روز اول محرم، وجود مبارک امام هشتم بسيار غمگين بود. ابن شبيب به خدمت حضرت مشرف شد، ديد حضرت بسيار غمگين است. عرض کرد: چرا غمگين هستيد؟ فرمود: امروز اول محرم است. تو اگر بخواهي گريه کني، اگر مي خواهي براي چيزي گريه کني، بر ابي عبدالله گريه کن! براي اينکه او که رفت، نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد، طعم عقل را بچشد... سالار شهيدان را مظلومانه شهيد کردند...
ايام متعلق به اين خاندان و عرض ادب کردن به اينها براي خود ما فضيلت است. چون گريه کردن ما را مسلح مي کند. شما در دعاي کميل مي خوانيد که گريه سلاح مؤمن است، اسلحه مؤمن است. اگر کسي اهل جهاد بود، خواست مبارزه کند، با دست خالي که نمي تواند بجنگد. اگر خواست با دشمن بجنگد، سلاح او تفنگ است، گلوله است و... اگر هم خواست با غرور و منيت و خودخواهي و نفس اماره بجنگد، اين در دعاي کميل آمده است:و س لاحه البکاء (1).
اين گريه خالصانه به درگاه خداي سبحان، آدم را مسلح مي کند. يعني آدم را از غرور، از تعدي، از ظلم و از خودبيني نجات مي دهد، از احسن اثاثاً و رءيا (2) نجات مي دهد، ازطمع نجات مي دهد. حالا گريه خاضعانه در عبادت و غيرعبادت يک اثر دارد، گريه براي سالار شهيدان يک اثر دارد. اين گريه ما را به ولايت نزديک مي کند، به امامت نزديک مي کند، به علاقه به آنها نزديک مي کند...
انسان اهل گريه، رقيق القلب است؛ قسيّ القلب نيست. اين که گفتند به مجالس حسين بن علي شرکت کنيد؛ براي اينکه جامعه، بهترين راه زندگي اش همين است. آنهائي که با اين معارف رابطه اي ندارند، بالاخره هميشه در زحمت اند. درباره خود سيدالشهداء، حسين بن علي بن ابيطالب (سلام الله عليه) گفتند: انبياي الهي گريه کردند، وجود مبارک پيغمبر (صلي الله عليه و سلم) گريه کرد. فاطمه زهرا و علي بن ابيطالب (عليهما آلاف التحيّه و الثناء) گريه کردند...
خيمه ها را علم کنيد!
وجود مبارک ابي عبدالله گفت: اينجا کجاست؟ اسامي اين سرزمين را گفتند؛ نينوا و غاضريّه و امثال ذلک را گفتند، بعد گفتند: کربلاست، که حضرت فرمود: اينجا بايد بارانداز کنيم. هاهنا مناخ رکابنا، هاهنا مذبح اطفال نا، هاهنا مقتل رجال نا (3).
اينجاست؛ بچه هايمان را ذبح مي کنند، مردانمان را مي کشند، فرزندان ما را به اسارت مي برند، همين جاست. اين را وجود مبارک ابي عبدالله از اميرالمؤمنين و از آباء کرامش شنيده بود؛ بيست سال قبل از جريان کربلا، اميرالمؤمنين وقتي از جنگ صفين برمي گشت، به اين سرزمين که رسيد از اسب پياده شد؛ خاک را گرفت، بو کرد، دو رکعت نماز خواند، بعد فرمود: هاهنا،هاهنا. همين جاست، همين جاست... به حضرت عرض کردند: چي اينجاست؟ فرمود: هاهنا مصارع عشاق (4). اينجا عاشقاني مي آرمند.
حسين بن علي هم که دوم محرم وارد شد، فرمود: هاهنا، هاهنا. همين جاست، همين جاست. اينجا شهيد مي شوند، اينجا ذبح مي شوند. اينجا سر مي برند، اينجا اسير مي گيرند. اينجاست! فرمود: پياده شويد! پياده شدند؛ وقتي خواستند خيمه ها را علم بکنند، حضرت دستور داد خيام زن و بچه در وسط باشد. خيام بني هاشم که محرم اند، اطراف خيام زن و بچه باشد؛ خيام اصحاب که به منزله پاسدار و نگهبانان اينها هستند، اطراف خيام بني هاشم باشد؛ که با نامحرم ها هيچ رابطه اي نداشته باشند. اين صحنه در روز دوم محرم، اتفاق افتاد.
شب عاشورا که شد، عصر تاسوعا فرمود: همين نقشه و همين سامانه باشد، منتها اينها را جمع تر کنيد. اين طنابها را به هم محکم گره بزنيد؛ خيام بچه ها در وسط، خيام بني هاشم اطراف، خيام اصحاب اطراف؛ اما فاصله کمتر، اين طنابها به هم گره بخورد، که در اين تاخت و تازها اين خيمه ها نيافتد. اطراف خيام را گودال بکنيد- اين چون جائي که نهر روان دائمي است، اطرافش ني روئيده مي شود- فرمود: اين ني ها را بياوريد، در اين گودالها بريزيد، آتش بزنيد که فردا از پشت خيام کسي حمله نکند!
اين دستور را در شب عاشورا داد. فقط يک طرف جلوي خيام باز بود که اين رزمنده ها به ميدان مي رفتند، و اجسادشان را هم از همين راه به خيمه دار الحرب مي آوردند. بقيه راهها بسته بود؛ يعني پشت اش گودال آتش بود...
همين بود که وقتي عصر عاشورا به خيام حمله کردند، به زين العابدين (سلام الله عليه) گفتند: اينها دارند مي آيند، بچه ها چه کنند؟ فرمود: فرار کنند، کسي در خيمه نباشد؛ عرض کرد: راه نيست!! اينها از چه راه فرار کنند؟! تنها راهي که اين خيام با ميدان دارد، همين راه روبروست. اطرافش گودالي بودکه آتش زدند که مبادا دشمن ها از پشت سر حمله کنند...
حکمت عاطفه نبوي
مکرر نقل کردند که وجود مبارک رسول الله«ص» در حالات گوناگون گاهي لبان مطهر ابي عبدالله را مي بوسيد، گاهي زير گلوي حضرت را مي بوسيد. گاهي دکمه هاي ابي عبدالله را باز مي کرد، از زير گلو تا سينه را مکرر مي بوسيد. مردم نمي فهميدند براي چه وجود مبارک پيغمبر اين کارها را مي کند! و با ساير بچه ها اينطور عطوفانه رفتار نمي کرد...
يک وقتي خون چشمان مطهر ابي عبدالله را گرفت و ديد سينه مطهرش سنگين شده؛ فرمود: کيستي؟ جاي بلندي نشسته اي! اين جائي که تو الان پا گذاشتي، مکرر پيغمبر بوسيد... آن روز فهميدند چرا وجود مبارک پيغمبر اينقدر لبان حسين را مي بوسيد، گلوي حسين را مي بوسيد، سينه حسين را مي بوسيد. آن نقاط يا جاي تير شد يا جاي سنگ يا جاي نشستن شمر؛ والشّ مر جال س علي صدره (5)...
¤ تلفيقي از سخنراني آيت الله جوادي آملي، حسينيه هدايت آمل 11 بهمن 1348 و سخنراني در حسينيه ارشاد آمل روزهاي اول و دوم بهمن 1358.
پي نوشت:
(1) مفاتيح الجنان. دعاي کميل
(2) مريم.47
(3) بحارالأنوار.ج44.ص383
(4) بحارالأنوار.ج14.ص 592
(5) بحارالأنوار.ج89.ص 223