به گزارش «شیعه نیوز»، وقتی از داعش و تفاوت داعش با جنبش های سابق صحبت می شود، آشکارا چهار سوال مطرح می شود، اول: ما همیشه می گوییم که داعش یک جریان تکفیری معطوف به خصم نزدیک است. دوم: آیا در درون فهم خصم نزدیک دگردیسی صورت گرفته و داعش دچار تحول شده است یا نه؟ یعنی آیا داعش ضد شیعه است یا ضد شیعه شده است؟ سوم: اصلاً این دگردیسی در مفهوم خصم نزدیک چگونه صورت گرفته است؟ چهارم: الآن وضعیت از لحاظ فکری چگونه است؟ این چهار سوال را از این جهت می گویم که سیاست عملی ما نسبت به این مسأله بستگی به دو مورد دارد یکی تبیین سیاست داعش به آن چه تبدیل شده است و دوم استراتژی عمل معکوس. یعنی داعش از مسیری که به این حال افتاده است باید برگردد که این به هنر جهانی بستگی دارد.
منظور از خصم نزدیک چیست؟ خصم نزدیک در ادبیات داعش و القاعده با مکان گره خورده است نه مذهب؛ یعنی حل مسأله با به چالش کشیدن آن چه در خاورمیانه است. عده ای این خصم نزدیک را به اسراییل و بعضی به عربستان و عده ای هم به سمت تشیع می برند. پس خصم نزدیک اعم از مفهوم تشیع است. این بحث، در مقابل خصم دور یعنی بیرون از خاورمیانه قرار دارد چون اینها خود را مرکز خاورمیانه می بینند پس این قسمت را خصم نزدیک می دانند. به لحاظ تاریخی این خصم نزدیک شیعه نبوده، بلکه خصم نزدیک به لحاظ تاریخی خود دولت عربستان بود یعنی به دلیل دعوای حضور آمریکا در منطقه. داستان از این قرار است که عربستان کشور معمایی است و ما هستیم که آن را ساده می کنیم حتی نخبگان ما هم توجه جدی به عربستان ندارند. باید روی عربستان توجه جدی داشت چون با ما کار دارد و ما هم با آن کار داریم.
وقتی به تحولات سال ۱۹۹۹ نگاه می کنیم احساس می کنیم که خصم نزدیکی که نیروهای جهادی به آن توجه می کردند دولت عربستان بود. از جمله حمله ای که به آل سعود داشتند و درگیری هایی که در مکه و جده صورت گرفت و بحران امنیتی که برای عربستان بوجود آمد؛ حتی در اولین دعواهای بهار عربی، مشکلات ما در سوریه بحث شیعه و سنی نبود بلکه سر همین نیروهایی بود که نزدیک به عربستان بودند. اما از سال ۲۰۱۲ یک اتفاقی رخ داد که جالب است. نامه ای را زرقاوی به شورای دوازده نفره مجاهدین نوشت که در آن موقع دولت اسلامی عراق را می خواستند تاسیس کنند، در این نامه تاکید می کند "از برادرتان به برادران مجاهد معزز و اختلافات داخلی آنها را می شمارد و می گوید شما در حال متلاشی شدن هستید” یعنی اختلاف زیاد بود و داعش نمی توانست شکل بگیرد و در آن جا یک استراتژی مهمی را مطرح می کند و می گوید ”جنبش ما بعد القاعده موفق نمی شود مگر این که تشیع را بُلد کند” و از آن جا به بعد متوجه می شوند که به یک ذخیره بزرگ تاریخی دسترسی پیدا کرده اند.
دگردیسی از خصم نزدیک عربستان به خصم نزدیک شیعه سه سود به دنبال داشت؛ اولین سود این بود که اختلافات داخلی مجاهدین را تا حد زیادی جمع می کند و دوم انتظاری که داشتند که هنوز هم اتفاق نیفتاده این بود که آنها به دلیل اختلافاتی که داشتند بتوانند اهل سنت اکثریت ساکت را پشت سر این خصم سازی تشیع برجسته کنند و پیش ببرند که البته کم اتفاق افتاد. سومین سود هم این بود که به صورت موقت از پتانسیل مادی، معنوی و نظامی عربستان سعودی برای این بحث ها استفاده کنند. این ها نهایتا ضد عربستان است چون ماهیتاً ضدعربستان هستند. اما درباره چگونگی دگردیسی از عربستان به مثابه خصم به تشیع باید گفت، این مسأله به هنر دیپلماسی عربستان برمی گردد. ما در تاریخ دیپلماسی دو نوع دیپلماسی داریم یکی دیپلماسی مدرن است که از سوی نهادهای رسمی به وجود می آید (دیپلماسی رسمی نهاد محور) و دوم دیپلماسی سنتی است که عربستان در آن مهارت دارد، یعنی ارتباط غیرمستقیم با رؤسای قبایل و تغییر اولویت های آن. این قسمت که عربستان چگونه وارد درونیات داعش شد و این اولویت را تغییر داد، بسیار مهم است.
به نظر می آید عربستان همیشه در رابطه با داعش که قضیه روزی علیه او از طریق تاثیر تشیع یا دیپلماسی مذهبی ایران برخواهد گشت، اضطراب دارد. وضع کنونی این طور است که تشیع ستیزی در اقدامات داعش مانند سال ۲۰۱۵ نیست. آنها هم متوجه هستند که باید گفتمان را کمی بازتر کنند. چون داخل داعش از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ ، ۳۲ سازمان بزرگ جهانی جذب شدند که ضدتشیع نیستند؛ پس داعش مجبور است که کمی فتیله این مسایل را پایین بیاورد تا بتواند یک توازنی در ایدئولوژی خود ایجاد کند و به مسأله جهانی بیشتر بپردازد.
پیشنهاد من این است که به دو چیز باید توجه کنید اول این که به هر تبیین از داعش کمی شک کنیم، چون داعش در حال "شدن" است و دگرگونی دارد و یک تیم یا گروهی مدام آن را رصد کنند چون در تحلیل های سیاسی داریم که بهترین تبیین بهترین توانمندی را به آدم می دهد و دوم رصد کردن ردپای دایمی عربستان در این جریان است.