به گزارش «شیعه نیوز»، کُمَیل بن زِیاد بن نَهِیک نَخَعی صُهبانی کوفی(۱۲- ۸۲ ق) از تابعین و یاران برجسته امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) بشمار می آید.
وی از نخستین کسانی بود که پیشنهاد خلع عثمان و خلافت امام علی (علیه السلام) را مطرح کرد. در دوران حکومت امام علی (علیه السلام) ، مدتی فرماندار منطقه هیت بود. هنگامی که سپاه معاویه، هیت را غارت کرد، امام علی (علیه السلام) او را به سبب کوتاهی در دفاع از شهر سرزنش کرد. در منابع شیعه، روایات بسیاری از او نقل شده که دعای کمیل مشهورترین آنها است، از او در زمره زُهاد و عُباد کوفه یاد کردهاند.
کمیل، دوران نوجوانی عمر خویش را سپری می کرد که حضرت علی ع از سوی پیامبر اکرم ص در سال هشتم هجری مامور گردید ، برای تبلیغ احکام و معارف الهی به سرزمین یمن برود؛ در همین سفر بود که کمیل به اسلام گروید و از همان زمان شیفته امام علی ع شد.
بیشتر رجال شناسان، کمیل را «تابعی» معرفی نموده و صحابهنگاران رسول الله ص نیز نامی از وی به میان نیاوردهاند؛ ولی از آن جا که او بخشی از دوران جوانی خود را در حیات پیامبر ص گذرانیده است ، صحابی بودن وی با گمان قوی همراه است؛ چرا که طبق آنچه برآورد نمودیم، در زمان رحلت آن حضرت، کمیل ۱۸ سال داشته است.
کمیل بن زیاد از یاران امام علی ع و مردی شجاع و سلحشور و زاهدی عابد بود. برخی از سخنان نقل شده از حضرت علی ع به وسیله او نشان می دهد که وی از یاران خاص و اصحاب سرً وراز دار آن حضرت بشمار می آمده است. در این راستا نیز تاریخ ، رخدادهایی از دردل کردن حضرت با او را اشاره نموده است. کمیل پس از شهادت امام علی ع ، همواره از یاران اهل بیت ع بود تا اینکه سرانجام به جرم اخلاص به مقام ولایت امیرمومنان ع ، در سال ۸۲ هجری به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید.
کمیل در جنگ صفین حضور داشت . همچنین در جنگ دیرالجماجم که بین ابن أشعث و حجاج واقع شد، در لشکر ابن اشعث حضور داشت. حجاج سپاه خود را به مقابله کمیل بن زیاد فرستاد. وی مردی بود که در نبرد معتبر و دلیر و در نزد افراد ، مورد اطمینان و معتمد بود. دسته سواره نظام وی دسته سوار قاریان نام داشت که از حمله حریفان از جا نمیرفتند و زمانی که حمله میکردند با تمام توان خود میجنگیدند و به این ترتیب مشهور بودند.
کمیل در جنگ نهروان نیز حضور داشت، اما در نبرد جمل (سال ۳۶ هجری)، ابن اثیر (۶۳۰-۵۵۵ ق) میگوید: به علی ع گزارش داده شد که عایشه و طلحه و زبیر همدست شده، آهنگ خروج بر علیه حکومت وی را دارند. آن حضرت، مردم مدینه را در جریان قرار داده، از ایشان برای مقابله با دشمن دعوت به عمل آورد؛ ولی آنان سستی به خرج دادند. آن گاه علی ع ، کمیل نخعی را نزد عبدالله بن عُمر فرستاد و از او درخواست یاری نمود، که او نیز همکاری خود را مشروط به همراهی مردم مدینه نمود.
پس از شهادت حضرت امیر المومنین ع در ماه رمضان ۴۰ هجری، مردم کوفه با امام حسن مجتبی ع بیعت کردند. جناب کمیل هم که همه ویژگیهای حضرت علی ع را در فرزندش امام حسن ع متجلی می دید، با حضرتش بیعت کرد و جزء سربازان و فدائیان حضرتش گردید. مرحوم مجلسی به نقل از ابن شهر آشوب، کمیل بن زیاد را از اصحاب امام حسن ع می شمارد.
در زمان امام حسین ع مردانی چون: کمیل و قنبر ، غلام حضرت علی ع به دستور معاویه و یزید و به جرم دلدادگی و طرفداری از اهل بیت علیهم السلام به زندان افتادند و درست یک روز بعد از واقعه عاشورا از زندان آزاد شدند.
آنچه که به وسیله کمیل روایت شده وبه دست ما رسیده است ، از لحاظ حجمی ، اندک ، اما بسیار پرمایه وغنی است. حدیث القلوب ، ودعای کمیل از این موارد است. دعای کمیل که دعای ( حضرت خضر ) نیز بشمار می آید ، یکی از دعاهایی است که امیر المومنین ع به کمیل آموخت. علامه مجلسی آن را یکی از بهترین دعاها بشمار آورده است. این دعا حاوی مضامین بلندعرفانی وشامل مجموعه هایی از جملات هماهنگ است که خواننده دعا ، در آنها از خداوند طلب بخشایش گناهانش را می نماید. دعای کمیل در شب های نیمه شعبان ودر هر شب جمعه ، خوانده می شود. در نقل دعای کمیل ، خود چنین اشاره کرده است که شبانگاهی نزد حضرت مشرًف شدم. فرمود : ای کمیل ، تو را سخنی است با من؟ ، گفتم : ای أمیر مؤمنان ، در باره ( دعای خضر ) آمده ام. فرمود: بنشین وچون این دعا را حفظ کردی ، در هر شب جمعه ، یا ماهی یک بار ، یا سالی یک بار ، یا در عمرت یک بار ، آن را بخوان که خدا برای تو چاره می سازد. ویاری ات می کند ، وروزی ات می دهد ، ومغفرت الهی شامل تو می گردد. ای کمیل ، طول مدت رفاقت ودوستی تو با ما ، برما واجب کرد که خواهش تو را اجابت کنیم. سپس فرمود : بنویس « ألًلهمَ إنًی أسألُک برحمتِک الًتی وَسٍعَتْ کُلًَ شئ ....»
امام علی (علیه السلام) از کشته شدن کمیل خبر داده بود. بیشتر مؤرخان ، شهادت او را در سال ۸۲ هجری ذکر کردهاند ، اما طبری شهادتش را در سال ۸۳ هجری و ابن حجر عسقلانی به نقل از یحیی بن معین در سال ۸۸ هجری دانستهاند.او هنگام شهادت ۷۰ سال داشته است.
وی به دستور حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید. هنگامی که حجاج، کمیل را فراخواند، او متواری شد، اما هنگامی که حجاج بر قبیله و خویشاوندان او سخت گرفت، کمیل، خود پیش حجاج رفت و پس از گفتگویی بین آن دو، حجاج دستور قتل او را صادر کرد. آرامگاه او در نجف در منطقه ثوّیه (حی الحنانه) نزدیک مسجد حنانه قرار دارد.
بیاد دارم که مرحوم پدر شهیدم آیة الله حاج شیخ احمد انصاری در سال ۱۳۸۹ هجری ( بیش از نیم قرن پیش ) دست به بازسازی وگسترش مزار این صحابی جلیل القدر زدند. در آن هنگام که که نوجوانی ۱۲ ساله بودم ، بقعه حضرت کمیل را که بصورت مقبره ای دائره ای در میانه صحرای نجف وکوفه قرار داشت ، به خوبی بیاد دارم. در آغاز مرحوم پدرم ، دیوار صحن گسترده دائره ای شکل را پیرامون آن بوجود آورده ومزار این بزرگوار را به گونه ای زیبا وآبرومند ساختند. ایشان در پایان از آنجا که این مکان را طبق روایتی از امیر المومنین ع ، جزو وادی السلام نجف أشرف بشمار می آوردند ، قبری را در کنار صحن این مکان ودر حجره ای ، برای خود ساخته ووصیت نمودند که پیکر ایشان را پس از درگذشت ، در این مکان بخاک بسپاریم. امًا رخدادهای عراق ودستگیری ایشان از سوی صدًام وبه شهادت رسیدنشان ، موجب گردید که مکان خاکسپاری ایشان نامعلوم واز دیده ها پنهان بماند. جالب اینکه پس از سقوط صدام وبه فاصله اندکی ، پس از بیش از سه دهه ، به عراق ونجف اشرف گام نهادم. روز ورودم هم زمان با تشییع پیکر واعظ مشهور وسخنور توانای عراق، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین شیخ احمد وائلی بود که تجلیل شکوهمندی در تشییع از وی به عمل آمد ، وناگاه متوجه گردیدم که ایشان را در همان مقبره و خانه ابدی پدرم که وصیت نموده بودند، بخاک سپرده اند. پس از آگاهی متولی مزار کمیل وفرزندان مرحوم از شرایط قبر ومالکیت آن از سوی پدر شهیدم ، از اینجانب اجازه وحلالیت طلب نمودند ، بنده هم برای بهره روح پدرم از ثواب ومغفرت الهی که اطمینان داشتم راضی می باشند . این اجازه تصرف را به آنان دادم. چند سالی پس از این رخداد بود از آنجا که توفیقاتی در خدمت به این آستانه ومزار صحابی جلیل القدر نصیبم گردید وضمن ایجاد سقف برای صحن مبارک او ، نسبت به روشنایی ودیگر نیازهای مزار اقداماتی را به انجام رسانیدم ، از سوی تولیت آن هنگام مزار کمیل ، مکان قبری را در سرداب ودر نزدیکی قبر مطهر حضرت کمیل ره به اینجانب تقدیم نمودند که بصورت رسمی ، مدرک مالکیت این خانه ابدی از اداره وقف شیعه عراق، بنام حقیر صادر گردید.
در این راستا دل بدین بسته ام که پس از مرگ ، در کنار این صاحب سرً علوی آرمیده و از رشحات وبرکات همجواری ایشان وسرزمین نجف اشرف ووادی السلام وصاحب این سرزمین مقدس ، یعنی أمیر المؤمنین ع بهره مند باشم وامید آن دارم که از شفاعتشان برخوردار گردم .
دست به بازسازی وگسترش مزار این صحابی جلیل القدر زدند. در آن هنگام که که نوجوانی ۱۲ ساله بودم ، بقعه حضرت کمیل را که بصورت مقبره ای دائره ای در میانه صحرای نجف وکوفه قرار داشت ، به خوبی بیاد دارم. در آغاز مرحوم پدرم ، دیوار صحن گسترده دائره ای شکل را پیرامون آن بوجود آورده ومزار این بزرگوار را به گونه ای زیبا وآبرومند ساختند. ایشان در پایان از آنجا که این مکان را طبق روایتی از امیر المومنین ع ، جزو وادی السلام نجف أشرف بشمار می آوردند ، قبری را در کنار صحن این مکان ودر حجره ای ، برای خود ساخته ووصیت نمودند که پیکر ایشان را پس از درگذشت ، در این مکان بخاک بسپاریم. امًا رخدادهای عراق ودستگیری ایشان از سوی صدًام وبه شهادت رسیدنشان ، موجب گردید که مکان خاکسپاری ایشان نامعلوم واز دیده ها پنهان بماند.
جالب اینکه پس از سقوط صدام و به فاصله اندکی ، پس از بیش از سه دهه ، به عراق ونجف اشرف گام نهادم. روز ورودم هم زمان با تشییع پیکر واعظ مشهور وسخنور توانای عراق، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین شیخ احمد وائلی بود که تجلیل شکوهمندی در تشییع از وی به عمل آمد ، وناگاه متوجه گردیدم که ایشان را در همان مقبره و خانه ابدی پدرم که وصیت نموده بودند، بخاک سپرده اند. پس از آگاهی متولی مزار کمیل وفرزندان مرحوم از شرایط قبر ومالکیت آن از سوی پدر شهیدم ، از اینجانب اجازه وحلالیت طلب نمودند ، بنده هم برای بهره روح پدرم از ثواب ومغفرت الهی که اطمینان داشتم راضی می باشند . این اجازه تصرف را به آنان دادم. چند سالی پس از این رخداد بود از آنجا که توفیقاتی در خدمت به این آستانه ومزار صحابی جلیل القدر نصیبم گردید وضمن ایجاد سقف برای صحن مبارک او ، نسبت به روشنایی ودیگر نیازهای مزار اقداماتی را به انجام رسانیدم ، از سوی تولیت آن هنگام مزار کمیل ، مکان قبری را در سرداب ودر نزدیکی قبر مطهر حضرت کمیل ره به اینجانب تقدیم نمودند که بصورت رسمی ، مدرک مالکیت این خانه ابدی از اداره وقف شیعه عراق، بنام حقیر صادر گردید.
در این راستا دل بدین بسته ام که پس از مرگ ، در کنار این صاحب سرً علوی آرمیده واز رشحات وبرکات همجواری ایشان وسرزمین نجف اشرف ووادی السلام وصاحب این سرزمین مقدس ، یعنی أمیر المؤمنین ع بهره مند باشم وامید آن دارم که از شفاعتشان برخوردار گردم .