به گزارش «شیعه نیوز»، ورود جان بولتون به کاخ سفید برای ما ایرانی ها خبر بدی است. آن هم در راس مقام مهمی چون امنیت ملی که بر بسیاری از پرونده های امنیتی نظارت مستقیم دارد. بولتون کسی است که همواره از منافقین (مجاهدین خلق) پول گرفته است تا در کنفرانس های آنها علیه ایران سخنرانی کند. ابایی هم ندارد که تجویز جنگ علیه ایران صادر کند یا ایران را به بمباران تاسیسات هسته ای اش تهدید کند.
خبر انتصاب بولتون البته برای اسرائیلی ها و عربستانی ها خبر خوبی است. دو طرفی که علیه ایران متحد شده اند و تلاش می کنند برای رسیدن افراد هم سو با خود در کاخ سفید لابی کنند و پول صرف کنند. بولتون گزینه مطلوبی برای آنهاست برای این که به صراحت صحبت از جنگ با ایران کرده و پیش گویی کرده است که جمهوری اسلامی تا سال 2019 بر سر کار نباشد.
اهداف بسیاری را می توان در پس انتخاب های دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا دنبال کرد. تخریب هر آن چه از میراث اوباما باقی مانده بی شک یکی از دلایل انتخاب های اوست. انتخاب بولتون می تواند در چارچوب اهداف او برای تخریب میراث دیپلماتیک باراک اوباما تفسیر شود.
جان بولتون از جمله نئوکان هایی است که حفظ و رسیدن امریکا به منافعش به هر قیمتی را تجویز می کند و اتفاقا به خوبی ضرب المثل ما ایرانی ها "دیگی که برایم نجوشد می خواهم سر سگ در آن بجوشد" را دنبال می کند. از آن جا که او امریکا را ابرقدرت تصور می کند هر مذاکره ای که تامین کننده حداکثری منافع امریکا نباشد و در مقابل طرف مذاکره کننده را به زانو درنیاورد را مطلوب نمی بیند. او به هیچ وجه معتقد به دادن امتیاز در مذاکرات نیست و هر مذاکره ای که در نتیجه آن امتیازی به طرف مقابل برسد را نفی می کند حتی اگر بنا باشد این مذاکره منافع امریکا را تضمین کند. به عبارتی طرفدار شیوه "همه یا هیچ" در مذاکرات به سود منافع امریکاست. این مساله سبب می شود تا بسیاری از کشورهای جهان از این که او در راس پرونده های مهم قابل مذاکره باشد، ناخرسند شوند.
باید از بولتون ترسید؟
بی شک کسی که چنین اعتقاداتی داشته باشد و سیاست های افراط گرایانه را سرلوحه دیپلماسی خود قرار می دهد، برای هر اهل منطقی در جهان خطرناک است. افراد باتجربه می گویند که آدم عاقل همیشه می ترسد. به ویژه در موقعیت هایی که می بیند طرف مقابلش قرار نیست عقل و منطق را سرلوحه کار خود قرار دهد. بر این اساس باید نسبت به انتخاب بولتون بسیار حساس و نگران بود، اما نباید ترسید. ترس ابتدای شکست در هر مناقشه و مجادله ای است. اتو فون بیسمارک، صدراعظم امپراطوری آلمان که او را سردمدار دیپلماسی اروپا در اواخر قرن گذشته می دانند، گفته ای دارد که هنری کسینجر، وزیر امور خارجه اسبق و مشاور اسبق امنیت ملی امریکا آن را کلید دیپلماسی برای هر دیپلماتی دانسته است؛ بیسمارک می گوید: «یک دیپلمات سیاستمدار هیچ گاه از تحولات و رویدادها نمی ترسد اما نسبت به وقوع آنها نگران و هوشیار است و تمامی جزئیات تحولات را به دقت زیر نظر می گیرد.» به اعتقاد بیسمارک، «تسلط کامل بر تحولات می تواند سخت ترین تهدیدها را مهار کند.» رسیدن بولتون به سمت مشاور عالی امنیت ملی امریکا برای ایران حکم همین گزاره را دارد.
از انتخاب بولتون آن هم در راس نهاد امنیتی امریکا باید نگران بود اما نباید ترسید. بی شک انتخاب او در کنار وزیر امور خارجه شدن مایک پمپئو، دشمن قسم خورده جمهوری اسلامی ایران، چیدمانی به شدت نامطلوب در ایالات متحده برای ایران است. اما نظارت و تسلط بر تحولات و انتخاب صحیح در بزنگاه ها می تواند بسیاری از تهدیدها را مهار کند. احتمالا یکی از سیاست هایی که ظرف روزها یا ماه های آینده از سوی تیم جدید ایالات متحده در پیش گرفته خواهد شد همان چیزی است که تابستان گذشته محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی گفته بود: انتقال تنش های منطقه به خاک ایران.
این که ایران چه باید بکند و کدام تاکتیک ها را در پیش بگیرد تا کمترین هزینه ها را متحمل شود قطعا دست اندرکاران نظام و دستگاه سیاست خارجی و نهادهای امنیتی بهتر از هر کسی به آن آگاه هستند، ما تنها می توانیم اقداماتی که مناسب می دانیم را از دریچه و دیدگاه خودمان بررسی کنیم.
ایران چه باید بکند؟
قبل از آن که به فکر رویارویی مستقیم با ایالات متحده و متحدان بالقوه و بالفعلش باشیم باید یک سری اقدامات را خودمان و دستگاه سیاست خارجی مان دنبال کند. در راس این اقدامات می تواند کاهش تنش با کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی باشد. به نظر می رسد دم دست ترین اقدام برای کاهش تنش ها با کشورهای عربی حل بحران یمن است. بحرانی که وارد چهارمین سال خود شده است. ما باید هر چه سریع تر فکری برای پایان دادن به جنگ یمن کنیم. دستگاه سیاست خارجی و دیگر نهادهای ذی ربط باید در این زمینه فورا فعال شوند و به این جنگ پایان دهند. پیش بینی می شود با این اتفاق تا اندازه ای از سطح اصطکاکات عربستان با ایران کاسته شود. همچنین باید پرونده بحرین به سمتی پیش برود که بحران سیاسی در این کشور مهار و تهدید امنیتی که حاکمیت این کشور احساس می کند، رفع شود. مهار تنش های منطقه ای سبب می شود تا اندازه بسیاری زمینه تهدید مستقیم علیه ایران از سوی دشمنان آن مهار شود. شکی نیست در وضعیت فعلی شرایط برای مذاکره مستقم با ایالات متحده فراهم نیست اما می توانیم با یک دیپلماسی فعال و پویا شرایط منطقه ای خود را با رفع سوء تفاهم ها با کشورهای منطقه بهبود ببخشیم. این مساله می تواند هزینه رویارویی دیپلماتیک با ایران از سوی دشمنانش را افزایش دهد. همان طور که سطح روابط ما با همسایگان شمالی و غربی مان رو به گسترش است باید همین رویه در مورد همسایگان جنوبی مان نیز دنبال شود.
گسترش بیش از پیش روابط با روسیه که می رود به یکی از دو قطب بزرگ عرصه سیاسی جهان تبدیل شود می تواند تا اندازه بسیاری در عرصه دیپلماتیک به ایران کمک کند. همچنین باید سطح روابط را با اروپایی ها به اندازه ای گسترش دهیم که آنها رابطه با ایران را به مثابه امنیت ملی خود قلمداد کنند. روابط ما با اروپا باید به سطحی برسد که اروپایی ها احساس کنند حفظ روابط حسنه با ایران بهتر از نبود آن است. به عبارت دیگر باید اروپایی ها احساس کنند که قطع یا کاهش روابط با ایران آن قدر برایشان گران تمام خواهد شد که باید در برابر فشارهای امریکا به خاطر آن بایستند. پرواضح است که این به معنای ایستادن در کنار ایران در برابر امریکا نیست بلکه می تواند به این معنا باشد که اروپایی ها در کاهش تنش احتمالی در عرصه جهانی میان ایران و امریکا نقشی فعالتر ایفا کنند.
از سوی دیگر خیلی ساده انگارانه است که گمان کنیم با انتخاب بولتون و پمپئو و احتمالا افرادی هم سو با آنها و ترامپ در روزهای آینده در دستگاه سیاست خارجی امریکا، فضا خیلی به سرعت به سمت جنگی جدید پیش خواهد رفت. ما همواره شاهد بوده ایم که کسانی که سیاست های تند داشته اند وقتی که وارد عرصه سیاست جهانی شده اند و واقعیت ها را دیده اند، از سطح افراط گرایی شان کاسته شده است، جیمز متیس، وزیر دفاع امریکا مثال خوبی برای این ادعاست، وی تا قبل از انتصابش به سمت وزارت دفاع امریکا از افراد تندرو علیه ایران بود، حتی در زمان اوباما او تلاش کرد که بحران ترور سفیر امریکا در لیبی را به گردن ایران بیندازد تا تنشی سخت علیه ایران ایجاد شود، اما حالا می بینیم که او در میان دولتمردان امریکایی از همه ملایمتر شده است، این اتفاق به معنای تغییر دیدگاه او به سود ایران نیست بلکه واقعیت های جهانی او را بر آن داشته تا ملایمتر رفتار کند، چه بسا اگر از این سمت کنار برود مجددا همان سیاست های افراطی گذشته خود را دنبال کند. این اتفاق می تواند شامل حال افرادی نظیر جان بولتون و مایک پمپئو نیز بشود.
دنیا شاهد روزهای متفاوتی خواهد بود اما شاید روزهای سخت بیش از همه در انتظار ایران باشد چرا که دستگاه سیاست خارجی امریکا به سمتی می رود که ایران را در مرکز تحولات سیاسی و دیپلماتیک جهانی قرار دهد. اگر مذاکرات امریکا و کره شمالی آغاز شود، در مرکز سیبل قرار گرفتن ایران بیش از هر زمان دیگری محتمل خواهد شد. مساله تمدید یا عدم تمدید برجام و شرایطی که ترامپ برای تمدید آن در نظر گرفته است می تواند لحظات سختی را برای ایران رقم بزند. اما اتخاذ سیاست های صحیح در بزنگاه های دیپلماتیک می تواند بسیاری از تهدیدها را مهار یا حتی تبدیل به فرصت کند.
نبرد رگی تا نخواهد خدای
إن شآء الله خدای تعالی بحقّ علی مرتضی این آمریکاییها و صهیونیستها و آل سعود را در رسیدن به اهداف پلیدشان ناکام بگذارد و آنها را منکوب و نابود کند