قديميترين زن زنداني پس از گذشت 15 سال صبح ديروز باز هم با قرار بازداشت موقت به زندان رفت.
به نوشته اعتمادملي: جلسه محاكمه اين زن 58 ساله صبح ديروز در شعبه 105 دادگاه شهرري به رياست قاضي كاظمي نژاد برگزار شد. پرونده اين زن كه به قديميترين زن زنداني معروف شده، با وجود ابهامات فراوان هنوز مراحل قضايي خود را طي ميكند و قرار است بهزودي باز هم از شهود پرونده، تحقيق به عمل آيد. فاطمه مطيع دو سال پيش پس از 13 سال زنداني بودن با قرار وثيقه آزاد شده بود اما صبح ديروز در دادگاه براي ادامه تحقيقات و صدور حكم لازم باز هم راهي زندان شد. خرمشاهي، وكيل متهم اعلام كرد كه بهدليل اينكه اتفاق خاصي در پرونده حادث نشده، قرار بازداشت فاطمه وجاهت قانوني ندارد و اعتراض خود را اعلام كرد.
ماجراي گرفتاري فاطمه حدود 15 سال پيش آغاز شد. شهريور سال 72 ماموران، در يكي از بزرگراههاي تهران، جسد مردي را پشت فرمان اتومبيلش يافتند و پزشكان قانوني علت مرگش را مسموميت شديد تشخيص دادند. در ادامه تحقيقات مشخص شد كه اين مرد به نام مجيد 40 ساله آن روز از خانه زن و شوهري در اسلامشهر برميگشته و در همانجا مسموم شده است. بنابراين زن صاحبخانه (فاطمه) و شوهرش در ارتباط با مرگ ميهمانشان بازجويي شدند تا اينكه فاطمه اعتراف كرد مجيد را مسموم كرده است. وي گفت: مجيد يكي از بستگان من است. او اصرار داشت تا من از شوهرم طلاق بگيرم. او مقداري سم به من داد تا در غذاي شوهرم بريزم ولي من سم را در ليوان دوغ او ريختم. براساس همين اعتراف پروندهاي تشكيل و فاطمه به اتهام قتل بازداشت شد. فاطمه در دادگاه اول محاكمه شد و قضات او را بر اساس گفتهاش در بازجويي عامل قتل شناختند و به قصاص محكومش كردند. فاطمه به راي دادگاه اعتراض كرد و گفت: <آن روز كه مجيد ميهمان ما بود، من همراه عروسم به مراسم ختم رفته بوديم، وقتي به خانه برگشتم ديدم بساط ترياك برپا است و شوهرم گفت كه مجيد ميهمانش بوده است. روز بعد شنيدم كه جنازه مجيد را پشت فرمان اتومبيلش پيدا كردهاند. شوهرم با اصرار و التماس به من گفت تو اعتراف كن كه باعث مرگ مجيد شدهاي، من از زندان خلاصت ميكنم. من هم به خاطر آنكه بچههايم بيسرپرست نشوند، قتل مجيد را گردن گرفتم. شوهرم و برادرشوهرم قاتل مجيد هستند> پرونده محكوميت فاطمه براي رسيدگي نهايي به ديوان عالي كشور فرستاده شد و قضات اين ديوان به خاطر نواقص و ابهامات پرونده، حكم اعدام اين زن را شكستند و پرونده بهدليل وجود ابهامات مبنيبر عدم تحقيق درخصوص اثر انگشت و حضور فاطمه در مراسم ختم و... دوباره به دادگاه كيفري بازگردانده شد. فاطمه پس از گذشت چند سال در دومين دادگاه محاكمه شد و اينبار قضات دادگاه كيفري به علت نبودن دلايل كافي عليه اين زن او را بيگناه تشخيص دادند تا اينكه دو سال پيش با تحمل 13 سال زندان آزادش كردند. فاطمه ميگويد؛ <در اين مدت چنان دچار فشار روحي شدم كه سه بار در زندان دست به خودكشي زدم. نه من را اعدام ميكردند كه خلاص شوم و نه از زندان آزاد ميشدم.> اما اين پايان گرفتاري فاطمه نبود، پرونده بار ديگر به ديوان عالي كشور ارجاع شد و قضات اين شعبه ديوانعالي برخلاف شعبه قبلي ديوان راي بيگناهي فاطمه را شكستند و نظر دادند كه اين زن بايد براي بار سوم در رابطه با قتل محاكمه شود. قديميترين زنداني زن متهم به قتل بهدنبال اعتراض اولياي دم بار ديگر به همراه همسر و برادر همسرش محاكمه شد تا بالاخره قاتل پيدا شود. اولياي دم قبلا نسبت به همسر وي اعلام گذشت كردهاند و قبل از آن نيز برادر همسر وي از اتهام قتل عمد تبرئه شده بود.در ابتداي جلسه محاكمه، كه صبح ديروز به رياست قاضي كاظمي نژاد رئيس شعبه 105 دادگاه عمومي شهرري برگزار شد، نماينده دادستان به تشريح كيفرخواست پرداخت. وي به 16 دليل فاطمه را قاتل و شوهرش را نيز معاون در قتل اعلام و براي آنان درخواست مجازات قانوني كرد. آنگاه اولياي دم براي قاتل اصلي پرونده درخواست قصاص كردند. آنها گفتند: قاتل برادر ما هر كه هست بايد اعدام شود. سپس فاطمه درخصوص روز حادثه به قاضي گفت: روز حادثه به همراه عروسم،شوهرم و مجيد به مجلس ختم يكي از اقوام رفتيم. اما شوهرم و مجيد ناپديد شدند تا اينكه سرخاك، همسرم دوباره پيدايش شد. وقتي علت غيبتش را پرسيدم،گفت كاري برايش پيش آمده است، بعد از آن ديگر خبري از مجيد نشد.
صبح روز بعد شوهرم به سر كار رفت. چند دقيقه بعد از خروج او تلفن زنگ زد و برادرشوهرم پشت خط به من گفت داغ مجيد را به دلت گذاشتم. از آنجا كه برادرشوهرم هميشه مزاحم تلفني من ميَشد، اهميتي ندادم. چند دقيقه بعد دوباره تماس گرفت. او خبر قتل مجيد را به من داد و گفت، اگر به كسي حرفي بزنم، من را هم پيش او ميفرستد. از خانه بيرون رفتم و ديدم مغازه قصابي مجيد تعطيل است. پس از بازگشت به خانه مادرم را ديدم. او جلوي در ايستاده بود. به محض اينكه با هم رودررو شديم، او هم گفت مجيد را كشتهاند. شوهرم از من خواست اگر پليس سراغمان آمد، قتل را گردن بگيرم. او گفت اگر اين كار را بكنم، كمكم ميكند. باور كنيد من تحت فشار شوهرم و برادرشوهرم به قتل اعتراف كردم. قاضي پرسيد: مگر تو نميدانستي كه اگر به قتل اعتراف كني اعدام ميشوي؟ فاطمه جواب داد: خير. من نميدانستم چون تا به حال پايم به كلانتريها باز نشده بود و از قانون چيزي نميدانستم. قاضي: ارتباط شما با مجيد تا چه حد بود؟ متهم: من و مجيد مثل خواهر و برادر بوديم و هيچ ارتباط خاصي ميان ما وجود نداشت. قاضي: پسر شما ادعا كرده كه تو با مجيد رابطه پنهاني داشتي؟ متهم: خير، همه اينها دروغ است و من با مجيد ارتباط خاصي نداشتم. پسرم هماكنون حاضر است به دادگاه بيايد و شهادت بدهد كه اين ادعا كذب است. قاضي: به نظر شما شوهر و برادرشوهرت چه انگيزهاي از قتل داشتهاند؟ متهم: هرچه فكر ميكنم هنوز هم نتوانستهام بفهمم كه چرا مجيد را كشتهاند.
قاضي: عروست اعلام كرده كه روز حادثه مجيد در خانه شما بوده در حالي كه شوهرت در منزل نبوده است؟ متهم: عروسم دروغ ميگويد. همه آنهايي كه شهادت دروغ دادند اكنون شهادت خود را پس گرفتهاند. در ادامه جلسه دادگاه خرمشاهي وكيل فاطمه از موكلش دفاع كرد. او نامهاي را با دستخط شوهر فاطمه به دادگاه ارائه كرد. در اين نامه اصغر مدعي شده كه برادرش دست به قتل مجيد زده است. بدينترتيب نامه مورد بررسي قرار گرفت. سپس برادرشوهر فاطمه به قاضي گفت: من همه توضيحاتم را در پرونده ارائه دادم و هيچ حرفي براي گفتن ندارم. فقط ميخواهم بدانم چرا خود اصغر در دادگاه حاضر نشده است. در پايان جلسه دادگاه، قاضي قرار بازداشت موقت فاطمه را صادر كرد. فاطمه وقتي شنيد دوباره بايد به زندان برود گريه كرد. خرمشاهي نيز به قرار بازداشت اعتراض كرد. قاضي پرونده هم اعلام كرد كه درخصوص اعتراض به حكم، رئيس حوزه بايد اعلام نظر كند. قاضي پرونده به خبرنگاران گفت: به زودي تمام شهود را بار ديگر به دادگاه احضار خواهم كرد و تحقيقات درخصوص اين پرونده بار ديگر آغاز ميشود.
گفتوگو با متهم
فاطمه هنگام انتقال به زندان پاسخهاي كوتاهي به سوالات خبرنگاران داد. او در جواب اين سوال كه نظرت درباره بازداشت موقت چيست، با گريه گفت: من همه اينها را به خدا سپردم.
چرا شوهرت به دادگاه نيامد؟
شوهرم مريض و در بيمارستان است.
حالا كه بعد از دو سال دوباره به زندان ميروي چه احساسي داري؟
نميدانم، خسته شدم و ميخواهم هرچه زودتر اين پرونده به نتيجه برسد. دختر فاطمه هم كه در حياط زندان در انتظار مادرش بود، به خبرنگار ما گفت: مادرم چندين سال بيگناه در زندان بود. همان برادر و عروسمان كه عليه مادرمان شهادت دروغ دادند اكنون به سزاي اعمالشان رسيدهاند.