شیعه نیوز: هرچند پرسشگر محترم با قاطعیّت اذعان نموده که جناب «زید بن على» به صحت خلافتِ ابوبکر شهادت داده، امّا پس از تحقیقات نسبتاً فراوانى که در منابع تحقیقى داشتیم، هیچ نشانه و مدرکى که مؤیّد ادعاى مزبور باشد به دست نیامد. از اینرو، در این پاسخ، فرض را بر صحّت ادعاى شما قرار داده و آنگاه به پاسخگویى پرداختهایم.
در آیه تطهیر آمده است که خداوند اراده کرده تا ناپاکیها را از اهل بیت( علیه السلام ) بزداید. این آیه دلالت دارد بر عصمت اهل بیت( علیه السلام ). عصمتى که به تمام کارهاى معصوم، حجیّت میبخشد و افعال او را معیار و میزان در صحّت رخدادهاى پیرامون او قرار میدهد. حال اگر زید بن على همانند برادر و پدر خویش داخل در عموم «اهل البیت» باشد، اعتراف او بر صحّت خلافتِ أبیبکر، عملاً مصحِّح حکومت او خواهد بود. اما میدانیم که طبق احادیث فراوانى از طریق شیعه و سنّى، نه امّ سلمه نه عایشه و نه هیچیک از اطرافیان نبّى اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم )، غیر از پنج تن آل عبا داخل در «اهل بیت» نیستند. البته در روایات شیعه، نام نُه امام از خاندان حسین بن على( علیه السلام )، به همراه این پنج تن آمده است.
از سوى دیگر کلمه «اهل»، دائم الاضافه معنوى است و معناى آنرا مضاف الیه آن تکمیل میکند. در آیه شریفه نیز کلمه «اهل» به «البیت» اضافه شده و مشخص است که معناى «بیت»، خانه و مسکن نیست؛ زیرا اگر چنین بود، امّ سلمه که آیه در منزل او نازل شده بود، نسبت به دیگران اولویت داشت تا مورد خطاب آیه باشد.
اما میبینیم رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به تصریح روایات بى شمار، امّ سلمه را داخل در مقوله اهل بیت نمیداند. پس زید بن على طبق این اصطلاح خاص از اهل بیت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیست. هرچند که از خاندان وى میباشد.
اما شخصیت جناب زید بن على بر کسى پوشیده نیست. مردى با تقوا، شجاع و ظلم ستیز که بسیار مورد تأیید امامان معصوم شیعه بود. شخصى که غصب و تعدّى امویان را تحمّل نکرده و به خونخواهى جدّ مظلوم و شهید خویش، حسین بن على( علیه السلام ) برخاست و قیامى بینظیر بر پا کرد.
آیا میتوان باور کرد، چنین شخصى با سابقهاى چنین درخشان، از آیات قرآنى و فرمایشات نبّى مکرّم اسلام درباره خلافت جد بزرگوارش غافل باشد.
از اینرو، اینکه زید بن على چنین چیزى را فرموده باشد، صرفاً ادعایى بیش نیست که برخی با انگیزه وارونه جلوه دادن حقیقت، این نسبت ناروا را به آن مرد الهى دادهاند.
پاسخ تفصیلی
قبل از پاسخ به سؤال مورد نظر، شایان ذکر است که: پرسشگر هیچ اشارهاى به مدرک و مستند مورد ادعایشان ننموده و ما نیز با تتبّع نسبتاً جامع دلیلى بر صحت نقل مزبور نیافتیم. از اینرو، اولاً: صِرف ادّعا در یک موضوع علمى، موجب اعتبار و ارزش نیست. ثانیاً: بر فرض وجود برخى اقوال در انتساب مسئله تأیید خلافت ابوبکر از سوی زید، بهترین شیوه ارزیابى مسئله شناختِ قراینى است که به نوعى در تضعیف و بعید جلوه دادنِ نسبت فوق، شایستگى دارند. از اینرو، نخست به بررسى شخصیت زید پرداخته، قرائنى را که دلالت بر موافقت یا عدم موافقت روحیات او با موضوع فوق دارد، بررسى میکنیم.
زید بن على(ره) یکى از بندگان زاهد، سخاوتمند و شجاع بود که پس از امام باقر( علیه السلام ) برترین برادران خویش بود.[1]
پدر بزرگوارش علی بن الحسین( علیه السلام ) ملقّب به سجاد بود. وى در ماه صفر سال 120هـ.ق، در جنگ با امویان به شهادت رسید. در بزرگوارى آن مرد یگانه، همین بس که امام صادق( علیه السلام ) پس از روانه شدن زید به قصد قیام فرمودند: «واى به حال آنکه ندایش را بشنود و به یارى او نشتابد».[2] و نیز حضرت در جریان شهادت ایشان بسیار محزون شده و براى هزینه مراسم سوگوارى وى هزار دینار از دارایى خویش را کنار گذاشتند.[3] پس در اینکه ایشان مردى جلیل القدر و مورد احترام امامان معصوم( علیه السلام ) بوده، جاى هیچگونه شک و تردیدى نیست.[4] اما سخن در این است که آیا این اندازه از صحّت نفس و تقوا، موجب حجیّت گفتار شخص میشود، حجیّتى که ملازم عصمت است؟! اینکه شخصى به درجهاى برسد که موفق به ترک محرمات الهى و عمل به شئونات اسلامى شود و حتى از مکروهات نیز چشم بپوشد چیز بعیدى نیست. انسانهاى معمولى، غیر از امامان( علیه السلام ) نیز قادر به انجام آن خواهند بود.
به سخن دیگر؛ ممکن است شخصى بدین درجه از عصمت، دست یابد، اما واقعیت این است که این مرتبه عصمت و دورى از معاصى، به افعال، کردار و حتى گفتار شخص «حجیّت» نمیبخشد.
آنچه در این میان ملاک است، عصمتى است که مقرون به امامت باشد و با تصریح رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) و امام پیشین، به وسیله اخبار متواتر رسیده باشد. پس بنابر فرض، حتى اگر زید بن على(ره) اذعان به صحّت خلافت ابوبکر نموده باشد، این امر مصحح و حجّت خلافت او نخواهد بود.
ممکن است گفته شود: او نیز، چون دیگر امامان شیعه از اهل بیت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) است، پس باید مخاطب آیه تطهیر بوده و داراى همان مقام عصمت و امامت الهى باشد!
در پاسخ باید گفت: «أَهل» و «آل»، اگر به معناى مطلق به کار رود به معناى عشیره،[5] خاندان و هر آنکه منسوب به خانه و صاحبخانه است، میباشد. اما منظور از «اهل» در آیه تطهیر، چیز دیگرى است؛ یعنى محدودتر از معناى لغوى بوده، ولى مخالف وضع اولى نیست؛ زیرا احادیث بیشمارى است که میگویند: غیر از پنج تن و نُه امام از فرزندان امام حسین( علیه السلام )، هیچکس شامل آیه تطهیر[6] نمیشود.
در اینباره به روایات فراوانى میتوان اشاره کرد که به ذکر نمونههایى از احادیث شیعه و سنّى بسنده میکنیم.
ابن جبر، در کتاب «نهج الأیمان» چنین میگوید: «محمّد بن محمّد بن نعمان، معروف به شیخ مفید روایت میکند که این آیه در منزل امّ سلمه، که از زنان برجسته پیامبر بود، نازل شد. وى با انتساب روایت به امّ سلمه میگوید که امّ سلمه چنین میگفت: پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) در منزل بود و على، فاطمه، حسن و حسین( علیه السلام ) نیز در جوار ایشان بودند. حضرت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) ایشان را زیر عبایى خیبرى جمع کرده و فرمود: «خدایا! اینها اهل بیت من هستند. در آن هنگام بود که خداوند آیه تطهیر را نازل فرمود و پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز آیه را براى ایشان تلاوت کردند. سپس من (ام سلمه) رو به پیامبر کردم و پرسیدم آیا من از اهل بیت تو نیستم؟ ایشان فرمودند: تو بر خیر و نیکى هستى. مفید میگوید: ولى نفرمودند که از اهل بیت هستى».[7]
در جوامع حدیثى و تفسیرى اهل سنّت نیز اهل بیت در آیه، بارها به معناى پنج تن( علیه السلام ) تعبیر شده است. ابن جریر طبرى در اینباره میگوید: «محمد بن المثنى از... و او از پیامبر نقل میکند که فرمودند: این آیه درباره پنج نفر نازل شده است. من، على، حسن، حسین و فاطمه (س)».
باز وى در جاى دیگر از تفسیر خویش، اهل بیت را همان پنج نفر( علیه السلام ) دانسته و با ذکر روایتى میگوید: «ابن وکیع از گروهى نقل میکند تا سند را به انس رسانده و او از قول پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) میگوید که: هر روز نبّى اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به مدت شش ماه متوالى، هنگام نماز، درب خانه فاطمه(س) را زده و میفرمود: انمّا یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً».[8]
گذشته از احادیثى که از هر دو مکتب نقل کردیم، کلمه «اهل» در آیه به طور مطلق و عام به کار نرفته و میدانیم که این کلمه، دائم الأضافه معنوى است؛ یعنى براى اینکه معناى لغوى صحیحى پیدا کند، لازم است تا تکیه گاهى داشته باشد. مثل «اهل الایمان»، «أهل ایران» و...، در آیه تطهیر نیز کلمه «اهل» به «البیت» اضافه شده و به تصریح بسیارى از مفسران، منظور از بیت، منزل و خانه نیست؛ زیرا اگر مراد از بیت، مکان زندگى و سکنى بود، میبایست امّ سلمه که آیه در خانه وى نازل شده اوّلین مصداق اهل بیت در آیه باشد.
ولى بنابر احادیثى که بیان شد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نه امّ سلمه، نه عایشه و نه هیچیک از زنان خویش را داخل در جرگه اهل بیت ندانستند. پس منظور از بیت؛ یعنى «خانه نبوّت و رسالت».
روایات فراوانى به نحو صریح یا اشاره، وجود دارد که دلالت بر انحصار «بیت» در معناى بیت نبوّت و رسالت مینمایند. روایاتى که خانه رسالت را جز خانه على و فاطمه( علیه السلام ) نمیدانند. و اطلاق «اهل بیت النبوّة» بدین خاندان، در زیارات از همین باب است.[9] کلام أحدى غیر از پنج تن آل عبا و نُه امام از فرزندان حسین بن على( علیه السلام ) نمیتواند مأخذى براى ردّ و یا تأیید چیزى باشد، مگر اینکه به کلام معصومین و یا آیات قرآنى منتهى شود، و یا اینکه مقرون به قرائن عقلىِ روشن باشد. فلذا نمیتوان به اعتراف زید بن على با تمام فضایلى که دارد بر صحّت رخدادهاى بعد از رحلت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و تطابق آنها با رضایت الهى تمسک جسته و فرمایشات نبّى اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) (راجع به انتصاب على( علیه السلام ) براى خلافت) و سخنان امامان معصوم( علیه السلام ) را درباره ناشایست بودن آن وقایع کنار گذاشت.
اما مسئله اساسى این است که آیا ادعاى اینکه زید بن على بر حادثه سیاسى - نظامى سقیفه، صحّه گذاشته و خلافت ابوبکر را تأیید کرده صحیح است یا خیر؟!
همانگونه که گفتیم، زید مردى با تقوا و پرهیزگار بود و در راه آرمانهاى خود، که همان رضایت معبود است، سر از پا نمیشناخت. در مردانگى، خود را به اندازهاى موفق نشان داد که مورد احترام امامان معصوم( علیه السلام )، قرار گرفت و ایشان یاد او را گرامى داشتند. او کسى بود که از ظلم و بیداد، دورى میجست و هرگز ظلم و تعدّى را نپذیرفت. او در برابر طاغوتیان میایستاد و از اینرو بود که در خونخواهى جدِّ خویش حسین بن على( علیه السلام ) قیام کرد، قیامى که به «قیام زید» شهرت پیدا کرد. این نبود مگر به خاطر اینکه به همه بفهماند که خاندان رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) نه با امویان و نه با هر کسى که حق آل رسول را غصب کرده باشند، سرِ سازگارى ندارند.
آیا اساساً تصوّر اینکه چنین شخصى با این درجه از علم و شجاعت، مقهور جوِّ سیاسى آن روز قرار گرفته باشد و به تمامى فرمایشات پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) در دعوت خویشان، لیلة المبیت، یوم الغدیر و... پشت پا زده باشد، تصوّرى صحیح است؟!
بنابراین، با کمى دقت در روش زندگى این مؤمن حقیقى، باید گفت که تمامى این تهمتها و ناسزاها، دور از منزلت زید بن على است و براى وارونه جلوه دادن حقیقت ساخته و پرداخته شده است. ما نیز از کسانى که چنین ادعایی را ترویج میکنند، دلیل معتبرى مبنى بر انتساب این مطلب به زید بن على طلب میکنیم، هرچند که فرض وجود چنین چیزى را حتى در دایره ذهن خویش، نخواهیم پذیرفت.
[1]. طبرسى، فضل بن حسن، اعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 493.
[2]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا( علیه السلام )، ج 1، ص 225.
[3]. اعلام الورى باعلام الهدى، ج 1، ص 495.
[4]. خوئى، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 356.
[5]. المنجد فى اللغة، ص 20، واژه «أَهل».
[6]. «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهَّرکم تطهیراً»؛ این است و جز این نیست که خداوند اراده کرده تا از شما اهل بیت، پلیدیها را بزداید و پاک و پاکیزهتان گرداند. احزاب، 33.
[7]. ابن جبر، زین الدین على بن یوسف، نهج الایمان، ص 78.
[8]. طبرى، ابو جعفر محمّد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، ج 22، ص 9.
[9]. قمى، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص 901.
T