به گزارش نشیعه نیوز»، یمن از ماه می 1990 که متحد شد همواره ناآرام بوده است. جنگ ها و شورش های داخلی و تحولات بهار عربی همگی مانع از ایجاد نهادهای دولتی موثر و تثبیت یک دموکراسی پایدار در این کشور شد. با این حال، تمام سختی ها و دشواری هایی که شهروندان یمنی متحمل شده اند نه فقط به دلیل نهادهای ناکارآمد و شکست خورده کشور خودشان، که به دلیل ناکارآمدی سیستم بین المللی است. جنگ داخلی امروز یمن حاصل سال ها سوءمدیریت و غفلت جامعه جهانی از شرایط فقیرترین کشور جهان عرب است.
تراژدی این جا است که به نظر می رسد جامعه جهانی در برقراری صلح در یمن کاملا ناتوان است. گفت وگوهای صلح کویت در حال حاضر متوقف شده و خروجی گفت و گوهای پیش از آن نیز در عمان هیچ نشانه ای از صلح نداشت. این در حالی است که جنگ در یمن با بیش از 6500 کشته و آواره کردن بیش از سه میلیون نفر همچنان ادامه دارد.
جغرافیای سیاسی جنگ داخلی یمن
در ماه مارس 2015 مدت کوتاهی پس از آن که انصارالله، گروهی که اکثریت آنان را شورشیان حوثی یمنی تشکیل می دهند، کنترل صنعا پایتخت یمن را به دست گرفت، عربستان سعودی ائتلافی را با حضور هشت کشور عربی دیگر تشکیل داد که حملات هوایی را علیه یمن با هدف بازگرداندن قدرت به دولت عبد ربه منصور هادی آغاز کرد. تبعید هادی و تثبیت دستاوردهای حوثی ها در صنعا به این معنی بود که آنها عملا کنترل بدنه اجرایی در یمن را در دست دارند.
بی شک دخالت نظامی عربستان در یمن ارتباط نزدیکی با روابط میان حوثی ها و ایران داشت. اما نگرانی سعودی ها درباره نقش ایران در یمن فراتر از شورش حوثی ها و بهار عربی است. نگرانی های ریاض بیشتر مربوط به توافق هسته ای ایران و جامعه جهانی و وزن جدید این کشور در بحران یمن است.
با این حال مداخله نظامی عربستان هم برای یمن و هم برای ریاض یک فاجعه تمام عیار بود. این جنگ شهرت ریاض را در میان متحدان کلیدی اش از جمله امارات متحده عربی و بریتانیا کاهش داده و به اعتبار شاهزاده محمد بن سلمان، وزیر دفاع این کشور، آسیب جدی زده است. در همین حال سقوط قیمت نفت در بازارهای جهانی شکست های تراژیک خاندان سعودی در یمن را بدتر کرده است.
در این میان اقدامات ایالات متحده بر مشکلات یمن افزوده است. ایالات متحده نه تنها تسلیحات لازم برای حمله به یمن را در اختیار ریاض قرار می دهد و به ائتلاف عربستان کمک می کند تا کارزار حملات هوایی خود را هماهنگ کنند، بلکه هیچ تلاشی نکرده تا عربستان را ترغیب کند که راه حل مسالمت آمیز برای پایان بحران یمن را بپذیرد. بسیاری معتقدند که ایالات متحده در ازای توافق هسته ای با ایران (که خشم سعودی ها را برانگیخت) از حملات این کشور به یمن حمایت می کند.
نقش روسیه و چین در بحران یمن
در این میان مسکو (همسو با عربستان) هم حمایت خود را از دولت هادی اعلام کرده است. با این حال ضمن اعلام مخالفت با حملات ائتلاف عربستان به یمن از نقش دولت های غربی در جلوگیری از اجرای آتش بس انتقاد کرده است. مسکو درخواست کرده که به جای حملات نظامی، دو طرف پای میز مذاکره نشسته و مشروعیت دولت هادی و نقش حوثی ها در دولت آینده یمن به رسمیت شناخته شود. به همین دلیل است که برخی موضع روسیه در یمن را در جهت تقویت حوثی ها می بینند. این در حالی است که میخاییل بوگدانف، معاون وزیر امور خارجه روسیه، 21 اوت ضمن حمایت از دولت هادی از به رسمیت شناختن "شورای سیاسی" حوثی ها خودداری کرد. بوگدانف گفت که شورای سیاسی صرفا وسیله ای برای مشروعیت بخشیدن به کودتای حوثی هاست.
چین هم به عنوان یکی از قدرت های بزرگ منطقه ای نقش قابل توجهی در بحران یمن نداشته و اغلب در برابر این تحولات سکوت کرده است. پکن حامی مذاکرات چند جانبه بوده و از تلاش های فرستاده ویژه سازمان ملل برای یمن حمایت کرده است. چین همچنین با وجود نگرانی های جدی بشردوستانه به طور رسمی از حمله نظامی سعودی ها به یمن حمایت کرده است. با وجود نقش نسبتا خنثی چین در تحولات یمن، نمی توان گفت که پکن منافع خود را در آینده این کشور از یاد برده است. چین که به دنبال احیای مسیر تجاری جاده ابریشم است به خلیج عدن و تنگه باب المندب احتیاج دارد. منابع انرژی یمن نیز خود ارزش زیادی برای این کشور دارد. چین پیش از آغاز جنگ داخلی در یمن هم یکی از بزرگترین خریداران نفت این کشور بود.
واضح است که مداخله نظامی و حمایت از بازیگران مختلف در یمن درگیری ها را در این کشور جنگ زده تشدید کرده است. این اقدامات تنها در راستای تامین منافع استراتژیک جغرافیای سیاسی قدرت های خارجی بوده و باعث شده که جنگ داخلی در یمن به قیمت جان هزاران تن طولانی تر شود اما در نهایت قدرت های خارجی مجبور خواهند شد که با قربانی کردن برخی از منافع خود و در پیش گرفتن رویکردی سازشکارانه راه حلی را برای این بحران بیابند.