به گزارش «شیعه نیوز»، افراطگرایی و ترویج اندیشههای وهابیت و نیز فرقهگرایی نوین، معضلی است که امروزه بهشدت جهان اسلام را آزار میدهد و در این میان بسیاری از این اندیشهها مستقیماً مکتب تشیع را نشانه گرفتهاند.
پروفسور سیدفریدالعطاس، شخصیت شناختهشدهای در حوزۀ جامعهشناسی است. وی نایبرئیس انجمن جامعهشناسی و استاد جامعهشناسی ملی سنگاپور و حوزه مطالعات وی جامعهشناسی دین و جامعهشناسی سیاسی است. از وی تاکنون کتابها و مقالات زیادی در حوزه جامعهشناسی دینی و مسائل امروز جهان اسلام منتشرشده است. وی سفرهای زیادی به کشورهای مختلف جهان دارد و در این نشستها و همایشهای علمی و دانشگاهی شرکت میکند.نوشتار پیش رو، بازخوانی نگاه این پژوهشگر جامعهشناس دینی به مباحثی از قبیل سلفی گری، افراطوتفریط در جهان اسلام و درنهایت راه رسیدن احیای امت اسلامی است.
افراط گرایی معضل امروز جهان اسلام:
افراطگرایی و سلفی گری و ترویج اندیشههای وهابیت و نیز فرقهگرایی نوین، معضلی است که امروزه بهشدت جهان اسلام را آزار میدهد و در این میان بسیاری از این اندیشهها مستقیماً مکتب تشیع را نشانه گرفتهاند. بنابراین اگرچه تاکنون بارها و بارها درباره این مقولات سخن گفتهشده است ولی واقعیت امر این است که هنوز هم بعدازاین همه زمان، ما درک درستی از این مباحث پیدا نکردیم، ازاینرو بار دیگر لازم است که بدون هیچگونه جانبداری از قضایا، با نگاه علمی و روشمند به این گرفتاریهای جهان اسلام نگریست. جالبتر اینجاست که ما در جامعهشناسی معنای دقیقی از افراطیگری نداریم. برخی از افراد، برخی از واژهها را وقتیکه به زبان فارسی ترجمه و گفته میشوند، مانند بنیادگرایی یا اسلام سیاسی، معادل افراطیگری میدانند و برخی دیگر معتقدند که این واژهها دربردارندۀ مفهوم افراطیگری نیست.
آنکسانی که وارد جریانات افراطی شدهاند و یا کسانی که در حوزه دین و جامعهشناسی دینی مطالعه میکنند باید به این اصل دقت کنند که نباید برای این واژهها در فرهنگ لغات غرب دنبال معادل بگردیم، بلکه باید رجوع به آیات و روایات داشته باشیم که در برابر افراطوتفریط از میزان و اعتدال سخن گفتهشده است. درواقع حد بین این دو[افراطوتفریط]، امت وسط یا امت معتدل میشود. از طرف دیگر در نظر من کسی بهسوی افراطیگری تمایل و گرایش پیدا میکند که نتواند تعادل بین دو جریان تفریط و افراط را برقرار کند. افراطگرایی خارج شدن از چارچوب تعادل در همهچیز است؛ بهعنوانمثال افراطگرایی در سنتگرایی و یا مدرنیسم، افراطگرایی در ظاهرگرایی و یا باطن گرایی، افراطگرایی در آزادی و یا کنترل و .... ؛ که در تمام این موارد از خط راست و چارچوب تعادل خارج و افراطگرایی ظهور مییابد.
وهابیت مروج سرمایه داری!!
پروفسور سیدفریدالعطاس در موضوع گروههای افراطی و سلفی و بخصوص مادر همه جریانهای تکفیری که دیگر گروهها بهواسطه اندیشه و یا مادی از آن تغذیه میشوند؛ یعنی وهابیت، دست به یک سنتشکنی مرسوم میزند و برخلاف افکار و اندیشههای رایج بر این باور است که، وهابیت برخلاف افکار مرسوم به مدرنیته نزدیک است تا به سنت.آنها خودشان مدعی هستند که تمام اعمال و رفتارشان تطبیقی کامل از سنت است. در حالی که وهابیت متمایل به مدرنیته یا مدرن است. بهعنوانمثال اگر در مکه شما نگاه کنید، میبینید که تمام معماری سنتی این شهر را از بین بردند. مثلاً در اروپای غربی نگاه میکنید که آنها همۀ تلاش خود را برای حفظ آثار تاریخی به کار میبرند، ولی در عربستان مدرن همۀ آثار را از بین میبرند.
علت این اقدام چیست؟ مدعی هستند که مظاهر شرک است. وقتی از بین میبرند بهجای آنها میآیند، هتل، پاساژ، امکان تفریحی و ...میسازند و خود زمینهساز و ترویج اندیشه سرمایهداری و کاپیتالیسم است.این در کجای سنت آمده است. کدامیک از شخصیتها و اصحاب صالح پیامبر(ص) چنین اندیشهای داشت؟ این سنت در اعمال و رفتار کدام صحابه سلف صالح نهفته است. پس میبینیم که سنت و سلف، واژگانی هستندکه در اندیشه وهابیت به بازیچه گرفتهشده اندو گروههای دیگر به علت وابستگی مادی، تبعیت کورکورانه از این مبدأ غلط انجام میدهند.
یکی از دغدغههای فکری و بنیادین این گروههای سلفی و تکفیری ضدیت با مکتب تشیع است.تمام تلاش آنها این است که نشان دهند تشیع و شیعیان اهل فساد هستند و اندیشه یک اندیشه بدعتآمیز است که نهتنها ریشه در اسلام ندارد بلکه ساخته و پرداخته گروههای خارج از اسلام است. از طرف دیگر گروههای سلفی و تکفیری تلاش میکنند که جریان اهل سنت را در مقابل مکتب تشیع قرار بدهند. متأسفانه باید به این واقعیت اشارهکنم که جهان اهل تسنن بهسوی سلفی شدن حرکت میکند. در این خصوص وظیفه ما است که به روشنگری بپردازیم و این خطرات را هشدار دهیم. وهابیون امروزه اتهاماتی بسیاری را به شیعه میزنند، و داستانسراییهای میکنند که هرگز در بین علمای علما و متن کلاسیک اهل سنت نبوده است.
دشمنی گروه های تکفیری با مکتب تشیع:
امروز این اندیشهها در سرزمینی تولید میشود که روزگاری اندیشههای وحدت و وحدانیت از آن به جهان اسلام صادر میشد. وهابیت مجموعه از رسانهها را نیز در جهت ترویج این افکار و اندیشههای باطل در خدمت خود گرفته است. «اگر امروزه شما ماهوارهها را در کشورهای جنوب شرق آسیا و بهخصوص مالزی و اندونزی نگاه کنید، میبینید که صبح تا شب اخبارشان علیه شیعیان است». «چرا این اتفاقات در حال رخ دادن است؟ چرا اینقدر وهابیت و گروههای سلفی وابسته بدان با مکتب تشیع دشمنی میکند؟چرا امروز سرزمین عراق و سوریه به آتش کشیده میشود؟
برای سؤالات فوق دهها جواب میتوان ارائه داد، اما بدون شک یکی از مهمترین آنها، آگاهی بخشی و روشنگری مسلمانان و بازگردان حس عزت و غرور به مسلمانان بهواسطه انقلاب اسلامی ایران است.انقلاب اسلامی ایران بهواسطه اندیشههای شهید مطهری، شریعتی و شهید صدر و...مسلمانان را در دیگر کشورها آگاه ساخت و این خود باعث شد یک احساس ترسی در بین دولتهای سنی مذهب از انقلاب ایران و تشیع به وجود آید. از سوی دیگر در چند سال اخیر هم در کشورهای عربی و کشورهای اهل سنت گرایش به تشیع زیاده شده و این خود عامل ترس برای دولتهای سنی مذهب و بهخصوص وهابیون شده است. این موجها باعث شکلگیری جریان ضد تشیع شده است.
عامل دیگر در این بدبختیها و مصیبتها، ذهن فراموشکار امت اسلامی است که بهواسطه افکار و اندیشههای گروهی عوام و عامه تحریک میشود.این مبحث هم در بین شیعه و هم در بین سنی دیده میشود و آن اینکه شیعیان و سنیها از همان آغاز باهم در حال جنگ بودند.آیا واقعیت امر این است؟ هرگز اینگونه نیست، بلکه مشکل این است که ما تاریخ را ازدستداده و فراموش کردهایم. در تاریخ، اهل تسنن و اهل تشیع باهم زندگی کردهاند، مراودات تجاری داشتهاند، باهم دیگر ازدواجکردهاند، بزرگان و علمای هر دو گروه برای تقریب کارکرده و افراطگری را تقبیح نمودهاند. البته گروهها و احزاب وابسته به جریان وهابیت هم بدش نمیآید که به این مباحث دامن بزند که البته ریشه تفکراتی ازایندست مربوط به دوره امویان است.
اهل بیت(ع)محور اتحاد جهان اسلام:
همه این گرفتاریها است ولی درمان فقط در وحدت است. درمان در این است که باید ذهنها را از تعصب خشکوخالی پاک کرد و حقایق را دید. یکی از مصادیق در این خصوص اهلبیت هستند. در این خصوص میتوان از تعبیر سعید نورسی متفکر روشنفکر دینی اهل ترکیه که در سال 1960 درگذشت استفاده کرد که میگفت: اگرچه اسامی اهلبیت در قرآن نیامده، ما که معتقد به سنت و سلف هستیم مگر این اسامی در حدیث کساء نیامده است؟ پس چرا دشمنی میکنیم؟ حسین و حسن(ع) و فرزندان آنان و همۀ کسانی که ادامهدهندۀ نسل ایشان هستند، عامل تقرب و نزدیکی به خداوند میباشند و در جهان اسلام اگر نگاه کنید، میبینید بسیاری از کسانی که دارای نقش و جایگاه معنوی هستند، مانند صوفیان و شیوخ و… از این نسل یا از این خط پیروی میکنند.
البته اهل سنت واقعی و کسانی که به سنت به معنای واقعی کلمه معتقد هستند به اهلبیت و خاندان رسالت معتقد هستند و احترام میگذارند. پس مشکل چیست؟ مشکل این است که طرح سؤال مشکل دارد. عدهای میخواهند این منازعات و درگیریها را نزاع بین شیعه و سنی نشان دهند. ولی واقعیت این است که جنگی بین شیعه و سنی نیست، بلکه سلفیها و وهابیون هستند که تلاش میکنند شیعه و سنی را در برابر هم قرار دهند. از سوی دیگر داعش، نیروی نظامی اهل سنت نیست، بلکه گروهی افراطی بر ضد همۀ مسلمانان است.
پس باید همگی تلاش کنیم این مرزها را روشن کنیم، به جامعه آگاهی بدهیم، عوام و تودهها را از خطرات احتمالی دور کنیم و درنهایت اینکه به نکتههای اصلی ولی گمشده و یا تحریفشده تاریخ را باز فراوری کنیم و برای رسیدن به وحدت و احیای هویت اسلامی، مسیری که انقلاب اسلامی آغاز کرده در مسیر تقریب و وحدت گام برداریم ، چراکه اسلام دین شمول گرایی است که همواره بر وحدت، اتحاد و تعادل توصیه داشته است. قرآن، قانون و کتاب هدایت بشر برای همه عصرها و نسلهاست. توسل به آموزههای آسمانی این کتاب مبین، همواره راهحل بسیاری از بنبستها و رهیافت چالشهای بشر بوده و خواهد بود.