۰

تحلیل فارین پالیسی از برخورد غرب با زنان داعشی

کد خبر: ۱۸۲۹۳۰
۱۲:۰۴ - ۰۴ فروردين ۱۳۹۸
به گزارش"شیعه نیوز"،  این روزها رسانه‌های غربی توجه ویژه‌ای به موضوع زنان داعشی دارند. زنانی که یا در جوخه‌های نظامی یا به‌عنوان همسران رزمندگان داعش در مناطق تحت کنترل داعش زندگی کرده؛ و حالا با از بین رفتن این گروه سرنوشت نامعلومی پیش رو دارند. این موضوع از نظر متفکران غربی چنان چالش‌های آشکار و نهانی پیش‌پای جوامع غربی قرار می‌دهد که باید با توجه ویژه‌ای به آن‌ها نگریست. از نگاه این متفکران کلیشه‌سازی کردن از بازماندگان مونث داعش و قرار دادن آن‌ها ذیل یک طبقه‌بندی مشخص باعث می‌شود شرایطی که باعث پیوستن این زنان به داعش شد، بازتولید شده و درواقع چرخه خشونت یک کار عادی بوده است.

روایت‌های قربانیان و گزارشهای منتشرشده درباره زنان رزمنده مبین دشواری جامعه‌پذیری مجدد آن‌هاست. فارین پالیسی در مقاله‌ای در این مورد نوشته:

در چند هفته اخیر می‌توان گفت که نیروهای دموکراتیک کرد سوریه آخرین میخ‌ها را هم بر تابوت داعش کوبیده‌اند. حالا دیگر داعش جز در روستای کوچکی در سوریه وجود خارجی ندارد؛ ولی در عین حال فراموش نباید کرد که چند صد نفر از شورشیان داعش در چند وقت اخیر به‌دلیل حملات هوایی آمریکا و عملیات نیروهای کرد از آن منطقه متواری شده‌اند. تقریبا در حدود هزار نفر از رزمندگان و البته شهروندان غیرنظامی نیز که بیشتر آن‌ها زنان و فرزندان نیروهای شبه‌نظامی داعش هستند، به اسارت درامده و خارج از منطقه هستند. درست است که بسیاری از این افراد در اردوگاه‌هایی چون الهول اسکان یافته‌اند، اما شرایط جهانی علیه این افراد است و حتی در بهترین تصور ممکن نیز قوانین بین‌المللی درباره حمایت از این افراد یا ساکت است یا جز اشاراتی مبهم چیزی را نشان نمی‌دهد.

در اردوگاه‌های مربوط به اسرای داعش، یافتن کیس‌هایی که تحت عنوان مهاجرت طبقه‌بندی شده‌اند، کار دشواری نیست. در ادبیات مربوط به داعش، عنوان مهاجرت در مورد زنان غربی به‌کار می‌رود که به داعش پیوسته‌اند. داستان‌های مهاجرانی چون هدا موتانای آمریکایی یا شمیمه بیگم بریتانیایی که با التماس درخواست بازگشت به کشورشان را دارند، در هفته‌های اخیر تیتر بسیاری از رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها را به‌خود اختصاص داده. داستان‌های آن‌ها بخشی از موجی است که درباره پوشش داستان‌های زنان داعشی به‌تازگی راه افتاده؛ و اشاره به مشکل خطرناک زنان داعش دارد. متاسفانه بسیاری از این گزارش‌ها بر تحقیقاتی سست و ادبیاتی غیرمسئولانه استوار شده‌اند. گزارش‌هایی احساس‌برانگیز و شورانگیز، سیاست‌زده و اغلب گمراه‌کننده که با نادیده گرفتن شرایط و دینامیک پیچیده این جنگ و تکیه بر کلیشه‌های همیشگی «زنان در جنگ»؛ درواقع تکرار همان داستان‌هایی هستند که یک زمانی درباره زنان فلسطینی، چچنی، تیموری،لبنانی، تامیل یا نیجریه‌ای نوشته شده‌اند و اکنون تنها ملیت زنان است که تغییر کرده و تبدیل به زنان عراقی و سوری شده‌اند…

سیمای تکان‌دهنده و همیشه تکرارشونده «زنان زیبای مرگبار رزمنده» در همیشه تاریخ بر این فرض بنا شده که زنان چندان از سیاست سر در نمی‌آورند و در هنگامه نبرد تنها کاری که ازشان برمی‌آید ایفای نقش جنسیت‌زده قربانی است. گزارش‌های رسانه‌ای و لفاظی‌هایی که نقش زنان تاثیرگذار جنگ را در حد قربانیان تجاوز، برده‌های جنسی و البته به‌تازگی، عروس داعش پایین می‌آورند، ریشه در سیاستی دارند که تبعات زیادی برای مردم واقعا بی‌گناه می‌تواند داشته باشد. انگاره قربانی‌بودن زنان که برای توجیه مداخلات نظامی یا به بهانه مبهم تصویرگری محرومیت غیرنظامیان از حقوق ابتدایی بشر رسانه‌ای شده و گسترش یافته؛ بیشتر بهانه‌ای است برای تغییر جهت قضاوت‌های مردم ناآشنا به منطقه جنگی؛ و یا به عبارت بهتر تلاشی است از سوی گروهی از مردان محلی تا از این طریق نقشی کلیشه‌ای برای زنان برای استفاده از آن در روزهای پس از جنگ تعیین شود. روایت‌های گوناگون این قربانی‌سازی بیش‌ازحد ساده‌سازی شده را که در رسانه‌ها به‌وفور دیده‌ایم، در جهت جنسیتی کردن حضور زنان داعشی در جبهه‌های جنگ به کرات کاربرد یافته؛ و باعث انتشار انگاره‌هایی ساده‌لوحانه از این قبیل که «داعش زنان را با عروسک یا نوتلا فریب می‌دهد» شده است.

درست است که این اکانت‌ها و در کل رسانه‌های احساسات‌زده ممکن است مخاطبان بیشتری در قیاس با اکانت‌ها و رسانه‌های اجتماعی داشته باشند و به‌عبارت بهتر کلیک‌های بیشتری بگیرند، اما واقعیت این است که زنان در  داعش الگوهای تثبیت‌شده‌ای داشتند و به همان دلیل هم جلب و جذب این گروه شدند. وگرنه تکیه بر فرضیاتی چون این که «افراط‌گرایی مسلحانه برای زنان جذاب است» از پایه و اساس اشتباه است. اندکی پس از اعلام وجود داعش زنان هم در بخش‌های مسلحانه و هم در فعالیت‌های غیرمسلحانه این گروه عهده‌دار نقش‌های پررنگی شدند؛ مثلا در نقش زنان پلیس گروه تمام زنانه بریگاد خنسا، یا عضویت در گروه ضدشورش ام‌الریان، یا در نقش تبلیغات‌چی و عضوگیر. هم زنان خارجی و هم داخلی داعش در شکنجه‌های بی‌رحمانه اسیران یزیدی شرکت کرده‌اند؛ در عین این‌که هم‌زمان از رزمندگان مرد داعش نیز حمایت می‌کردند. به این دلیل است که اعتقاد داریم تمایز بین اعضای داعش که مرتکب خشونت شده‌اند با آن‌هایی که خشونتی مرتکب نشده‌اند، نباید منحصر به جنسیت اعضا باشد. چون به‌هرحال می‌دانیم که برای هر کسی که عضو داعش بوده، خشونت یک کار عادی بوده است.

به‌علاوه؛ به‌رغم این‌که گزارش‌ها در اشاره به عضویت افتخاری و خودخواسته زنان در داعش به ناآگاهی آنان از نگاه جنسیتی حاکم بر این گروه تاکید می‌کنند، تاریخ نشان می‌دهد که زنان در دیگر گروه‌های اسلامی و دیگر جنبش‌های خشن نیز حضور فعالی داشته‌اند- و بنابراین بی‌اطلاعی از نگاه جنسیت‌زده داعش توجیه مناسبی نمی‌تواند باشد. بنابراین با این‌که دکترین گروه‌های موسوم به سلفی با دیگر گروه‌ها متفاوت است، ولی عضوگیری زنان به‌خصوص در نقش نظامی، تفاوت چندانی با گروه‌های دیگر ندارد و تقریبا همان روند به‌وقوع می‌پیوندد. برای مثال چه در داعش و چه مثلا در کشمیر، سازمان‌های بنیادگرای افغانستان، نیجریه یا در فیلیپین زنان نیز همپای مردان و در خط مقدم جبهه‌ها می‌جنگند.

مرور گزارش‌هایی که درباره پیوستن زنان به داعش تنظیم شده، نشان از این دارد که زنان با انگیزه‌های مختلفی به این گروه پیوسته‌اند. برخی برای زنده ماندن و بقا،  یا اجبار، برخی هم به‌دلیل علاقه و اشتیاق و احساس نزدیکی به دیدگاه‌ها و نگاه حاکم بر این گروه. تحقیقات گسترده‌ای که درباره انگیزه‌ها و دلایل عضویت زنان در دیگر گروه‌های مسلحانه انجام گرفته، در این زمینه نیز مشابهت‌های انکارناپذیری نشان می‌دهد، با این تفاوت مختصر که در دیگر سازمان‌های مبارز بیشتر انگیزه‌ها مبتنی بر آمال سیاسی است. با این‌حال انگیزه‌سنجی پیوستن مردان نیز به داعش همان پاسخ‌هایی را به دست می‌دهد که درباره زنان داده بود. به‌عبارت دیگر زنان دقیقا با همان انگیزه‌هایی به داعش پیوسته‌اند که مردان. بنابراین بزرگ‌نمایی این نکته که زنان داعشی با دیگر اعضای گروه‌های تروریستی متفاوتند، یک جور گمراه‌کردن مخاطبان گزارش‌ها می‌تواند محسوب شود. چنین نگاهی در راستای نگرشی است که باور دارد تاکید بر بی‌رحمی داعش می‌تواند باعث بهبود شرایط آن سرزمین‌ها بعد از پایان جنگ شود- که می‌دانیم و می‌دانید که ساده‌لوحانه است.

دولت‌های غربی باید به خوبی با این حقیقت مواجه شوند که بسیاری از زنان داعش در صحبت‌هایی که درباره پیوستن‌شان به داعش کرده‌اند، به آزادی در انتخاب‌شان اشاره کرده‌اند که به این معناست که آن‌ها اغلب‌شان نه به زور و نه حتی به عشق اسلحه در دست گرفتن و جنگیدن، بلکه به این دلیل به داعش پیوسته‌اند که باورشان این بوده مردان این گروه دارند به وظایف‌شان به‌عنوان مسلمان عمل می‌کنند. حذف تابعیت از آنان و مسلمانان را شهروندان درجه دو محسوب کردن در حقیقت تاکید بر همان عواملی است که باعث پیوستن زنان غربی به داعش شد.

تصویر کردن زنان داعشی به عنوان قربانیانی که باید نجات یابند؛ یا هیولاهایی که باید ازشان ترسید، این زنان را از انسانیت تهی کرده و آنان را از خصایصی چون عمق، پیچیدگی و ظرافت اندیشه که رسانه‌ها اغلب این خصایص را برای مردان قائل می‌شوند، جدا می‌سازد. بنابراین سیاست‌های پس از جنگ باید در این جهت باشد که کاری نکنیم که چرخه خشونت تکرار شود و دوباره به همان شرایطی برسیم که در آغاز داعش رسیدیم و جوانان تنها راهی را که پیش روی‌شان دیدند، پیوستن به داعش بود.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: