۰

سند روایت «...لولا فاطمه لما خلقتکما» چیست و معنای این روایت را توضیح دهید.

این روایت را مؤلف «جنة العاصمة»، از «کشف اللئالی» تالیف صالح بن عبد الوهاب عرندس، نقل می کند. همچنین در «مستدرک سفینة البحار»، از «مجمع النورین» مرحوم فاضل مرندی نقل شده و نویسنده «ضیاء العالمین» جد امی صاحب جواهر نیز این روایت را در کتاب خود آورده است.
کد خبر: ۱۹۵۷۳۹
۱۲:۱۹ - ۱۴ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: این روایت را مؤلف «جنة العاصمة»، از «کشف اللئالی» تالیف صالح بن عبد الوهاب عرندس، نقل می کند. همچنین در «مستدرک سفینة البحار»، از «مجمع النورین» مرحوم فاضل مرندی نقل شده و نویسنده «ضیاء العالمین» جد امی صاحب جواهر نیز این روایت را در کتاب خود آورده است.

توضیح عبارت «لولا فاطمه لما خلقتکما» بطور اجمال این است که اگر به خاطر مقام عبودیت نبود نبوت و امامت به غایت خود نرسیده بود چرا که نبوت و امامت مقدمه ای برای رسیدن به مقام عبد مطلق است. این مقام در خود پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و علی( علیه السلام ) نیز بود ولی در فاطمه( سلام الله علیها ) منحصراً همین مقام تجلی کرد. بنابراین در این روایت تکیه اصلی بر آن حضرت سلام الله علیها شده است.

پاسخ تفصیلی

مقدمه

روایات در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه بسیار است و مضامین برخی از این روایات حاکی از مقاماتی منحصر به فرد و حیرت آور در مورد ایشان است. بر اساس روایات، لغت فاطمه به معنای کسی است که مردم توان رسیدن به معرفت او را ندارند و دستشان از شناخت او کوتاه است[1]. گو اینکه سرّ مخفی خداوند نیز در فاطمه نهان است و شناخت خدا و عرفان حق رابطه تنگاتنگی با شناخت حضرت فاطمه دارد همچنانکه فاطمیت هم صفت امتناع از شناخت و در حجاب بودن و مقیم حرم الاهی بودن را تداعی می کند.

می دانیم که حضرت فاطمه( سلام الله علیها ) به ظاهر نه پیامبر بود و نه امام پس این گوهره ای که باعث شد از چنین جایگاهی در عالم برخوردار باشد غیر از نبوت و امامت ظاهری است. این گوهره قدسی را هر چه بنامیم مسلم است که به کنه معرفت آن باز هم نخواهیم رسید اما در عالمِ عبارت، می توان از آن به گوهره عبودت تعبیر کرد. عبد بودن به معنای واقعی کلمه یعنی از خود هیچ نداشتن و همگی خدا شدن، پس عبد خدا آینه خداست. از همین روی است که امام صادق( علیه السلام ) در مورد حقیقت عبودیت می فرماید: عبودیت گوهره ایست که کنه آن ربوبیت است[2]. این گوهره همان گوهر گمشده انسان و همان سر الاسرار عرفان است.

در روایتی دیگر آمده است که شناخت فاطمه همان شناخت شب قدر است[3] و غایت همه عارفان درک حقیقت شب قدر است و عارف واصل کسی است که شاهد بر واقعه نزول قرآن در شب قدر باشد.

از طرفی امام در مقام باطنی خود صاحب مقام قرآن ناطق است یعنی سر امامت مربوط به دریافت حقیقت غیبی قرآن است و اینگونه است که ذات امامت نیز رابطه خاصی با حقیقت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) دارد.

آنچه برای عموم مردم آشکار می شود مقام نبوت است و امامت به عنوان کمال دین به واسطه نبوت ابلاغ می شود و گروهی خاص آن را در می یابند و آنچه از مقام امامت نیز که مصون از شناخت اغیار باقی می ماند (مگر برای محرمان سرّ خدا) همان سر ّ وجود فاطمه است که در نقاب عصمت و غیرت الاهی مخفی مانده است.

پس امامت سر نهان نبوت است وجوهره عبودت هم سر نهان امامت است اما نکته در اینجاست که این سه مرتبه و مقام در وجود پیامبر اسلام در وحدت کامل و در حد کمال حضور دارند. این است که مقام خود پیامبر از همه چهارده معصوم بالاتر است با این حال مقام امامت محمدی در علی ( علیه السلام ) و مقام عبودیت هم در حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) تجلی یافته و به عنوان مشخصه اصلی آشکار شده است. به این ترتیب در مورد سیر ظهور حقیقت وجودی حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) باید گفت که مقام عبودیت از مقام نبوت و امامت برتر است و از همین روی آنچه در وجود حضرت فاطمه محقق شده است نهایی ترین مقام برای یک انسان است که غایت نبوت و امامت محسوب می شود.

حدیث «لولا فاطمه»

مجموعه روایاتی که در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) از جانب پیامبر و سایر معصومین نقل شده همچنین احادیث قدسی بسیار زیادی که در مورد آن حضرت در ضمن سخنان قدسی خداوند آمده است[4] خود به خود به مضمون مطالب پیشین دلالت دارد اما آنچه به صراحت به مقام خاصی در مورد حضرت فاطمه اشاره دارد و برخی از علما آن را در کتب خود آورده اند این حدیث قدسی در مقام خطاب به پیامبر اسلام است که:

« لولاک لما خلقت الافلاک . و لولا علی لما خلقتک . و لو فاطمه لما خلقتکما»[5]

در مورد سند این روایت باید گفت که اگر چه این روایت طبق موازین علم رجال جزو احادیث ضعیف محسوب می شود با این حال بسیاری از علمای بزرگ شیعه آن را در کتب خود آورده اند. قسمت اخیر روایت (لولا فاطمه لما خلقتکما) را جنة العاصمة/148 از «کشف اللئالی» تالیف صالح بن عبد الوهاب عرندس نقل می کند. مستدرک سفینة البحار هم در ج3، ص 334 از «مجمع النورین» مرحوم فاضل مرندی نقل می کند و از نویسنده ضیاء العالمین جد امی صاحب جواهر نیز نقل شده است .

میرزا ابو الفضل تهرانی در «شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور» /84 و ... نقل می کند که، صالح بن عبد الوهاب و برخی روات سائق او مجهول هستند ولی این نکته دلیلی بر کذب روایت نیست.

بعلاوه اینکه باید توجه داشت که در اینگونه روایات که مربوط به مقاماتی خاص در مورد معصومین هستند مجهول بودن راوی امری متوقع است چراکه در عصر ائمه بخلاف راویان احکام فقهی که مشکلی در رفت و آمد و معاشرت نداشتند راویان اعتقادات (بدلیل شرایط تقیه) افرادی منزوی از معاشرت معمول بوده و چندان اهل تماس در مجامع مطرح در مباحث روز نبوده اند وعدالت و وثاقت آنها هم مورد کلام و بحث واقع نمی شد. بنابراین مجهول بودن آنها ضرری به اعتبار حدیث نمی زند ؛ خصوصا وقتی مطابق با قواعد باشد وهمین امر که این افراد مورد خطاب امام در این گونه مسائل بوده اند معلوم می شود که از «اصحاب سرّ» بوده اند کما اینکه برخی دیگر از سخنان مشابه در مورد مقامات ائمه هم از طرف همین گونه افراد نقل شده است[6].

در مقام بیان مضمون این روایت باید گفت که این روایت از چند بخش تشکیل شده است:

1- غایت بودن انسان کامل برای خلقت عالم

2- برتری مقام امامت نسبت به نبوت

3- برتری مقام عبودیت نسبت به هر مقامی دیگر

به این سه مقام ِ بحث، در این روایت با این عبارات اشاره شده است که: 1- «اگر تو نبودی افلاک و کائنات را نمی آفریدم»؛ این بخش از روایت با روایات دیگری هم تایید می شود که در جای خود ذکر شده است و منظور از آن این است که «انسان کامل» هدف اصلی از خلقت عالم وکانون اصلی توجه خدا و مجرای اراده او در عالم خلقت است. در مقام توضیح این مطلب توسط حکما و عرفا مطالب بسیاری عنوان شده که در اینجا به یکی از تقریرات آنها اشاره می شود:

اگر جهت وحدت عالم نبود کثرت تحقق نمی یافت.سنخیت علت و معلول اقتضا می کند میان علت نخستین جهان که واحد من جمیع جهات است و هیچ جهت تکثر در او نیست و میان معلولات عالم که متکثرات و مختلفات می باشند یک جهت وحدتی تحقق داشته باشدکه از جهتی ارتباط با وحدت کل و از جهتی تناسب با عالم کثرت داشته باشد واین امر فقط در عالم نفس متحقق است. و این کار هر موجودی نیست بلکه فقط نفوس پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت ( علیه السلام ) هستند که می توانند این مهم را به عهده بگیرند پس اگر نفس پیامبر نبود جهت وحدت عالم تحقق نمی یافت و آن گاه کثرات هم تحقق نمی یافتند[7].

واما فقره بعدی روایت که می فرماید:«لولا علی لما خلقتک»؛ این بخش از روایت مربوط به برتری مقام امامت نسبت به نبوت است. می دانیم که نبوت به معنای پیام آوریست اما امامت مقامی بالاتر است و آن مقام رسیدن به توحید کامل و رسیدن به خدا بعد از فنای از خویشتن است. بر اساس آیات قرآن حضرت ابراهیم بعد از طی مراحل و ابتلائاتی خاص در عین حالی که پیامبر بود در نهایت به مقام امامت نائل شد. البته پیامبر اسلام نیز دارای مقام امامت بود ولی چون مشخصه اصلی حضرت علی ( علیه السلام ) مقام امامت است و مشخصه ظاهری پیامبر هم نبوت، از این روی در مورد مقام امامت نسبت به علی ( علیه السلام ) تاکید شده است.

بنابراین در اینجا به هیچ وجه بحث بر سر برتر بودن علی ( علیه السلام ) نسبت پیامبر نیست بلکه سخن بر سر برتری امامت نسبت به نبوت است چرا که با دلایلی بدون تردید، می دانیم که مقام پیامبر از حضرت علی ( علیه السلام ) بالاتر است و مهم ترین دلیل این مطلب سخن خود علی ( علیه السلام ) است که :«انا عبد من عبید محمد»[8]؛ من بنده ای از بندگان محمدم.

و اما در مقام سوم از بحث یا فقره سوم از روایت که می فرماید: «اگر فاطمه نبود شما دو تن را نمی آفریدم» - به همان سیاق فقره قبلی - اشاره به مقامی دارد که هرچند این مقام در خود پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به نحو کمال وجود داشت اما در فاطمه ( سلام الله علیها ) به عنوان مشخصه اصلی آشکار شد و آن مقام عبودیت است.

بنابراین توضیح عبارت «لولا فاطمه لما خلقتکما» این خواهد بود که اگر به خاطر مقام عبودیت نبود امامت و نبوت هم ناقص بود و به غایت خود نرسیده بود چرا که نبوت و امامت مقدمه ای برای رسیدن به مقام عبد مطلق است. البته این مقام در خود پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و علی( علیه السلام ) نیز بود ولی در فاطمه( سلام الله علیها ) منحصراً همین مقام تجلی کرد. بنابراین در این روایت تکیه اصلی بر آن حضرت سلام الله علیها شده است. حال آنکه هیچ دوئیت و کثرتی در ذات این انوار مقدس متصور نیست.

به این ترتیب مسلم است که مقام عبودیت در کمال خود اگر در کسی محقق شود حتی از نبوت و امامت هم بالاتر است و خود نبی و امام هم به دلیل عبودیت به آن مقام رسیده اند و مسئولیت نبوت و امامت را متحمل شده اند و از طرفی بالاترین مقامی که در نزد خدا دارند در نهایت مقام عبودیت آنان است.

به بیان دیگر نبوت و امامت مشتمل بر نسبت آنان با خلق است اما عبودیت بیان کننده جهت الاهی آنان است که بالاتر از نبوت و امامت است.


[1] « َ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا » مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 65

[2] « العبودیة جوهر کنهها الربوبیة فما فقد من العبودیة وجد فی الربوبیة و ما خفی عن الربوبیة أصیب فی العبودیة». مصباح الشریعه، ص7، موسسه الاغلمی للمطبوعات.

[3] «مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر...» مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص 65.

[4] تنها در کتاب «القدیسه فی الاحادیث القدسیه» تالیف اسماعیل الانصاری ، تعداد 252 حدیث قدسی در شان و منزلت حضرت فاطمه گرد آوری شده است. انتشارات دلیل ما .

[5]الأسرار الفاطمیة شیخ محمد فاضل مسعودی : ( یا أحمد لولاک لما خلقت الأفلاک ، ولولا علی لما خلقتک ، ولولا فاطمة لما خلقتکما ) (الجنة العاصمة : 148 ، مستدرک سفینة البحار : 3 / 334 عن مجمع النورین : 14 ، عن العوالم : 44 . ) هذا الحدیث من الأحادیث المأثورة التی رواها جابر بن عبد الله الأنصاری عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم عن الله تبارک وتعالى .( الشیخ محمد فاضل المسعودی - ص 231 ).

[6] گرامی، محمد علی، «لولا فاطمه» ص141-143 نقل به مضمون، ناشر: دفتر آیت الله محمد علی گرامی، 1385.

[7] همان، ص34.

[8] کلینی، الکافی، ج1، ص 89.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: