به گزارش «شیعه نیوز»، دلایل تاریخی و روایی ولادت و حیات حضرت مهدی ـ علیهالسلام ـ زیاد است؛ برای نمونه به چند سند تاریخی اشاره میکنیم:
۱. بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته [۱] و در کتاب هایشان متذکر شده اند که: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری ـ علیهماالسلام ـ است و در سامراء در سال ۲۵۵ هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی میکند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. [۲]
۲. امام عسکری ـ علیهالسلام ـ قبل از ولادت فرزندش امام مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمهاش “حکیمه خاتون” فرمود: “در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد میشود”. [۳]
احمد بن اسحاق میگوید: از امام ابو محمد حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ شنیدم که فرمود: “حمد و سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیهترین انسان ها به پیامبر خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگهداری میکند و سپس ظاهر میشود و جهان را از عدل و داد پر میکند”. [۴]
نیز حضرت عسکری ـ علیهالسلام ـ بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ آگاه نمود .
محمدبن علیبن حمزه گوید: از امام عسکری ـ علیهالسلام ـ شنیدم: “حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ در هنگامهٔ طلوع فجر متولد شد”. [۵]
احمدبن حسنبن اسحاق قمی میگوید: وقتی که امام مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ متولد شد، نامهای از امام عسکری ـ علیهالسلام ـ به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد”. [۶]
ابراهیمبن ادریس میگوید: امام ابو محمد عسکری ـ علیهالسلام ـ گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: “این را به جهت ولادت فرزندم “مهدی” [علیهالسلام] عقیقه کن و به خود و خانوادهات بخوران”. [۷]
▫️[۱] برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل تسنن را نام بردهاند که در تألیفاتشان ولادت امام مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ را متذکر شدهاند.
▫️[۲] محمدبن طلحه شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان.
▫️[۳] منتخب الاثر، ص ۳۹۸ و ۳۹۹
▫️[۴] بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۱
▫️[۵] همان، ص ۳۹۷
▫️[۶] اثبات الهداه، ج ۶، ص ۴۳۶
▫️[۷] بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۲
_________________
ـ امام عسکری ـ علیهالسلام ـ افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی ـعلیهالسلامـ بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ـعلیهالسلامـ ولادت یافته است، گام دیگری برداشت، و آن این بود که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی ـعلیهالسلامـ را به تعدادی نشان داد.
احمد بن اسحاق می گوید: امام عسکری ـ علیهالسلام ـ کودک سه سالهای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمیدادم. بدان که این کودک همنام و هم کنیه رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است و همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. [۸]
معاویهبن حکیم، محمدبن ایوب و محمدبن عثمانبن سعید عمری میگویند: ما یک گروه چهل نفره در خانۀ امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی ـعلیهالسلامـ را به ما نشان داد و فرمود: “این امام شما و جانشین من است”. [۹]
علیبن بلال، احمدبن هلال، محمدبن معاویهبن حکیم و حسنبن ایوب میگویند: ما تعدادی از شیعیان در خانهی امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ تجمع نمودیم و از حضرت درباره جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت کودکی را به ما نشان داد و گفت: “بعد از من این امام شما است”. [۱۰]
عمر اهوازی میگوید: امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ فرزندش را به من نشان داد و فرمود: “بعد از من این فرزندم امام شما است”. [۱۱]
ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی را دیدم، از حضرت پرسیدم: یابن رسول الله، این کودک کیست؟ حضرت فرمود: “این کودک من است. این جانشین من است”. [۱۲]
یعقوببن منفوس میگوید: خدمت امام عسکری ـ علیهالسلام ـ رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را کنار بزن؛ کنار زدم، در این هنگام کودک پنج سالهای را دیدم که به سوی ما میآید، آمد و روی زانوی حضرت عسکری ـ علیهالسلام ـ نشست. حضرت فرمود: “این امام شما است”. [۱۳]
▫️[۸] بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳ و ۲۴ .
▫️[۹] بحارالانوار، ج ۵۲، ص۲۶
▫️[۱۰] اثبات الهداه، ج ۶، ص ۳۱۱
▫️[۱۱] ینابیع الموده، ص ۴۶
▫️[۱۲] دادگستر جهان،ص ۱۰۷ .
▫️[۱۳] بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵ .
_________________________________
۴. بعد از بشارتهای امام عسکری ـ علیهالسلام ـ و نشان دادن فرزند بزرگوارشان مهدی ـعلیهالسلامـ به خواص و افراد مورد اطمینان، اینک نوبت خواص است که اقدام نمایند و وجود امام مهدی ـعلیهالسلامـ را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند .
افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا ـ علیهالسلام ـ ، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری، معاویه بن حکیم، محمد بن معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی، ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف خادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ را به اطلاع شیعیان رساندند .
به روایتی از حکیمه خاتون توجه فرمائید:
امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ کسی را دنبال من فرستاد که امشب (شب نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجت خود را آشکار میکند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمیشود. فرمود: موضوع همین است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم درآورد و فرمود: بانوی من، حالت چهطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خانوادهام هستی. او از سخن من تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت میکند که سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم.
بعد از نیمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم، دیدم نرجس نیز بیدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم، دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در این هنگام این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسکری ـ علیهالسلام ـ از اطاق مجاور صدا زد: عمّه جان، شتاب مکن که موعد نزدیک است. من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس میکنی؟ گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان است که در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام کن! در این هنگام پرده نوری میان من و او حائل شد، ناگهان متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، دیدم که آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذکر خدا مشغول است. در این هنگام امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ صدا زد: ” عمه! فرزندم را نزد من بیاور .!” نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل کودک دست کشید و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت: و فرمود: ” فرزندم، سخن بگو”. نوزاد لب به سخن گشود و شهادتین بر زبان جاری کرد و سپس به امام علی ـ علیهالسلام ـ و دیگر امامان ـ علیهمالسلام ـ به ترتیب درود فرستاد تا رسید به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد.