۱

نظر علماي اهل سنت در باره كيفيّت نماز چگونه است؟

کد خبر: ۱۳۹۸۵
۰۱:۴۵ - ۱۸ مرداد ۱۳۸۸

اظهار بندگي خداوند و راز و نياز با معبود با روشها و شيوه هاي گوناگون در بين اديان و مذاهب رواج دارد كه پيروان هر يك بر اساس دستور و برنامه اي خاص به عبادت مي پردازند، اما هيچ يك به زيبائي و جامعيت نوع عبادت و پرستش مسلمانان نيست، زيرا نماز در بين عبادتها‌ي مشروع، مظهر بندگي و پرستش خداوند متعال است كه در اصل وجوب آن بين فِرَق مسلمين اختلافي نيست، همچنين در تعداد ركعات هم اختلافي وجود ندارد، بلكه تنها اختلاف در بخش محتوائي آن و برخي از اعمال ظاهري آن است كه در حقيقت بايد گفت اختلاف در شكل ظاهري اندك است و آنچه كه در آن اختلاف دارند برخي از اذكار نماز است، به عنوان مثال سجده در نماز كه اوج خضوع و خشوع در برابر پروردگار متعال است بعضي در شكل انجام سجده هيچ شرطي براي آن لازم نمي دانند و بعضي با شرائطي آن را مكمّل نماز مي دانند.

راستي اين اختلافها و تفاوتها چرا و از كجا است؟

آيا شارع مقدس كه خود ترجمان اعمال ديني و بيانگر دستورات ديني بود به ياران و دوستان و شاگردانش نياموخت؟

اگر پاسخ مثبت است پس اين همه اختلاف در سخنان و فتاواي سردمداران فقه و شريعت چرا ديده مي شود؟ 

آيا مسير راهيابي براي فهم درست شريعت و آشنائي با وظايف فردي و جمعي گنگ و مبهم است، يا روشن؟ 

آيا مبلّغ و پيام آور آسماني و مأمور ارشاد و راهنمائي مردم راه و روشي را براي ادامه راه مقرر نموده است يا اينكه آنان را آزاد و رها گذاشت؟

اكنون و پس از گذشت قرنها از تأسيس اين شريعت مقدس كدام راه را بايد بر گزينيم و از كدام روش بايد پيروي كنيم؟

اهل سنت مي گويد: مراجعه به سنت پيامبر و آنچه اصحاب از آن حضرت نقل كرده و به آن عمل كرده اند ملاك مسلماني و معيار اسلام است.

تشيع مي گويد: مراجعه به اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله كه در رأس آن علي سپس دو فرزندش حسن و حسين و همسرش فاطمه عليهم السلام قرار دارند دقيق ترين و سالم ترين راه براي رسيدن به حقيقت است چرا كه علاوه بر ستايش اين گروه از طرف خداوند در قرآن به عنوان خانداني پاك ، شخص رسول خدا نيز در دهها سخن دستور به مراجعه و همراهي و پيروي از آنان را صادر فرموده است كه براي توضيح بيشتر به شرح و توضيح حديث ثقلين و ديگر احاديث بايد مراجعه نمود.

نماز رسول خدا صلي الله عليه و آله
احمد حنبل پيشوا و مرجع فقهي حنبليها و ديگر محدثان و فقيهان با تفاوتهائي نماز رسول خدا را نقل كرده اند كه در ادامه متن آن را مشاهده مي نمائيد:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يحيى بن سَعِيدٍ عن عبد الْحَمِيدِ بن جَعْفَرٍ قال حدثني محمد بن عَطَاءٍ عن أبي حُمَيْدٍ الساعدي قال سَمِعْتُهُ وهو في عَشَرَةٍ من أَصْحَابِ النبي صلى الله عليه وسلم أَحَدُهُمْ أبو قَتَادَةَ بن ربعي يقول انا أَعْلَمُكُمْ بِصَلاَةِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قالوا له ما كُنْتَ أَقْدَمَنَا صُحْبَةً وَلاَ أَكْثَرَنَا له تَبَاعَةً قال بَلَى قالوا فأعرض قال كان إذا قام إلى الصَّلاَةِ اعْتَدَلَ قَائِماً وَرَفَعَ يَدَيْهِ حتى حَاذَى بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ فإذا أَرَادَ ان يَرْكَعَ رَفَعَ يَدَيْهِ حتى يُحَاذِى بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ ثُمَّ قال الله أَكْبَرُ فرفع ثُمَّ أعتدل فلم يَصُبَّ رَأْسَهُ ولم يَقْنَعْهُ وَوَضَعَ يَدَيْهِ على رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ قال سمع الله لِمَنْ حَمِدَهُ ثُمَّ رَفَعَ وَاعْتَدَلَ حتى رَجَعَ كُلُّ عَظْمٍ في مَوْضِعِهِ مُعْتَدِلاً ثُمَّ هَوَى سَاجِداً وقال الله أَكْبَرُ ثُمَّ جَافَى وَفَتَحَ عَضُدَيْهِ عن بَطْنِهِ وَفَتَحَ أَصَابِعَ رِجْلَيْهِ ثُمَّ ثَنَى رِجْلَهُ الْيُسْرَى وَقَعَدَ عليها وَاعْتَدَلَ حتى رَجَعَ كُلُّ عَظْمٍ في مَوْضِعِهِ ثُمَّ هَوَى سَاجِداً وقال الله أَكْبَرُ ثُمَّ ثَنَى رِجْلَهُ وَقَعَدَ عليها حتى يَرْجِعَ كُلُّ عُضْوٍ إلى مَوْضِعِهِ ثُمَّ نَهَضَ فَصَنَعَ في الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ مِثْلَ ذلك حتى إذا قام مِنَ السَّجْدَتَيْنِ كَبَّرَ وَرَفَعَ يَدَيْهِ حتى يُحَاذِىَ بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ كما صَنَعَ حين افْتَتَحَ الصَّلاَةَ ثُمَّ صَنَعَ كَذَلِكَ حتى إذا كَانَتِ الرَّكْعَةُ التي تنقضي فيها الصَّلاَةُ أَخَّرَ رِجْلَهُ الْيُسْرَى وَقَعَدَ على شِقِّهِ مُتَوَرِّكاً ثُمَّ سَلَّمَ.

ابو حميد ساعدي در حضور ده نفر از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله كه ابو قتاده ربعي يكي از آنان بود گفت: من در بين شما به نماز خواندن رسول خدا صلي الله عليه و آله آگاه ترم، گفتند: تو نه سابقه ات از ما بيشتر است و نه متابعت و پيروي ات، گفت: سخن شما درست است. گفتند: نماز رسول خدا را تشريح كن، گفت: وقتي كه به نماز مي ايستاد بدنش صاف و آرام مي گرفت دستها را تا نزديك گوشها بالا مي آورد سپس تكبير مي گفت و چون ركوع مي رفت دستها را تا نزديك گوشها بالا مي آورد و تكبير مي گفت و در ركوع دستها را بر زانوها مي گذاشت و هنگام سر از ركوع بلند كردن مي گفت: سمع الله لمن حمده، و صبر مي كرد تا بدنش آرام بگيرد، سپس تكبير مي گفت و به سجده مي رفت در حالي كه دستها را از بدنش فاصله مي داد و انگشتهاي پا را باز مي گذاشت، آنگاه بر زانوي چپ مي نشست و آرام مي گرفت، سپس تكبير مي گفت و سجده دوم را انجام مي داد و ركعت دوّم را مانند اول به جا مي آورد و ركعات بعد را هم به همين صورت انجام مي داد و در ركعت آخر سلام مي داد. 

مسند الإمام أحمد:  ج 5   ص 424، رقم 23647، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر. 

و در سنن دارمي در پايان حديث آمده است

قالوا: صَدَقْتَ هَكَذَا كانت صَلَاةُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم.

گفتند: راست گفتي، نماز رسول خدا چنين بود.

سنن الدارمي:  ج 1   ص 361 رقم 1356، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1407 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : فواز أحمد زمرلي , خالد السبع العلمي

سند حديث
ترمذي پس از نقل حديث مي نويسد:

وفي الْبَاب عن أَنَسٍ قال أبو عِيسَى حَدِيثُ أبي حُمَيْدٍ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ وهو الذي اخْتَارَهُ أَهْلُ الْعِلْمِِ.

حديث ابو حميد حديثي حسن و صحيح است كه دانشمندان آن را پذيرفته و به آن عمل كرده اند.

سنن الترمذي: ج 2   ص 45، 79 رقم 260، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت -  - ، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون

همانگونه كه در اين نقل ملاحظه نموديد از اذكار و اوراد و بقيه واجبات و مستحبات نماز خبري نيست، اگر چه در احاديث ديگر با اختلاف فراوان بيان شده است. 

بخاري در كتاب قرّة العينين تصوير كوتاهي از نماز رسول خدا را كه پس از تكبير به قرائت نيز اشاره دارد آ نرا به نمايش گذاشته است.

حدثنا عبيد بن يعيش حدثنا يونس بن بكير أن بن إسحاق عن العباس بن سهل الساعدي قال كنت بالسوق مع أبي قتادة وأبي أسيد وأبي حميد كلهم يقولون: أنا أعلمكم بصلاة رسول الله صلى الله عليه وسلم، فقالوا لأحدهم: صلّ، فكبّر، ثمّ قرأ، ثمّ كبّر وركع، فقالوا: أصبت صلاة رسول الله صلي الله عليه وسسلّم.

عباس بن سهل ساعدي مي گويد: در بازار همراه ابو قتاده و ابو اسيد و ابو حميد بودم كه هر يك به ديگري مي گفت: من از شما داناتر به نماز پيامبر هستم، به يك نفر پيشنهاد كردند تا مانند رسول خدا نماز به خواند، آن فرد تكبير گفت سپس سوره اي خواند و تكبير گفت و به ركوع رفت، گفتند: همانگونه كه رسول خدا نماز مي خواند تو نماز خواندي.

محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، قرة العينين  ج 1   ص دار النشر : دار الأرقم - الكويت - 1404 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أحمد الشريف.

اين حديث هم نمي تواند بيانگر نماز جامع و كامل رسول خدا باشد.

ابن حبان با تفصيل بيشتر همين حديث را نقل كرده و مي نويسد:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ مَوْلَى ثَقِيفٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ بْنُ شُجَاعٍ السَّكُونِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِيُ قَالَ حَدَّثَنَا أبُو خَيْثَمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُرِّ قَالَ حَدَّثَنِي عِيسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عَطَاءٍ أَحَدُ بَنِي مَالِكٍ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِيِّ أَنَّهُ كَانَ فِي مَجْلِسٍ كَانَ فِيهِ أَبُوهُ وَكَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم وَفِي الْمَجْلِسِ أَبُو هُرَيْرَةَ وَأَبُو أُسَيْدٍ وَأَبُو حُمَيْدٍ السَّاعِدِيُّ مِنَ الأَنْصَارِ وَأَنَّهُمْ تَذَاكَرُوا الصَّلاةَ فَقَالَ أَبُو حُمَيْدٍ أَنَا أَعْلَمُكُمْ بِصَلاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالُوا فَأَرِنَا قَالَ فَقَامَ يُصَلِّي وَهُمْ يَنْظُرُونَ فَبَدَأَ يُكَبِّرُ وَرَفَعَ يَدَيْهِ حِذَاءَ الْمَنْكِبَيْنِ ثُمَّ كَبَّرَ لِلرُّكُوعِ فَرَفَعَ يَدَيْهِ أَيْضًا ثُمَّ أَمْكَنَ يَدَيْهِ مِنْ رُكْبَتِهِ غَيْرَ مُقَنِّعٍ وَلا مُصَوِّبٍ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَقَالَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَكَ الْحَمْدُ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَسَجَدَ فَانْتَصَبَ عَلَى كَفَّيْهِ وَرُكْبَتِهِ وَصُدُورِ قَدَمَيْهِ وَهُوَ سَاجِدٌ ثُمَّ كَبَّرَ فَجَلَسَ وَتَوَرَّكَ إِحْدَى رِجْلَيْهِ وَنَصَبَ قَدَمَهُ الأُخْرَى ثُمَّ كَبَّرَ فَسَجَدَ الأُخْرَى فَكَبَّرَ فَقَامَ وَلَمْ يَتَوَرَّكْ ثُمَّ عَادَ فَرَكَعَ الرَّكْعَةَ الأُخْرَى وَكَبَّرَ كَذَلِكَ ثُمَّ جَلَسَ بَعْدَ الرَّكْعَتَيْنِ حَتَّى إِذَا هُوَ أَرَادَ أَنْ يَنْهَضَ لِلْقِيَامِ كَبَّرَ ثُمَّ رَكَعَ الرَّكْعَتَيْنِ الأَخِيرَتَيْنِ فَلَمَّا سَلَّمَ سَلَّمَ عَنْ يَمِينِهِ سَلامٌ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَسَلَّمَ عَنْ شِمَالِهِ سَلامٌ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ الْحُرِّ وَحَدَّثَنِي عِيسَى أَنَّ مِمَّا حَدَّثَهُ أَيْضًا فِي الْمَجْلِسِ فِي التَّشَهُّدِ أَنْ يَضَعَ يَدَهُ الْيُسْرَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُسْرَى وَيَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى ثُمَّ يُشِيرُ فِي الدُّعَاءِ بِإِصْبَعٍ وَاحِدَةٍ

سهل ساعدي در مجلسي كه اصحاب رسول خدا از جمله ابو هريره بودند گفت: من از شما با نماز رسول خدا بيشتر آشنا هستم، گفتند: نماز او را به ما نشان ده، ايستاد و تكبير گفت سپس دستها را تا بالاي شانه ها بلند كرد و تكبير گفت و هنگام ركوع رفتن دستها را بلند كرد و در ركوع دستها را بر زانوهايش قرار داد سپس سر از ركوع بر داشت و گفت: سمع الله لمن حمده...دستها را بلند كرد و تكبير گفت و به سجده رفت، سر از سجده بلند كرد و بر يكي از پاهايش‌ تكيه زد و پاي ديگرش را آزاد گذاشت و تكبير گفت و به سجده رفت و تكبير گفت و بلافاصله بلند شد و ركعت بعدي را ادامه داد و در هر ركتي مانند ركعت اول عمل كرد و در پايان اول به سمت راست سلام كرد سپس به سمت چپ، حسن بن حر مي گويد: از عيسي بن عبد الله بن مالك شنيدم كه گفت: در همان مجلس گفته شده است كه در وقت تشهد خواندن با يكي از انگشتان دست اشاره نمايد.

سند حديث
قالَ أَبُو حَاتِمٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعَ هَذَا الْخَبَرَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَطَاءٍ عَنْ أَبِي حُمَيْدٍ السَّاعِدِيِّ وَسَمِعَهُ مِنْ عَبَّاسِ بْنِ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِيِّ عَنْ أَبِيهِ فَالطَّرِيقَانِ جَمِيعًا مَحْفُوظَانِ

هر دو طريق در نقل اين حديث محفوظ است.

صحيح ابن حبان: ج 5   ص 181 رقم 866، بترتيب ابن بلبان ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط

تكفير يا قبض در نماز
از مشخصه هاي نماز اهل سنت گذاشتن دستها و قرار دادن آن روي شكم يا بالاي شكم است به اين شكل كه كف دست راست را روي دست چپ قرار مي دهند، و عموم نماز گزاران اهل سنت مقيد به اين روش هستند، اگر چه لازم به بر رسي و تحقيق است كه آيا اين عمل را همه فقيهان اهل سنت لازم و واجب مي دانند، يا خير؟ و از سوئي ديگر نيازمند اين تحقيق است كه مبناي چنين فتوا و عملي چيست؟ آيا سنت پيامبر است يا دوست داشتن ديگران؟

حديث ذيل از معتبر ترين كتابها نزد اهل سنت نقل شده است، خوب به فرازها و تعابير آن دقت كنيد، همه چيز روشن مي شود.

 بَاب وَضْعِ الْيُمْنَى على الْيُسْرَى.

حدثنا عبد اللَّهِ بن مَسْلَمَةَ عن مَالِكٍ عن أبي حَازِمٍ عن سَهْلِ بن سَعْدٍ قال كان الناس يُؤْمَرُونَ أَنْ يَضَعَ الرَّجُلُ الْيَدَ الْيُمْنَى على ذِرَاعِهِ الْيُسْرَى في الصَّلَاةِ قال أبو حَازِمٍ لَا أَعْلَمُهُ إلا يَنْمِي ذلك إلى النبي صلى الله عليه وسلم قال إِسْمَاعِيلُ ينمي ذلك ولم يَقُلْ يَنْمِي.

سهل بن سعد مي گويد: مردم وادار مي شدند تا دست راست را بر ذراع دست چب قرار دهند، ابو حازم گفته است سهل اين دستور را به پيامبر نسبت مي داد ولي من نمي دانم..

صحيح البخاري  ج 1 ص 259 رقم 707، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

در اين نقل اضطراب موج مي زند چرا كه راويان خود ترديد دارند كه فرمان دهنده چه كسي بوده است.

تكتّف در سخنان و آراء فقيهان و بزرگان اهل سنت
قبض يا تكتّف همانگونه كه پيش از اين توضيح داده شد با كف دست راست پشت دست راست را گرفتن است.

حنفيها براي مرد افضل آن مي دانند كه مرد دست راست را روي دست چپ و زير نافش بگذارد و براي زن بهتر آن است كه دستهايش را روي سينه قرار دهد.

شافعيها تكتف را براي زن و مرد يكسان مي دانند يعني هر دو بايد دستها را زير سينه و بالاي ناف بگذارند.

حنبليها هم گفته اند هنگام قبض دستها بايد زير ناف قرار بگيرد.

مالكيها افتادن دستها را دو طرف پهلو هنگام نماز مستحب مي دانند و بر خلاف سه گروه از فقهاي اهل سنت قبض و تكتف را لازم نمي دانند.

علاوه بر مالكيها افرادي مانند عبد الله بن زبير، سعيد بن مسيّب، سعيد بن جبير، عطاء، ابن جريج، نخعي، حسن بصري، ابن سيرين و گروهي ديگر از فقها تكتّف را لازم نمي دانند، در اين ميان اوزاعي معتقد به تخيير بين قبض و ارسال دستها است.

نقد و بر رسي مسأله تكتّف و قبض
در بين مذاهب چهارگانه اهل سنت فقط مالكيها و برخي از چهره هاي سر شناس علمي و تاريخي قبض و تكتّف را لازم نمي دانند، ولي سه مذهب ديگر يعني حنبلي و شافعي و حنفي آن را مستحب و عملا ترك آن را ناروا مي دانند، و امروز به گونه اي است كه گويا ترك آن معادل با ترك واجب است.

اكنون نوبت به اين پرسشها مي رسد كه:

اولا: آيا دليل و مدركي بر اين عمل مستحب وجود دارد، يا خير؟

ثانيا: اگر دليلي وجود دارد آيا دليل محكم و قانع كننده اي است يا رَسمي است تقليدي و برگرفته از ديگران؟

در پاسخ بايد گفت: نه تنها دليلي بر اثبات تكتّف ندارند بلكه دليل بر خلاف آن وجود دارد:

ا- نمازهائي كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل كرده اند عمل قبض و تكتّف در آن نيست، زيرا حديثي كه قبل از اين نقل كرديم حتي به برخي از جزئيات در آن اشاره  شده بود ولي از اين عمل سخني نيست.

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يحيى بن سَعِيدٍ عن عبد الْحَمِيدِ بن جَعْفَرٍ قال حدثني محمد بن عَطَاءٍ عن أبي حُمَيْدٍ الساعدي قال سَمِعْتُهُ وهو في عَشَرَةٍ من أَصْحَابِ النبي صلى الله عليه وسلم أَحَدُهُمْ أبو قَتَادَةَ بن ربعي يقول انا أَعْلَمُكُمْ بِصَلاَةِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قالوا له ما كُنْتَ أَقْدَمَنَا صُحْبَةً وَلاَ أَكْثَرَنَا له تَبَاعَةً قال بَلَى قالوا فأعرض قال كان إذا قام إلى الصَّلاَةِ اعْتَدَلَ قَائِماً وَرَفَعَ يَدَيْهِ حتى حَاذَى بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ فإذا أَرَادَ ان يَرْكَعَ رَفَعَ يَدَيْهِ حتى يُحَاذِى بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ ثُمَّ قال الله أَكْبَرُ فرفع ثُمَّ أعتدل فلم يَصُبَّ رَأْسَهُ ولم يَقْنَعْهُ وَوَضَعَ يَدَيْهِ على رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ قال سمع الله لِمَنْ حَمِدَهُ ثُمَّ رَفَعَ وَاعْتَدَلَ حتى رَجَعَ كُلُّ عَظْمٍ في مَوْضِعِهِ مُعْتَدِلاً ثُمَّ هَوَى سَاجِداً وقال الله أَكْبَرُ ثُمَّ جَافَى وَفَتَحَ عَضُدَيْهِ عن بَطْنِهِ وَفَتَحَ أَصَابِعَ رِجْلَيْهِ ثُمَّ ثَنَى رِجْلَهُ الْيُسْرَى وَقَعَدَ عليها وَاعْتَدَلَ حتى رَجَعَ كُلُّ عَظْمٍ في مَوْضِعِهِ ثُمَّ هَوَى سَاجِداً وقال الله أَكْبَرُ ثُمَّ ثَنَى رِجْلَهُ وَقَعَدَ عليها حتى يَرْجِعَ كُلُّ عُضْوٍ إلى مَوْضِعِهِ ثُمَّ نَهَضَ فَصَنَعَ في الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ مِثْلَ ذلك حتى إذا قام مِنَ السَّجْدَتَيْنِ كَبَّرَ وَرَفَعَ يَدَيْهِ حتى يُحَاذِىَ بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ كما صَنَعَ حين افْتَتَحَ الصَّلاَةَ ثُمَّ صَنَعَ كَذَلِكَ حتى إذا كَانَتِ الرَّكْعَةُ التي تنقضي فيها الصَّلاَةُ أَخَّرَ رِجْلَهُ الْيُسْرَى وَقَعَدَ على شِقِّهِ مُتَوَرِّكاً ثُمَّ سَلَّمَ.

ابو حميد ساعدي در حضور ده نفر از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله كه ابو قتاده ربعي يكي از آنان بود گفت: من در بين شما به نماز خواندن رسول خدا صلي الله عليه و آله آگاه ترم، گفتند: تو نه سابقه ات از ما بيشتر است و نه متابعت و پيروي ات، گفت: سخن شما درست است. گفتند: نماز رسول خدا را تشريح كن، گفت: وقتي كه به نماز مي ايستاد بدنش صاف و آرام مي گرفت دستها را تا نزديك گوشها بالا مي آورد سپس تكبير مي گفت و چون ركوع مي رفت دستها را تا نزديك گوشها بالا مي آورد و تكبير مي گفت و در ركوع دستها را بر زانوها مي گذاشت و هنگام سر از ركوع بلند كردن مي گفت: سمع الله لمن حمده، و صبر مي كرد تا بدنش آرام بگيرد، سپس تكبير مي گفت و به سجده مي رفت در حاليكه دستها را از بدنش فاصله مي داد و انگشتهاي پا را باز مي گذاشت، آنگاه بر زانوي چپ مي نشست و آرام مي گرفت، سپس تكبير مي گفت و سجده دوم را انجام مي داد و ركعت دوّم را مانند اول به جا مي آورد و ركعات بعد را هم به همين صورت انجام مي داد و در ركعت آخر سلام مي داد. 

مسند الإمام أحمد:  ج 5   ص 424، رقم 23647، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر. 

و در سنن دارمي در پايان حديث آمده است

قالوا: صَدَقْتَ هَكَذَا كانت صَلَاةُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم.

گفتند: راست گفتي، نماز رسول خدا چنين بود.

سنن الدارمي:  ج 1   ص 361 رقم 1356، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1407 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : فواز أحمد زمرلي , خالد السبع العلمي

سند حديث
ترمذي پس از نقل حديث مي نويسد:

وفي الْبَاب عن أَنَسٍ قال أبو عِيسَى حَدِيثُ أبي حُمَيْدٍ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ وهو الذي اخْتَارَهُ أَهْلُ الْعِلْمِِ.

حديث ابو حميد حديثي حسن و صحيح است كه دانشمندان آن را پذيرفته و به آن عمل كرده اند.

سنن الترمذي: ج 2   ص 45، 79 رقم 260، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت -  - ، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون

اگر استحباب تكتّف ثابت بود بيقين رسول خدا آن را انجام مي داد و براي او شايسته نبود كه فعل مستحبي را در دوران عمر مباركش ترك نمايد.

2- اين نماز در حضور بزرگان از اصحاب انجام شد با اين ادعا كه گفته بود من از شما به نماز رسول خدا آشناترم و در نماز وي از تكتّف خبري نيست با اين حال  هيچ كس به او اعتراض نكرد بلكه مورد تاييد قرار گرفت و اگر جزء نماز رسول خدا بود مانند ديگر مستحبات بايد مراعات مي شد.

3- اصل در حالت نماز افتادن دستها به پهلو است و تكتف بر خلاف حالت عادي و طبيعي است.

4- هيچ كس نمي تواند بگويد اين حديث عام است و روايات ديگر مخصص، زيرا شكل و هيئت كامل نماز، از واجب و مستحب به نمايش گذاشته شده و مورد تصديق حضار هم قرار گرفته است.

5- اگر مستحبي مؤكد از طرف شارع معرفي شده بود و خود او نيز آن را انجام داده بود فرقه مالكيها و ديگر بزرگان اهل تسنن آن را انكار نمي كردند.

تكتّف و قبض از نگاه فقه شيعه
فقهاي اهل بيت عليهم السلام از جمله امام باقر و صادق عليهما السلام با استفاده از دو روش سخن و عمل به توضيح و بيان نماز پرداخته اند كه به عنوان نمونه حديث ذيل را ملاحظه مي كنيد.

علي بن ابراهيم عن أبيه عن حماد بن عيسى قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السلام يوما: يا حمّاد تحسن أن تصلّي؟ قال: فقلت: با سيّدي أنا أحفظ كتاب حريز في الصلاة، فقال: لا عليك يا حمّاد، قم فصلّ، قال: فقمت بين يديه متوجها الي القبلة فاستفتحت الصلاه فركعت و سجدت، فقال: يا حمّاد لا تحسن أن تصلّي، ما أقبح بالرجل منكم يأتي عليه ستّون سنة أو سبعون سنة فلا يقيم صلاة واحدة بحدودها، قال حمّاد : فأصابني في نفسي الذلّ، فقلت : جعلت فداك فعلمّني الصلاة ، فقام أبو عبد الله مستقبل القبلة منتصبا، فأرسل يديه جميعا على فخذيه قد ضمّ أصابعه وقرّب بين قدميه حتّى كان بينهما قدر ثلاث أصابع مفرّجات ، واستقبل بأصابع رجليه جميعا لم يحرفهما عن القبلة و قال بخشوع : الله أكبر ، ثم قرأ الحمد بترتيل ، وقل هو الله أحد ، ثم صبر هنيّة بقدر ما يتنفّس وهو قائم ، ثم رفع يديه حيال وجهه وقال : الله أكبر ، وهو قائم ثم ركع وملأ كفّيه من ركبتيه منفرجات ، وردّ ركبتيه إلى خلفه حتّى استوى ظهره ، حتّى لو صبّ عليه قطرة من ماء أو دهن لم تزل لاستواء ظهره، ومدّ عنقه ، وغمّض عينيه ثم سبّح ثلاثا بترتيل وقال : سبحان ربي العظيم وبحمده ، ثم استوى قائما ، فلما استمكن من القيام قال : سمع الله لمن حمده ، ثم كبر وهو قائم ، ورفع يديه حيال وجهه ثمّ سجد وبسط كفّيه مضموتي الاصابع بين يدي ركبتيه حيال وجهه فقال: سبحان ربي الأعلى وبحمده ، ثلاث مرات ، ولم يضع شيئا من جسده على شئ منه ، وسجد على ثمانية أعظم : الكفين والركبتين وأنامل إبهامي الرجلين والجبهة والأنف وقال: سبعه منها فرض يسجد عليها وهي التي ذكرها اللّه في كتابه فقال: «وانّ المساجد للْه فلاتدعوا مع اللّه احدا» وهي الجبهه و الكفان و الركبتان والابهامان ووضع الانف علي الارض سنّه، ثم رفع رأسه من السجود فلما استوى جالسا قال : الله أكبر ، ثم قعد على فخذه الأيسر وقد وضع ظاهر قدمه الايمن على بطن قدمه الايسر، وقال : أستغفر الله ربي وأتوب إليه ، ثم كبر وهو جالس وسجد سجـده الثانية ، وقال كما قال في الأولى ولم يضع شيئا من بدنه على شئ منه في ركوع ولا سجود ، وكان مجنّحا ، ولم يضع ذراعيه على الأرض ، فصلى ركعتين على هذا ويداه مضمومتا الاصابع وهو جالس في التشهد فلما فرغ من التشهد سلّم، فقال: ياحماد هكذا صلّ.

حماد بن عيسي مي گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: نماز بلدي به خواني؟ گفتم" كتاب حريز كه در باره نماز است همراه من است، فرمود عمل به آن اشكالي ندارد، اكنون بر خيز و نماز به خوان، بلند شدم و رو به قبله شروع به نماز كردم . ركوع و سجود رفتم، فرمود: تو نماز درستي نخواندي، چقدر زشت است كه شصت يا هفتاد سال از عمر انسان بگذرد و لي يك نماز با شرائطش نخواند، حماد مي گويد: از سخن امام احساس شرمندگي كردم و گفتم: قربانت شوم نماز را به من بياموز. 

امام عليه السلام رو به قبله ايستاد و دستها را پس از جمع كردن انگشتها روي رانهايش گذاشت و پاها را نزديك به هم نمود به نحوي كه به اندازه سه انگشت باز بيشتر فاصله نبود و انگشت پاهايش نيز رو به قبله بود و با حالت خشوع تكبير گفت سپس سوره حمد را با ترتيل خواند و بعد از آن سوره توحيد را تلاوت نمود، اندكي مكث كرد، دستها را تا مقابل صورت بالا آورد و تكبير گفت سپس به ركوع رفت، كف دستها را در حال باز بودن انگشتها روي زانو گذاشت و پشت و كمرش را صاف و كشيده قرار داد بگونه اي كه اگر قطره آب يا روغني بر پشتش مي چكيد فرو نمي غلطيد، گردنش را كشيده و چشمها را بسته نگه داشت و سه مرتبه گفت: «سبحان ربّي العظيم و بحمده» آنگاه ايستاد و در حالت آرامش گفت: سمع الله لمن حمده، سپس دو دستش را بالا آورد و تكبير گفت  و به سجده رفت به اين صورت كه دو كف دست را با انگشتان بسته در دو طرف بناگوشش گذاشت و سه دفعه گفت: «سبحان بي الاعلي و بحمده» هنگام سجده هشت جاي بدنش را بر زمين گذاشت: پيشاني، دو كف دست، دو زانو، سر دو انگشت بزرگ پا و نُك بيني، سپس سر از سجده بلند كرد و بر ران چپش نشست و پشت پاي راست را بر كف پاي چپ قرار داد و گفت: استغفر الله ربي واتوب اليه، سپس تكبير گفت و سجده دوم را به جا آورد، دو ركعت به همين صورت به جا آورد و تشهد خواند و سلام داد و گفت: اي حماد اينگونه نماز بخوان.

الكافي: ج 3 ص 311 ح 8 .

علامه مجلسي(ره) در شرح حديث مي گويد: اين حديث حسن است و شيخ صدوق در كتاب فقيه آن را صحيح دانسته است.

مرآه العقول: ج 15 ص 130.

در اين حديث همانگونه كه ملاحظه نموديد كسي كه نماز را آموزش داده است شخص امام صادق عليه السلام است و او از نوادگان رسول خدا و اهل بيت عليهم السلام است كه در حقيقت نماز رسول خدا صلي الله عليه و آله را به نمايش گذاشته است.

ولي در آن از قبض و تكفيف خبري نيست، بنا بر اين اگر تكتف و قبض سنت بود و شارع آن را تجويز كرده بود امام صادق عليه السلام كه ملقب به عالم آل محمّد است بايد آن را انجام مي داد، پس انجام آن در نماز بدعت است كه بايد با آن مبارزه نمود.

بسم الله در آغاز سوره
يكي از نشانه هاي بارز و آشكار در تفاوت بين نماز اهل سنت وشيعه شروع و آغاز آن با بسم الله است، زيرا شيعه بسم الله را آيه اي مستقل و آن را اولين آيه از هر سوره قرآن مي داند و در نمازهاي واجب چه جهريّه (نماز صبح و مغرب و عشاء) و چه اخفاتيّه (نماز ظهر و عصر) خواندن آن را لازم مي داند با اين تفاوت كه در جهريه بلند گفتن بسم الله واجب و در اخفاتيه مستحب است.  

و اما اهل سنت برخي بسم الله را جزء سوره و آيه اي مستقل مي دانند و برخي نه، به همين جهت هم در آغاز نماز بعضي سوره حمد را با بسم الله شروع مي كنند و بعضي نه، بنا بر اين در بين فقيهان اهل سنت در جزء بودن و خواندن در نماز اختلاف است.

جصاص در أحكام القرآن مي نويسد:

قال أبو بكر: لا خلاف بين المسلمين في أن بسم الله الرحمن الرحيم من القرآن في قوله تعالى: (إنه من سليمان وإنه بسم الله الرحمن الرحيم)...

ثم اختلف في أنها من فاتحة الكتاب أم لا فعدها قراء الكوفيين آية منها ولم يعدها قراء البصريين وليس عن أصحابنا رواية منصوصة في أنها آية منها...وقال الشافعي هي آية منها وإن تركها أعاد الصلاة... وما سبقه إلى هذا القول أحد لأن الخلاف بين السلف إنما هو في أنها آية من فاتحة الكتاب أو ليست بآية منها ولم يعدها أحد آية من سائر السور...

در اينكه بسم الله در اين آيه: (إنه من سليمان وإنه بسم الله الرحمن الرحيم) جزء قرآن است اختلافي نيست...ولي جزء سوره فاتحه باشد اختلاف است، قراء كوفي بر خلاف قراء بصره آن را آيه اي از سوره دانسته اند، با اين كه روايتي از اصحاب بر جزء بودن آن نرسيده است...شافعي بسم الله را آيه اي مستقل مي داند كه اگر در نماز ترك شود نماز باطل خواهد بود...او در اين عقيده تنها است، زيرا در بين علماي گذشته فقط نسبت به سوره فاتحه اين اختلاف وجود داشته است كه آيا بسم الله جزء و آيه اي از آيات آن است، يا خير؟ در حالي كه در نفي آن از سوره هاي ديگر اختلافي نداشته اند.      

أحكام القرآن للجصاص  ج 1   ص 8،  أحمد بن علي الرازي الجصاص أبو بكر الوفاة: 370 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1405 ، تحقيق : محمد الصادق قمحاوي.

ابن حبان در كتابش به نام صحيح داستان نماز خواندن فردي را پشت سر ابو هريره نقل كرده است كه مي گويد: من پشت سر ابوهريره نماز خواندم كه پس از تكبير بسم الله گفت و سپس سوره فاتحه را شروع كرد...

- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ قُتَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا حَرْمَلَةُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ قَالَ أَخْبَرَنِي حَيْوَةُ قَالَ أَخْبَرَنِي خَالِدُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي هِلالٍ عَنْ نُعَيْمٍ الْمُجْمِرِ قَالَ صَلَّيْتُ وَرَاءَ أَبِي هُرَيْرَةَ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ثُمَّ قَرَأَ بِأُمِّ الْكِتَابِ...

صحيح ابن حبان: ج 5 ص 100، رقم 1797، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط.

علاوه بر موارد فوق روايات متعددي در كتب اهل سنت آمده است كه نشان مي دهد رسول خدا صلي الله عليه و آله و نيز اصحاب نماز را با بسم الله شروع مي كرده اند، اكنون چه شده است كه فقط بايد شافعي بسم الله را لازم و واجب بداند و ترك آن را موجب بطلان.

براي اطلاع بيشتر به كتابهائي مانند: معجم الكبير طبراني ج 11 ص 185،

و سنن بيهقي ج 2   ص 185، و...مراجعه فرمائيد.

نتيجه اين قسمت
نماز شروع آن با تكبير و خواندن سوره حمد است كه البته تنها شافعي بسم الله را واجب دانسته و ديگر فقيهان اهل سنت لازم نمي دانند. در صورتي كه روايات فراواني نقل كرده اند كه رسول خدا نماز را با بسم الله شروع مي كرد و اصحاب نيز چنين مي كردند.

محل سجده در نماز
ركوع كردن پس از قرائت و سپس سجده بعد از ركوع از اركان نماز است كه بدون آن نماز تحقق پيدا نمي كند و لذا از نگاه فقيهان سنت و تشيع در آن اختلافي نيست، فقط در مكان و جائي كه پيشاني هنگام سجده بايد قرار گيرد اختلاف وجود دارد كه به برخي از اين اختلافها اشاره مي كنيم.

مكان سجده از نگاه فقيهان شيعه
فقهاي شيعه با استناد به مدارك نقل شده از رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار سلام الله عليهم مي گويند: پيشاني و محل سجده علاوه بر پاك بودن آن بايد از جنس زمين يا چيزيكه از آن مي رويد باشد وماكول وملبوس نباشد،  و سجده بر چيزي كه از اسم زمين بيرون باشد مثل معادن طلا ونقره وعقيق وفيروزه وقير وزفت وامثال آنها وهم چنين جايز نيست سجده كردن بر چيزيكه از اسم روئيده شده از زمين خارج شده باشد مانند: خاكستر وذوغال وامثال آنها، وجايز نيست سجده بر خوراكى ولباس مثل نان وپنبه وكتان وامثال آنها وجايز است سجده بر هر سنگي كه معدنى نباشد.

مكان سجده از نگاه فقيهان اهل سنت
و اما در بين فقيهان اهل سنت و ديگر بزرگان آنان در محل سجده اختلافات فراواني ديده مي شود كه متن ذيل گوشه اي از اين اختلافات را نشان مي دهد.

شارح صحيح بخاري مي نويسد:

قال مجاهد : لا بأس بالصلاة على الأرض وما أنبتت .

سجده بر زمين و آنچه از آن مي رويد اشكالي ندارد.

ومذهب مالك : لا بأس أن يسجد على الخمرة والحصير وما تنبت الأرض ، ويضع كفيه عليها . والسجود على الأرض أفضل عنده ، وعند كثير من العلماء .

مالك از پيشوايان چهارگانه اهل سنت گفته است: سجده بر خمره و حصير و آنچه از زمين مي رويد صحيح است و لي بر زمين افضل است، كه در اين افضليت بسياري از دانشمندان با او هم راه هستند.

وكان ابن مسعود لا يصلي على شيء إلا على الأرض .

ابن مسعود جز بر زمين بر چيز ديگري سجده نمي كرد.

وروي عن أبي بكر الصديق ، أنه رأى قوما يصلون على بسط ، فقال لهم : أفضوا إلى الأرض . وفي إسناده نظر .

ابوبكر عده اي را ديد كه بر فرش سجده مي كردند به آنان گفت: فرش را كنار بزنيد و بر زمين سجده كنيد. اگر چه در سند اين نقل بايد تامل نمود.

وروي عن ابن عمر ، أنه كان يصلي على الخمرة ويسجد على الأرض . ونحوه عن علي بن الحسين .

در باره فرزند عمر نقل شده است كه او نيز بر خمره و زمين سجده مي كرد و همچنين علي بن الحسين چنين مي كرد.

وقال النخعي في السجود على الحصير : الأرض أحب إلي . وعنه ، أنه قال : لا بأس أن يصلي الحصير ، لكن لا يسجد عليهِ .

نخعي سجده بر زمين را بيشتر دوست مي داشت و مي گفت: هنگام نماز روي حصير ايستادن اشكالي ندارد ولي سجده بر آن روا نيست.

ونقل حرب ، عن إسحاق ، قال : مضت السنة من النبي ( أنه صلى على الخمرة والبساط ، وعلى الثوب الحائل بينه وبين الأرض . قال : وأن سجد الرجل على الأرض فهو أحب إلي ، وأن أفضى بجبهته ويديه إلى الأرض فهو أحب إلينا . وأكثر صلاة النبي كانت على الأرض...

از اسحاق نقل است كه گفت: سنت پيامبر سجده بر خمره و فرش و پارچه اي است كه بين نماز گذار و زمين حائل شده باشد.

وقال ابن المنذر : كرهت طائفة السجود إلا على الأرض ، كان جابر بن زيد يكره الصلاة على كل شيء من الحيوان ويستحب الصلاة على كل شيء من نبات الأرض.

گروهي از سجده بر غير زمين اكراه داشتند، جابر بن يزيد از سجده بر چيزي كه از حيوانات باشد اكراه داشت، و بر هر چيزي كه از روئيدنيها باشد سجده مستحب است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري: ج 2 ص 254 ، دار النشر : دار ابن الجوزي - السعودية / الدمام - 1422هـ  ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد

سجده گاه رسول خدا صلي الله عليه و آله
به اعتقاد شيعه و سني، سيره و روش رسول خدا صلي الله عليه و آله در همه اعمال ملاك و معيار پيروي و اقتدا به او در انجام اعمال ديني است و در اين سخن هيچ اختلافي وجود ندارد و نكته مهم كه سر آغاز بحث و گفتگو بين اين دو گروه از مسلمانان است روش اثبات سنت و سيره آن حضرت است.

به ديگر سخن، ناقلان و راويان سنت نقش اصلي را در انتقال دارند پس بايد اين افراد نيز شرائطي را داشته باشند كه در جاي خود مباحث آن با دقت پي گيري شده است.

نماز در اسلام ستون دين و نمايشگر بندگي در برابر معبود است كه شيوه اجراي آن را بايد از مربي و مبلغ آن آموخت، همانگونه كه خودش فرمود: «صلوا كما رأيتموني أصلي»

آنگونه كه من نماز مي خوانم شما به خوانيد.

روايات و نقلهاي فراواني در آثار حديثي و فقهي اهل سنت وجود دارد كه رسول خدا يا بر زمين سجده مي كرد و يا بر حصيري كه زير پايش قرار داشت.

رسول خدا صلي الله عليه و آله بر زمين سجده مي كرد
بخاري مي نويسد:

حدثنا أبو الْوَلِيدِ قال حدثنا شُعْبَةُ قال حدثنا سُلَيْمَانُ الشَّيْبَانِيُّ عن عبد اللَّهِ بن شَدَّادٍ عن مَيْمُونَةَ قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم يُصَلِّي على الْخُمْرَةِ.

ميمونه يكي از همسران پيامبر گفته است: رسول خدا صلي الله عليه و آله بر خمره نماز مي خواند.

محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، صحيح البخاري  ج 1   ص  149 و ص 150، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا.

ترمذي در كتاب سننش با نقل بخشهائي از احاديث و با ذكر نام تعدادي از همسران و اصحاب رسول خدا از قول آنان مي نويسد:

وفي الْبَاب عن أُمِّ حَبِيبَةَ وبن عُمَرَ وَأُمِّ سُلَيْمٍ وَعَائِشَةَ وَمَيْمُونَةَ وَأُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ أبي سَلَمَةَ بن عبد الْأَسَدِ ولم تَسْمَعْ من النبي صلى الله عليه وسلم وَأُمِّ سَلَمَةَ قال أبو عِيسَى حَدِيثُ بن عَبَّاسٍ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ وَبِهِ يقول بَعْضُ أَهْلِ الْعِلْمِ وقال أَحْمَدُ وإسحاق قد ثَبَتَ عن النبي صلى الله عليه وسلم الصَّلَاةُ على الْخُمْرَةِ قال أبو عِيسَى وَالْخُمْرَةُ هو حَصِيرٌ قَصِيرٌ.

از ام حبيبه و عبد الله بن عمر و ام سليم و عائشه و ميمونه و ام كلثوم و ام السلمه و ابن عباس (كه حديث او حسن و صحيح است) و همچنين احمد و اسحاق نقل شده است كه شهادت داده اند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله بر خُمره نماز مي خواند.

ابو عيسي گفته است: خُمره حصير كوچك است.

محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279 ، سنن الترمذي:  ج 2 ص 151 و 152، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت -  - ، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون.

احمد حنبل پيشواي حنبليها مي نويسد:

18884 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الصَّمَدِ قال ثنا عبد الْعَزِيزِ بن مُسْلِمٍ ثنا الأَعْمَشُ عن عبد الْجَبَّارِ بن وَائِلٍ عن أبيه قال رأيت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَسْجُدُ على الأَرْضِ وَاضِعاً جَبْهَتَهُ وانفه في سُجُودِهِ.

عبد الجبار بن وائل از پدرش نقل مي كند كه گفت: رسول خدا را ديدم كه هنگام سجده پيشاني و بيني اش را بر زمين مي گذاشت.

مسند الإمام أحمد بن حنبل: ج 4   ص 317 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، و المعجم الكبير للطبراني: ج 22 ص 29رقم 62 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي

ابن تيميه نيز مي نويسد:

عن أبى حميد الساعدى أن النبى صلى الله عليه وسلم كان إذا سجد مكن جبهته بالأرض...

رسول خدا هنگام سجده پيشاني را بر زمين مي گذاشت...

رواه أبو داود والترمذى وقال حديث حسن صحيح.

اين روايت را ابو داود و ترمذي نقل كرده اند و حسن و صحيح است.

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية: ج 22 ص 171 دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي.

خُمره چيست؟
ابن تيميه مي نويسد:

قالوا ( الخُمرة) كالحصير الصغير تعمل من سعف النخل وتنسج بالسيور والخيوط وهى قدر ما يوضع عليه الوجه والأنف فإذا كبرت عن ذلك فهي حصير.

خُمره مانند حصير كوچكي است كه از برگ درخت خرما بافته مي شود و به اندازه اي است كه صورت و بيني بر آن قرار گيرد و اگر از اين بزرگتر باشد حصير است.

كتب ورسائل وفتاوى ابن تيميه: ج 22  ص 176، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي.

عمر بن عبد العزيز بر خاك سجده مي كرد
بيقين سجده بر خاك و آنچه زمين بر آن صدق مي كند نزديكتر به دستور شارع مقدس است كه اتفاقا هر دو گروه از فقيهان تشيع و تسنن آن را قبول دارند، مي ماند موارد اختلافي مانند فرش و يا هر چيزي ديگر كه در اين صورت با شك در مصداق زمين بودن از محور بحث خارج مي شوند زيرا با سجده بر زمين و آنچه مصداق زمين است يقين به اطاعت امر مولي حاصل مي شود و در موارد مشكوك چنين نيست از اين روي مي بينيم عمر بن عبد العزيز دستور مي دهد تا بر محل سجده اش خاك قرار دهند تا نمازش بدون اشكال باشد.

ابن حجر عسقلاني شارح صحيح بخاري مي نويسد:

قال بن بطال لا خلاف بين فقهاء الأمصار في جواز الصلاة عليها الا ما روى عن عمر بن عبد العزيز أنه كان يؤتى بتراب فيوضع على الخمرة فيسجد عليه ولعله كان يفعله على جهة المبالغة في التواضع والخشوع فلا يكون فيه مخالفة للجماعة.

ابن بطال گفته است بين فقهاي شهرها در سجده بر حصير اختلافي نيست مگر آنچه كه از عمر بن عبد العزيز نقل شده است كه وي مقداري خاك بر سجاده اش مي گذاشت تا هنگام سجده پيشاني را بر آن بگذارد وشايد اين عمل او بجهت تواضع و خشوع بيشتر در نماز بوده است نه مخالفت با روش اهل سنت.

فتح الباري شرح صحيح البخاري : ج 1   ص 488، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب.

خلاصه سخن
از مباحث پيشين و در موضوع محل سجده كه اختلاف در فقه شيعه و سني در آن بسيار مشهور و آشكار است اين نتيجه حاصل مي شود كه بر اساس اعتراف همسران و برخي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله آن حضرت بر خاك و بر حصير بافته شده از برگ خرما سجده مي كرده است و اگر در مواقع استثنائي و ضرورت بر گِل و يا فرش و لباس سجده مي كرده است نمي تواند محملي براي همه جا و همه شرائط باشد.

و از طرفي نتيجه و عصاره مباحث گذشته ما را به اين نكته مي رساند كه آنچه امروز به نام سنت در باب نماز جريان دارد هيچ شباهتي به روش عبادي رسول خدا ندارد بلكه افزوده هائي است كه در طول زمان بر آن افزوده شده است، و تنها ملاك براي رسيدن به واقعيت همان مراجعه به فقيهان خاندان عصمت و فرزندان رسول خدا است.

گروه پاسخ به شبهاتمؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
حجت اله عرفانیان
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
هر وقت تمام فرقه ها توانستند حقانیت مذهب خود را با یک آیه از قرآن که نام مذهبشان در قرآن باشد بیاورند آزادند اینجانب مسجد شاه را بنامشان سند می زنم همه علمایشان جمع شوند نمی توانند به ریاضی قرآن حقانیت خودشان را ثابت کنند
منابع و اسناد واقعه غدیر یا بخش هایی از آن در کتب اهل سنت

با توجه به اينکه در تمامي منابع معتبر شيعه واقعه غدير به طور کامل همراه با وقايع قبل و اتفاقات بعد از آن ذکر شده است از ذکر منابع شيعه در زمينه سند واقعه غدير خودداري کرده و صرفا منابع اهل سنت را ذکر کرديم.
براي جستجوي بيشتر مي توانيد به کتاب" الغدير" علامه اميني مراجعه کنيد.

اخبار اصفهان: ج1ص107و235.ج2ص227.
اخبارالدول وآثارالاول:ص102.
أربعين الهروي:ص12.
أرجح المطالب:ص36و56 و58 و67 و203 و338 و339 و389 و581-545 و681 .
الارشاد: ص420.
أسباب النزول:ص135.
أسد الغابه:ج1ص308و367.ج2ص233.ج3ص92و93و274و307و321.ج4ص28.ج5ص6و205و208.
الامامه و السياسه:ج1 ص109.
أنساب الاشراف:ج1 ص156.
البدايه و النهايه:ج5 ص208-213و227و228-ج7ص338و344-349.
بلاغات النساء:ص72.
تاريخ بغداد:ج8ص290-ج7ص377-ج12ص343-ج14ص236.
التاريخ الکبير:ج1ص375-ج2قسم2ص194.
تاريخ الخلفاء:ص114و158و179.
تفسير الثعلبي:ص78و104و181و235.
تفسير الطبري:ج3ص428.
تفسير فخر الرازي:ج3ص636.
التمهيد(باقلاني):ص171.
الجمع بين الصحاح:ص458.
حياه الصحابه:ج2ص769.
حليه الاولياء:ج5ص26و363-ج6ص294.
الخصائص:ص4و49و51.
خصائص النسائي:ص21و40و86و88و93و94و95و100و104و124.
الخصائص(السيوطي):ص18.
الخطط والآثار(مقريزي):ص220.
الدر المنثور:ج2ص259و298.
دول الاسلام(ذهبي):ج1ص20.
ذخائرالعقبي:ص67و68.
روضات الجنات(زمجي):ص158.
سر العالمين(غزالي):ص16.
سنن الترمذي:ج5ص591 .
سنن ابن ماجه:ج1 ص43.
سنن النسائي:ج5 ص45.
سنن المصطفي صلي الله عليه و آله:ج1ص45.
السيره النبويه(زيني):ج3 ص3.
شرح نهج البلاغه(ابن أبي الحديد):ج1ص317و362-ج2ص288-ج3ص208-ج4ص221-ج9ص217.
الشرف الموبد(نبهاني):ص58و113.
شواهد التنزيل:ج1ص158و190.
صحيح الترمذي:ج1ص32-ج2ص298-ج5ص633.
صحيح مسلم:ج4ص1873.
الصواعق المحرقه:ص25و26و73و74.
طبقات ابن سعد:ج3ص335.
العقد الفريد:ج5ص317.
عمده الاخبار:ص191.
الفصول المهمه:ص23و24و25و27و74.
الفضائل(ابن حنبل):ج1ص45و59و77و111-ج2ص560و563و569و592و599-ج3ص27و35.
فضائل الصحابه:ج2ص610و682.
الکفايه:ص151.
کفايه الطالب:ص13و17و58 و62 و153و285و286.
کنز العمال:ج1ص48-ج6ص397-405-ج8ص60-ج12ص210-ج15ص209.
الکوکب الدري:ج1ص39.
مجمع الفوائد:ج9ص103-108و163.
مختلف الحديث(ابن قتيبه):ص52و276.
مروج الذهب:ج2ص11.
مستدرک الحاکم:ج3ص109و110و118و371و631.
مسند ابن حنبل:ج1ص84و119و180-ج4ص241و281و368و370و372-ج5ص347و366و370و419-494-ج6ص476.
مسند الطيالسي:ص111.
مصابيح السنه:ج2ص202و275.
معارج النبوه:ج1ص329.
المعارف(ابن قتيبه):ص58.
معالم الايمان(دباغ):ج2ص299.
المعتصرمن المختصر:ج2ص301و332.
معجم البلدان:ج2ص389.
المعجم الصغير:ج1ص64و71.
المعجم الکبير(طبراني):ج1ص149و157و390-ج5ص196.
مقاصد الطالب:ص11.
مقتل الحسينعليه السلام(خوارزمي):ص47.
مقصد الراغب:ص39.
المنار:ج1ص463.
مناقب الائمه(باقلاني):ص98.
المناقب(ابن جوزي):ص29.
المناقب(ابن مغازلي):ص16و18و20و22و23و24و25و224و229.
المناقب(عبدالله شافعي):ص106و107و122.
منتخب کنز العمال:ج5ص30و32و51.
المواقف:ج2ص611.
موده القربي:ص50.
نزهه الناظرين:ص39.
النهايه(ابن الأثير):ج4ص346.
نهايه العقول:ص199.
الوفيات(ابن خلکان):ج1ص60-ج2ص223.
ينابيع الموده:ص29-40و53-55و81و120و129و134و154و155و179-187و206و234و284.
الاصابه:ج1ص372و550-ج2ص257و382و408و509-ج3ص512-ج4ص80.
الاستيعاب:ج2ص460.
أشعه اللمعات في شرح المشکاه:ج4ص89و665و676.
تفريح الأحباب:ص31و32و307و319و367.
التمهيد و البيان(أشعري):ص237.
الفتوح(ابن الأعثم):ج3ص121.
التمهيد البيان(أشعري):ص237.
ثمار القلوب(ثعالبي):ص511.
الأعتقاد(بيهقي):ص182.
تاريخ دمشق:ج1ص370-ج2ص5و85و345-ج5ص321.
الجمع بين الصحاح:ص458.
الشفاء(قاضي عياض):ج2ص41.
أسني المطالب:ص4و221.
انسان العيون:ج3ص274.
الأنوار المحمديه:ص251.
بلوغ الأماني:ج1ص213.
البيان والتعريف:ج2ص36.
التاج الجامع:ج3ص296.
تجهيز الجيش:ص135و292.
ذخائرالعقبي:ص67و68.
الحاوي للفتاوي:ج1ص79و122.
الرياض النضره:ج2ص169و170و217و244و348.
السيره الحلبيه:ج3ص274و283و369.
شرح المقاصد:ج2ص219.
فرائد السمطين:ج1ص56و64و65و67و68و69و72و75و76و77.
العثمانيه:ص145.
مرقاه المفاتيح:ج1ص349-ج11ص341و349.
مصابيح السنه:ج2ص202و275.
المورود في شرح سنن أبي داود:ج1ص214.

همه سرباز اسلامیم قول میدهم بزودی انشاء الله مثل زمان پیامبر همه یک فرقه شویم شیعه و سنی برادرند
ان شاء الله که شما حق را علمی دینی می پذیرید و سلامتی خود را باز می یابید ان شاء الله پیامبر فرمود علم ابجد و ریاضی آن را یاد بگیرید چرا که همه آن شگفتیست وای بر عالمی که علم ابجد نداند امام علی فرمود ابجد شیطان 22 میباشد نام خود و رهبران خود را به ابجد حساب کنید اگر 22 مقصر22 دشمن اسلام 22 ملحد 22 لعنت 22 دشمن اسلام 22 شیطان 22 بود 22 بود ناحق هستند خدا را شکر که علی 26 راه حق 26 میباشد ابابکر فرمود عمر 22 میباشد خداوند سال را بخاطر ۵ تن و ۱۲ امام و ۱۴ معصوم سال را ۳۶۵ روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب ۵ تن در خودش ضرب۱۲ امام در خودش و ضرب ۱۴ معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود ۳۶۵ روز سال۳۶۵ فیلسوف جهانم ۳۶۵ به ابجد اسلام۱۳۲+ ۹۲محمد +۱۱۰ علی +۵ تن +۱۲ امام +۱۴ معصوم = ۳۶۵ روز سال به ابجد اسلام ۱۳۲+۹۲ محمد +۱۱۰ دین الهی +۱۷ رکعت نماز +۱۴ معصوم = ۳۶۵ روز سال شیعه یعنی ش شما ی یار ع علی ه هستی نام شیعه ۱۲بار در قرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: قرآن ۳۵۱+۲۰۲ محمد علی=۵۵۳-۵۴۱ عمر ابوبکر = ۱۲ امام به علم ریاضی قرآن دلایل دین خود و حقانیت مذهبتان رابا یک آیه از قرآن ارائه بفرمائیدنام شیعه بخاطر گل روی امام مهدی سرور و سالار جهان ۱۲ بار در قرآن آمده کلمه امام هم ۱۲ بار در قرآن آمده خداوند رگهای عصب مغز انسان را ۱۲ رگ عصب قرار داده است اگرکمی فکر کنی نام شیعه ۱۲باردر قرآن آمده کلمه امام هم ۱۲بار در قرآن آمده خداوند ساعت را هم ۱۲ قرار داده ماه های سال هم۱۲ماه میباشدبه ابجد حق۱۲حق۱۲اسلام۱۲مقدس۱۲منتخب۱۲حق۱۲اسلام ۱۲ مقدس۱۲ انجمن۱۲نجاتبخش۱۲ ۱۲اسلام۱۲حق ۱۲ قرآن۳۵۱+۲۰۲محمدعلی=۵۵۳-۵۴۱عمرابوبکر=۱۲ امام ساعت۱۲ماه های سال ۱۲منتخب۱۲مقدس۱۲انجمن ۱۲نجاتبخش ۱۲اسلام ۱۲حق۱۲دوازدهین سوره قرآن هم یوسف زهراست پادشاه عالمین ولی یوسف کنعان برده و پادشاه کنعان بود

پیامبرفرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه۲۵شیعه۲۵والله۲۵آل الله۲۵با آل قرآن۲۵فرشته۲۵شاه مردان۲۵ ارباب جهان۲۵باب حرم ۲۵شیعه۲۵کعبه۲۵مسلمانانه ۲۵اصل اسلام ۲۵اصل حق ۲۵ شهیدها۲۵گنج قرآنه۲۵ نفس قرآن ۲۵بانام آدم ها۲۵باردر قرآن۲۵ ارباب جهان۲۵اصل حق۲۵اصل اسلام ۲۵منجی انسان۲۵ بامهدی۲۵نام۲۵ آدم انسانی۲۵آدم باش انسان باشو حق رابپذیرنام آدم۲۵باردرقرآن آمده آدم باش وحق رابپذیر پیامبر (ص) فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه ۲۵شیعه۲۵آل الله ۲۵باآل قرآن۲۵ کعبه۲۵شیعه۲۵آل الله۲۵ارباب جهان۲۵به انسان حق۲۵شیعه۲۵فرشته۲۵باب حرم۲۵کعبه۲۵ آل الله۲۵با آل قرآن ۲۵ ره اسلام ۲۵ ره حق۲۵داورها ۲۵ شیعه ۲۵ تقواء ۲۵ عدالت ۲۵گنج قرآنه۲۵ نفس قرآن۲۵ بهترین فرقه دین ۱۲۱۶- ۱۲۰۲سه خلیفه = ۱۴ معصوم خانواده محترم پیامبر یابهترین فرقه دین ۱۲۲۷ – ۱۲۰۲=۲۵شیعه ۲۵ نام آدم ۲۵ بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ:نام الله ۲۵ اصل اسلام ۲۵ اصل حق ۲۵آل الله ۲۵با آل قرآن۲۵ اولین۲۵فرقه ۲۵قرآنی۲۵کعبه۲۵شیعه۲۵ ارباب جهان۲۵ پیامبرفرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه۲۵شیعه ۲۵والله ۲۵آل الله۲۵با آل قرآن۲۵فرشته۲۵شاه مردان۲۵ ارباب جهان۲۵ با آل قرآن ۲۵ آل الله ۲۵ شیعه۲۵ وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: قرآن ۳۵۱+۲۰۲ محمد علی=۵۵۳-۵۴۱ عمر ابوبکر = ۱۲ امام به علم ریاضی قرآن دلایل دین خود و حقانیت مذهبتان رابا یک آیه از قرآن ارائه بفرمائیدنام شیعه بخاطر گل روی امام مهدی سرور و سالار جهان ۱۲ بار در قرآن آمده کلمه امام هم ۱۲ بار در قرآن آمده خداوند رگهای عصب مغز انسان را ۱۲ رگ عصب قرار داده است اگرکمی فکر کنی نام شیعه ۱۲باردر قرآن آمده کلمه امام هم ۱۲بار در قرآن آمده خداوند ساعت را هم ۱۲ قرار داده ماه های سال هم۱۲ماه میباشدبه ابجد حق۱۲حق۱۲اسلام۱۲مقدس۱۲منتخب۱۲ حق۱۲اسلام۱۲

قرآن۳۵۱+۲۰۲ محمدعلی =۵۵۳- ۵۴۱عمرابوبکر=۱۲ امام ساعت۱۲ماه های سال ۱۲منتخب۱۲مقدس۱۲انجمن ۱۲نجاتبخش ۱۲اسلام ۱۲حق۱۲ ساعت ۱۲ ماه های سال ۱۲ پیامبر فرمود خلفای من ۱۲ نفر از فرزندان دخترم فاطمه فرزندان حسن حسین میباشند
شیعه یعنی در مدار حق و دین قلب شیدایی رسیده بر یقین شیعه یعنی شاه مردانست علی شیعه یعنی شیر همان خط علیست پیرو خاتم به مولایم علیست فرقه های گمراه و من در آوردی تو را خدا منو ببخشند من قصدبردن آبروی شما را نداشتم آخه یکی از علمای شمابه اینجانب توهین نمود که مگر شما قرآن را قبول داری منم مجبور شدم جواب دندان شکن و مذهب شکن به او بدهم که اگر مذهب شما حق است یک آیه و یکی از علمای شیعه هم مرا توبیخ نمود که چرا گمراهان دین را هدایت می کنی بگذار در جهل مرکب ابد و دهر بمانند چرا می خواهی اهل دوزخ را بهشتی کنی ول کن اینها که آدم نیستند اگر می خواستیم صد برابر بهتر از شما آنها را هدایت میکردیم معادله ای نشانم داد کمی مانده بود شاخ در بیاورم و قول دادم دیگه گمراهان را بحال خودشان رها کنم دیگه از دست من خیالتون راحت باشه برید دیگه من باهاتون کاری ندارم می خای بخا نمی خای نخاه والله اگر ادله شما این بود من می پذیرفتم انسان باید مرد باشد و حق را بپذیرد ان شاء الله مثل زمان پیامبر یک فرقه خواهیم شد چه عیبی دارد مثل زمان پیامبر بدون اختلاف همه با هم برادر و برابر باشیم تا دزدها سوء استفاده نکنند منافع اسلام را قارت نکنند این نپذیرفتن حق و اختلاف بین ما و تمام ادیان به نفع شیاطین خواهد بود الله وکیلی من تمام برادران اهل اسلام را دوست میدارم از صمیم قلب مثل مرد حق را بپذیرید به علم ریاضی قرآن به ابجد حق ۱۲ اسلام ۱۲ مقدس ۱۲ اسلام ۱۲ نجاتبخش۱۲ ساعت۱۲ اخلاق۱۲منتخب ۱۲ اسلام ۱۲حق۱۲ ساعت۱۲ اسلام ۱۲ حق۱۲ امام زمان مهدی موعود (عج) دوازدهمین سرور و سالار عالم است منجی تمام انسانهاست و ان شاء الله بزودی علنی همه خواهند دید مگر حضرت خضرو حضرت عیسی و حضرت یونس و حضرت الیاس زنده نیستند ایشان سرور تمام انبیای الهی میباشد و مومنان مواقعی به دیدارش نائل میشوند اینجانب تا به حال سه بار به دیدن مولایم نائل شده و کسب تلکیف نموده ام و عاشق کمالات و هیبت ایشان میباشم حضرت سلیمان در مقابلش قاز چرانی بیش نیست منظور چوپان مثل حضرت موسی بوده است تمام پیامبران حتی خاتم الانبیاء فرمود الهی من و پدرو مادرم به فدایش و صاحب ما حضرت مهدی قائم آل محمد (عج) میباشد هیچ زمان در زمین حجت الهی خالی نخواهد بود همانطور که صاحب عالم موجود میباشد قبول کن هر کسی یک آقا بالا سر دارد ارباب جهان سلطانه وارث زمین مهدی موعود خواهد بودhttp://aaaali110.loxblog.com
/post/351