شیعه نیوز: امتحان در اصل، به معنای فشردن به منظور چکیده و خالص کردن میباشد، مانند ذوب کردن فلز، برای استخراج طلای ناب، یا زیر رو کردن و تصیفیه معدن، برای استخراج طلا یا …؛ چنان که در کتاب لغت المنجد نیز میگوید: «أذَابَهُ لِتصْفِیَتِهِ وَتَحْمیضِهِ اِمْتَحَنَ الفِضَّهَ».
البته معانی دیگری نیز بیان شده است، که همه گویا و شرح همان نتیجه میباشد، از جمله آن که از معانی مندرج در المنجد برای امتحان، «نَظَرَ فِیهِ وَتَدَبَّرَهُ – نظر کردن در آن و تدبر آن» بیان شده؛ و هم چنین درباره امتحان قلوب برای تقوا میگوید: «أخلَصَها و صَفّـاها»، یعنی آن قلوب را خالص و تصفیه نمود.
سوالی که برای برخی به وجود می اید این است :امامان کِی و چگونه امتحان شدند و به امامت رسیدند؟پاسخی که پایگاه پاسخ به شبهات ارائه داده به این شرح است:
س:امامان کِی و چگونه امتحان شدند و به امامت رسیدند؟ در زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها میخوانیم: سلام برکسی که قبل ازاینکه دنیا بیاد امتحان شدند؟
ج:در آغازِ هر اندیشه و مطالعهای، با سه مشکل اساسی مواجه میگردیم: یکی ترجمهی درست واژگان – و دیگری، دیگری خلط مبحث، – و سومی: ادغام مضامین اصلی و مفاهیم و یا تفسیر و تأویل حقیقی آنها، با شنیدهها و تخیلاتِ ناشی از آنها!
● – به عنوان مثال: در همین مقولهی «امتحان»، از یک سو به خاطر نقص واژگان جایگزین، کلماتی چون: امتحان، بلا و فتنه را همه به یک معنای "آزمایش” ترجمه و فهم میکنیم، و سپس در درک مضامین با مشکل مواجه میگردیم! از سویی دیگر، عالم خلقت را فقط عالم دنیا و پس از تولد میبینیم!
یک – آیا فتنه یا بلا، یعنی امتحان؟! یا آن که امتحان بسیار جامعتر است و فتنه و بلا نیز خودشان از مصادیق امتحان هستند؟
دو – آیا فتنهها و بلاهایی که انسان و جوامع با آن امتحان میشوند، الزاماً دشواریها، گرفتاریها و مصائب گوناگون هستند، یا هر نعمت، راحتی، گشایش و فیضی هم در جای خودش نوعی فتنه و بلا است که آدمی با آنها امتحان میشود و امتحان در هر امری وجود دارد، چنان که در چندین آیه فرمود: اولاد و اموال شما نیز فتنه هستند و مراقب باشید که توجه متعلقانه به آنها، سبب غفلت شما از یاد خداوند سبحان نگردد؟!
« وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَهٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ » (الأنفال، ۲۸)
ترجمه: و بدانید اموال و اولاد شما، (فتنه) وسیله آزمایش است؛ و (برای کسانی که از آزمایش موفق درآیند،) پاداش عظیمی نزد خداست!
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ » (المنافقون، ۹)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند!
سه – بنابراین، گمان این که امتحان حتماً باید با فقر، بیماری، آزار و اذیت، شکست، تنهایی و مظلومیت باشد، گمانی کاملاً خطاست، چنان که مکرر فرمود: هم به فقر، ترس و گرسنگی و نقص اموال امتحان میکند و هم به موفقیت، پیروزی، ثروت، برخورداری از امکانات و … امتحان میکند.
●●● – از اینرو، انتظار این که حتماً باید مصیبتها و بلاهای سختی به امامان علیهم السلام وارد شود و آنها صبر و استقامت نشان دهند و سپس به امامت برگزیده شوند، انتظار و شناختی کاملاً خطا میباشد. هر چند که چه بسا، اغلب کودکان سه تا پنج سال، مصیبت شهادت پدر را درک نکنند، اما نادر آنها، به خوبی و حتی بهتر از بزرگترها، درک کنند – یا یک کودکی درک مسئولیت کند، اما یک بزرگسال با این همه علم، تجربه و ارتباطات، درک نکند.
امتحان یعنی چه؟
امتحان در اصل، به معنای فشردن به منظور چکیده و خالص کردن میباشد، مانند ذوب کردن فلز، برای استخراج طلای ناب، یا زیر رو کردن و تصیفیه معدن، برای استخراج طلا یا …؛ چنان که در کتاب لغت المنجد نیز میگوید: «أذَابَهُ لِتصْفِیَتِهِ وَتَحْمیضِهِ اِمْتَحَنَ الفِضَّهَ».
البته معانی دیگری نیز بیان شده است، که همه گویا و شرح همان نتیجه میباشد، از جمله آن که از معانی مندرج در المنجد برای امتحان، «نَظَرَ فِیهِ وَتَدَبَّرَهُ – نظر کردن در آن و تدبر آن» بیان شده؛ و هم چنین درباره امتحان قلوب برای تقوا میگوید: «أخلَصَها و صَفّـاها»، یعنی آن قلوب را خالص و تصفیه نمود.
بنابراین، وقتی میفرماید که خداوند متعال ایشان را امتحان کرد، معنایش این نیست که بلاهای دنیا را بر او فرو ریخت و چون ایشان صبر و استقامت نشان داد، پس در امتحان موفق شد!
مراتب وجود (خلقت):
*- خداوند متعال، هر موجودی را به واسطهای از اسمای خودش آفریده است؛ افعالی با ظهور اعظم اوست، افعالی با ظهور اسم مجید اوست، افعالی ظهور اسم جمال اوست و …؛ در عین حال که اسم رحمت او بر همه سبقت دارد و در عین حال که او مرکب نیست، و تمامی اسمها، ظهور خود اوست. اسم یعنی نشانه.
*- خداوند متعال، هر موجودی را در درجه و رتبهای و برای ایفای نقشی آفریده است، خواه فرشتگان باشند، یا افلاک و یا انسانها؛ و به هر کدام شرایط لازم را در فعل و استعداد افاضه نموده است؛ برخی را مجبور آفریده و به برخی دیگر اختیار و ارادهای کم یا زیاد نیز داده است.
*- بنابراین، خلقت زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست؛ هم واسطه دارند، هم سلسله مراتب و درجات و هم نقشهای گوناگون؛ و البته انسان به سبب برخورداری از امتیاز اختیار و اراده، در مقابل دادهها، مکلف و مسئول نیز میباشد، لذا همیشه و در هر حال و کاری، مورد امتحان قرار میگیرد.
امتحان حضرات ائمه و فاطمه الزهراء علیهم السلام:
پس دانستیم که امتحان، صرفاً آزمایش به مصیبتها، ابتلائات و فتنههای خوشایند و ناخوشایند نمیباشد؛ و نیز دانستیم که اصل آن به معنای خالص کردن است؛ و تصفیه و تدبر نیز امتحان میباشد.
بنابراین، وقتی بیان میشود که آنها را اولین مخلوقات و بالتبع سرآمد و اعظم اسما و نشانههای خودش قرار داد و هر چه هست را به واسطهی آنان آفرید – یا – ایشان را از نور خود آفرید و هر چه هست را به نور ایشان نعمت وجود بخشید و …، از مصادیق همان امتحانات به معنای خالص کردن، فشرده کردن، تصفیه کردن، نظاره و تدبر کردن [در شدت معرفت، ایمان و خلوصشان در بندگی اطاعت] میباشد.
آیا این مراتب و درجات، تبعیض نیستند؟
چرا، البته که تبعیض (به معنای عام) محسوب میشوند، ولی هر تبعیضی که ظلم و مذموم نیست.
خداوند متعال بر اساس علم و حکمت خود، بین تمامی موجودات عالم تفاوتهایی قرار داده است و بالتبع هیچ دو موجودی عین هم نیستند، لذا بعضی چنین هستند و بعضی چنان (یعنی تبعیض). تبعیض وقتی نکوهیده و مذموم میگردد که به خاطر حقوق یا منافع کسی، بر دیگری یا دیگران ظلم شود.
بنابراین نه با آفرینش خورشید، به ماه ظلم شده و نه با آفرینش ماه به ستارگان ظلم شده است، اگر چه همه از یک نوع میباشند و البته همه به نور همان خورشید روشن میشوند.
●- آیا با خلق اول، که بیواسطه خلق شده و به همین جهت اکمل مخلوقات است و دیگران به واسطهی او آفریده شدهاند، به سایر مخلوقات ظلم شده است و معنای عدل این است که همگان همان خلق اول باشند؟!
●- آیا اگر بگویند: میوه از گل است، گل از شاخه میروید، شاخته از تنه روییده و تنه از ریشه تغذیه شده و رشد یافته و ریشه نیز از شکافتن بذر پدیده آمده؛ یعنی به اجزای یک درخت ظلم شده است؟!
●- وقتی مؤمنی که نه در مقام خلقت در جایگاه اهل عصمت علیهم السلام است و نه در سیر نزول متحمل آن همه اذیب و آزار شده و نه در سیر صعود، آن همه عبادت و جهاد مخلصانه داشته، منتهی به حد توان و استعدادهای خودش سعیش را کرده است، با آنان محشور میشود، با شفاعت آنان وارد بهشت میشود و در کنار کوثر به جمع آنان میپیوندد، نه تنها هیچ ظلمی در کار نیست، عدل هم نیست؛ بلکه همه رحمت، لطف و احسان است.
امتحان قبل از خلقت:
خلقت، در معارف قرآنی، دو معنا دارد: یکی معنای عام، که در این معنا هر پدیدهای که نبوده و بعداً به وجود آمده [اگر چه از سنخ کلام باشد]، مخلوق خداست – اما معنای خاص هم دارد که به وجود "مادی” گفته میشود که در حیوان یا انسان، از انعقاد نطفه شروع شده و به تولد در دنیا ظاهر میگردد. اما عوالمی قبل از عالم ماده، وجود دارد.
بنابراین و با توجه به مباحث مذکور، وقتی در مواقفی (مانند زیارت حضرت فاطمه زهراء علیها السلام)، بیان میشود «امتحان قبل از خلقت»، مقصود مصائب، بلاها، فتنهها، گرفتاریها، دشواریها و دشمنیهای بعد از به دنیا آمدن نمیباشد؛ بلکه به مرتبهی ایشان در عوالم جبروت و ملکوت، عظمت روحی، شدت اخلاص در بندگی و در یک کلمه به همان "نظر و تدبر الهی در ایشان” اشاره دارد که البته در آن عوالم ملکوت و جبروت، ظهور و بروزی داشته – و نمود و ظهورهایی که علم خدا را برای همگان معلوم میکند، در این عالم داشته – و نمود و ظهوری برای اهلش در عالم آخرت خواهد داشت.
حدیث:
. . . قَالَ یَا سَلْمَانُ خَلَقَنِیَ اللَّهُ مِنْ صَفَاءِ نُورِهِ فَدَعَانِی فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِی عَلِیّاً فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ علیهالسلام فَاطِمَهَ فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ وَ خَلَقَ مِنِّی وَ مِنْ عَلِیٍّ وَ مِنْ فَاطِمَهَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ فَسَمَّانَا اللَّهُ عز و جل بِخَمْسَهِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ فَاللَّهُ الْمَحْمُودُ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ اللَّهُ الْعَلِیُّ وَ هَذَا عَلِیٌّ وَ اللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَهُ وَ اللَّهُ الاْءِحْسَانُ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَیْنُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ تِسْعَهَ أَئِمَّهٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءً مَبْنِیَّهً أَوْ أَرْضاً مَدْحِیَّهً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَاءً أَوْ مَلَکاً أَوْ بَشَراً وَ کُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِیعُ فَقَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤلاَءِ فَقَالَ یَا سَلْمَانُ مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ وَ اقْتَدَى بِهِمْ فَوَالَى وَلِیَّهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَهُوَ وَ اللَّهِ مِنَّا یَرِدُ حَیْثُ نَرِدُ وَ یَسْکُنُ حَیْثُ نَسْکُن . . . » (بحار الأنوار: ۲۵/۶)
ترجمه: سلمان میگوید: خدمت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله رسیدم و ایشان پس از نظر به من فرمود: ای سلمان خداوند متعال هیچ نبی و رسولی نفرستاد، مگر آن که ۱۲ جانشین (امام، نقیب) داشتند. عرض کردم این را از دو کتاب پیشین نیز شناخته بودم.
فرمود: آیا راجع به دوازده نقیب من، که خداوند آنها را به امامت بعد از من برگزیده نیز میدانی؟ عرض کردم: خدا و رسول میدانند. ایشان فرمودند:
ای سلمان! خداوند مرا از نور برگزیده (اختصاص یافته خویش) آفرید؛ پس دعوتم نمود و اطاعتش نمودم – و از نور من، علی را آفرید،پس دعوتش نمود و او اطاعت کرد – و از نور من و علی، فاطمه را آفرید، پس دعوتش نمود و او اطاعت کرد – و از نور من و علی و فاطمه، حسن و حسین را آفرید، پس آن دو را دعوت نمود و اطاعتش نمودند – پس خداوند عزّ و جل، به ما را به پنج اسم (نشانه)، از اسمهای خودش مسما نمود (یعنی حقیقت آنها در ما تجلی داد): پس الله محمود است و من محمد – الله علی است و این علی است – و الله فاطر است و این فاطمه است و (اسم) الله، احسان است و این حسن است، و الله محسن است، و این حسین است.
سپس از نور حسین، نه امام را آفرید، پس دعوتشان نمود و آنها اطاعتش نمودند، قبل از آن آسمان گشوده و زمین افتاده را خلق نماید، یا هوا و آب و فرشته و بشر را بیافریند، و ما را به علم خویش انوار قرار داد، او را تسبیح میکردیم، و (ندا و فرمان او را) میشنیدیم و اطاعت میکردیم.
پس سلمان عرض کرد: یا رسول الله، پدر و مادم فدات، معرفت ایشان چگونه است (جایگاه آنان چیست)؟
فرمود: ای سلمان! کسی در شناخت آنان، حق شناخت را به جای آورند (درست بشناسند)، و به آنها اقتدا کنند، پس آنها را ولیّ خود گیرند (به ولایت آنان گردن نهند) و از دشمنان آنان دوری گزینند، به خدا سوگند که از هر حیث به ما رد میشوند و از هر حیث با ما جای و آرام گیرند. (با ما محشور میگردند و در کنار ما خواهند بود).