شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
با توجه به پارهای از مشابهتها که بین افراد وجود دارد گاه نام یکی مجازا بر دیگری گذاشته می شود و این موضوعی رایج در تمام زبانها است و این نسبت در جهت مثبت و منفی هر دو می باشد که ویژه انسان ها هم نیست، البته به معنای این همانی نیست که الزاما بخواهیم به دنبال بررسی سند باشیم.
الف. پيامبر فرمود: آيا خوشنود نيستى كه نسبت به من مانند نسبت هارون به موسى باشى، جز آنكه پس از من هيچ پيامبرى نخواهد بود.[1]
ب. رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: گواه باشید كه بدترين خلق از اولين و آخرين دوازده نفر هستند شش نفر از گذشتگان و امت هاى سلف و شش نفر از اين امت سپس شش نفر از امت هاى گذشته را نامبرد، پسر آدم كه برادر خود را كشت و فرعون و هامان و قارون و سامرى و دجال كه نامش در امت هاى گذشته هست ولى در آخر الزمان بيرون مىآيد و اما شش نفر از آخرين و افراد اين امت است كه ريش دراز روباهى دارد و فرعون است كه معاويه باشد و هامان اين امت است كه زياد باشد و قارون اين امت سعيد بن عاص است و سامرى اين امت ابو موسى اشعرى عبد اللَّه بن قيس است؛ زيرا او هم چون سامرى گفت لا مساس يعنى نبايد جنگيد و ابتر است كه عمر و عاص باشد.[2]
[1]. فَقَالَ ( صلی الله علیه و آله و سلم ) لَهُ ( علیه السلام ): أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِی، طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص 51، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403ق.
[2]. أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلی الله علیه و آله و سلم ) قَالَ شَرُّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ اثْنَا عَشَرَ سِتَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِتَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ ثُمَّ سَمَّى السِّتَّةَ مِنَ الْأَوَّلِينَ ابْنَ آدَمَ الَّذِي قَتَلَ أَخَاهُ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ وَ السَّامِرِيَّ وَ الدَّجَّالَ اسْمُهُ فِي الْأَوَّلِينَ وَ يَخْرُجُ فِي الْآخِرِينَ وَ أَمَّا السِّتَّةُ مِنَ الْآخِرِينَ فَالْعِجْلُ وَ هُوَ نَعْثَلٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ هُوَ مُعَاوِيَةُ وَ هَامَانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ زِيَادٌ وَ قَارُونُهَا وَ هُوَ سَعِيدٌ وَ لسَّامِرِيُّ وَ هُوَ أَبُو مُوسَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَيْسٍ لِأَنَّهُ قَالَ كَمَا قَالَ سَامِرِيُّ قَوْمِ مُوسَى لا مِساسَ أَيْ لَا قِتَالَ وَ الْأَبْتَرُ وَ هُوَ عَمْرُو بْنُ الْعَاص، صدوق، خصال، ج 2، ص 458 - 459، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، 1362ش.
T