به گزارش «شیعه نیوز»، دکتر عبدالرحمن حسنیفر در نوستاری با عنوان بحران ناکارآمدی نخبگان در ایران در روزنامه مردم سالاری نوشت؛ از گذشته این فرضیه را در ذهن داشتم که نخبگان در جامعه ایرانی ناکارآمدند. این نکتهام را مبتنی بر تجربه تاریخی معاصر ایران کرده بودم. هر چند در ظاهر جامعه ایرانی از جنبش تنباکو تا مشروطه و مشارکت در دولت رضاشاه و ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی رشدهای زیادی داشته است ولی آن مقدار توقعی که برای رشد و ترقی انتظار میرفت محقق نشده است.
در این میان در مواقع بحرانی، نخبگان (چه نخبگان سیاسی و اجرایی، چه نخبگان فکری و غیره) به عنوان گروههای تاثیرگذار جامعه تاثیر زیادی نداشتند و به کنج عافیت میخزیدند و در مجموع اگر توان و ظرفیتی داشتند نتوانستند در راستای حل مشکلی از مشکلات جامعه موثر باشند. هر چند جامعه موفق در حالت عادی باید بتواند از همه ظرفیتهایش استفاده کند تا در مواقع بحرانی هم از این توان بتواند استفاده سریع و عملیاتی بکند. سوالی که معطوف به موضوع بحثم – نخبگان – قابل طرح است این است که چرا نقش نخبگان در جامعه ایرانی موثر و کارآمد نیست و اگر تحول و رشدی هم اتفاق میافتد بر مدار نخبگانی نیست و این مردم هستند که هزینه میدهند و تحول را رقم میزنند؛ هر چند سرعت این تحول زیاد نیست و گاهی ممکن است حتی در مسیر تکامل نباشد و عقبگردی روی دهد. اشکال کار کجاست؟ وجه پروبلماتیک موضوع به نظرم با محوریت سیاست و قدرت سیاسی، رویکرد اندیشهای است. هر چند کسب موفقیت در این عرصه با توجه به ورود مولفههای متنوع و زیاد، کار سادهای نیست و این بر پیچیدگی کار میافزاید. شاید شاخصهایی چون «نظارت مردمی» و «مشارکت و گفتوگوهای نخبگانی» و «مدیریت مناسب همراه با ظرفیت بالا» از جانب قدرت سیاسی میتواند تا حدودی به فهم موقعیتها کمک کند. تا زمانی که نهادهای نظارتی عمومی و رسانهها فعال نباشند و قوه قضائیه به نحو درست عمل نکند این حلقههای فاسد و غیر فاسد قدرت و ثروت و مکنت و منزلت هستند که جلودار حرکتهای جامعه هستند و اینها طبعا منافع خود را میبینند و دنبال میکنند، نه منافع ملی و عمومی جامعه ایران را.
نخبگان در جامعه ایرانی ناکارآمدند به دلایل ساختاری، مدیریتی، اندیشه ای، روشی و شاید حتی عافیت طلبیهای آنها و … و این بحثی جدی و قابل تامل و بررسی است و تا برای آن اقدامی صورت نگیرد در بر همین پاشنه میچرخد و جامعه ایرانی رشد مناسب را نخواهد داشت.
به عنوان مثال ساختاری و سازوکاری وجود ندارد که نخبگان علمی و اجرایی در فهم مناسب موقعیتهای مشکلدار و پیشبرد مطلوب آن در حل و رفع آن کمک کنند و این منجر به انفعال و ناکارآمدی آنها میشود.
الان در موقعیتی قرار داریم که کسی نمیداند چکار باید بکند.همه فقط مشاهده گر هستند و ناامیدی تزریق میشود و مشکلات هر روز در حال افزایش است. هیچ تصمیم و فکری انگار نمیتواند کمک کند و این همان نشانه انفعال نخبگان است. بحران انفعال نخبگان به ناکارآمدی آنها اضافه شده است. به نظرم هر کی هم هر حرفی بزند یا هر تصمیمی بگیرد در فضای نامشخص بودن هدف گم میشود و هر کسی از ظن خودش یار حرفها و تصمیمها میشود.
باید این واقعیت را درک کرد که هیچ حرف و تصمیم فردی و موردی، راهکار هیچ جامعه ای نیست خصوصا برای جامعه فعلی ایران که علی الظاهر مشکلات زیادی دارد و به نوعی در بحران است. سطوح و لایهها و عمق این بحران هنوز فهم نشده است و نخبگان در انفعال و بی تاثیری هستند. اوضاع به قدری مسخره شده که سلطنت طلبها و نظامیها طرحهای بدیل برای جمهوری اسلامی ارایه میدهند. طرحهایی که به نظر میآید جامعه ایرانی از آنها خیلی وقت پیش گذر کرده است و این نشانه عمق فاجعه است. چه باید کرد؟ مسئله کانونی، جامعه فعلی ایرانی است و اینکه هر کسی بتواند متناسب با توان و ظرفیتش کاری بکند.