است که کودک از جانب یکی از والدینش مورد لطف، محبت و توجه کافی قرار نگرفته است. علت دیگر این مساله ، احساس ناامنی و وابستگی شدید است، ولی اصلیترین دلیل این مشکل، گوش به فرمان بودن والدین به فرمایشات اوست.
روانشناسان راجع به محبت بیش از اندازه والدین میگویند که زیادی محبت بیش از نامهربانی و کمتوجهی اثر زیانبخش دارد. هرچه کودک بزرگتر میشود، والدین باید در عین ابزار محبت، به او بفهمانند که این محبت و توجه تا آخر زندگی ادامه نخواهد داشت و او در آینده باید خودش به حل مشکلاتش بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد.
برای این که کودک بتدریج استقلال پیدا کند و خود را از وجود والدین بینیاز سازد و بتواند مستقل زندگی کند، باید هر عمل کوچکی که انجام میدهد و اعتماد به نفس او را آشکار میکند ، مورد تشویق والدین قرار گیرد.