به گزارش «شیعه نیوز»، عربستان گرایش اسلامی متعصب و اصولی معروف به وهابیت را صادر میکند و وهابیت رادیکالیسم جهانی را تغذیه کرده و در گسترش تروریسم نقش دارد. داعش در واقع دنباله رو اندیشههای وهابیت است و بنا بر درخواستهای این عقیده گرایش به خشونت دارد و دست به تهدیدها و حملات تروریستی در کشورهای مختلف میزند.
عنوان گزارش نیویورک تایمز "سعودیها و رادیکالیسم؛ آتشافروزان و آتشنشانان" است که این عبارت از اظهارات ویلیام ماکینت یک پژوهشگر در موسسه بروکینگز گرفته شده است. وی گفته بود در خوانش تندرو از اسلام ، این عربستانهای هستند که آتشها را به پا میکنند و همچنین آنها نیروهای آتشنشان هستند. عربستانیها نوعی بسیار سمی از اسلام رادیکالی را ترویج میدهند اما این پژوهشگر فراموش نکرده بود که به این مساله اشاره کند که آنها شرکایی در مبارزه با تروریسم نیز هستند.
وهابیت و عربستانیها: شکل گیری
این نویسنده میپرسد چرا دشوار است که عربستان از ایدئولوژی کنونی نجات یابد که بیشتر کشورهای جهان آن ایدئولوژی را منفور به شمار میآورند.
وی پاسخ میدهد: کلید این "معضل عربستان" به سال 1744 بر میگردد که محمد بن عبدالوهاب موسس مکتب وهابیت متوسل به حمایت از محمد بن سعود شد که یک رهبر قبیلهای قدرتمند بود. در آن هنگام ائتلافی با منافع متقابل میان این دون ایجاد شد. محمد بن عبدالوهاب از حمایت نظامی برای جنبش خود برخوردار شد و در همین حال خاندان سعودی از سوی یکی از تندروترین علمای دین مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفتند.
او فراموش نمیکند که این کلید یکی از دو رخداد تاریخی است که احتمالا تاثیر عربستان در قرنهای بعدی را تعیین کرده است.
به گفته وی رخداد دوم این بود که شرکتهای آمریکایی ذخایر نفتی گسترده در عربستان را شناسایی کردند. او در این خصوص تصریح میکند که این تحول درآمدهای مالی بسیاری ایجاد کرد که در ایجاد یک نظام اجتماعی و اقتصادی قاطع نقش داشت و همچنین به نهاد دینی محافظه کار در عربستان بودجه داد تا گرایشی اسلامی تندرو خود را صادر کند.
از این جا نویسنده به این امر اشاره میکند که از سال 1964 در طول چهار دهه به ویژه در کشورهایی که در آنها اکثریت مسلمان حضور نداشتند عربستان 1359 مسجد، 210 مرکز اسلامی، 202 دانشکده و 2000 مدرسه ایجاد کرد.
در تحقیق کنونی به تبلیغ سعودیها اشاره شده تا با آن به ابزارهای مختلفی برسد که دولت های پی در پی عربستان برای اشاعه عقیده وهابیت در سطح جهان استفاده کردند در این زمینه این واقعیت مشخص میشود که امتداد داشتن این عقیده امری غافلگیر کننده بود و این عقیده را هر کشوری که در آن مسلمانان حضور دارند لمس میکند. از مسجد گوتنبرگ سوئد تا مسجد ملک فیصل در چاد و از مسجد ملک فهد در لس آنجلس گرفته تا مسجد مرکزی سئول در کره جنوبی.
وی تصریح میکند: این حمایت از سوی دولت عربستان و خاندان حاکم و جمعیتهای خیریه و همچنین از سوی جمعیتهایی که عربستان نظارت آن را برعهده دارد صورت میگرفت.
در گزارش به ابعادی فراتر از این امر پرداخته شده و به نقل از ماکینت پژوهشگر مینویسد؛ حمایت بسیار عربستان پژوهش هایی عالی و نهادهایی پژوهشی در دانشگاههای آمریکایی از جمله نهادهای نخبه پرور مانع از انتقادهایی شد که ممکن بود علیه عربستان مطرح شود و همچنین مانع از پژوهشهایی شد که خواستار منع تبلیغ وهابت میشدند.
اما در مورد میزان تاثیرگذاری این تبلیغات، این نویسنده به این امر اشاره میکند که توافق نظر گستردهای بر سر این امر وجود دارد که ایدئولوژی عربستان بر سنتهای محلی اسلامی و بر دهها کشور غلبه داشته است. وی در عین حال میگوید که میزان تاثیرگذاری عربستان به صورت گستردهای در گرو شرایط داخلی کشورها بوده است. به عنوان مثال آموزههای فرهنگی و دینی عربستان شرایط را به سمت انجام اقداماتی محافظهکارانهتر و رادیکالیتر در اندونزی سوق داد اما در کشورهای دیگر همچون پاکستان و نیجریه حمایتهای مالی عربستان و ایدئولوژی که ترویج میکرد باحث وخیم تر شدن پیوستگیها پیرامون دین شد.
این آثار همچنین در تنگنای بزرگی نمود پیدا کرد که عربستانیها در معرض آن قرار گرفتند چرا که داعش نیز از کتابهای آموزشی رسمی عربستان درمدارس سعودی استفاده میکرد تا اینکه این گروه توانست کتابهای خود را در سال 2015 منتشر کند. این نویسنده فراموش نمیکند که به نقش آمریکا در تمامی این امور اشاره کند اما از زاویه دیگری که همان مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان از طریق جهاد است به این مساله میپردازد.
در این خصوص وی به این امر اشاره میکند که در سال 1980 آمریکا و عربستان با هم از نیروهای تندرو در جنگ افغانستان حمایت مالی کردند. حتی آمریکا 50 میلیون دلار از سال 1986 تا سال 1992 برای طرح محو "بیسوادی جهادی" خرج کرد. این طرح شامل چاپ کتابهایی برای کودکان افغان و جوانان میشد تا آنها را به خشونت علیه کافران غیرمسلمان همچون سربازان شوروی تحریک کنند.
با این وجود این نویسنده در صفحههای بعد تلاش میکند تا نقش آمریکا را کمتر جلوه دهد. وی در هنگام صحبت پیرامون جهاد در افغانستان میگوید برای آمریکا مساله پس از حملات سپتامبر 2001 تغییر کرد. وی عنوان داشت که تغییر موضع عربستان در این خصوص کند بوده است و میگوید: مسئولان آمریکایی روش نرمی را برای اعمال فشار بر هپیمان خود در پیش گرفتند تا اهمیت تکیه آمریکا بر نفت و همکاری اطلاعاتی عربستان را به آنها بفهمانند.
آیا اصلاح ممکن است
این نویسنده میگوید: رهبران عربستانی دست به تلاشهایی برای اصلاحاتی ایدئولوژیک زدند که این تلاشها شامل کتابهای آموزشی و انجام تبلیغات میشد تا این گونه جلوه دهند که اقدام آنها بر صادرات عقیده دینیشان کاهش یافته است. عربستان با به کارگیری کارشناسان تبلیغاتی آمریکایی، کمپین روابط عمومی خصمانه در غرب را بیشتر کرد تا با گزارشهای رسانهای خبری منتقد رویارویی کند و همچنین وجههای اصلاح گرایانه برای رهبران سعودی ایجاد کند.
اما نویسنده پس از تمامی این تحقیقات به این نتیجه میرسد که نه کارشناسان تبلیغاتی و نه هیچ کس دیگری نمیتوانند بر این عقیده اسلامی تندرو را از بین ببرد که کشور عربستان بر اساس آن شکل گرفت و همچنین سرکوب عادتهای قدیمی دشوار است.
وی برای این امر این مثال سعود بن ناصر الشثری، عالم دینی معروف عربستانی را ذکر میکند که به دلیل موضع مخالفش با آموزههای مختلف در دانشگاههای عربستان، توسط ملک عبدالله، پادشاه پیشین عربستان از قدرت کنار زده شد.
وی تصریح میکند: پس از اینکه این شخص سال گذشته به جرگه منتقدان داعش پیوست ملک سلمان مجددا او را در سال گذشته به شغلش بازگرداند. اما الشثری داعش را به گونهای رد کرده که به خوبی نشان میدهد انجام تغییرات در مکتب وهابیت تا چه حد دشوار است. او در رد داعش گفته "این گروه از یهودیان و مسیحیان نیز کافرتر هستند!"