شیعه نیوز:
پرسش
در تفسیر المیزان در ذیل آیه 34 سورۀ انبیاء آمده است: قوله «أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» و لم یقل: فهم خالدون و الاستفهام للإنکار یفید نفی قصر القلب کأنه قیل: إن قولهم: نتربص به ریب المنون کلام من یرى لنفسه خلودا أنت مزاحمه فیه فلو مت لذهب بالخلود و قبض علیه و عاش عیشة خالدة. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 284). «قصر القلب» چیست، و در اینجا چه معنایی میدهد؟
پاسخ اجمالی
عبارت «قصر القلب»، یک اصطلاح در علم بلاغت است که به معنای محصور کردن و منحصر کردن به صورت عکس تصور مخاطب است.
برای «قصر» یا همان «حصر»، تقسیمات مختلفی ارائه شده است. از جهتی، به حقیقی و غیر حقیقی(اضافی و نسبی) تقسیم میگردد.
و به اعتبار طرفین(مقصور و مقصور علیه) به دو قسم قصر صفت به موصوف، مانند «لا رازِقَ إلّا اللهُ»، و قصر موصوف به صفت، مانند «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ» تقسیم شده است. منظور از صفت در این بحث، اعم از نعت نحوی است که به آن صفت معنوی گفته میشود، و شامل هر معنایی میشود که قائم به یک شیء باشد، حال چه آن صفت، جامد باشد و چه مشتق، چه فعل باشد و چه غیر فعل.
قصر اضافی(چه حقیقی و چه غیر حقیقی) نیز با توجه به شرایط مخاطب، سه حالت پیدا میکند:
1. قصر افراد: گاهی مخاطب چنین تصوری داشته که چند فرد، ویژگی مشترکی دارند که متکلم با منحصر نمودن این ویژگی در یک شخص، این توهم را از بین میبرد. به عنوان مثال به شخصی که معتقد است که سه موجود، خداوندی و مدیریت عالم را بر عهده دارند، گفته میشود: «إنّما اللّهُ إلهٌ واحِدٌ» خدا تنها پروردگار یگانه است.
2. قصر تعیین: زمانی که مخاطب در حکمی تردید دارد، مثلاً نمیداند که زمین متحرک است یا ثابت، به او چنین گفته میشود: «الأرضُ مُتَحرِّکةٌ لا ثابِتَةٌ». با گفتن این جمله، تردید مخاطب از بین رفته و یکی از دو طرفی که در آن شک داشته، تعیین و ثابت میشود.
3. قصر قلب: اگر مخاطب معتقد به وجود و یا انحصار یک ویژگی در فردی باشد و گوینده بر خلاف نظر مخاطب، دقیقاً تلاش کند که عکس نظر او را ثابت کند، این شیوه سخن گفتن را «قصر قلب» می نامند.
زیرا متکلم حکم مخاطب را قلب و عکس کرده و علاوه بر آنکه حکم خود را اثبات میکند، به صورت غیر مستقیم، باور مخاطب را نفی میکند. به عنوان مثال به کسی که گمان میکند تنها حسن به سفر رفته، چنین میگوییم: «ما سافَرَ إلّا علیٌّ» این تنها علی بود که به مسافرت رفت! و یا اینکه میگوییم: «ده نفر به مسافرت رفتند».[1]
در این بیانها، با اعلام انحصار مسافرت به فردی غیر از آنکه در ذهن مخاطب است و یا با اعلام عدم انحصار مسافرت به یک فرد خاص، خود بخود توهم انحصار سفر در آن فردی که در ذهن مخاطب است، منتفی میشود.
در همین راستا، علامه طباطبائی در تفسیر آیه «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»، بیان میدارد که کفار با گفتن «صبر میکنیم تا پیامبر از دنیا برود»،[2] چنان تصور میکنند که مرگ منحصر به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) است و آنگاه که ایشان از دنیا برود، دیگر مزاحمی برایشان وجود نخواهد داشت و آنان بدون دغدغه زندگی جاودانی را تجربه خواهند کرد. این آیه با انکار چنین تصوری و با استفهام انکاری، خلود کفار را نفی کرده و با این روش به صورت غیر مستقیم و با «قصر قلب» اعلام میکند که خیالپردازی آنان در مورد انحصار مرگ برای پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) درست نمیباشد. [3]
[1]. ر.ک: هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ص 153 - 156، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1381ش؛ شمس الدین کرمانی، محمد بن یوسف، تحقیق الفوائد الغیاثیه، تحقیق، علی بن دخیل، ج 1، ص 495 - 497، مدینه منوره، مکتبه العلوم والحکم، چاپ اول، 1424ق.
[2]. «أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ». طور، 30.
[3]. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص، 284، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
T