۱

روز نهم ماه ربيع الاول، روز شادمانى اهل بيت عليهم السلام

کد خبر: ۱۶۲۰۷
۱۳:۴۶ - ۰۶ اسفند ۱۳۸۸
 مرحوم سيد بن طاووس رحمت الله عليه در كتاب "زوائد الفوائد" فرموده است: روايت كرده اند محمد بن ابى العلاء همدانى و يحيى بن محمد جريح بغدادى كه روزى ما منازعه كرديم درباره عمر بن الخطاب و مشتبه شد بر ما حال او، پس رفتيم به شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمى كه از خواص (اصحاب) امام على النقى عليه السلام (و امام حسن عسكرى عليه السلام بود و به خدمت حضرت صاحب الامر عليه السلام نيز رسيده بود)، چون در را كوبيديم كنيز عراقيه اى بيرون آمد و احوال احمد را از او پرسيديم، گفت: او مشغول اعمال عيد است چون امروز عيد است، گفتم: سبحان الله! عيدهاى شيعيان چهار عيد است: عيد فطر و عيد قربان و عيد غدير و روز جمعه، آن كنيز گفت: احمد بن اسحاق از امام على النقى عليه السلام روايت مى كند كه امروز روز عيد و بهترين عيدها نزد اهل بيت رسالت عليهم السلام و دوستان ايشان است، ما گفتيم: رخصت بطلب تا به نزد او آئيم، چون آن كنيز او را خبر كرد بيرون آمد به سوى ما درحالى كه لنگى بسته بود و بوى مشك از او ساطع بود و دست به صورت خودمى كشيد، ما گفتيم: اين چه حالت است كه از تو مشاهده مى كنيم؟
گفت ناراحت نباشيد، حالا از غسل روز عيد فارغ شدم، گفتيم: مگر امروز عيد است!؟ گفت: بلي، و آن روز، روز نهم ماه ربيع الاول بود، سپس ما را به خانه خود برد و ما را نشاند.
پس گفت: روزى به نزد مولاى خود حضرت امام على بن محمد النقى الهادى عليه السلام در سُرَ مَن رَأى رفتم (درمثل اين روز كه شما به نزد من آمده ايد و آن روز، روز نهم ماه ربيع الاول بود) چون رخصت يافتم و به خدمت آن حضرت رسيدم ديدم كه آن حضرت بر غلامان و خدمت كاران خود جامه هاى فاخر پوشانيده و مجلس خود را آراسته ومجمره اى در پيش خود گذاشته و به دست مبارك خود عود در آن مى اندازد، گفتم: يابن رسول الله! - پدران و مادران ما فداى شما باد - آيا از براى اهل بيت درامروز فرحى تازه روى داده است؟ حضرت فرمود: و كدام روز حرمتش نزد اهل بيت عظيم تر است از امروز كه روز نهم ربيع الاول است؟
بدرستى كه خبر داد مرا پدرم كه حذيفه بن يمان در چنين روزى (كه روز نهم ماه ربيع الاول است) داخل شد بر جدم حضرت رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم، حذيفه گفت: ديدم حضرت امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام و حضرت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام را كه با حضرت رسالت پناه طعام تناول مى نمودند و آن حضرت بر روى ايشان تبسم مى نمود و به امام حسن و امام حسين عليهما السلام مى فرمود: بخوريد، گوارا باد از براى شما بركت و سعادت اين روز، بدرستى كه اين روز، روزى است كه حق تعالى هلاك مى كند دشمن خود و جد شما را، و روزى است كه حق تعالى در اين روز قبول مى كند اعمال محبين و شيعيان شما را، و روزى است كه ظاهر مى شود راستى گفته خدا كه مى فرمايد : «تلك بيوته خاوية بما ظلموا" (سوره نمل آيه 52)، يعنى : "اين است خانه هاى ايشان كه خالى گرديده به سبب ستمهاى ايشان"، و روزى است كه در اين روز هلاك مى شود فرعون اهل بيت و ستم كننده بر ايشان و غصب كننده حق ايشان، و روزى است كه حق تعالى عملهاى دشمنان شما را باطل مى كند «فجعلنا هباء منثورا؛ پس، مثل پنبه زده شده قرار مى دهيم».
پس حذيفه گفت: من گفتم: يا رسول الله! آيا در ميان امت شما كسى خواهد بود كه هتك اين حرمتها نمايد؟ حضرت فرمود: بلي، اى حذيفه! بُتى از منافقان بر ايشان سركرده خواهد شد، و به عمل مى رساند خواب مرا، و تازيانه ظلم و ستم را بر دوش خود خواهد كشيد، و مردم را از راه خدا منع خواهد كرد، و كتاب خدا را تحريف خواهد نمود و سنت مرا تغيير خواهد داد و ميراث فرزند مرا متصرف خواهد شد، و خود را پيشواى مردم خواهد خواند، و زيادتى بر وصى من خواهد كرد، و مالهاى خدا را به ناحق بر خود حلال خواهد نمود، و در غير طاعت خدا صرف خواهد كرد، و مرا و برادر و وزير مرا به دروغ نسبت خواهد داد، و دختر مرا از حق خود محروم خواهد نمود، پس دختر من او را نفرين مى كند و حق تعالى نفرين او را در "مثل اين روز" مستجاب خواهد گردانيد.
حذيفه گفت: پس، گفتم: يا رسول الله! دعا كن حق تعالى او را در حيات شما هلاك گرداند، حضرت فرمود: اى حذيفه! دوست نمى دارم جرأت كنم بر قضاى خدا و از او طلب كنم تغيير امرى را كه در علم او گذشته است، ولكن از حق تعالى سؤال كردم كه: فضيلت دهد آن روزى را كه خدا هلاك مى كند او را در آن روز بر ساير روزها، تا آنكه احترام آن روز سنتى گردد و در ميان دوستان و شيعيان اهل بيت من، پس حق تعالى وحى كرد به سوى من: اى محمد! در علم سابق من گذشته است كه فرا گيرد تو را و اهل بيت تو را محنتهاى دنيا و بلاها و ستمهاى منافقان و غصب كنندگان از بندگان من، آن منافقانى كه تو خير خواهى ايشان كردى و به تو خيانت كردند، و تو با ايشان راستى كردى و با تو مكر كردند، و تو را ايشان صاف بودى و دشمنى تو را به دل گرفتند، و تو ايشان را خشنود كردى و تو را تكذيب كردند، و تو ايشان را برگُزيدى و تو را در بليه گذاشتند، پس سوگند ياد مى كنم به حول و قوه و پادشاهى خود كه البته بگشايم به روى كسى كه غصب كند حق على را - كه وصى تو است بعد از تو - هزار در از پست ترين طبقه هاى جهنم كه آن را (فيلوق) گويند و او را و اصحاب او را در قعر جهنم جاى دهم، جائى كه شيطان از مرتبه خود بر او مشرف شود و او را لعنت كند، و آن منافقان را در قيامت عبرتى گردانم براى فرعونهايى كه در زمان پيامبران ديگر بوده اند، و براى سائر دشمنان دين، و ايشان را و دوستان ايشان را به سوى جهنم ببرم با ديده هاى كبود و صورتهاى غضبناك و درهم كشيده، با نهايت مذلت و خوارى و سرگردانى و پشيماني، و ايشان را به طور هميشگى و ابدالاباد در عذاب خود بدارم.
اى محمد! بدرستى كه همراه و وصى تو در منزلت تو، مى رسد به او بلاها از فرعون زمان او و غصب كننده حق او كه جرأت مى كند بر من، و كلام مرا قلب و تبديل مى كند، و شركت به من مى آورد و مردم را منع مى كند از راه من و گوساله اى از براى امت تو برپا مى كند، و كافر مى شود و به من در عرش و عظمت و جلال من، بدرستى كه امر كرده ام ملائكه هفت آسمان خود را و شيعيان و محبين شما را كه: عيد بگيرند روزى كه آن ملعون را هلاك مى كنم و امر كرده ام ايشان را كه كرسى كرامت مرا نصب كنند در برابر بيت المعمور و ثنا كنند بر من و طلب آمرزش نمايند براى شيعيان و محبان شما از فرزندان آدم.
و امر كرده ام ملائكه نويسندگان اعمال را كه در اين روز (از اين روز تا سه روز) قلم از مردم بردارند و ننويسند چيزى از گناهان ايشان را به خاطر كرامت تو و وصى تو.
اى محمد! قرار دادم اين روز را عيد براى تو و اهل بيت تو و براى كسانى كه تابع ايشان هستند از مؤمنان و شيعيان ايشان، و سوگند ياد مى كنم به عزت و جلال و علو و منزلت و مكان خود كه عطا كنم كسى را كه عيد بگيرد اين روز را از براى من، ثواب آنهايى كه به دور عرش احاطه كرده اند، و قبول كنم شفاعت او را بر خويشان او، و زياد كنم مال او را اگر وسعت دهد در اين روز بر خود و عيان خود، و هر سال در اين روز هزاران نفر از مواليان و شيعيان شما را از آتش جهنم آزاد گردانم، و قرار دهم سعى ايشان را گرامى داشته شده، و گناهان ايشان را آمرزيده شده، و اعمال ايشان را قبول شده.
حذيفه گفت: پس برخاست رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و به خانه ام سلمه رفت، و من برگشتم در حالى كه صاحب يقين بودم در كفر ثانى (عمر)، تا آنكه بعد از شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ديدم كه او چه فتنه ها برانگيخت، و كفر اصلى خود را اظهار كرد و از دين برگشت، و دامان بى حيائى و وقاحت را براى غصب امامت و خلافت بالا زد، و قرآن را تحريف كرد، و آتش در خانه وحى و رسالت زد، و بدعتها در دين خدا قرار داد، و سنت آن حضرت را بَدَل كرد، و شهادت حضرت امير المؤمنين عليه السلام را رد كرد، و فاطمه سلام الله عليها دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را تكذيب نمود، و فدك را غصب كرد، و يهود و نصارى و مجوس را از خود راضى نمود، و نور ديده مصطفى را به خشم درآورد و او را راضى نكرد، و جميع سنتهاى رسول خدا را از بين برد، و تدبير كشتن امير المؤمنين عليه السلام را نمود، و جور و ستم را در ميان مردم آشكار كرد، و هر چه خدا حلال كرده بود حرام كرد، و هر چه خدا حرام كرده بود حلال كرد، و حكم نمود كه از پوست شتر درهم و دينار بسازند و خرج كنند، و سيلى به صورت فاطمه زهرا عليها السلام زد، و بر منبر حضرت رسالت به غصب و جور بالا رفت، و بر حضرت امير المؤمنين عليه السلام دروغ بست، و با آن حضرت دشمنى و معارضه كرد، و رأى آن حضرت را به سفاهت نسبت داد.
حذيفه گفت: پس حق تعالى دعاى مولاى مرا در حق آن منافق مستجاب گردانيد، و قتل او را بر دست كشنده او جارى ساخت.
پس رفتم به خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السلام كه آن حضرت را تهنيت و مبارك باد بگويم به خاطر كشته شدن آن مناقف و واصل شدن او به عذاب و انتقام حق تعالى ، چون حضرت مرا ديد، فرمود: اى حذيفه! آيا به خاطر دارى آن روزى را كه آمدى به نزد سيد من رسول خدا صلى الله عليه و آله و من و دو سبط او حسن و حسين نزد او نشسته بوديم و با او اطعام مى خورديم، پس تو را راهنمايى و آگاه كردند بر فضيلت اين روز كه تو داخل شده بودى بر ايشان؟ گفتم بلى ، اى برادر رسول خدا! حضرت فرمود: به خدا سوگند كه اين (همان) روزى است كه حق تعالى در آن ديده آل رسول را روشن گردانيد و من براى اين روز هفتاد و دو نام مى دانم.
حذيفه گفت: يا امير المومنين! دوست دارم كه اين نامهاى روز نهم ربيع الاول را از شما بشنوم.
حضرت فرمود: اى حذيفه! اين روز، روز استراحت است ( كه مومنان از شر آن فاسق امان يافتند) ، روز زائل شدن كرب و غم است، روز غدير دوم است، روز تخفيف گناهان شيعيان است، روز بخشش است، روز برداشتن قلم از شيعيان است، روز در هم شكستن بناى كفر و عداوت است، روز عقيقه است، روز بركت است، روز طلب خونهاى مؤمنان است، (روز) عيد بزرگ خدا است، روز مستجاب شدن دعاها است، روز موقف اعظم است، روز دورى جستن و پرهيز كردن از دشمنان است، روز شرط است، روز كندن (از خود جدا نمودن) لباس سياه است، روز ندامت و پشيمانى ظالم است، روز شكسته شدن شوكت مخالفان است، روز نفى هموم است، روز خشنودى است، روز فتح و پيروزى است، روز عرض اعمال كافران است، روز ظهور قدرت خدا است، روز پوشانيدن (عيوب) است، روز عفو از گناه شيعيان است، روز فرح و شادى شيعيان است، روز سيراب كردن است، روز توبه انابت و بازگشت به سوى حق تعالى است، روز زكات بزرگ است، روز فطردوم است، روز قتال با كفار در راه خدا است، روز گره خوردن آب دهان در گلوى مخالفان است، روز خشنودى مؤمنان است، روز عيد اهل بيت عليهم السلام است، روز ظفر يافتن بنى اسرائيل بر فرعون است، روز مقبول شدن اعمال شيعيان است، روز پيش فرستادن صدقات است، روز زيادتى مثوبات است، روز قتل منافق است، روز مشهود (شاهد) است، روزى است كه ظالم انگشت حسرت و ندامت به دندان مى گزد، روز خراب شدن بنيان ظلالت است، روز بخشش است، روز شهادت است، روز درگذشتن از گناه مؤمنان است، روز خوشى دلهاى مؤمنان است، روز برطرف شدن پادشاهى منافقان است، روز توفيق اهل ايمان است، روز رهائى و استراحت مؤمنان از شر كافران است، روز مظاهره كمك كردن به يكديگر است، روز مفاخره به خود باليدن است، روز قبول شدن اعمال است، روز ضعيف شدن (كفر) است، روز شكر حق تعالى است، روز يارى مظلومان است، روز زيارت كردن مؤمنان است، روز دوستى نمودن با مؤمنان است، روز سخت گريه كردناست، روز رسيدن به رحمتهاى الهى است، روز پاك گردانيدن اعمال است، روز برطرف شدن بدعتها است، روز ترك گناهان كبيره است، روز ندا كردن به حق است، روز موعظه و نصيحت است، روز عبادت است، روز انقياد رهبرى پيشوايان دين است.
حذيفه گفت: پس، از خدمت امير المومنين عليه السلام برخاستم، و گفتم:
اگر در نيابم از افعال خير و آنچه اميد ثواب از آن دارم مگر «محبت اين روز» و «دانستن فضيلت اين روز» را، هر آينه منتهاى آرزوى من خواهد بود.
پس محمد و يحيى (راويان اين حديث) گفتند: چون اين حديث را از احمد بن اسحاق شنيديم ، هر يك برخاستيم و سر او را بوسيديم و گفتم:
حمد و شكر مى كنيم خداوندى را كه جان ما را نگرفت تا اينكه «فضيلت اين روز مبارك» را به ما رسانيد، پس به خانه هاى خود برگشتيم و اين روز را عيد گرفتيم، پس بدرستى كه اين روز، عيد شيعه است.

«سزاوار است شيعيان را كه اين روز را تعظيم نمايند و اظهار سرور و شادى نمايند»

(تلخيص از كتاب زاد المعاد علامه مجلسى رحمه الله عليه ص 403)
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۱ - ۱۳۸۸/۱۲/۰۶
این مطلب از سایت shirazi.ir گرفته شده است ؟؟