شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
رجعت از جمله معتقدات شیعه امامیه است، و به معنای بازگشت به سوی دنیا، پس از مرگ و پیش از آخرت است که با اندک فاصله بعد از ظهور امام مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) و پیش از شهادت آنحضرت و بر پا شدن قیامت واقع خواهد شد.
رجعت همگانی نیست، بلکه مخصوص مؤمن خالص یا مشرک محض است.
پاسخ تفصیلی
«رجعت»، در لغت به معنای بازگشتن و برگشتن است.[1] و در اصطلاح به این معناست که عدهای از افراد (مؤمنان خالص و مشرکان محض) پس از مردن و قبل از بر پایی قیامت دوباره به این دنیا بر میگردند.
اعتقاد به رجعت، از جمله معتقدات مذهب اهل البیت است که مستند به آیات و روایات متعدد است.
وقوع رجعت در آیات و روایات
الف) آیات:
از تدبر در آیات قرآن میتوان نتیجه گرفت که قرآن کریم به دو گونه به مسئله رجعت اشاره نموده است:
یک. آیاتی که به وقوع رجعت در آینده اشاره دارد؛ مانند آیه شریفه 82 از سوره نمل که خداوند در این آیه میفرماید: «[به یاد آور] روزى را که ما از هر امّتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب میکردند محشور میکنیم و آنها را نگه میداریم تا به یکدیگر ملحق شوند!»؛ بسیارى از بزرگان این آیه را اشاره به مسئله رجعت و بازگشت گروهى از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز میدانند؛ چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد، تعبیر به «من کل امة فوجا»، (از هر جمعیتى، گروهى) صحیح نیست؛ زیرا در قیامت، همه محشور میشوند، چنانکه قرآن در آیه 47 سوره کهف میگوید: «ما آنها را محشور میکنیم و احدى را ترک نخواهم گفت».
دو. آیاتی که به وقوع حوادثی در امتهاى پیشین اشاره میفرماید که در واقع نوعی رجعت محسوب میشود؛ مانند این آیات:
1. آیه 259 سوره بقره درباره پیامبرى است که از کنار یک آبادى عبور کرد در حالى که دیوارهاى آن فرو ریخته بود و اجساد و استخوانهاى اهل آن در هر سو پراکنده شده بود، از خود پرسید چگونه خداوند اینها را پس از مرگ زنده میکند، اما خدا او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت چقدر درنگ کردى؟ عرض کرد یک روز یا قسمتى از آن، فرمود نه، بلکه یکصد سال بر تو گذشت[2] این پیامبر، عزیر باشد یا پیامبر دیگرى تفاوت نمیکند، مهم صراحت قرآن در زندگى پس از مرگ است در همین دنیا.[3]
2. آیه 243 سوره بقره سخن از جمعیت دیگرى به میان میآورد که از ترس مرگ (و طبق گفته مفسران به بهانه بیمارى طاعون از شرکت در میدان جهاد خوددارى کردند و) از خانههاى خود بیرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد.[4]
3. آیه 55 و 56 سوره بقره درباره بنیاسرائیل میخوانیم که گروهى از آنها بعد از تقاضاى مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگبارى شدند و مردند، سپس خداوند آنها را به زندگى بازگرداند تا شکر نعمت او را بجا آورند.[5]
4. آیه 110 سوره مائده ضمن بر شمردن معجزات عیسى( علیه السلام ) میفرماید: «تو مردگان را به فرمان من زنده میکردى».[6] این تعبیر نشان میدهد که مسیح( علیه السلام ) از این معجزه خود (زنده کردن مردگان) استفاده کرد، بلکه تعبیر به فعل مضارع (تخرج) دلیل بر تکرار آن است و این خود یک نوع رجعت براى بعضى محسوب میشود.
5. آیه 73 سوره بقره در مورد کشتهاى است که در بنیاسرائیل براى پیدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود. قرآن اینگونه میگوید: «دستور داده شد گاوى را با ویژگیهایى سر ببرند و بخشى از آنرا بر بدن مرده زنند تا به حیات بازگردد (و قاتل خود را معرفى کند و نزاع خاتمه یابد).[7]
علاوه بر این پنج مورد، موارد دیگرى در قرآن مجید دیده میشود. همچون داستان اصحاب کهف که آن نیز چیزى شبیه به رجعت بود و داستان مرغهاى چهار گانه ابراهیم( علیه السلام ) که بعد از ذبح بار دیگر به زندگى بازگشتند، تا امکان معاد را در مورد انسانها براى او مجسم سازند که در مسئله رجعت نیز قابل توجه است.[8]
ب) روایات:
امام صادق( علیه السلام ) در مورد رجعت میفرماید: «به خدا سوگند که روزها و شبها به سر نیاید تا آنکه خداوند مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حق را به اهلش باز گرداند و دین برگزیده خود را بر پای دارد و بر جهان حاکم گرداند».
همچنین مأمون به امام رضا( علیه السلام ) عرض کرد: ای اباالحسن نظر شما درباره رجعت چیست؟ حضرت فرمودند: «رجعت حقیقت دارد. در میان امتهای پیشین نیز وجود داشته و قرآن از آن سخن به میان آورده و رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرموده است: هر چه در امتهای گذشته بوده در میان این امت نیز عیناً و مو به مو پیش خواهد آمد».[9]
البته روایات در این زمینه فراوان است، ولی به جهت اختصار به همین دو روایت بسنده میکنیم.
وقوع رجعت از منظر عقل و فلسفه
در اینجا لازم است به چند مورد از حکمت و فلسفه امر رجعت اشاره نماییم:
1. رسیدن به تکامل
عالم دنیا ظرف فعلیت یافتن قوّهها و تکامل استعدادهاست و برای رسیدن به آخرت خلق شده تا موجودات را در دامن خود پرورش داده به تکامل مطلوب برساند. اما از آنجا که عدهای از مؤمنان خالص به خاطر موانع و مرگهای غیر طبیعی از ادامه این مسیر معنوی باز ماندهاند. حکمت خدای حکیم ایجاب میکند که آنان به دنیا بر گردند و سفر تکاملی خود را به پایان برسانند. چنانچه امام صادق( علیه السلام ) میفرماید: «هر مؤمنی که کشته شود به دنیا برمیگردد، تا بعد از زندگی مجدّد به مرگ طبیعی بمیرد و هر مؤمنی که مرده باشد به دنیا برمیگردد تا کشته شود [و به ثواب شهادت برسد]».[10]
2. کیفر دنیوی
همانگونه که خدا در دنیا و قبل از مرگ، بخشی از مجازاتهای ستمکاران به آنان تعلق میگیرد، آن دسته از مجازاتهایی که قرار بود در همین دنیا به ستمکاران تعلق گرفته، اما مرگ مانع آن شد، در زمان رجعت تعلق خواهد گرفت. پس از حکمتهای رجعت این است که خداوند، هر دو طرف را به دنیا برمیگرداند، تا شخص مظلوم به دست خود داد خود را از ظالم بگیرد. از امام کاظم( علیه السلام ) نقل شده که فرمود: «مردمی که مردهاند به دنیا بازگشت خواهند کرد، تا انتقام خود را بگیرند، به هر کس آزاری رسیده به مثل آن قصاص میکند و هرکس خشمی دیده، به مانند آن انتقام میگیرد. هرکس کشته شده، قاتل را به دست خود به تقاص خون خود میکشد و برای این منظور دشمنان آنان نیز به دنیا برمیگردند تا آنها خون ریخته شده خود را تلافی کنند و بعد از کشتن آنها سی ماه زنده میمانند، سپس همگی در یک شب میمیرند، در حالی که انتقام خون خود را گرفته و دلهایشان شفا یافته است، دشمنان آنها به سختترین عذاب دوزخ مبتلا میشوند».[11]
بنابراین، هدف از بازگشت مجدد این دو گروه، تکمیل یک حلقه تکاملی برای دسته اوّل و تنزل به پستترین درجه ذلّت برای دسته دوم است و با توجه به اینکه رجعت عمومی نیست و اختصاص به مؤمنان خالص و کافران محض دارد، چنانچه امام صادق( علیه السلام ) فرمود: «رجعت جنبه عمومی ندارد، بلکه اختصاص به کسانی دارد که به ایمان کامل و شرک خالص رسیده باشند».[12] معلوم میشود که این دو مورد از حکمتهای اساسی رجعت است.
3. یاری دین و شرکت در تشکیل حکومت عدل جهانی
از آیات و روایات متعدد استفاده میشود که دین اسلام و حکومت عدل الهی به دست توانمند و با کفایت قائم آل محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) جهانگیر میشود؛ خداوند میفرماید: «همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا و روزی که شاهدان بر خیزند، یاری خواهیم کرد».[13]
از ظاهر این آیه استفاده میشود که این نصرت دستهجمعی انجام میشود نه به صورت فردی. اما از اینکه چنین نصرتی هنوز تحقق پیدا نکرده است، قطعاً در آینده محقق خواهد شد؛ زیرا وعده الهی تخلفناپذیر است. لذا امام صادق( علیه السلام ) در تفسیر همین آیه میفرماید: «به خدا سوگند! این نصرت در رجعت است؛ چرا که بسیاری از پیامبران و ائمه( علیه السلام ) در دنیا کشته شدند و کسی آنها را یاری نکرد؟ و این مطلب در رجعت تحقق خواهد یافت».[14]
نیز امام باقر( علیه السلام ) در تفسیر آیه مبارکه: «هو الذی ارسل...»؛ یعنی او کسی است که رسول خود را با دین حق برای هدایت بشر فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند. فرموده: «یظهره الله عزوجل فی الرجعة»؛ یعنی خداوند دین حق را در رجعت بر سایر ادیان برتری میدهد.[15]
زمان وقوع رجعت
روایاتی در این خصوص وارد شده است که رجعت با اندک فاصله بعد از ظهور ولی عصر( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) و پیش از شهادت آنحضرت و بر پا شدن قیامت واقع خواهد شد.
امام صادق( علیه السلام ) در اینباره میفرماید: «چون زمان قیام قائم( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) فرا رسد در ماه جمادی الآخر و ده روز از ماه رجب چنان بارانی ببارد که مردم مانند آنرا ندیده باشند، سپس خداوند به سبب آن باران گوشت و استخوان مؤمنان را در قبرهایشان برویاند، گویی آنان را مینگرم که از طرف جهینه[16] میآیند و گرد و غبار موهایشان را میتکانند».[17]
نکته پایانی اینکه بر اساس روایات اولین رجعت کننده حضرت سیدالشهدا( علیه السلام ) است. از خود آن امام( علیه السلام ) این چنین نقل شده: «من نخستین کسی هستم که زمین شکاف میخورد و از آن بیرون میآیم و این همزمان است با رجعت امیرالمؤمنین( علیه السلام ) و قیام قائم ما( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )».[18]
به همین مضمون روایتی از امام صادق( علیه السلام ) نقل شده که میفرماید: «نخستین کسی که به دنیا برمیگردد، حسین بن علی( علیه السلام ) است، او چندان فرمانروایی میکند که بر اثر پیری، ابروانش بر روی چشمانش فرو میافتد».[19]
[1]. فرهنگ معین، ج 2، ص1640.
[2]. بقره، 259.
[3]. «فاماته الله ماة عام ثم بعثه».
[4]. «فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم».
[5]. «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون».
[6]. «و اذ تخرج الموتى باذنى».
[7]. «فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحیى الله الموتى و یریکم آیاته لعلکم تعقلون».
[8]. تفسیر نمونه، ج 15، ص 546 – 557.
[9]. عیون اخبار الرضا( علیه السلام )، ج 2، ص 201.
[10]. بحار الانوار، ج 53، ص 40.
[11]. دوانی، علی، مهدی موعود، ج 13، ص 1188، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
[12]. ضمیری، محمدرضا، رجعت، ص 55، تهران، نشر موعود، چاپ دوم، 1380ش.
[13]. مؤمن، 10.
[14]. یزدی حائری، علی، الزام الناصب، قم، مؤسسه مطبوعاتی حقبین، 1397ق.
[15]. بحار الانوار، ج 53، ص 64.
[16]. جهینه؛ نام محلی است دور از مدینه و قبیلهای به همین نام آمده است. مجمع البحرین، ج 6، ص 230.
[17]. میزان الحکمه، حدیث شماره 6928.
[18]. همان، حدیث شماره 6937.
[19]. همان، حدیث شماره 6935.
T