۰

بهلول زمان هارون الرشید که بود؟

اشخاص متعدّدی با اسم بُهْلُول‏، در جهان اسلام بوده‌اند، ولی بهلول معروف، همان شخصی است که در زمان هارون الرشید می‌زیسته و از اصحاب امام جعفر صادق( علیه السلام ) به شمار آمده و به روایتی، عموزاده هارون الرشید بوده است. نام کامل بهلول؛ بهلول بن عمرو الصّیرفیّ، أبو وهیب المجنون می‌باشد.
کد خبر: ۱۹۵۲۹۲
۱۲:۳۴ - ۱۱ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: اشخاص متعدّدی با اسم بُهْلُول‏، در جهان اسلام بوده‌اند،[1] ولی بهلول معروف، همان شخصی است که در زمان هارون الرشید می‌زیسته[2] و از اصحاب امام جعفر صادق( علیه السلام ) به شمار آمده [3] و به روایتی، عموزاده هارون الرشید بوده است.[4] نام کامل بهلول؛ بهلول بن عمرو الصّیرفیّ، أبو وهیب المجنون می‌باشد.[5]
به نظر می‌رسد او همان بهلول بن محمد الصیرفی‏ باشد که شیخ طوسی او ‌را از اصحاب امام صادق( علیه السلام ) می‌شمرد.[6]
بهلول را بهلول مجنون لقب داده‌اند؛[7] و در باب ویژگی جنون و دیوانه‌نمایی بهلول و انگیزه‌اش، گفته‌ها گوناگون است؛ مشهورترین سخنی که امروزه گفته می‌شود، آن است که دیوانه‌نمایی او به توصیه امام موسای کاظم( علیه السلام ) بود تا جانش حفظ شده و از آزار خلیفه عباسی رهایی یابد و گریزگاهی باشد تا در مقامی (مانند قاضی القضاتی بغداد) قرار نگیرد که ناگزیر از تأیید فتوای قتل امام( علیه السلام ) یا به طور کلی، قضاوت به خواست ظالمان شود. به این ترتیب، جنون بهلول، نوعی تقیّه بوده است.[8] اگر چنین نقلی را بپذیریم پس بهلول در زمان امامت امام کاظم( علیه السلام ) نیز حضور داشته است.
در متون عرفانی؛ جنون بهلول، و نظایر او (عُقلاء المَجانین) به سبب غلبه ایمان و عشق الهی، اموری بی‌اراده است که ارتباط آنان را با مردمان، دشوار و گاه ناممکن می‌کند و سخنان آنان را دیوانه‌وار می‌نمایانَد.[9] چرا که صفت بهلولی، در زبان عربی، جلوه‌ای از واردات غیبی بر قلب عارف است.[10]
درباره شخصیت علمی و معنوی او چنین گفته‌اند:
صلاح الدین صفدی(م 764ق): «بهلول از عقلای مجنون و مردی شیرین زبان بود. او دارای سخنان نادر و اشعار بوده است».[11]
قاضی نور الله شوشتری(م 1019ق): «بهلول، از افاضل عُقلای زمان هارون بود که به مصلحتی، خود را به دیوانگی زده است. مَولِد او شهر کوفه و اسم اصلی او، وَهب بن عَمرو است».[12]
با این وجود،‌ در منابع تراجم و طبقات معتبر داستان‌های کمی از او نقل شده است؛ از این‌رو می‌توان گفت: بسیاری از داستان‌هایی که در مورد بهلول و ارتباط برخی از آنها با ائمه اطهار( علیه السلام ) نقل می‌شود، مستند تاریخی معتبر یا قابل اطمینانی ندارد.
مانند داستانی که در «الصواعق المحرقه» نقل شده است و معلوم نیست این کودک امام حسن عسکری بوده یا نه؛ چون هیتمی در الصواعق المحرقه به گفته ابن خلکان استناد می‌کند که این کودک امام حسن عسکری( علیه السلام ) بوده است؛ داستان چنین است:
روزى بهلول به امام عسکرى( علیه السلام ) که کودکى بود، برخورد و دید کودکان به بازى مشغول‌اند و ایشان، گریه می‌کند. پنداشت براى آنچه در دست کودکان است، ناراحت است. لذا گفت: می‌خواهى برایت چیزى بخرم که با آن، بازى کنى؟
فرمود: «اى بی‌خِرد! ما براى بازى آفریده نشده‌ایم».
بهلول گفت: پس براى چه آفریده شده‌ایم؟
فرمود: «براى دانش و پرستش».
بهلول گفت: این را از کجا دانستى؟
فرمود: «از این فرموده خداى عزّ و جلّ که: «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوى ما باز نمی‌گردید؟[13]».[14]
ولی این‌که بهلول تا زمان متوکل عباسی زنده بوده، محل شک و تردید است. و نمی‌توان تنها به داستان فوق اعتنا کرد.[15] زیرا بنابر نقل‌ها بهلول در سال 190ق، درگذشت و قبرش در بغداد هست.[16]

[1]. آملی، محمّد پرتوی، ریشه‌های تاریخی امثال و حکم، ص 401، گیلان، کتابخانه سنایی، 1370 ش.
[2]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ ج ‏9، ص 202، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج ‏2، ص 77، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[3]. آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏8، ص 62، قم، اسماعیلیان‏، 1408ق.
[4]. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص 637، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، 1364ش.
[5]. خطیب بغدادی، أبو بکر أحمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 21، ص 65، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق؛ الاعلام، ج ‏2، ص 77.
[6]. طوسى، محمد بن حسن‏، الابواب(رجال الطوسی)، ص 173، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‏، چاپ سوم‏، 1373ق؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏8، ص 62.
[7]. تاریخ بغداد، ج 21، ص 65؛ محمد بن شاکر، فوات الوفیات، ج 1، ص 228، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1973 – 1974م.
[8]. امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ‏3، ص 617، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، 1406ق؛ شبسترى‏، عبد الحسین، الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق( علیه السلام )‏، ج ‏1، ص 257، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ اوّل‏، 1418ق.
[9]. ر. ک: بقلى شیرازى‏، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فى حقائق القرآن، ج ‏1، ص 250، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول‏، 2008م؛ ابن عربى‏، محیى الدین، الفتوحات المکیة، ج ‏2، ص 522، بیروت، دار الصادر، چاپ اول‏، بی‌تا؛ الحکیم‏، سعاد، إبداع الکتابة و کتابة الإبداع، ص 157، بیروت، دار البراق‏، چاپ اول‏، 1424ق.
[10]. ر. ک: شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ص 14، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، 1365ش.
[11]. «کان من عقلاء المجانین وسوس لَهُ کَلام ملیح و نوادر و أشعار»؛ صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج 10، ص 194، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.
[12]. مجالس المؤمنین، ص 14.
[13]. مؤمنون، 115.
[14]. هیتمی، أحمد بن محمد، الصواعق المحرقة، ج 2، ص 599 – 600، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1417ق.
[15]. ر. ک: أعیان‏ الشیعة، ج ‏3، ص 617.
[16]. فوات الوفیات، ج 1، ص 229؛ الوافی بالوفیات، ج 10، ص 194؛ أعیان ‏الشیعة، ج ‏3، ص 617.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: