به گزارش «شيعه نيوز»، زندگی در نیس در جریان است. اما هنوز سایۀ وحشت و شب هولناک "کامیون مرگ" در خاطره فرانسویها زنده است. سوالی که با گذشت ده روز از "فاجعه نیس" ذهن بسیاری از ناظران را به خود معطوف داشته، اینست که چرا داعش مدام فرانسه را هدف حملات تروریستی قرار می دهد. سیدشمس الدین خارقانی، سفیر پیشین کشورمان در آلمان و هلند در این باره میگوید: اروپا به رغم وسعت، گستردگی و سهمش در معادلات سیاسی و اقتصادی جهان، به لحاظ اطلاعاتی و امنیتی ضعیف بوده و در واقع یک کوتولۀ اطلاعاتی- امنیتی است. خارقانی میگوید: چه بخواهیم و چه نخواهیم اروپاییها همسایه های ما هستند و ما نیز متأثر از تحولاتیم. مشروح گفتگوی ما را با این کارشناس مسائل اروپا در ادامه بخوانید:
در ابتدا بفرمایید چرا داعش، مدام فرانسه را هدف حملات تروریستی قرار می دهد؟
به عقیده بنده موضوع را نباید فقط معطوف به فرانسه دانست، بلکه باید از زاویه اروپا مورد بررسی قرار گیرد. اجازه بدهید در ابتدا به چند شاخص اشاره کنم:
توجه داشته باشید که اروپا مجموعه گسترده ای از کشورهاست. در سال 2013 تولید ناخالص داخلی (GDP) کل جهان حدود 57 تریلیون یورو بوده است. از این مقدار گروه 20 حدود 2/85 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان، کشورهای اتحادیه اروپا حدوداً 27%، آمریکا 2/22% و چین 1/12% را به خود اختصاص داده بودند. این مسئله نشان دهنده این است که اروپا از لحاظ اقتصادی بسیار قدرتمند و عظیم است. به یک معنا اروپا یک واحد قدرتمند اقتصادی است.
جمعیت اتحادیه اروپا حدوداً کمی بیش از 500 میلیون نفر است؛ با 28 کشور. بنابراین اروپا از لحاظ اقتصادی یک قدرت جهانی است. اروپا از لحاظ سیاسی و جمعیتی یک قدرت سیاسی است. ولی برعکس این دو، از لحاظ امنیتی و نظامی یک کوتوله غیرقدرتمند است؛ اروپایی ها سالها علاقمند بودند که خود را یک قدرت نظامی و امنیتی درست کنند، هر چند در این مسیر تلاشهای زیادی صورت دادند و نهادهای زیادی تأسیس کردند، ولی با این حال هم اکنون اروپا همچنان وابسته به آمریکا و ناتو است. اروپا در واقع در مقایسه با کشورهای بزرگ مثل آمریکا و روسیه و چین، یک کوتولۀ نظامی و امنیتی است و قدرت اینکه اقدامات تروریستی را به موقع بشناسد، از فعالیت گروههای مخفی جلوگیری کند، را یا ندارد و یا قدرتش بسیار کم است. شما میبینید که در همه اتفاقاتی که در هر کدام از این کشورهای اروپایی رخ داد، بعدا پلیس و نیروهایی امنیتی رفتند و به قول خودشان افراد مرتبط با قضیه را گرفتند.
چرا تمام این اقدامات تروریستی توسط اسلامگرایان انجام می شود؟
اجازه بدهید من نکته ای را دربارۀ سابقه تروریسم در اروپا خدمت تان عرض کنم: در اروپا چند واحد و یا گروه مختلف وجود دارد که عملیات تروریستی در اروپا انجام داده اند:
اول، گروههای مذهبی که البته من لزوماً مذهبی را به معنای اسلامی به کار نمی برم چرا که مثلا فرض کنید جنگهایی که گروههای استقلال ایرلند شمالی در انگلیس انجام داده اند بسیار گسترده است اعم از: بمب گذاری و آدم کشی و....
دوم، گروههای افراطی راست، افراطی چپ اعم از نئونازیست ها و... این گروهها داخل اروپا برای رسیدن به مقاصدشان ترورهایی انجام داده اند. مثلاً آدرمایرهف در آلمان.
سوم: گروههای جدایی طلب مثل جدایی طلبان منطقه باسک اسپانیا که هنوز هم شاهدیم که علیه دولت عملیات انجام می دهند.
ساز و کارهای امنیتی برای مقابله با این گروهها چگونه بوده است؟
ارگانهایی که با اینها مبارزه اطلاعاتی و امنیتی میکردند سه نهاد است:
1- پلیس اروپا یا همان یوروپل 2-پلیس بین الملل(اینترپل) 3- و در نهایت آژانس اییو(EU Agency) این نهادها اطلاعات لازم را می گیرند و در موضوع مقابله با تروریسم در اروپا با هم مشارکت میکنند.
پس چرا به رغم وجود این نهادها، اروپا طی دو سال اخیر تا این اندازه ضعیف عمل کرده است؟
به نظر من مشکل اصلی اروپا در مقابله با تروریسم همین ضعف اطلاعاتی و امنیتی است که در اروپا وجود دارد و هنوز هم هست. ضعف نظامی ای است که در اروپا وجود دارد و هنوز هم نسبت به کشورهای بزرگ جهان این ضعف در آن دیده می شود. هرچند که در اجلاس اخیر ناتو در ورشو تصمیماتی در راستای تقویت این ضعف گرفته شده ولی معلوم نیست بتوانند اینها را عملی کنند.
دومین موضوع این است که امروز برخی مسلمان گونه ها و مسلمان نماها عامل اصلی بعضی موارد تروریستی هستند، شاید غیر از عامل ضعف اتحادیه اروپا از لحاظ امنیتی و اطلاعاتی این باشد که تعداد زیادی مسلمان در اروپا زندگی میکنند. وضعیت اجتماعی و سیاسی مسلمانان قابل مقایسه با مسیحیان و یهودیان در اروپا نیست. وضعیت نسل اول مسلمانان از لحظ اقتصادی ضعیف و از نظر سواد آنها بسیار ضعیف هستند. نسل دوم به مراتب بهتر ولی باز هم ضعیف هستند. از لحاظ امنیتی-اجتماعی پایین هستند و مهمترین مساله آنها اینست که نتوانستند خودشان را وارد فرهنگ اتحادیه و ادغام در این ساختار بکنند. مسلمان کشورهای فرانسه، بلژیک، هلند یا در آلمان نتوانستند خود را با زندگی این گونه کشورها تطبیق بدهند.
نقش دولتها در این نابسامانی چیست؟
ببینید، دولتهای این کشور هم نتوانستند کاری بکنند که این افراد به طور کامل جذب جامعه بشوند. این تفاوت ذهنیت بسیار بدی را در بین مسلمانان علیه اتحادیه اروپا ایجاد کرده و دربعضی موارد که شما با این مسلمانها صحبت می کنید آنها یاد جنگهای صلیبی می افتند و به انتقامی اشاره می کنند که مسیحیان از مسلمانان می گیرند.
از سویی تفاوت دیدگاه و تفاوت های موجود اجتماعی میان مسیحیان، یهودیان و مسلمانان باعث شده که مسلمانان آمادگی های لازم را برای اینکه بتوانند ضربه بزنند را داشته باشند.
اروپا در این چند سال اخیر همیشه درگیر مساله مهاجرت بوده ولی بعد از جنگ سوریه ، لیبی و یمن تعداد زیادتری مهاجر وارد اروپا شد. مهاجران فکر میکردند که اروپا یک بهشت موعود برای زندگی است. اما پس از وارد شدن به این کشورها و فشارهایی که در درون کمپ ها به مهاجرین وارد شد باعث شد، سبب شد تا این عامل نیز مزید بر علت شود و زمینه ساز خشونت و ترور گردد. در سال 2015 حدود 1/1 میلیون نفر از خاورمیانه وارد اتحادیه اروپا شدند. در سال 2016 هم اروپا با یک خیل عظیم مهاجرین روبرو شد.
لذا تفاوت دیدگاههای اجتماعی و عدم وابستگی مهاجرین به این کشورها به خاطر این که مبانی و تعلیمات لازم نداشتند و سختی معیشتی که داشتند این افراد را برای مبارزه آماده ساخت. به گونه که داعش در داخل این مهاجران توانست یارگیری های لازم را به طور وسیعی انجام بدهد.
جالب است بدانید که از سال 2012 تا 2015 حدود 400 نفر از بلژیک به داعش و در همین مدت حدود 1500 نفر از فرانسه به داعش پیوستند. اگر داعش قصد داشت در فرانسه یا بلژیک یا دانمارک عملیات انجام میدهند فکر می کنید باید دنبال چه نیروهایی می رفت؟ قطعا باید از افرادی استفاده کند که به آن محل آشنا هستند. قطعا کسانی که سالها در فرانسه، بلژیک و یا دانمارک زندگی کرده اند، محیط آن کشورها را به خوبی می شناسند، لذا می توانند با تسلط بیشتری بر محیط دست به عملیات بزنند. تعداد زیادی از اینها وارد تشکیلات داعش شدند. اگرچه داعش را میتوان فرزند نابخرد طالبان دانست اما فرق این دو این است که طالبان از عربها استفاده میکردند، عرب-افغان هایی بودند که در پاکستان تعلیمات دینی دیده بودند.
نفوذ تفکرات سلفی در میان مسلمانان اروپا از چه زاویه ای قابل بررسی است؟
واقعیت اینست که انقلاب اسلامی ایران ترسی را در اروپا ایجاد کرد و اینگونه القاء کرد که انقلاب وارد اروپا خواهد شد و اروپا را تسخیر خواهد کرد. همین امر زمینه تبلیغات اسلامی را بدست مسلمانان غیر ایرانی داد. ایرانی ها در اروپا در قبل از انقلاب جامعه بزرگی داشتند که کار تعلیمات و تبلیغات اسلامی را انجام میدادند. اما جریان به گونه ای رقم خورد که آنها را از این کار بازداشتند و این امکان در اختیار سعودی ها قرار گرفت. بدترین کار ممکن که اروپایی ها در طول این سالها از ترس ایران کردند همین بود که تفکر بسیار بسیار بسته سلفی را وارد جامعه مسلمانان اروپایی کردند.
در نظر بگیرید مثلاً کسانی که در مصر تحصیل کردند، تحت تاثیر مصری ها هستند و فکر بازی دارند و یا کسانی که در ایران تحصیل می کنند، باز هم تحت تاثیر ایرانیان دارای فکر باز هستند، اما افرادی که در مکتب وهابیت رشد می کنند، بسیار افکار بسته ای دارند. کسی که به خود اجازه میدهد که با کامیون وارد محیط بزرگی بشود و کودکان، زنان و مردهای بیگناه را زیر بگیرد، قطعا فکر بسته ای دارد که در مکتب وهابی رشد کرده است. امروز تعداد زیادی داعشی در اروپا هستند و به داعش بهره میدهند. داعش توانسته توسط همین افکار پلید در بینشان نفوذ کند. و یا اینکه این عاملان حملات تروریستی از مهاجرینی هستند که وارد اروپا شدند و همراه آنها گروههای داعش هم وارد شده و در حال یارگیری هستند.
این حملات تروریستی چه پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای جهان اسلام دارد؟ آیا این اتفاقات می تواند منافع ملی کشور ما را نیز تحت تأثیر قرار دهد؟
اتفاقا این مساله بسیار مهمی است و کمتر به آن پرداخته شده است. واقعیت اینست که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم اروپایی ها همسایه های ما هستند و ما با اروپایی ها ارتباطات گسترده از دیرینه باز داشتیم. بیش از 500 سال است که ما با اروپا ارتباط داریم اعم از: ارتباط تجاری، رفت و آمد سیاسی و توریسم. از زمان صفویه و حتی قبل از آن ما با اروپایی ها ارتباطات نزدیک داشتیم.
ابریشم هایی که امروز ما در اروپا میبینم محصول ایران است که از کشور ما بدانجا برده شده است. راه ابریشم از ایران میگذشت. افرادی که به چین میرفتند مجبور بودند از ایران بگذرند. حدود 200 سال است که ما وارد اروپا شدیم و با این قاره رفت و آمد داریم. حتی از دیرباز جامعه تحصیل کرده و بزرگی در اروپا داشته ایم.
روند تحولات اخیر این مسئله را خدشه دار کرده است. ذهنیت اروپایی نمیتواند بین یک ایرانی با یک عرب-افغان یا یک عرب شمال آفریقایی تفاوت قائل شود. در واقع آنها همه ما را یکدست می بینند همانطور که اگر شما از یک فرد عادی در ایران بپرسید ممکن است او هم همه مسیحیان را یکدست بداند. در حالیکه مسیحیان فرقه هاس مختلف دارند. ما هم فرقه های مختلف داریم. اما شاید بتوان به ضرس قاطع گفت که شیعه هیچگاه به خودش اجازه نمیدهد که این عملیات را به این شکل انجام دهد و تاکنون هم نبوده است.
پیامد این روند و آینده را چگونه پیش بینی می کنید؟
پیش از پاسخ به این سوال، باید به نکته مهم دیگری اشاره کنم. ببینید اشتباه دیگر اروپا و بطور کل غرب این است که تفاوت بین تروریسم و گروههای آزادی بخش قائل نمی شود، چون منافعش درگیر است. ما هم با این قضیه مشکل داریم. ما منافقین را به عنوان اصلی ترین گروه تروریستی در ایران میدانیم و یا برخی گروههای تندرو کُرد را به عنوان گروههای تروریستی میدانیم، اما اینها در اروپا به راحتی زندگی می کنند.
بنابراین یکی از هزینه ها و پیامدهای این حملات اینست که هم از یک طرف، نفرت نسبت به مسلمانان- که البته ایرانی ها هم جز این دسته هستند- در حال افزایش است و هم از طرف دیگر این افزایش نفرت است که ایجاد درگیری و اصطکاک می کند.
ما خودمان در ایران شاید تفکر زیادی روی این قضیه نکردیم فکری نکردیم و عقلمان را بکار نبستیم که چگونه میتوانیم جلوی این قضیه را بگیریم. این قضیه زیاد دشوار نیست ما با تبلیغات و ایجاد لابی های مناسب در اروپا میتوانیم خودمان را از گروههای عرب که اکثریت داعش را تشکیل داده اند جدا کنیم. شما چه در رسانه های خارجی کمتر می بینید و می شنوید که یک ایرانی عضو داعش شده باشد یا یک ایرانی با طالبان همکاری کرده باشد. اگر هم بوده آنقدر محدود و معدود بوده که نمیتوان نام برد. ما ازاین فرصت شایانی که در اختیار داریم باید استفاده کنیم.
واقعیت اینست که برخی کشورهای در حال فراهم آوردن زمینه برای دور کردن داعش از کشورشان هستند تا داعش در کشورهای دیگر حضور داشته باشد. تصور کنید اگر این گروه تروریستی در آینده وارد ایران شود ما با مشکلات متعددی روبرو هستیم. ما وضعیت داخلی کشورمان آنقدر خوب نیست که بتوانیم مردم را به طور جدی علیه یک گروه بسیج کنیم. بخاطر همین با مشکلات زیادی روبرو خواهیم بود.
انتهاي پيام