۰

از اهل سنت روایت شده، عباس(عموی پیامبر) از حضرت علی( علیه السلام ) خواست که نزد پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) برود و درباره جانشین آینده وی، نظر بخواهد، اما حضرت علی( علیه السلام ) گفت: «اگر حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) ما را منع کند هیچ‌کس بعد از وی چیزی به ما نمی‌دهد»؛ چرا حضرت علی در پاسخ اشاره‌ای به ماجرای غدیر خم نکرد؟

این حدیث با این بیان در هیچ‌یک از منابع معتبر شیعی نیامده است، بلکه در منابع شیعی حدیثی از عباس عموی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است که درست عکس این‌را ثابت می‌کند و این گفت‌وگو بعد از قضیه قلم و دوات است که پرسش عباس نه از حق خلافت، بلکه از فراهم شدن شرایط برای احقاق این حق است. لذا موضوع کاملاً متفاوت بوده و جایی برای پرسش باقی نمی‌ماند.
کد خبر: ۲۰۷۹۹۳
۰۹:۴۶ - ۲۵ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
به روایت ابن هشام: به هنگام مرگ حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم )، عباس (عموی پیامبر) از حضرت علی( علیه السلام ) خواست که نزد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) برود و درباره جانشین آینده وی، نظر خواهی کند، اما حضرت علی از این‌کار پرهیز کرد و گفت: «مرا با این سؤال کاری نیست و اگر سید(حضرت محمد) ما را منع کند یقین می‌باید دانست که هیچ‌کس بعد از وی چیزی به ما ندهد». (سیرت رسول الله، ج 2، ص 1112). سؤال این است که؛ اگر حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم )، حضرت علی( علیه السلام ) را به جانشینی خود در غدیر خم انتخاب کرده بود، دلیل این سؤال چه بوده است؟ چرا حضرت علی در پاسخ اشاره‌ای به ماجرای غدیر خم نکرد؟
پاسخ اجمالی
اگرچه در برخی منابع اهل سنت - مانند متن موجود در پرسش - این موضوع این‌گونه مطرح شده است که گویا عباس از امام علی( علیه السلام ) خواست تا نزد پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) برود و از آن‌حضرت بخواهد که آیا حقی در خلافت دارد یا خیر؟ امّا این حدیث با این بیان در هیچ‌یک از منابع معتبر شیعی نیامده است، بلکه در منابع شیعی حدیثی از عباس عموی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است که درست عکس این‌را ثابت می‌کند و این گفت‌وگو بعد از قضیه قلم و دوات است که پرسش عباس نه از حق خلافت، بلکه از فراهم شدن شرایط برای احقاق این حق است. لذا موضوع کاملاً متفاوت بوده و جایی برای پرسش باقی نمی‌ماند، مانند آنچه از ارشاد مفید نقل شده است:
«هنگامى که رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) سلامتی نسبی یافت، برخى گفتند: آیا اجازه می‌دهید تا دوات و کاغذ حاضر نماییم [تا وصیت‌تان را بفرمایید و ما بنویسیم] حضرت( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: پس از این همه سخنان نابجا نیاز به دوات و کاغذ ندارم، ولی در باره بازماندگان و اهل بیتم سفارش مى‌کنم، از آنها دست برندارید و از نیّت خیر در باره آنان خوددارى ننمایید. در این هنگام حضرت روى از مردم برگردانید مسلمانان خطاکار از جاى بلند شده و به خانه‌هاى خود رفتند و به جز از عباس و فضل و على بن ابى‌طالب ( علیه السلام ) و خاندان مخصوصش‏ کسی دیگر باقى نماند.
عباس عرض کرد: یا رسول اللَّه( صلی الله علیه و آله و سلم ) اگر می‌دانید پیروزی با ما است و پس از شما ما به مقام حق رسیده و مستقر مى‌‏شویم، بفرمایید. رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: پس از من شما درمانده و بیچاره خواهید شد و سخن دیگرى نفرمود. این عده هم با کمال ناامیدى از حضور رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) مرخص شدند.[1]
بر اساس این روایت، موضوع از اساس با آنچه در پرسش مطرح شده، فرق می‌کند. در این حدیث، اساساً پرسش از جانشینی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیست، بلکه این مسئله، مسلم فرض شده است، سخن از پذیرش ولایت علی( علیه السلام ) از سوی آنانی است که مانع از آوردن قلم و دوات شدند و امت اسلام را از وصیت پیامبرشان بی‌بهره ساختند که آیا آنان خواهند گذاشت علی( علیه السلام ) به مقام الهی خود برسد و یا این‌که مانع می‌شوند و در صورت ممانعت آیا پیروزی با اهل بیت رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم ) است و یا با دشمنان آنان؟!

[1]. مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏1، ص 184، کنگره شیخ مفید، قم‏، چاپ اول، 1413 ق‏.

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: