۰

با توجه به اینکه شنیده‌ام که آغاز غیبت امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) از مدینه بود، پرسشم آن است که آیا گزارش‌ معتبری در مورد سرداب غیبت در سامرا وجود دارد؟

در تعدادی از منابع روایی شیعی، درباره آغاز غیبت حضرت مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) از سرداب نقل‌هایی به شرح ذیل وجود دارد.
کد خبر: ۲۰۵۱۷۷
۰۸:۰۲ - ۰۹ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
آیا این صحت دارد که امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) در سرداب غیبت، از دیده مردم غایب شدند؟ یا این‌که قول غایب شدن ایشان در مدینه قوّت بیشتری دارد؟
پاسخ اجمالی
این پرسش در واقع به دو بخش تقسیم می‌شود که اجمالاً بدان خواهیم پرداخت:
الف. در تعدادی از منابع روایی شیعی، درباره آغاز غیبت حضرت مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) از سرداب نقل‌هایی به شرح ذیل وجود دارد:
1. شیخ طوسى(م 460ق) در «کتاب الغیبة» از محمد بن یعقوب کلینى از احمد بن نضر از قنبرى -که از نوادگان قنبر غلام حضرت رضا( علیه السلام ) بود- چنین روایت نموده است که؛ با کسى درباره جعفر کذّاب صحبت می‌کردیم و آن شخص، جعفر را دشنام داد. من گفتم: غیر از جعفر فعلاً امامى نیست. آیا تو غیر از جعفر را دیده‌اى؟ گفت: من ندیده‌ام، ولى کسى را می‌شناسم که او را دیده است. گفتم: او کیست؟ گفت: کسى است که جعفر او را دو بار دیده است و او داستانى دارد. سپس از شخصی به نام «رشیق» نقل کرد که:
ما سه نفر بودیم. روزى خلیفه عباسى ما را خواست و امر کرد که هر یک سوار اسبى شده و اسبى دیگر با خود ببریم، و جز توشه‌ای مختصر چیزى حمل نکنیم، و گفت: به سامرا بروید و سپس نشانى محله و خانه‌اى را داد و گفت: وقتى به آن محله و خانه رسیدید غلام سیاهى را می‌بینید که دَم در نشسته است؛ وارد خانه شوید و هرکس را در خانه دیدید بکشید و سرش را بریده براى من بیاورید.
ما هم بر اساس نشانى داده‌شده، خانه را پیدا کردیم و دیدیم که خادم سیاهى در راهرو نشسته و بند شلوارى را می‌بافد. پرسیدیم این خانه کیست و چه کسى در آن هست؟! گفت: خانه صاحبش! به خدا قسم خادم توجهى به ما نکرد و از ما چندان نترسید. ما هم یک‌باره وارد خانه شدیم دیدیم مثل این‌که خانه امیر لشکرى است. در جلو اطاق پرده‌اى دیدیم که بهتر و بزرگ‌تر از آن ندیده بودیم. گویى در آن موقع دست کسى به آن نرسیده بود.
کسى در خانه نبود. وقتى پرده را بالا زدیم دیدیم خانه بزرگى است که گویا دریایى از آب در آن هست و در انتهاى خانه حصیرى انداخته‌اند که فهمیدیم روى آب است و شخصى که از همه کس زیباتر بود بالاى آن ایستاده نماز می‌خواند و توجهى به ما ندارد و هم اعتنا به آنچه با خود داشتیم نمی‌کند.
احمد بن عبدالله بر ما پیشى گرفت و رفت که وارد خانه شود ولى در آب فرو رفت و چندان مضطرب شد و دست و پا زد تا من توانستم دستش گرفته نجات دهم و او را از آب بیرون آورم. وقتى بیرون آمد، غش کرد و مدتى به این حال باقى ماند.
بعد از او رفیق دوم من هم جلو رفت و دچار همان سرنوشت شد. من مبهوت ماندم. ناچار به صاحب خانه گفتم: از شما عذر تقصیر به پیشگاه خدا می‌برم. به خدا قسم نمی‌دانستم موضوع چیست؟ و نمی‌فهمیدم براى جلب چه کسی می‌آئیم؟ به سوى خدا توبه می‌کنم.
ولى او به آنچه من می‌گفتم توجهى ننمود، و از حالتى که داشت بیرون نیامد. این وضع او ما را به وحشت انداخت ناچار برگشتیم، خلیفه منتظر ما بود، و به دربان سپرده بود هر وقت ما آمدیم نزد وى ببرد. دربان هنگام شب ما را نزد او برد. خلیفه پرسید: چه کردید؟ ما هم آنچه دیده بودیم براى او نقل کردیم.
گفت: اى واى آیا قبل از من کسى شما را دیده و این ماجرا را به کسى گفته‌اید؟
گفتیم: نه. او با سوگندهای اکید گفت: اگر این خبر منتشر شود، من از نسل پدربزرگم نیستم اگر گردن شما را نزنم! ما هم تا او زنده بود جرأت نکردیم، جریان را به کسى بگوئیم.[1]
2. راوندى(م 573ق) نیز در کتاب «الخرائج و الجرائح» با اشاره‌ای به حدیث بالا، در ادامه نقل می‌کند که: آن‌گاه لشکر بسیارى فرستادند وقتى داخل خانه شدند، صداى قرائت قرآن را از سرداب خانه شنیدند. سربازان در سرداب را گرفتند تا از بالا رفتن و بیرون آمدن خواننده قرآن جلوگیرى نمایند. امیر لشکر هم ایستاد تا همه لشکر به خانه بریزند و او را بگیرند، ولى او از راهى که پهلوى در سرداب بود بیرون آمد و از جلو سربازان گذشت. وقتى ناپدید شد امیر لشکر گفت: وارد سرداب شوید و او را دستگیر کنید! سربازان گفتند: مگر او نبود که از پهلوى تو گذشت؟ امیر لشکر گفت: من او را ندیدم. چرا گذاشتید برود؟! گفتند: وقتى ما دیدیم تو او را می‌بینى و چیزى نمی‌گویى ما هم چیزى نگفتیم!.[2]
3. در برخی کتاب‌های دعا و زیارت، اعمالی برای این مکان مقدس بیان شده است که به نوعی غیبت آن‌حضرت از سرداب را مورد تأیید قرار می‌دهد.[3]
همچنین در برخی از کتاب‌های اهل سنت گفته شده که «شیعیان عقیده دارند که امام دوازدهم در سرداب غایب شد»:
ابن خلکان(م 681ق): «به اعتقاد شیعیان او (امام زمان) دوازدهمین امام زنده می‌باشد. و اوست که شیعیان او را منتظر و قائم و مهدى می‌دانند. و می‌گویند در سرداب سامره غائب و در این‌باره گفته‌هاى بسیار دارند».[4] همین مطلب در دیگر منابع بعد از ابن خلکان نیز نقل شده است.[5]
ابن صباغ مالکى‏ (م 855ق): «گفته شده: وی [حضرت مهدی] در سرداب ناپدید گردیده در حالى که براى گرفتنش نگهبان گذارده بودند».[6]
برخی از علمای متأخر، این مطالب را به نقل از همین افراد، آورده‌اند.[7]
ب. درباره این‌که حضرت مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) از مدینه غایب شده باشد، مطلبی در منابع حدیثی و تاریخی نیافتیم و با توجه به این‌که آن‌حضرت در سامراء به دنیا آمدند چنین چیزی بعید است.
شاید این پرسش، به جهت روایتی باشد که اشاره به محل زندگی امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) در زمان غیبت دارد که البته ارتباطی با سرداب ندارد:
امام صادق ( علیه السلام ) فرمود: «صاحب این‏ امر، از غیبتى ناگزیر است و در غیبت خود ناچار از گوشه‌گیرى و کناره‌جویى از دیگران است و "طَیْبَه" خوش منزلى است و با وجود سى تن (به همراهى سى نفر) در آن‌جا وحشت و ترسى نیست».[8] مقصود از «طیبه» مدینه است.[9] این روایت یا دلالت می‌کند بر این‌که محل اصلی زندگی امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) در مدینه بوده و یا این‌که حضرتشان در زمان غیبت صغری در مدینه بودند.[10]
[1]. طوسی، محمد بن حسن‏، کتاب الغیبة للحجة، ص 248 – 250، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول‏، 1411ق.
[2]. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏، الخرائج و الجرائح، ج ‏2، ص 942 – 943، قم، مؤسسه امام مهدى‏( عجه الله تعالی فرجهم الشریف )، چاپ اول‏، 1409ق.
[3]. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 586، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق؛ عاملی (شهید اول)، محمد بن مکى‏، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الائمة( علیه السلام )‏، ص 203، قم، مدرسه امام مهدى( علیه السلام )‏، چاپ اول‏، 1410ق؛ عاملی کفعمى، ابراهیم بن على‏، البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 284، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، چاپ اول‏، 1418ق.
[4]. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج ‏4، ص 176، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، بی‌تا.
[5]. ر. ک: صفدى، خلیل بن ایبک‏، الوافی بالوفیات، ج ‏2، ص 336، بیروت، دار النشر فرانز شتاینر، چاپ دوم، 1401ق؛ ابو مخرمه، عبدالله طیب بن عبدالله‏، قلادة النحر فی وفیات أعیان الدهر، ج ‏2، ص 482، بیروت، دار المنهاج‏، چاپ اول، 1428ق.
[6]. ابن صباغ مالکى (م 855ق)‏، على بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة( علیه السلام )‏، قم، دار الحدیث‏، چاپ اوّل‏، 1422ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 44، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[7]. حر عاملى، محمد بن حسن‏، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ‏5، ص 255، بیروت، اعلمى،‏ چاپ اول‏، 1425ق؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏51، ص 24 و 44، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق.
[8]. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج ‏1، ص 340، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم‏، 1407ق؛ ابن أبی زینب نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 188، تهران، صدوق، چاپ اول، 1397ق.
[9]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 4، ص 50، تهران، ‌دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج ‏2، ص 112، تهران، مرتضوى‏، چاپ سوم‏، 1375ش.
[10]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 4، ص 50.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: