9 روز از قتل هولناک ساناز کوچولو میگذرد و هنوز راز این انتقام وحشیانه در دل مظنون شماره یک پنهان مانده است. در حالی عموی شرور این دختربچه روزهای سلول بازداشتگاه پلیس آگاهی تهران را به سکوت میگذراند که همه شاخههای تحقیقاتی وی را نشانه رفته که میتواند قاتل سنگدل باشد.
به گزارش پرچم: از ساعت 17 عصر دوشنبه 16 آذرماه سال جاری وقتی ساناز 4 ساله در برابر دیدگان زندایی خود از سوی 2 مهاجم نقابدار خفه شده و جسدش به آتش کشیده شد، تحقیقات ویژهای برای ردیابی عاملان این جنایت وحشیانه در دستور کار قرار گرفت.
نشانههایی که زندایی میداد مشخص میکرد 2 مرد وقتی ساناز کوچولو به امانت نزد وی بوده به خانهاش حمله کرده و با چهرههایی پوشیده و در حالی که هیچ حرفی نمیزدند، این دختربچه را به قتل رساندهاند. با توجه به اینکه بررسیهای میدانی نشان داد نقابداران هدفی جز قتل ساناز کوچولو نداشتهاند فرضیه انتقامگیری در راس قرار گرفت و تیم تحقیق به اختلاف عمیق مادر قربانی خردسال با خانواده همسرش بویژه عموی شرور وی پی برد.
همه میگفتند «سعید» شرور و خطرناک است و محسن پدر قربانی اعتیاد داشته و کاملا تحت سلطه مادر و برادرش است و عروس این خانواده به خاطر مزاحمتهای آنان نهتنها از سعید به طرح شکایت پرداخته و حکم جلب سیار وی را در دست دارد بلکه همسر معتادش را ترک کرده و به ساختمان پدریاش پناه آورده است.
ساختمان شماره 17 کوچه دهم بلوار رضا در شهرک مشیریه تهران متعلق به پدربزرگ ساناز کوچولو است که عروس و پسرانش دور هم زندگی میکنند و جالب اینکه 2بار در سالهای گذشته این ساختمان به آتش کشیده شده بود و 2 برادر- سعید و محسن- پس از دستگیری اقدام به آتشافروزی را پذیرفته و با گذشت خانواده عروس از مجازات سنگین نجات پیدا کرده بودند.
روز حادثه مادر ساناز کوچولو به سرکار رفته و دخترش را نزد پدر و مادرش به امانت گذاشت تا اینکه آنان نیز خواستند به بیمارستان بروند و دخترک به زنداییاش در طبقه سوم همان ساختمان سپرده شد. هیچکس در ساختمان حضور نداشت تا اینکه داییهای ساناز کوچولو از سرکار به خانه بازگشتند و از همسایهها شنیدند دودی از خانهشان بیرون میزند.
با توجه به 2 بار آتشسوزی در سالهای گذشته که به خاطر انتقامجویی بود 2 مرد سریع خود را به طبقه سوم رساندند. باورکردنی نبود، ساناز کوچولو دهانش با چسب بسته شده بود و بیحرکت بین شعلههای آتش میسوخت و از مادر و نوزاد در خانه خبری نبود. در حالی که آتش را با آب خاموش میکردند به جستوجوی اتاقها پرداختند و با باز کردن در حمام زندایی ساناز را دیدند که دستها و پاها و دهانش با چسب بسته شده بود و نوزادش در کنار وی روی زمین قرار داشت.
این زن همان لحظه گفت که 2 مرد نقابدار حمله کردهاند و یکی از آنها شباهت زیادی به سعید –عموی شرور- داشت و همین سرنخ اصلی برای ردیابی عاملان جنایت وحشیانه شد.
گفتوگو با زندایی ساناز
زندایی ساناز کوچولو که شاهد وقوع جنایت وحشیانه بود 3 روز بعد از این حادثه تلخ به دادسرای جنایی احضار شد و از سوی بازپرس هنرمند تحت تحقیق گرفته شد.
خبرنگار «وطنامروز» گفتوگویی با این زن وحشتزده انجام داده که میخوانید:
چرا اضطراب دارید؟
هنوز عصبی هستم. نمیدانید چه روز وحشتناکی بود. هر وقت یاد آن روز میافتم تنم میلرزد.
روز جنایت تنها بودی؟
همه رفتند بیمارستان. شوهرم نیز سرکار بود. ساناز و پسر خواهرشوهر دیگرم نزدم امانت بودند که سراغ پسربچه آمدند و وی را با خود بردند. من و ساناز بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. وقتی از گوشی افاف پرسیدم کیه، جوابی نشنیدم و از پنجره به بیرون نگاه کردم اما هیچ کس نبود.
یعنی در کوچه هیچ مرد یا زنی نبود؟
جلوی در دقت کردم کسی را ندیدم. مرد یا زن دیگری که مرموز باشند هم آنجا ندیدم و به آشپزخانه برگشتم.
ساناز چکار میکرد؟
در حال بازی بود، جلوی تلویزیون نشسته و آرام مشغول تماشای برنامهها بود.
بعد چه شد؟
باز زنگ زدند. صدایی نیامد از پنجره بیرون را نگاه کردم باز خبری نبود. چادر سرکردم، در واحد آپارتمانم را باز گذاشتم، ساناز همانطور آرام بود، از پلهها پایین رفتم و در ورودی را باز کردم. به کوچه سرک کشیدم، خبری نبود، بعد از چند دقیقهای از پلهها بالا رفتم تا وارد خانهام شوم هنوز یک قدم داخل نگذاشته بودم که مردی از پشت سر به من حمله کرد. همان لحظه دیدم مرد دیگری ساناز را محکم وسط پذیرایی چسبیده و روی دهانش چسب زده است. مرا داخل آشپزخانه برد و روی شکم خواباند، دستانم را از پشت محکم گرفت، زانویش را روی کمرم گذاشت و فشار داد، نفسم بند آمده بود.
ساناز تقلایی نمیکرد؟
فقط نگاههای وحشتزدهاش را دیدم، صدایش درنیامد، مردی که مرا محکم چسبیده بود شروع کرد به بستن دست و پا و دهانم با چسب. من دیدم چگونه ساناز به قتل رسید.
چگونه؟
وحشتناک بود، خیلی، مرد نقابدار که گلوی ساناز را چسبیده بود چند باری وی را تا مرز خفه شدن پیش برد و رها کرد تا اینکه کاملا خفهاش کرد، مهاجم دیگر بچهام را چسبکاری کرد. وقتی من و نوزادم را به سمت حمام میبردند دیدم که از یک بطری روی جسد ساناز بنزین پاشیدند، بعد داخل حمام زندانیام کردند.
دیدی چه کسی آتش زد؟
من ندیدم که ساناز را آتش بزنند، اصلا متوجه آتشسوزی نشده بودم حتی بوی سوختگی داخل حمام نیامده بود که در را شوهرم باز کرد.
چه نقابی به صورت زده بودند؟
کلاه ایمنی موتورسوارها.
چطور «سعید» را شناختی؟
جثهاش را شناختم.
چرا تو را نکشتند؟
نمیدانم، اما اگر شوهرم نمیرسید حتما میمردم. ساناز دختر خوبی بود. از آن روز به بعدهمیشه کابوس میبینم، نمیدانم چطور دلشان آمد دختربچه به آن شیرینی را کشتند.
سکوت 9 روزه
از همان روز نخست بازپرس هنرمند دستور بازداشت عموی شرور و پدر معتاد ساناز کوچولو را صادر کرد و این دو برادر از ابتدا خود را بیگناه نشان دادند. «سعید» چنان گریه میکرد و خود را پسری آرام معرفی میکرد که همه به شرور بودن وی شک میکردند، وقتی خواست دوستانش را به بازپرس معرفی کند از 3 پسر دانشجو نام برد و خواست خود را بسیار اجتماعی جلوه دهد.
«محسن» نیز برادرش را بیگناه دانست و این رویه با وجود جمعآوری دلایل بسیار از سوی بازپرس جنایی و کارآگاهان ویژه قتل پس از گذشت 9 روز هنوز ادامه دارد.
مادر ساناز حرفهایی میزند که نشان میدهد «سعید» انتقامجو و بسیار خطرناک است تا جایی که دختربچه همیشه از عمویش میترسید.
این زن راست میگفت، وقتی سعید تنپیمایی شد جای زخمهای قمه روی بدنش دیده میشد و مشخص بود برادر معتادش کاملا تحت سلطه وی است.
مادر ساناز که تنها یک بار توانسته در بازجوییها حاضر شود، گفت:سعید گفته بود اگر شکایت کنم انتقام میگیرد، مرا در کوچه کتک زد، چادرم را از سرم کشید و لباسهایم را پاره کرد، هر روز به کلانتری میرفتم تا دستگیرش کنند اما نشد و آمد و بچهام را کشت.
بازپرس هنرمند در این باره گفت: همه دلایل علیه سعید است. باید حرف بزند. هیچکس جز این پسر انگیزهای در قتل ساناز نداشته. با این حال فرضیههای دیگری نیز مدنظر است و تحقیقات ادامه دارد.