شیعه نیوز:
پرسش
چگونه است که عدهای از نعمت عمر بیشتری برای تکامل عقلی و معنوی (اطاعت خدا) برخوردارند؟!
پاسخ اجمالی
عمر و زندگى دنیوى - و به طور کلى همهى نعمتهاى دنیایى - دو جنبه دارند. بدین معنا که اگر تحت لواى ایمان و هدایت قرآن و عترت( علیه السلام ) قرار گیرند، ارزشمند و سعادت آفریناند، و اگر از ارزشهاى الاهى تهى باشند، وزر و وبال دو سرا خواهند بود؛ لذا هیچیک از فرصتهاى دنیوى، چیزى بیش از یک مقدمه براى تعالى معنوى نیستند و چنین نیست که برخوردارى از آنها عین رشد باشد، بلکه بسا نعمت که در حقیقت نقمت و عقوبتکشى از گناهکاران باشد و بسا صاحبان عمر دراز که همهی عمر هیزم آتش جهنم خویشتن را فراهم آوردند.
از آنسو محرومیت از موقعیتهاى بیشتر هم عین حرمان نیست؛ زیرا در دستگاه الاهى کیفیت مورد نظر است نه کمیت. ضمن آنکه محاسبه و اعمال اشخاص به حسب نعمتها و امکاناتى است که در اختیار دارند.
به علاوه، نقش بنیادین و خارق العادهی نیت را در جبران فرصتهاى دست نایافته نباید از نظر دور داشت؛ زیرا حتى ممکن است شخصى که عمر کوتاهى کرده، به دلیل نیّات پاکیزه و والاى خود، از همهى نیکان روزگار گوى سبقت برباید.
گفتنی است که، هیچگاه نباید روى اعمال صالح خود چندان حساب باز کنیم و بعد هم بلافاصله نتیجه بگیریم هر چه عمر بیشتر باشد اعمال خیر بیشتر میشود و قهراً وصول به مقامات عالیتر انسانى حتمى خواهد بود. فراموش نکنیم هر چند خداوند متعال بهشت را عنوان بهاى عمل صالح ما محسوب نموده است، اما در واقع مدارج بهشت بر حسب تفضل الاهى است؛ زیرا اولا: توفیق بر عمل صالح و توانایی بر انجام آن نیز از سوی خداوند است، و ثانیا: اگر بنا باشد به عدالت و با محاسبات عرفی و عقلائی دنیایی با ما رفتار شود، مستحق چنان اجر عظیم اجروى نیستیم؛ بلکه میتوان گفت با محاسبه نعمتهایی که خداوند به ما در دنیا عطا کرده، در آخرت مستحق هیچ اجری نیستیم.
واقعیت این است که از زندگانى ما دانسته یا ندانسته و با توجه یا از روى غفلت گناه و ثواب توأمان موجود است و بسا خرمنهاى ثواب که با جرقههاى گناه به آتش کشیده شود.
گذشته از این، اگر عنایت الاهى نباشد، حتى اعمال صالح ما در برابر نعمتهایى که خداوند به ما ارزانى داشته بسیار ناچیز است، و اساساً معرفت ما بدان حد نیست که آنگونه که شایستهى حق تعالى است او را پرستش کنیم، چنانکه سرور فرزندان آدم، حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر این معنا اعتراف فرمود: خدایا آنچنان که شایستهى شناخت بود، تو را نشناختیم و آنچنان که سزاوار بندگیات بود، تو را عبادت نکردیم.
لذا باید روى لطف و کرم حق حساب باز کنیم، نه روى اعمال خود و حال که چنین است، عمل زیاد یا عمل کم - ولى مورد نظر و عنایت حق تعالى - فرقى ندارد، مهم این است که خداوند کدام را بیشتر بپسندد، البته عنایت خدا با کسى است که همهی عمر - کم باشد یا زیاد - خالصانه در خدمت او بوده باشد.
پاسخ تفصیلی
عمر فقط یکى از نعمتهاى دنیوى است و نعمتهاى دیگر نیز در دنیا وجود دارد که بسى بزرگتر از نعمت عمر است و هر یک میتواند به نوبهى خود ابزارى براى تکامل عقلى و معنوى انسان باشد و در صورت استفادهى صحیح، آدمى را به سعادت جاودانه رهنمون سازد.
پرسش مطرح شده را میتوان به نعمتهاى دیگر نیز تعمیم داد و اینگونه مطرح نمود: چگونه است که عدهاى - نسبت به دیگران - از نعمتها و فرصتهاى بیشترى براى ابراز طاعت و بندگى و جلب رحمت حق تعالى بر خوردارند؟!
در پاسخ این پرسش چند نکته را یاد آور میشویم:
ممکن است در یک نگاه سطحى به آیات و روایات، دو برداشت متضاد دربارهى دنیا و چیزهاى دنیایى - از جمله عمر - مشاهده شود:
الف) برداشت اول: دنیا جاى خوبى است؛ زیرا مزرعهى آخرت[1] و محل تجارت سودمند -[2] است، چنانکه علی( علیه السلام ) خطاب به شخصى که دنیا را مذمت میکرد، فرمود: «اى خدمت کنندهى دنیا که خود فریختهى آن شدهاى! دنیا خانهى صدق و راستى است براى کسى که با آن راست باشد و خانهى سلامتى است براى کسى که آنرا بفهمد. خانهى نیازى است براى کسى که از آن توشه برگیرد و خانهى پند است براى کسى که موعظه پذیرد. دنیا مسجد دوستان خدا و مصلاى فرشتگان و محل نزول وحى و تجارت خانهى اولیای خدا است».[3]
ب) برداشت دوم: دنیا مزرعهی «شر»[4] و «فتنه»[5] و «سراسر سرگرمى و بازیچهاى»[6] بیش نیست. دنیا زندان مؤمن[7] و خانهى آرزوهاى پوچ[8] است و هر کس بدان امید بندد، او را فریب میدهد.[9] و... .
باید گفت هر یک از دو برداشت فوق - که یکى دنیایى پسندیده را تصویر میکند و دیگرى نمایشگر دنیایى نکوهیده است - به تنهایى ناقص است و فقط بخشى از واقعیت دنیا و زندگى در آنرا نشان میدهد. حقیقت را باید در جمع بین هر دو برداشت یافت. یا به این معنا که اگر از عمر و دیگر نعمتهاى دنیایى در راه اطاعت و بندگى و کسب علم و معرفت و خدمت رسانى به عباد خدا و آبادانى زمین استفاده شود، یک زندگى هدفمند در جهانى معنادار و سرشار از زیباییها و خوبیها را به نمایش خواهد گذاشت؛ با نظام و بزرگى که در آن همه چیز جلوه حق است و در آن میتوان خداى دلپذیر و مهربان را به تماشا نشست، در دنیایى که عشق آباد خداى تبارک و تعالى است و امید و نشاط براى حیات طیب در آن موج میزند.
به عکس، اگر از عمر و دیگر سرمایههاى مادى و معنوى خدادادى در راه عصیان و سرکشى خالق استفاده شود، در این صورت تباهى و تاریکى حاصل عمر ایشان خواهد بود.
لذا زندگى مؤمنانه، ارزشمند و موجب آبادی آخرت بوده، و زندگى حیوانى و پست موجب خسران ابدى است.
دنیا از آن جهت که مخلوق خدا است، آیه و نشانه حق تعالى است، ولى سخنها اکنون در این جهت نیست، بلکه از جهت تأثیرى است که در رشد و تعالى حقیقى انسان دارد. از این نظر، دنیا به خودى خود، نه پسندیده است و نه نکوهیده، بلکه اگر آنگونه که هست از آن بهره گرفته شود، ممدوح است و اگر آنگونه که سزاوار نیست مورد استفاده قرار گیرد، مذموم خواهد بود. از اینجا دانسته میشود که طول عمر و برخوردار بودن از سایر مزایاى دنیوى و امکانات هستى به تنهایى براى ترقى و تعالى گوهر وجود آدمى کافى نیست، بلکه عنصر اراده و ایمان است که آنرا تبدیل به یک نعمت بالفعل میکند؛ لذا عمر و دیگر موقعیتهاى زندگى دنیوى فقط میتواند مقدمهى رشد باشد، نه عین رشد.
چه بسا افراد که از عمرى دراز و نعمتهاى فراوان برخوردار بودند، ولى شقاوت بارترین زندگى را براى خود رقم زدند. در عوض، همواره در تاریخ اشخاصى وجود دارند که در مدت کوتاه عمر و بهرمندیهاى اندک از زندگى الگوهاى مثال زدنى براى دیگران میشوند و به مدارجی از کمالات انسانى که مورد غبطه است دست مییابند.
در قرآن کریم و روایات نمونههاى فراوانى از این قبیل افراد دیده میشوند.
واقعیت تلخ خارج از فضاى بحث آن است که اکثریت مردم کسانى هستند که گناه و ثواب - هر دو - در پروندهى اعمال روزانه آنها وجود دارد، بلکه اغلب کفهى گناه بر کفهى ثواب میچربد، خصوصاً اینکه بسیارى از گناهان مورد غفلت یا جهل هستند و بدون آنکه به آنها توجه داشته باشیم آنها را مرتکب میشویم؛ لذا اگر تفضل و کرم و عنایت حق تعالى نباشد، حاصل عمر و نفس اعمال نیک انسان در یک معدلگیرى چندان مطلوب نخواهد بود. گو اینکه همواره باید به عنایت و لطف حق امیدوار بود؛ زیرا خداوند وعده داده است که نیکیها را مضاعف کند و گناه توبه کنندگان را پاک نماید. بنابر این درازى عمر و وفور نعمت همیشه به معناى لطف خدا نیست.
روزى پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) را براى طعام دعوت کردند، چون به منزل میزبان رفت، مرغ را دید که روى دیوار تخم گذاشت، سپس تخم مرغ افتاد و روى میخى قرار گرفت. نه بر زمین افتاد و نه شکست. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) از آن منظره در شگفت شد. مرد عرض کرد: از این تخم مرغ تعجب میفرمایید؟ سوگند بر آنکه تو را مبعوث کرد که من هرگز، بلایى ندیدهام. رسول خدا برخاست و غذاى او را نخورد و فرمود: کسى که بلایى نبیند خدا به او لطف و توجه ندارد.[10]
بنابر این چه بسا وفور نعمت از باب نیت در املا و استدراج باشد؛ یعنى در لباس نعمت باشد و فرصتى براى فرورفتن بیشتر در منجلاب گناه و زشتى باشد تا به سزاى اعمال برسد.
لذا شایسته است همواره انسان بیمناک باشد از اینکه آیا این نعمتهایى که در اختیارش قرار گرفته است، واقعاً از باب لطف است یا اینکه از باب سنت املا و استدراج است، لذا در دعاى مکارم الاخلاق به سوی خداى بزرگ عرض میکند: «اللهم عمرنى ما کان عمرى بذلة فى طاعتک فاذا کان عمرى مرتعاً للشیطان فاقبضنى الیک قبل ان سبق مقتک الى او یستحکم غضبک على»؛[11] خدایا عمرم بده تا زمانى که در راه طاعت و بندگى است. پس اگر عمرم چراگاه شیطان شد پس جان مرا بستان پیش از آنکه خشمت متوجه من شود، یا غضبت بر من حاکم گردد.
بعضى از اعمال نیک مثل صدقه دادن و صلهی رحم؛ یعنى دیدار از خویشان و نیکى به آنها - خصوصاً پدر و مادر - سبب طولانى شدن عمر میگردد، چنانکه پارهاى از گناهان سبب کوتاه شدن عمر آدمى میشود.
لذا میتوان با انجام این اعمال صالح و ترک آن موجب طولانى شدن عمر را فراهم کرد: چنانکه امام رضا( علیه السلام ) فرمود: مردى که سه سال از عمرش باقى مانده صلهی رحم میکند خدا عمرش را 30 سال قرار میدهد و خدا هر چه خواهد میکند.[12]
هیچ چیز در دنیاى مادى ماندنى و همیشگى نیست. دنیا و آنچه در آن است - از جمله انسان - اجل و مهلت مقدّر و معینى دارد که از آن تجاوز نمیکند و کم و زیاد نمیشود. اجل مقدر هر چیزى بر اساس مصالحى که خدا میداند، در علم الاهى معلوم است. در عین حال، علاوه بر این اجل مقدر - که مرگ طبیعى را به دنبال دارد - انسان داراى اجل معلق نیز بوده که قابل زیاد و نقصان میباشد.
اما اینکه بر اساس چه مصالحى عمر طبیعى هر کس مقدر میشود بر ما معلوم نیست و فقط خداى بزرگ از آن مطلع است. اما نکتهى مهم آن است که در خیلى از موارد نمیتوان فهمید واقعاً شخص به عمر طبیعى مرد یا به اجل معلق.
از بعضى از روایات فهمیده میشود که با مرگ، روند تکامل تمام نمیشود، بلکه در عالم برزخ نیز حرکت تکاملى انسان ادامه مییابد. البته رشد معنوى در آنجا تابع مسیرى است که در این دنیا براى خود ترسیم کرده است؛ لذا اگر کسى در طریق کمالات روحى مواجه با مرگ شد، در عالم برزخ همچنان به ترقى و رشد خود ادامه میدهد.
بهترین و ارزشمندترین اوقات عمر، اوقات جوانى و اوایل عمر است؛ زیرا همراه با شور و شوق و عزم و ارادهى جوانى است و خداى متعال به عبادت جوان بر فرشتگان مباهات میکند و پاداش مضاعف به او میدهد و در عوض از خطای او چشمپوشى میکند و توفیق توبه را به او عنایت میفرماید.
اما در ایام پیرى به دلیل ضعف قواى بدن انجام بسیارى از عبادات مقدور نیست. همچنین ارتکاب گناه نیز در این دوران از عمر زشتتر و خطرناکتر است؛ زیرا کمتر توفیق توبه دست میدهد.
به علاوه، اغلب در دورهى پیرى اتفاق جدیدى نمیافتد و حال و روز واقعى انسان همان است که تا دورهى میانسالى براى خود رقم زده است؛ لذا عمده در دورهى عمر انسان، شباب و جوانى است که هدایتپذیر است و بهتر قابلیت دریافت فیض معنوى را دارد؛ لذا آنچنانکه تاریخ نشان میدهد اکثر یاران پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) از جوانان بودند و بیشتر دشمنان سرسخت آنحضرت از پیران و سالمندان.
به اقتضاى عدل خداوند، در دستگاه الاهى به هر کس فقط به اندازهى نعمتهایى که در اختیار داشته تکلیف میشود و ثواب و عقاب بر اعمال تعلق میگیرد؛ لذا مثلاً کسى که جاهل قاصر است؛ یعنى بدون آنکه تقصیرى داشته باشد، نسبت به احکام شرع جاهل است، هیچگاه تکلیف در حق او گردنگیر نیست.
همچنین محاسبه و بازخواست نیز بر اساس نعمتهایى است که انسان در اختیار داشت؛ لذا در روایات آمده است در برزخ و قیات حسابکشى از دانشمندان، ثروتمندان و صاحبان مناصب به مراتب دقیقتر و سختتر از مردم عادى است.
بنابراین کسى که از عمر و امکانات مادى کمترى بهرهمند بود، به همان نسبت و میزان به پروندهى عملش رسیدگى میشود و به همان اندازه با او مدارا و ارفاق میشود. چنانکه امام صادق( علیه السلام ) فرمود: چون روز قیامت میشود عدهاى از مردم برخیزند و تا در بهشت میآیند. به آنها گویند شما کیستید؟ گویند ما فقرا هستیم، گویند: آیا پیش از حساب میخواهید به بهشت در آیید؟ گویند: به ما چیزى ندادید که حسابش را بکشید! خداى عزوجل میفرماید: آنها راست میگویند، داخل بهشت شوید.[13]
از نکات مهم آن است که در پیشگاه رب العالمین، کیفیت اعمال مورد نظر است نه کمیّت آن، چنانکه نقل شده است امام علی( علیه السلام ) همیشه میفرمود: عملى که با تقوا باشد(هرچند اندک باشد) کم نیست. چگونه کم باشد در حالیکه از خداى بزرگ پذیرفته شده است.[14]
لذا ممکن است کسى بیست سفر حج برود و از آن چیزی نصیبش نگردد، ولى شخصى فقط یکبار حج کند و با همان کلید بهشت را به چنگ آورد؛ لذا در روایات اهلبیت( علیه السلام ) آمده است که اگر یک عمل از انسان در مدت کوتاه عمرش مورد قبول واقع شود، در سرنوشت آخرتش سودمند خواهد بود، در حالیکه کارهاى زیاد و به ظاهر مهم و بزرگ ممکن است به دلایلى - مثل عجب و ریا و عدم تقوا - مورد پذیرش خداى متعال قرار نگیرد و نفعى به حالش ندهد؛ لذا همواره عمل کم با کیفیت بهتر از عمل بسیار بیکیفیت است.[15]
نیّت مؤمن همواره بهتر از اصل عمل او است،[16] و شرط اصلى پذیرش عمل در پیشگاه حضرت حق نیز همین اخلاص در نیت و خالص کردن عمل براى ذات خدا است.[17]
لذا کسى که انجام اعمال صالحى را نیت کند، ولى به دلایلى - مثل عدم کفاف عمر یا عدم توانایى مالى - موفق به انجام آنها نشود، خداى متعال اجر و پاداش عاملین را به او تفضل خواهد فرمود.[18]
بنابر این، انسان نیکوکار همواره باید نیتهاى خیر داشته باشد و از خداوند طلب کند که توفیق انجام همهى اعمال صالح را به او کرامت کند، تا در صورتى که عمرش کفاف نکرد، به جهت نیّتش ثواب آنها را ببرد و در پروندهى اعمالش ثبت گردد.
امام صادق( علیه السلام ) فرمود: اهل دوزخ از اینرو در آن جاودان باشند که نیت داشتند، اگر در دنیا جاودان باشند همیشه نافرمانى خدا کنند و اهل بهشت؛ از اینرو در بهشت جاودان باشند که نیت داشتند، اگر در دنیا باقى بمانند همیشه اطاعت خدا کنند. پس این دسته و آن دسته به سبب نیات و اعمال خویش جاودانى شدند، چنانکه طبق طریقهى خود عمل کند؛ یعنى طبق نیت خوش.[19]
[1]. «الدنیا مزرعة الآخرة». ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام، ج 1، ص 183، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
[2]. «تجارة مربحة یسرها لهم ربهم». سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 304، خ متقین، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[3]. همان، ص 493، ح 131.
[4]. «الدنیا مزرعة الشر». لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح، حسنی بیرجندی، حسین، ص 39، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[5]. «ابتلى الناس بهافتنه»، نهج البلاغه، ص 94، خ 63.
[6]. «انما الحیاة الدنیا لعب و لهو»، حدید، 20.
[7]. «الدنیا سجن المؤمن». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 250 تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. « وَ الدُّنْیَا دَارٌ مُنِی»، نهج البلاغه، ص 85، خ 45.
[9]. «إِنَّ الدُّنْیَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّل لها». همان، ص 257.
[10]. کافى، ج 2، ص 256، ح 20.
[11]. على بن الحسین علیه السلام، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، ص 94، قم، دفتر نشر الهادی، 1376ش.
[12]. کافى، کتاب الایمان، باب صلهی رحم، ح 3.
[13]. همان، ج 2، ص 264.
[14]. همان، ص 75. «کان امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) یقول: «لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ».
[15]. همان، ح 7.
[16]. همان، ص 84. «نیة المؤمن خیر من عمله»، ح 2.
[17]. همان، ح 1.
[18]. همان، ح 3.
[19]. همان، ص 85 ؛ «کل یعمل على شاکلته». اسراء، 82.
T