به گزارش «شیعه نیوز»، وقتی کودک به توانایی صحبت کردن میرسد سؤالات بیشمار او درباره اتفاقات دور و اطرافش شروع میشود. روزهای اول سؤالها از سطح «این چیست؟» و «این کجاست؟» فراتر نیست و هر یک از والدین به شیوه خودش پاسخ این سؤالها را میداند. اما ماجرا آنجایی سخت میشود که سؤالات هستیشناسانه کودک درباره خدا، آدمها، جانوران، مرگ، جنسیت و ... آغاز میشود. در گزارش پیش رو حجتالاسلام هادی مزینانی؛ کارشناس علوم تربیتی، از سؤالات کودکان درباره مرگ، تفاوت مرگ و شهادت و نحوه پاسخگویی والدین به این سؤالات گفته است.
پدربزرگ کجاست؟
در سنی که بچهها سؤالات بیشمار خود درباره پدیدههای مختلف را شروع کردهاند، ممکن است یکی از نزدیکان خانواده مثل پدربزرگ فوت کند. اینجاست که بچه برای اولین بار با موضوع مرگ روبهرو میشود و هزاران سؤال برایش پیش میآید. مثلاً میپرسد «پدربزرگ کجا رفته است؟ چرا دیگر در خانهاش نیست یا چرا پیش ما نمیآید؟»
برای پاسخ به این سؤال باید از قبل مواردی را به بچه آموزش داده باشیم. مثلاینکه خدا خیلی مهربان است و تو را به ما هدیه داده است. حالا با استفاده از همین آموزههای قبلی که آمدن آدمها و قرار گرفتنشان در کنار هم را کار خدا معرفی کردهایم، در پاسخ به سؤال پدربزرگ کجا رفته است میگوییم: «بابابزرگ هم هدیه خدا به ما بود» باید حتماً در سؤال فرزندمان تأکید کنیم که: «پدربزرگ از این رفتن خوشحال است. ما هم اگر کارهای خوبی انجام بدهیم یک روز مثل پدربزرگ پیش خدا میرویم.»
در واقع موضوع مرگ را هم باید با نگاه مثبت برای بچه جا بیاندازیم. اگر نزدیکان بچه به خاطر بیماری فوت کنند میتوانیم به بچه بگوییم: «یادت هست پدربزرگ بیمار بود و نمیتوانست سریع راه برود؟ اما حالا که پیش خدا رفته دیگر درد نمیکشد و حالش خوب است»
چرا همه گریه میکنند؟
گریه کردن اطرافیان به خصوص اگر آن افراد مورد علاقه کودک باشند برای او ناخوشایند است. ضمن اینکه باید حواسمان باشد که زیاد کودک را در برنامههای عزاداری نزدیکان درگیر نکنیم و سعی کنیم پیش او، روی خودمان و بقیه کنترل بیشتری داشته باشیم؛ باید خودمان را برای پرسیدن سؤال اینکه «چرا گریه میکنید؟» هم آماده کنیم.
مهم است که در پاسخ به این پرسش کودک علت گریه را ناراحتی خودمان بیان کنیم نه ناراحتی برای شخص فوتشده. مخصوصاً که قبلاً به کودک گفتهایم جای شخص فوتشده خوب است و هیچ غمی متوجه او نیست. بهتر است اینطور به کودک پاسخ بدهیم که «گریه من برای پدربزرگ مثل وقتی است که پدرت دارد به مأموریت میرود و من دلتنگ او میشوم. یا وقتی خالهات به مسافرت رفت و از اینکه چند وقت او را نمیدیدم ناراحت بودم. الآن هم برای خودم گریه میکنم، چون پدربزرگ از من دور شده و دیگر نمیتوانم او را ببینم»
از مرگ موضوع «جدایی» نباید برای کودک برجسته بشود. انتهای این توضیحات و پاسخگویی به سؤالات کودکانه درباره مرگ باید مهربانی خدا باشد. چون زندگی در کنار خدای مهربان زندگی شاد و بدون غم و غصه است.
بهشت را برای کودک تصویر کنیم
وقتی سؤالات کودک درباره مرگ شروع میشود بهترین موقعیت است که موضوع بهشت را هم برای کودک تشریح کنیم: «خداوند پیش خودش بهشتی ساخته که یک جای بسیار خوب و راحت است. هیچ غم و غصهای در آن نیست و هرکس که به بهشت برود خوش و خرم در آنجا زندگی میکند. پدربزرگ هم الآن به بهشت رفته است. پدربزرگ در بهشت هر چیزی را که دوست داشته باشد خدا به او میدهد. او حتی میتواند ما را ببیند. ببین خدا او را چقدر دوست دارد! او پدربزرگ را به آسمانها و پیش خودش برده است.»
شهید شدن یعنی چه؟
گاهی برای کودک تفاوت بین مرگ و شهادت سؤال میشود. مخصوصاً اگر در مراسم تدفین شهدا شرکت کند یا خانواده اهل رفتن به گلزار شهدا و مکانهایی ازایندست باشد. از آنطرف کودک متوجه میشود که برای شهید احترام بیشتری قائل هستیم و مثلاً برای شهدا مراسمهایی بزرگتر و با حضور تعداد بیشتری از مردم برگزار میشود.
این اولین تجربه کودک در مواجهه با فلسفه شهادت است و، چون شهادت یکی از مسائل مهم در فرهنگ دینی ماست، تا جایی که میشود بهتر است با مثالهای مختلف این موضوع را به کودک بشناسانیم: «یادت هست آن روز که در خانه به من کمک کردی و وقتی به پدرت گفتم، پدرت چهکار کرد؟ تو را بوسید و از تو تشکر کرد، چون کار خیلی خوبی انجام داده بودی. کار شهدا برای دفاع از دوستداشتنیهای ما و خودشان آنقدر خوب است که خدا از آنها بهصورت ویژه تشکر میکند و یک جایگاه ویژه به آنها در بهشت میدهد»
فرق شهید با بقیه اموات را باید با کلیدواژه «دوستداشتنیها» به کودک یاد داد. «هر آدمی در زندگی یک سری دوستداشتنی دارد که به آنها علاقهمنداست. تو اسباببازیات را چقدر دوست داری؟ اگر کسی بخواهد آن را خراب کند چهکار میکنی؟» احتمالاً کودک پاسخ میدهد: «اسباببازی را از او میگیرم یا داد میزنم که اسباببازیام را خراب نکن!»
حالا بگویید: «کسی هم که شهید شده، رفته است تا از دوستداشتنیهایش دفاع کند. یکی از دوستداشتنیهای ما همین کنار هم بودن و بودن پیش مامان و باباست. اما وقتی دشمن میآید، میخواهد آدمها و خانوادهها را از بین ببرد و خانههایشان را بگیرد. کسانی هستند که میروند جلوی این دشمن میایستند و میگویند ما نمیگذاریم به کسی آسیب بزنی. این آدمها گاهی توسط دشمن آسیب میبینند و فوت میکنند. اما چون برای محافظت از ما روبه روی دشمن ایستادهاند و کار بزرگی انجام دادهاند به آنها شهید میگوییم و بیشتر از بقیه به آنها احترام میگذاریم. خدا هم پیش خودش یک جای خیلی خوب به او میدهد.»