به گزارش «شیعه نیوز»، جیمز سوداکو، نویسندهی کتاب «خارج از تاریکی: یک پدر پرشور در جستجوی تعادل کار و زندگی»، در مقالهای مینویسد:
من هم مانند بسیاری از پدران دیگر، غالباً به این موضوع فکر میکنم که چگونه بین وظایف کاری و مسئولیتهایی که در خانه به عهدهدارم، تعادل برقرار کنم. از طرفی، موفقیت شغلی من نباید به قیمت آسیب زدن به خانوادهام تمام شود و از طرف دیگر، حضور من در خانه نیز نباید تواناییهایم در حوزهی کسبوکار را تحت تأثیر قرار دهد.
بسیاری از والدین شاغل امروزی، با معمای پیچیدهی توازن کار و زندگی روبهرو هستند. من شخصاً این مسئله را بهقدری مهم میدانم که حتی کتابی در مورد تجربیاتم در این زمینه منتشر کردم. اما طی این فرایند، بازهم دائماً سؤالی را از خودم میپرسیدم: «آیا پدران واقعاً به تعادل کار وزندگی اهمیت میدهند؟»
مرکز کار و خانوادهی کالج بوستون، که یکی از اندک سازمانهایی است که روی تغییرات نقش پدران در خانه و محیط کار تمرکز دارد، به این سؤال پاسخ مثبت میدهد. این مرکز بهتازگی دریافته بود که پدران شاغل نیز بهاندازهی مادران شاغل (و حتی بیشتر) با مغایرتها و کشمکشهای کار و خانواده روبهرو هستند. این مطالعات نشان میداد که گرچه ۸۰ تا ۹۰ درصد از پدران جوان، خواهان پیشرفت شغلی خود هستند، اما فقط چهار درصد از آنها حاضرند زمان شخصی و خانوادگی خود را برای این هدف قربانی کنند. مردهای شرکتکننده در نظرسنجیها، تعادل کار و زندگی را مهمترین فاکتور برای سنجش موفقیت و سومین معیار برای انتخاب شغل عنوان کرده بودند (این معیار برای مادران شاغل در رتبهی اول قرار داشت).
پس پدرانی که (در هر نسلی) میخواهند روی کار و خانوادهی خود متمرکز بمانند، چگونه میتوانند تعادل این دو را حفظ کنند؟ من برای پیدا کردن پاسخ درست، با پنج نفر صحبت کردم. همهی این افراد در سطوح بالای رهبری شاغل بودند و با خانواده و فرزندان خود زندگی میکردند، بهطوریکه میتوانستند توصیهها و نصایحی را به پدران کارمندی که برای آنها کار میکردند، ارائه کنند. از جمعبندی همهی این صحبتها؛ به چهار موضوع مشترک رسیدم که آنها را با شما به اشتراک میگذارم:
برای چیزهای کوچک وقت بگذارید
بسیاری از رهبران اظهار میکنند که حضور در رویدادهایی مانند جشن تولد، تعطیلات، مراسم فارغالتحصیلی فرزندان و نظیر آن، نقش مهمی در برقراری تعادل کار و زندگی بازی میکند. اما پدرانی که من با آنها صحبت کردم، تعاملات کوچک و روزانه را عامل مهمتری قلمداد میکردند. زمانیکه خانوادهی خود را با اتومبیل به دکتر میبرید، با آنها در اطراف خانه قدم میزنید، یا صبح فرزندتان را به مدرسه میرسانید، مهمترین خاطرات زندگی را رقم میزنید. یکی از پدرانی که در جوانی، وقت خود را به همین شیوه با دخترانش گذرانده، حالا میگوید که هزاران مینی ویدیوی یوتیوب (از دخترانش) را در ذهن خود دارد. او هنوز هم هرروز صبح، فرزندانش را به مدرسه میبرد و این کار را نخستین اولویت خود میداند. هیچکدام از این کارها به حرفهی او آسیب نمیزند، بلکه برعکس به او اجازه میدهد در محیط کار بدون پشیمانی، یک رهبر خوب باشد.
اولویتهای واقعاً ضروری را شناسایی کنید
گاهی اوقات به دلایل کاملاً موجه، کار شما یک ضرورت محسوب میشود. یکی از رهبران، داستانی را دربارهی مراحل ابتدایی شغل خود، یعنی زمانی فرزندانش هنوز کودک بودند، تعریف میکرد. وقتیکه او در سفرهای کاری نبود، روتین شبانهی خاصی داشت؛ از سر کار برمیگشت، فرزندانش را به حمام میبرد و سپس آنها را در رختخواب میخواباند. پسازآن شام میخورد و دوباره ایمیلش را چک میکرد. جریان زمانی تغییر کرد که همسرش با ملاطفت او را سرزنش کرد که چرا برای بازگشت به کار، تا صبح روز بعد صبر نمیکند.
این رهبر متوجه شد که در اغلب موارد، اگر بررسی ایمیلها را به صبح روز بعد موکول کند، هیچ مشکل خاصی برای کار و حرفهی او پیش نمیآید. او تأکید میکند که این کار، بهمعنای به تعویق انداختن وظایف نیست. او و تمام رهبران دیگری که با آنها صحبت کردم، تشخیص ضرورتهای شغلی را بسیار مهم میدانستند. «ضرورتهای غیرواقعی»، مانع مهمی درراه رسیدن به تعادل کار و زندگی است.
مرزهای شغلتان را مشخص کنید
نقش رهبری میتواند تمام انرژی شما را به خود اختصاص دهد. اگر شما در یک ردهی شغلی بالا کار میکنید، یعنی تلاش زیادی کردهاید تا سرانجام مورد اعتماد واقع شدهاید و مسئولیتهای کلیدی را به دست آوردهاید. شما نمیتوانید کار خود را دستکم بگیرید یا وقفهای در آن ایجاد کنید. اما همهی پدرانی که با آنها صحبت کردم، از ضرورت تعیین حدومرزهای شغلی حرف میزدند. یکی از پدرها، مربیگری تیمهای ورزشی سه پسرش را به عهده گرفته بود. یکی دیگر از آنها شام خانوادگی را اولویت غیرقابل تغییر خود معرفی کرده بود، هرچند فرهنگسازمانی شرکت او، «کار تا دیروقت» را یک ارزش میدانست.
جزئیات قوانینی که این پدرها برای خودشان تعیین کردهاند، باهم متفاوت است. اما نکتهی مشترک همهی قوانین، هدفمند بودن است. آنها بهطور واضح با همکاران خود صحبت کرده بودند، چراکه بیشک گاهی اوقات، مسائل کاری و خانوادگی با یکدیگر سازگار نیستند. آنها میخواستند عامدانه و هدفمند، مراقب چنین زمانهایی باشند.
تعیین اهداف
همهی پدرها، «ثبات» را عامل کلیدی موفقیت در کار و زندگی میدانستند. در محیط کار، ثبات به این معنی است که تیمهای خود را به صور مداوم و یکپارچه هدایت و مدیریت کنید تا آنها اهداف کسبوکار و تعهدات خود را برآورده و به KPI ها (شاخصهای کلیدی عملکرد) دست پیدا کنند. اکثر خانوادهها، فاقد متریک خاصی برای سنجش عملکرد هستند، اما شما میتوانید معیارهای خاصی برای خودتان مشخص کنید. به کمک معیارهای قابلسنجش، اطمینان پیدا میکنید که پدر بهتری برای فرزندانتان و شریک بهتری برای همسرتان هستید. اجرای این ایده واقعاً ساده است. مثلاً میتوانید مشخص کنید که هر هفته، چند شب با خانواده شام میخورید یا چند بار فرزندانتان را از مدرسه به خانه میآورید. من معیارهای خودم را با دقت زیاد بررسی میکردم، زیرا به کمک آنها متوجه میشدم که هر ساعت از روز را میخواهم کجا و چگونه بگذرانم.
یکی دیگر از رهبران، یکبار طلاق گرفته بود و برای بار دوم ازدواجکرده بود. او فکر میکرد علت شکست ازدواج اول، بیثباتی حضور او در خانه بوده است. به همین دلیل حالا رفتار دیگری را در پیشگرفته بود. او تماس با فرزندانش را به تماسهای کاری اولویت میداد و جلسات مهم کاری خود را باتوجهبه تقویم مدرسهی بچهها تنظیم میکرد. یکی دیگر از این رهبران میگفت که بهترین شغلی که تابهحال داشته، مستلزم سفرها و مأموریتهای مداوم به شهرهای دیگر بوده است. اما همین ویژگی، ساعات و روزهای حضور در خانه را غیرقابلپیشبینی میکرد. این رهبر سرانجام تصمیم گرفت نقش دیگری را در شرکت به عهده بگیرد که به او اجازه میداد حضور مستمر و باثباتی در خانه داشته باشد. یکی از پدرها نیز اذعان میکرد که حضور در خانه، او را وادار میکند که نظم و دیسیپلین بیشتری را رعایت کند. درواقع زمانیکه او گاهوبیگاه به خانه میرفت، صرفاً میخواست یک پدر جذاب و سرگرمکننده باشد. اما از وقتیکه زمان مشخصی را در خانه میگذراند، حس میکرد والد کاملی است و باید قوانین خانه را رعایت کند.
اگر تمام این داستانها را کنار هم بگذارید، پیام مهم و روشنی را از خلال آنها درمییابید: پدران باید تصمیمهای هدفمند و حسابشدهای دربارهی تعادل کار و زندگی خود اتخاذ کنند و به این تصمیمها پایبند بمانند. نتیجهی این کار، یک زندگی کامل و خشنودکننده است، هم بهعنوان یک والد و هم بهعنوان یک شاغل حرفهای.
منبع: بهداشت نیوز