وبلاگ
آفتابگردان حدیث شنیدنی از امام صادق علیه السلام را با روایتی زیبا منتشر کرده است:
پیرمرد فرتوت که قدی خمیده داشت وارد مجلس شد و شروع کرد هایهای گریه کردن. حضرت از او پرسیدند: پیرمرد چرا گریه میکنی؟
پیرمرد گفت: من میبینم که روزگار با شما این چنین کردهاست هر روز منتظرم تا آن فرجی که وعده دادهشده بیاید و شما را از این گرفتاری و اینکه شما را از جایگاه اصلیتان کنار زدهاند نجات دهد. حال استخوانهایم سست شده قدم خمیده شده موهایم به سپیدی رفته و میبینم که فرج شما را درک نکردهام. چرا گریه نکنم؟
امام صادق(علیه السلام) به او فرمودند: جلو بیا. سپس گفتند:اگر در این حال انتظار فرج و در حالتی که اعتقاد به این حقایق داشته باشی از دنیا بروی و آن فرج را درک نکنی، در جهان واپسین با ما ، در درجهی ما و همراه ما خواهی بود.
... صد افسوس بر من، پیرمرد فرتوت 107 سال قبل از تولد امام زمان من میزیسته و دلنگران، غمگین و اشکریزان امام زمان خود بوده که چرا اماماش در جایگاه اصلیاش قرار ندارد چرا حقش را گرفتهاند و منتظر فرج امام زمان من بوده تا بیاید و حق را از ظالمان بگیرد.
و اما من چگونهام که آنچنان گرفتار دنیا و امور خویش گشتهام که لحظهای به امامم به حقش به جایگاهش به یاریاش حتی فکر نمیکنم چه برسد به بیتابی و گریه و آه و اندوه ...