۰

بزرگترين عامل شهادت اهل بيت(عليهم السلام)

کد خبر: ۲۲۲۶۱
۱۸:۱۴ - ۱۳ تير ۱۳۹۰
SHIA-NEWS شيعه نيوز:

به گزارش «شيعه نيوز» به نقل از کیهان ، دسته ديگري هستند كه به اين حد نرسيده اند؛ يعني از شيطان تبعيت مي كنند، اما اين طور نيست كه چنين اعتيادي پيدا كرده باشند و كانه اختيار از آن ها سلب شده باشد. (كانه كه مي گوييم از اين جهت است كه اين امور هيچ كدام جبر مطلق نيست؛ بلكه اختيارها و اراده ها ضعيف مي شوند، و الا اگر جبر شد، تكليف هم نيست.) اين دسته گاهي ديگران را به فتنه مي اندازند و گاهي هم يك كارهاي خوبي انجام مي دهند. حتي گاهي به ديگران كمك مي كنند و دست شان را مي گيرند تا از يك خطري نجات شان دهند؛ ولي گاهي هم يك كارهاي عجيب و غريبي مي كنند. اين ها چرا اين گونه عمل مي كنند؟
اين رفتار عوامل مختلف رواني دارد كه احصاء آن مشكل است؛ ولي آنچه ما از قرآن استفاده مي كنيم و از تجربه هاي عملي و مواردي كه مورد تأييد روانشناسي است، به دست مي آوريم، اين است كه مهم ترين نه، تنها- عامل اين رفتار حسد است.
داستان هاي قرآن در رابطه با حسد
در قرآن چند داستان در رابطه با حسد آمده كه خيلي عجيب است. جاي دارد كه سؤال شود اصلاً قرآن اين داستان ها را براي چه نقل كرده است؟ مي فرمايد: «واتل عليهم نبأ ابني آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من أحدهما و لم يتقبل من الآخر قال لأقتلنك قال انما يتقبل الله من المتقين»:1 داستان فرزندان آدم را براي مردم نقل كن. دو فرزند بلافصل حضرت آدم قرباني كردند. پيداست كه در آن زمان كه خود حضرت آدم پيغمبر بوده، يك مناسك عبادي از جمله قرباني هم داشته اند. اين دو برادر، يعني جناب هابيل و قابيل قرباني كردند، و قرباني يكي قبول شد و يكي نشد. آن يكي كه قرباني اش قبول نشد به برادر ديگر گفت: تو را حتماً خواهم كشت؛ چرا قرباني تو قبول شد و از من قبول نشد؟ برادر ديگر گفت: تقصير من نيست كه قرباني تو قبول نشد؛ تو هم تقوا داشته باش تا خدا قرباني تو را قبول كند. ولي او از روي حسد، كينه برادر را در دل گرفت و بالأخره او را كشت. اين اولين داستاني است كه در قرآن از آدمي زاد نقل شده است و موضوع آن حسد است. يعني آدمي زادها! بفهميد كه امري در درون و در دل شما ممكن است به وجود بيايد كه اين همه فساد بر آن مترتب شود. گناهي به اين روشني كه هيچ توجيه عقلي ندارد.
مي دانيم كه قرآن، كتاب رمان، قصه، يا تاريخ نيست؛ بلكه كتاب هدايت است. هدف قرآن از نقل اين داستان ها اين است كه ما بفهميم حسد چقدر مي تواند خطرناك باشد.
داستان بعد مربوط به زمان حضرت يعقوب و حضرت يوسف است. «اذ قالوا ليوسف و أخوه احب الي ابينا منا و نحن عصبه ان أبانا لفي ضلال مبين».2 يعقوب پيغمبر، فرزند اسحاق و نوه حضرت ابراهيم است. ايشان دوازده پسر دارد كه همه پيغمبرزاده هستند. اين ها ديدند كه اين برادر كوچك پيش پدر عزيزتر است. با هم نشستند و گفتند: پدر، يوسف و برادرش را بيشتر از ما دوست دارد؛ اين درست نيست. پسرها براي پدري كه خود پيغمبر است، تكليف معين مي كنند! مي گويد: پدر ما به خاطر اين كه آن دو برادر كوچك تر را بيشتر دوست دارد، در گمراهي آشكاري است. اكنون چگونه پدر را از اين گمراهي درآوريم؟ راه حل شان اين بود كه «اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضا يخل لكم وجه أبيكم و تكونوا من بعده قوماً صالحين»3: يوسف را بكشيد تا يوسفي نباشد كه پدر او را دوست داشته باشد. يكي ديگر از آن ها كه يك مقدار انصاف داشت، گفت: او را به سرزميني بفرستيد كه از پدر دور باشد و دست پدر به او نرسد؛ بعد آدم هاي خوبي باشيم. اكنون كه مي بينيم پدر يوسف را بيشتر دوست دارد، نمي توانيم آدم خوبي باشيم. يوسف را بكشيم تا آدم خوبي شويم؛ عجب راه خوبي!
چرا قرآن به اين داستان اهميت داده است؟ براي اين كه بدانيم ممكن است در درون ما هم چنين چيزي باشد، و بفهميم چه خطري دارد. آدم برادر خود را، برادري كه بايد مايه افتخارش باشد، به خاطر اين كه يك مقدار از خودش بهتر است و پدر او را بيشتر دوست دارد، مي كشد! و عامل آن حسد است.
داستان بعد به زمان پيغمبراكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) و دستگاه نبوت و امامت مربوط مي شود. قرآن مي فرمايد: «أم يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله...»4. اين آيه مي تواند اشاره به اين نكته باشد كه بزرگ ترين عاملي كه موجب به شهادت رساندن اهل بيت(عليهم السلام) شد، حسد بود.
بنابراين اگر بگوييم بزرگ ترين عامل فساد در طول تاريخ انسان ها، حسد بوده است، حرف گزافي نگفته ايم.
پروردگارا به حق محمد و آل محمد، ما را از ريشه هاي فساد، از جهل، عصبيت، حسد و از ساير ريشه هاي كفر محفوظ بدار. دل هاي ما را به نور ايمان و معرفت روشن بفرما.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: