به گزارش «شیعه نیوز»، از ماههای گذشته نام پیشمرگههای کُرد و همچنین اقلیم کردستان عراق در رسانههای داخلی و بینالمللی بیش از پیش به گوش و چشم میخورد. شاید بتوان اوج آن را پس از کلید زدن عملیات موصل دانست اما در گذشته هم اخباری در مورد تحولات سیاسی و نظامی این جغرافیا که بخشی از عراق به حساب میآید، فضای تحلیلی رسانهها را پر میکرد.
پس از آن که تعداد سفرهای وزیر دفاع آمریکا به عراق افزایش پیدا کرد و زمزمههای طرحریزی و شروع «عملیات پاکسازی موصل» به بالاترین حد خود رسید، تصاویر و سخنرانیهایی از «مسعود بارزانی» رییس اقلیم کردستان عراق مجددا فضای رسانههای بینالمللی را اشغال کرد. در اینجا بود که گمانهزنیها برای ورود پیشمرگهها به عملیات موصل شروع شد؛ دیدار بارزانی و حیدر العبادی نخست وزیر عراق هم منحنی انتشار تحلیلهای درست و غلط را در فضای رسانهای به اوج خود رساند اما متن این توافق و اینکه چه مناسباتی در این بین وجود دارد، به صورت دقیق تحلیل و تفسیر نشد.
حتی پیشنهاد بارزانی مبنی بر کنارهگیری از قدرت پس از ۱۲ سال ریاست بر اقلیم کردستان عراق هم در میان اخبار ریز و درشت سوریه و حلب، عملیات موصل و حوادث یمن، دفن شد. از این رو برای بررسی دقیق تحولات سیاسی و امنیتی اقلیم کردستان به سراغ «ناظم عمر دباغ» نماینده اقلیم کرستان عراق در ایران رفتیم و در گفتوگو با وی به تشریح مسائل جاری اقلیم کردستان پرداختیم.
تعطیل شدن پارلمان عراق و همچنین عدم وجود قانون اساسی کارآمد و مدون و اختلاف میان احزاب سیاسی وضعیت بحرانی اقلیم را تشدید میکند. دباغ آینده موصل پس از داعش را مبهم ارزیابی میکند و ارتباط آمریکا با اقلیم را بر پایه روابط نظامی با محوریت منافع مشترک قلمداد میکند.
مشروح این گفتوگو به شرح ذیل از نظر خواهد گذشت.
سوال: در ماههای اخیر خصوصاً پس از شروع عملیات موصل و ورود پیشمرگههای کُرد به پاکسازی این شهر، شاهد بودیم که مسعود بارزانی به صورت رسمی آمادگی خود برای کنارهگیری از ریاست اقلیم کردستان عراق را اعلام کرد. این که بارزانی پس از ۱۲ سال به چه نتیجهای رسیده است که باید خود را برای انتقال مسالمت آمیز قدرت آماده کند همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. به نظر شما دلایل پیشنهاد ایشان برای کنارهگیری از قدرت بر چه پایهای استوار است؟
دباغ: متاسفانه اقلیم کردستان عراق در سالهای گذشته دچار یک بحران سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی شده است و طبیعتاً به دلیل موقعیت جغرافیایی اقلیم که در عراق مستقر است، بحرانهای این کشور به اقلیم هم سرایت میکند. از این رو باید بگوییم که جدیترین بحران اقلیم کردستان عراق را باید «بحران سیاسی» دانست و در امتداد آن «جنگ با داعش» هم باید مد نظر قرار بگیرد. چراکه با پشتوانه پیشمرگههای کُرد حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد از اراضی که مربوط به اقلیم کردها بود، آزاد شد و این یک دستاورد بزرگ نظامی در سالهای اخیر برای ما محسوب میشود.
تمامی دستاوردهای اخیر در حوزه نظامی بوده است اما در مسائل سیاسی به نظرم تحول خاصی در اقلیم صورت نگرفته است و از این جهت نمیتوانیم به وضعیت فعلی و آینده روشن دل ببندیم. اگر کردها نتوانند در خانه خود با یکدیگر هماهنگ و همدلی ایجاد کنند، بدون تردید با مشکل روبهرو خواهند شد. عدهای بر این باورند که همدلی کردها با یکدیگر در جنگ با داعش میتواند موجب همگرایی سیاسی بشود اما به نظر من نبرد با داعش به این زودی به پایان نخواهد رسید. ممکن است روال جدید در مقابله با آن پدیدار شود اما تا زمانی که سرمنشاءهای حمایت و عوامل به وجود آمدن داعش را از بین نبریم، بدون تردید آنها به کار خود ادامه خواهند داد.
ار این رو بارزانی به عنوان رئیس اقلیم کردستان عراق باید گامی موثر در ایجاد وحدت و حل اختلاف میان نیروهای کُرد در اقلیم و حتی عراق بردارد. لذا شاهد بودیم که بارزانی در پیامی اعلام کرد که حاضر است در چارچوب مشخص برای حل اختلاف، تغییر رئیس اقلیم و حتی تغییر نخستوزیر و رئیس پارلمان همفکری کرده و از قدرت کنارهگیری کند. بارزانی حتی گفته بود که اگر احزاب و طیفهای حاضر در اقلیم کردستان او را قبول ندارند، در چارچوب مشخص پیشنهادهای خود را مطرح کنند و به هر توافقی که صورت بگیرد، پابند خواهد شد.
سوال: به صورت مشخص کدام یک از احزاب سیاسی و طیفهای مختلف با بارزانی مخالف هستند؟
دباغ: هیچ حزب و گروهی با شخص بارزانی مشکل ندارد، بلکه مساله و مشکل بر سر قانون اساسی و سیستم حکمرانی اقلیم کردستان است. ما در پارلمان کردستان احزاب متفاوتی داریم، به عنوان مثال حزب دموکرات کردستان عراق که مسعود بارزانی ریاست آن را به عهده دارد. البته در داخل پارلمان اقلیم چیزی در حدود ۱۲ الی ۱۳ حزب وجود دارند. لذا بارزانی گفته است که هر شخصی که آماده رهبری اقلیم بوده و مورد تایید اکثریت احزاب و نفرات قرار بگیرد، به سرعت انتقال قدرت را صورت میدهم.اما در حالت کنونی سخنان وی به منزله استعفاء تلقی نمیشود بلکه تنها اعلام آمادگی برای کنارهگیری از قدرت آن هم بر اساس چارچوب خاص قلمداد میشود.
سوال: عمده دلایل اختلاف در داخل اقلیم کردستان بر سر چه مسائلی به وجود آمده است؟
دباغ: یکی از بحثهای به وجود آمده تجدید نظر در مورد قانون اساسی و ریاست اقلیم کردستان است. ریاست اقلیم قبلا با رای مستقیم مردم انتخاب شده است، اما اکثریت احزاب اعلام کردهاند که باید از سوی پارلمان انتخاب شود. از این نظر نیاز به تغییر قانون اساسی احساس میشود. چراکه به دلیل اختلاف میان رئیس پارلمان ورئیس اقلیم، شاهد تعطیل شدن پارلمان بودیم و این اختلافات اوج گرفت. از این نظر بارزانی در حالت فعلی به دنبال تصویب قانون جدید و بازگشایی مجدد پارلمان است تا اگر در آینده مشکلی بین نمایندگان ایجاد شد، قانون مذکور بتواند به اوضاع سر و سامان دهد.در هفته گذشته مذاکراتی بین بارزانی (حزب دموکرات کردستان عراق) با احزاب اتحادیه میهنی کردستان، حزب گوران، اتحاد اسلامی در سلیمانیه صورت گرفت که منتظر خروجی آن هستیم.
سوال: عدهای در مورد حضور مجدد «جلال طالبانی» در جایگاه ریاست اقلیم کردستان گمانیزنیهایی را صورت دادهاند. اساساً جایگاه طالبانی در ساختار قدرت اقلیم چیست؟ آیا این احتمال وجود دارد که شاهد حضور ایشان در جایگاه ریاست اقلیم کرستان باشیم؟
دباغ: به صورت واضح باید بگوییم که شخصیت و چهره طالبانی را نمی توان با اشخاص دیگر مقایسه کرد. اما متاسفانه پس از آنکه ایشان سکته مغزی کردند و در بستر بیماری قرار گرفتند، کنشگری سیاسی کردهای عراق با مشکل مواجه شد. زمانی که طالبانی در بغداد حضور داشت، همگان او را به عنوان یک سیاستمدار برجسته و با نفوذ در سطح خاورمیانه میشناختند و از این جهت قابلیت این را داشت که بحرانهای عراق و حتی منطقه را حل و فصل کند. لذا یکی از دلایلی که در اقلیم کردستان مشکلاتی به وجود آمده، غیبت طالبانی است. به گونهای که حتی مساله جانشینی بارزانی هم با راهکارها و حضور طالبانی تا حدودی میتوانست مرتفع شود. چراکه هیچ شخصی در قد و قامت طالبانی در اقلیم کردستان وجود ندارد. اما این موضوع نباید باعث شود تا سیاستمدارهای کُرد وارد عرصه سیاسی نشوند و خلاء حضور افراد در آینده به وجود آید. همانطور که در حالت فعلی چنین وضعیتی به وجود آمده و کسی برای جایگزینی بارزانی مطرح نیست.
در وضعیت فعلی هیچکس این توانایی را در خود ندیده است که بتواند وارد عرصه ریاست اقلیم شود. در اینجا این سوال پیش میآید که آیا اقلیم کردستان را باید بر پایه سیاسی و دیپلماتیک مدیریت کرد یا باید با استفاده از قدرت سخت و نظامی آن را جلو برد؟ لذا از این حیث باید تلاش شود که برای غیبت احتمالی بارزانی راهحل ویژه در نظر گرفته شود. رهبران سیاسی اقلیم از پیشنهاد بارزانی استقبال کردند که باید آن را «گشایش نوین در اصلاحات اقلیم کردستان» نامگذاری کنیم.
سوال: صراحتاً و به طور مشخص، گزینه مناسبی برای جایگزینی بارزانی در اقلیم در نظر گرفته شده است؟
دباغ: در حالت فعلی مساله گزینه جایگزین بارزانی در اقلیم کردستان مهم به حساب نمیآید بلکه آنچه اهمیت دارد وجود قانون اساسی و قوانین مدون و ساختار منظم ساسی در اقلیم است. از این جهت باید در گام اول یک قانون مشخص برای مدیریت و یک ساختار برای نظارت در اقلیم به وجود آید. لیکن اگر قانون وجود نداشته باشد بدون تردید نفر بعدی که به جای بارزانی به روی کار میآید با مشکل مواجه میشود. به گونهای که در حالت فعلی قدرت نظامی اقلیم کردستان در دست حزب دموکرات کردستان عراق و در سطح دوم در دست اتحادیه میهنی کردستان قرار دارد. در اینجا اگر شخصی خارج از دایره این دو حزب رئیس اقلیم کردستان شد، باید دید که آیا میتواند به پیشمرگههای کُرد دستور بدهد یا خیر؟ چراکه برقراری امنیت و آسایش در اقلیم اساساً در دست دو حزب مذکور است.
سوال: یعنی هیچ گزینهای برای ریاست اقلیم وجود ندارد؟
دباغ: نمیتوانم بگویم که وجود ندارد و از جهتی هم نمیتوانم نام ببرم. برای اینکه هنوز هیچ آلترناتیو قوی برای انتقال قدرت در اقلیم به میان نیامده است و از جهت دیگر هم ملاحظات سیاسی مد نظر است. اما سوالی که توسط عدهایطرح میشود این است که آیا بارزانی میتواند مجدداً رئیس اقلیم شود؟ در اینجا پاسخ به سوال، مجدداً خلاء قانون مدون و مشخص را به تصویر میکشد. چراکه اگر قانون اساسی وجود داشته باشد خیلی از مشکلات حل و فصل میشود. به عنوان مثال اگر قرار باشد بارزانی مجدداً خود را نامزد انتخابات کند، باید بر اساس متن قانون اساسی تصمیم گرفته باشد و بر هیمن روال مردم هم میتوانند به صورت درست و بدون سردرگمی برای اقلیم تصمیم بگیرند. اما همچنان این بحث وجود دارد که آیا رئیس اقلیم از سوی مردم انتخاب میشود یا از سوی پارلمان؟
سوال: با این تفاسیر، گامی برای اصلاح قانون اساسی برداشته شده است؟
دباغ: پیشنهادهایی داده شد و کمیسیون هم برگزار شده امابعد از تعطیل شدن پارلمان و کنار گذاشتن رئیس پارلمان که در حال وارد شدن به سال دوم است، این موضوع مغفول و پرونده راکد مانده است و اختلافها همچنان ادامه دارد. موضوع دوم بحث بحران ترسیم سیاستهای اقلیم است. به صورتی که در وضعیت فعلی نمیدانیم که نقشه راه و سیاست کلی اقلیم را چه کسی تنظیم میکند. یعنی آیا شخص نخستوزیر خط اصلی سیاسی را میدهد یا این که هیئت وزیران باید به این مساله ورود کنند؟ از این جهت باز هم به بنبست خلاء روشنگری سیاسی برخورد میکنیم وبه نظرم پس از پایان عملیات موصل، شرایط جدیدی به وجود میآید و لازم است تا درک بالایی برای ارائه راهبرد پس از آزادسازی موصل داشته باشیم.
سوال: عمده دلیل حضور پیشمرگهها در عملیات موصل چه بوده است؟ به طوری که دیدار مسعود بارزانی و العبادی در بغداد قبل از عملیات موصل گمانهزنیهای زیادی را به راه انداخت و البته از متن توافق میان این دو نفر در مورد موصل اخبار موثق منتشر نشد و در حد چند پاراگراف به بیرون درز کرد. به عنوان یک مطلع از روند سیاستهای اقلیم، علل اصلی حضور پیشمرگه در محورهای شمالی و شرقی عملیات موصل حول چیست؟
دباغ: عمده این حضور، به عملکرد میدانی داعش در عراق برمیگردد. ممکن است تفسیر و تعریف ما از داعش با دولت عراق یکی نباشد اما به هر ترتیب اقلیم کردستان داعش را دشمن کاملاً خطرناکی میداند که به هیچ حزب و دسته و مذهبی رحم نمیکند. از این جهت دیدگاه اقلیم حتی با آمریکا، ترکیه و حتی خیلی از کشورهای منطقه متفاوت است و اگر آنها نخواهند داعش را در عراق ریشهکن کنند بدون شک، کردها مقابل آنها خواهند ایستاد و ما جنگ با داعش را لازم میدانیم.
باید توجه کنیم، زمانی که داعش وارد موصل شد، سوء مدیریت در سیستم سیاسی عراق موجب شد تا آنها موصل را تصرف کنند و فاجعه به بار آمد. تا جایی که در حمله عناصر داعش به پایگاه نظامی اسپایکر در حدود ۱۷۰۰ نفر قتل عام شدند و گفته میشود که تاکنون نتوانستهاند جسد آنها را حتی پیدا کنند. البته ناگفته نماند که منافع برخی از کشورهای منطقه در این بین دخیل بود و حتی نوعی حس انتقامجویی در این منافع دیده میشد. در آن زمان بخشهایی از اقلیم کردستان به اشغال داعش درآمد. اما خوشبختانه با کمکهای ایران و برخی از همپیمانان توانستیم تا حدود زیادی بر داعش فائق بیاییم و آنها را از مرزهای خود دور کنیم.
موقعیت موصل به عنوان یکی از شهرهای بزرگ عراق برای داعش حائز اهمیت بود. از منظری دیگر فاصله این شهر تا اقلیم کردستان در حدود ۷۰ کیلومتر است. از این جهت ادامه حضور داعش در موصل مساوی بود با سرایت تهدید تروریسم و تکفیری به اقلیم کردستان و خصوصاً شهر اربیل. زمانی که بحث حضور نظامی پیشمرگهها در موصل مطرح شد به توافق با آمریکا و عراق رسیدند که بر اساس اصل ۱۴۰ قانون اساسی قرار بر این شد در مناطق کردنشین که در دست داعش قرار دارد، پیشمرگههای کُرد برای آزادسازی آن به ارتش عراق کمک کند. همچنین این اجازه داده شده است که نیروهای پیشمرگه برای تثبیت نقاط بازپسگرفته شده از داعش در آنجا حضور داشته باشند. لذا در اینجا است که باید دید پس از آزادسازی کامل موصل چه اتفاقی در محور سیاسی میافتد؟ به گونهای که قبل از حضور داعش در موصل، کردها در استانداری، شهرداری و حتی تامین امنیت موصل حضور داشتند.
پس از آزادسازی «بعشیقه، بارزانی رسماً اعلام کرد که همچنان ما توافق سیاسی در مورد موصل صورت ندادهایم و این تنها یک توافق نظامی است. در اینجا باید به این موضوع توجه شود که در قانون اساسی عراق به مناطق تحت اختیار کردها اشاره شده است، بنابراین این پرسش پیش میآید که چرا مناطقی که ارتش عراق باعث شد به دست داعش بیافتد، باید توسط پیشمرگهها پس گرفته شود؟ حتی این برای اولین بار در تاریخ است که ارتش عراق و پیشمرگه برای مبارزه با دشمن مشترک همپیمان میشوند و امروز دیده میشود که پیشمرگه به عنوان بازوی قدرتمند عراق محسوب میشود. از این جهت انتظار داریم که پس از آزادسازی موصل نقش کردها مشخص شود، چرا که ترکیب جمعیتی در شرق موصل اکثراً کرد هستند. به نحوی موصل را ولایت نینوا میخواندند که اربیل، کرکوک و حتی سلیمانیه هم جزئی از آن بوده و به مرور زمان تقسیم و از هم جدا شدند.
سوال: پس از آزادسازی موصل چه سناریوهایی محتمل است؟
دباغ: در بررسی کلی باید گفت که دو سناریو محتمل است. نخست اینکه اگر مشکلات حل نشود احتمال دارد وضعیت امنیتی منطقه به همین روال ادامه پیداکند که یکی از مشکلات بحث معادله کردی است که بر اساس دو راهکار نظامی و سیاسی قابلیت حل و فصل دارد. اما ممکن است پس از عملیات موصل تفکر بعث در عراق باعث شودتا هجمههای دیگر علیه کردها صورت گیرد. چراکه همچنان تفکر بعثیزم در ساختار سیاسی و امنیتی عراق وجود دارد. در سناریوی دوم اوضاع به طور دیگری است. باید دید که عراق، موقعیت اقلیم کردستان به عنوان یک جغرافیای سیاسی را قبول دارد یا خیر؟ چراکه کردها در چند سال اخیر وارد تحولات منطقه شدهاند. ما معتقد هستیم که داعش رابطه بین اقلیم کردستان و عراق را با مشکل مواجه کرده است و وحدت عراق را نشانه رفتند.
از این منظر رهبری اقلیم باید به فکر آینده باشد که چگونه میشود با عراق و متحدان رابطه برقرار کرد. به عبارتی دیگر باید مشخص شود که کردها را تنها به عنوان نیروی نظامی در مقابله با داعش قبول دارند یا اینکه به عنوان یک جریان سیاسی تاثیرگذار میشناسند؟ در اینجاست که تمامی این سوالها در حالت فعلی بدون پاسخ مانده است. البته از نظر ما اوضاع و احوال تا حدودی گویای شرایط است اما به هر ترتیب ابعاد پنهان پرونده موصل تا زمانی که پاکسازی به اتمام نرسد، به قوت خود باقی خواهد ماند. اما این قابلیت در حالت فعلی وجود دارد که بر اساس منافع مشترک بتوانیم مشکلات را حل و فصل کنیم.
سوال: قبل از شروع عملیات موصل شاهد سفر «اشتون کارتر» وزیر دفاع آمریکا به اقلیم کردستان بودیم. عدهای بر این باورند که رفتوآمدهای کارتر برای خاتمه پرونده موصل به نفع دموکراتها صورت گرفته و برخی دیگر مخالف این نظریه هستند. چه دستاوردی در این دیدارها حاصل شد؟
دباغ: باید بدانیم که آمریکا یک بازیگر بینالمللی تلقی میشود و از این منظر نمیتوانیم بگوییم که چون دموکراتها در حال خروج از کاخ سفید هستند و قرار است ترامپ و تیم جهوریخواهان وارد آنجا شوند پس باید شاهد سفرهای متعدد اشتون کارتر باشیم. البته نمیتوان این رفتوآمدها را بیتاثیر دانست اما به هر ترتیب نباید مبنا را بر این قاعده گذاشت که با تغییر هر رئیسجمهوری در آمریکا سیاستهای کلی هم تغییر پیدا میکند. از این منظر باید توجه داشت که در آمریکا تمامی این مسائل به صورت یک «پرونده» جداگانه مطرح میشود. به گونهای که در مورد داعش یک پرونده مفتوح میشود یا در مورد عراق، سوریه، ایران و حتی افغانستان و کشورهای آمریکای لاتین به صورت جداگانه یک پرونده باز میشود که راهبرد و سیاستها در هر کدام به صورت جداگانه بررسی و پیگیری میشود.
از این منظر و با این شرح مختصر باید بگویم که در مورد اقلیم کردستان هم راهبرد آمریکا به صورت دیگری خواهد بود. یعنی هدف ایالات متحده و راهبرد آن تنها تغییر سلطه بر اقلیم است و در صدد هستند تا قدرت را از شخصی به شخص دیگر بدهند. در اینجاست که با تغییر دولت شاهد هستیم که افرادی که بر روی پرونده اقلیم کار میکردند، به دنبال پیگیری توافقهای دولت جدید خود با اقلیم هستند. سفرهای اشتون کارتر به اقلیم هم در چارچوب توافقهای آمریکا با کشور عراق صورت میگیرد که بیشتر بر پایه مبارزه با داعش استوار است که حمایت از پیشمرگهها را به تصویر میکشد.
در اینجا همانطور که پیشتر به آن اشاره کردم، دو محور حمایتی یا دو سناریو به میان میآید. نخست بحث حمایت نظامی و دوم پشتوانه سیاسی. یعنی باز هم مشخص نیست که سیاست آمریکا در حمایت از اقلیم کردستان به چه دلیل است. بنابراین تنها دستاوردی که میتوان از سفر کارتر به اقلیم متصور بود، بحث حمایت از پیشمرگهها برای رویارویی با داعش در زمین و منافع مشترک دو طرف است.
سوال: یعنی هیچ توافق و دستاورد سیاسی در این بین حاصل نشد؟
دباغ: در سیاست، آن هم در ابعاد بینالمللی هیچ متغیری ثابت نیست و به طبع، هیچ سناریویی هم به یک شکل اجرایی نمیشود. زمانی که گفته می شود آمریکا در چارچوب قانون اساسی عراق با آنها وارد مذاکره شده و به همین نسبت با اقلیم وارد مذاکره شدهاند، بحث قوانین بینالمللی و مناسبات سیاسی به میان میآید. چراکه دولت آمریکا مستقیماً نمیتواند با اقلیم وارد مذاکره شود یا به جغرافیای عراق ورود کند و در آنجاست که نقض حاکمیت عیان میشود. لذا باید دید که آیا در زیر سایه این توافقات نظامی است که احتمال وقوع توافقهای سیاسی قوت میگیرد یا اینکه بر اساس سناریوهای دیگر مذاکرات صورت میگیرد.
در اینجاست که میگوییم آزادسازی موصل در عراق و حتی رقه در سوریه شرایط را تغییر میدهد. چراکه در این جنگها تنها نیروهای کُرد حضور ندارند بلکه تمامی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در آن حضور دارند. یعنی اگر عاملی مانند ایران و روسیه وجود نداشتند بدون شک حلب آزاد نمیشد. در مقابل هم اگر کشورهای منطقهای از تروریستها حمایت نمیکردند، بدون تردید تاکنون این جنگها ادامه نداشت. از این منظر در حالت فعلی تمامی این همکاریها بیشتر بر پایه مناسبات نظامی و میدانی است که ورود آن به عرصه سیاسی پس از آزادسازی موصل مشخص خواهد شد.
سوال: آیا مناسبات نظامی اقلیم تنها به ایالات متحده محدود میشود؟ به طور مشخص پیشمرگهها و به صورت کلی اقلیم کردستان با کشورهای دیگر مانند روسیه و سایرین مناسبات نظامی و امنیتی برقرار کرده است یا خیر؟
دباغ: بله به صورت مشخص با روسیه ارتباط داریم و حتی در مسکو هم نماینده اقلیم کردستان مستقر و فعال است. منافع مشترکی با روسها داریم اما این باعث نمیشود که با ترکیه، آمریکا و حتی ایران ارتباط نداشته باشیم.
سوال: مناسبات با مسکو در چه زمینههایی صورت گرفته است؟
دباغ: عمده محورهای مورد بحث و همکاری در مسائل نظامی و تسلیحاتی بود. اخیراً روسها برای مبارزه با داعش تجهیزات و تسلیحات به اقلیم ارسال کردند.
سوال: با توجه به نزدیک شدن ورود «دونالد ترامپ» به کاخ سفید، دیدگاه اقلیم کردستان نسبت به رئیسجمهور منتخب آمریکا چیست؟
دباغ: موضوع ترامپ و کلاً ایالات متحده همانطور که گفته شد تابع سیاستهای کلی ایالات متحده است اما به نظر میرسد که تاکتیک او تا حدودی متفاوت باشد. ترامپ در بخشی از اظهارات خود از نیروهای پیشمرگه کردستان عراق که در مقابل داعش میجنگند، تقدیر کرد و در اینجا مجدداً بحث میدانی به میان میآید نه مسائل سیاسی. اما در کل تمامی نهادهای کردستان عراق به ارتباط خود با دستگاههای آمریکایی تا حدودی خوشبین هستند. نباید از این موضوع غافل باشیم که ترامپ تنها یک شخص است و در این بین شعارهای انتخابات یک جایگاهی دارد اما در عمل متغیرها متفاوت هستند.
از این نظر زمانی که به سیاستهای گذشته آمریکا در منطقه نگاه میکنم و حالت فعلی را میسنجم، به نظر میرسد که احتمال نزدیک بودن سیاستهای ترامپ به روسیه تا حدودی به مرحلهی عملیاتی شدن برسد. حتی برعکس این سیاستها هم ممکن است اتفاق بیافتد که بستگی دارد به تیم هدایت کننده ترامپ نه خود او. اما به هر ترتیب من قائل به سیاست و برقراری مناسبات با همسایگان هستم. همسایگانی مانند ترکیه و ایران. چراکه حضور قدرتهای فرامنطقهای در خاورمیانه سیال است.
سوال: به عنوان آخرین سوال، آیا مسعود بارزانی به عنوان رئیس اقلیم کردستان بر حسب شرایط اقدام به اعزام پیشمرگهها برای مبارزه با داعش در سوریه میکند؟
دباغ: همانطور که خودتان در سوال گفتید بستگی به شرایط دارد. باید دید که آیا ظرفیت و قدرت مانور پیشمرگهها در جغرافیای دیگر وجود دارد یا خیر. نیاز به جنگیدن برای هیچ کشوری وجود ندارد اما زمانی که قرار باشد امنیت اقلیم کردستان تهدید شود، بدون شک وارد جنگ با تجاوزکاران خواهیم شد. در مقطعی نیاز بود که به کوبانی برویم و با داعش مبارزه کنیم که آنجا حماسهای توسط پیشمرگهها و حتی زنان کُرد در تاریخ و علیه داعش ثبت و ضبط شد اما به هر ترتیب حیثیت و امنیت اقلیم در خطر بود. اما این موجب نخواهد شد که امنیت همسایگان از طرف ما تهدید شود.