به گزارش«شیعه نیوز»، به تازگی حسین اسدبیگی، رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی با اشاره به آمار پذیرش فرار دختران از منزل در سال ۹۵، گفته: با مقایسه این آمار در نیمه نخست سال جاری مشخص میشود آمار فرار دختران افزایش یافته است به طوری که در این زمان بالغ بر ۳ هزار دختر از منزل فرار کردهاند.
روایتی تلخ از زندگی یک دختر ۱۷ ساله فراری
همچنین حبیبالله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی گفته: بر اساس آخرین آمار اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، ۱۰۰ پسر در ۶ ماهه نخست سال ۹۶ از خانه فرار کردهاند؛ و در ظاهر این آمار به نسبت فرار دختران از خانه کمتر است، ولی در واقعیت اینطور نیست؛ زیرا که بسیاری از پسران پس از فرار از خانه به دنبال کار میروند و مشغول به کار میشوند و پس از آن خانوادهها نیز خیلی پیگیر این موضوع نمیشوند و گزارشی در خصوص فرار فرزند پسر خود از خانه به کلانتریها ارائه نمیدهند. از طرفی خانوادهها در مواجهه با فرار فرزندان از خانه، نسبت به فرار فرزندان دختر حساسیت بیشتری نشان میدهند، به همین دلیل، بسیاری از موارد فرار فرزندان پسر عنوان نمیشود و در نهایت آمار دختران فراری بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
روایت تلخ از زندگی یک دختر ۱۷ ساله فراری
لیلا یک دختر ۱۷ ساله در تهران است که دو سال پیش از خانه شان فرار کرده؛ او در این رابطه به خبرنگار «فردا» میگوید: «وقتی که ۱۳ سالم بود، پدر و مادرم از یکدیگر طلاق گرفتند. مادرم که زندگی جدیدی تشکیل داد و به خاطر اینکه همسرش اجازه نمیداد ما را به خانه شان ببرد با ما قطع رابطه کرد، پدرم هم زن گرفت و یک نامادری بالای سرم آورد.»
لیلا ادامه میدهد: «دو سال نامادریم را تحمل کردم. رابطه خوبی با هم نداشتیم. مدام با هم دعوا میکردیم و پدرم که میخواست دل او را به دست بیاورد من را به خاطر این مشاجره تنبیه میکرد. وقتی هم که نبود نامادریم تنبیهم میکرد یا برایم خط و نشان میکشید.»
این دختر فراری میگوید: «چند بار سعی کردم سراغ مادرم بروم، ولی او هم بخاطر اینکه نمیخواست شوهرش را عصبانی کند با عذرخواهی میگفت که سمتش نروم و خودم گلیمم را از آب بیرون بکشم.»
او ادامه میدهد: «یک روز صبرم لبریز شد و تصمیم گرفتم که از خانه فرار کنم. آنقدر خسته شده بودم که با اینکه جایی برای رفتن نداشتم چند دست لباس برداشتم و از خانه بیرون رفتم. پول زیادی هم همراهم نبود، سوار اتوبوس شدم و به ترمینال خاوران پیاده شدم. از آنجا هم سوار مینی بوسهای بهشت زهرا شدم و در یکی از قطعات بهشت زهرا نشستم.»
لیلا میگوید: «وقتی که هوا تاریک شد خیلی ترسیده بودم. اما مجبور بودم که تحمل کنم. آن شب و چند شب دیگر را در بهشت زهرا ماندم؛ تا اینکه یک روز پسر جوانی را دیدم که به من گفت: او هم از خانه فرار کرده و با چند نفری که چنین مشکلی دارند در خانهای متروکه شب و روزشان را میگذرانند. ساعتها درد و دل کردیم و من هم از مشکلاتم گفتم. و، چون نمیخواستم شب دیگری را در بهشت زهرا و در سرمای سوزناک بمانم، پیشنهادش برای رفتن به خانه پسران فراری قبول کردم.»
این دختر ۱۷ ساله در ادامه میگوید: در این مدت ناچار بودم تن به روابط نامشروع بدهم، زیرا که جایی را برای ماندن نداشتم. ولی حالا از خودم بدم میآید. حس و حال خوشی ندارم. شاید مشاجره و کتک خوردن از شرایطی که حالا درگیر آن شده ام بهتر باشد. پدر و مادرم زندگی مرا به تباهی کشانده اند و من قربانی اشتباه، غرور و حماقتهای آنها شده ام.
چرا دختران و پسران از خانه خودشان فرار میکنند؟
با کمی بررسی روایات و داستانهای دختران و پسران فراری شاید اصلیترین علت برای فرار آنها از خانه، خلا عاطفی و نادیده گرفته شدن آنها از سوی خانوادهها باشد. زیرا که بی اعتنایی ها، صبرشان را لبریز میکند و رفتن را به ماندن ترجیح میدهند. البته ممکن است گاهی تشویق دوستان و همسالان آنها در فرار آنها از خانه موثر باشد.
این در حالی است که اکثر پسران و به خصوص دختران فراری بعد از ترک خانه، احساس پشیمانی میکنند و به اشتباه خودشان پی میبرند.
با فراهم کردن محیطی صمیمانه در خانواده برای دختران و پسران جوان و با ارزش دادن به آنها میتوان از وقوع چنین مسائلی جلوگیری کرد. البته این مسئله نیاز به اقدامات لازم از سوی نهادهای مربوطه، به خصوص صدا و سیما دارد، تا با تهیه برنامههایی جذاب، نکاتی را برای ایجاد صمیمیت در بین اعضای خانواده، آموزش دهد. همچنین نیاز است که برای کمک به آن دسته از دخترانی که به دلایل مختلف از خانه فرار میکنند برنامه ریزی شود. زیرا که اگر جایی برای این دسته از افراد در نظر گرفته شود، به دست افراد سودجو گرفتار نشده و مورد سو استفاده قرار نخواهند گرفت.