به گزارش «شیعه نیوز»، تأسیس دولت سعودی از همان ابتدا سرکوب و به حاشیه راندن شیعیان را در پی داشت و در این میان تضعیف نهادهای شیعی، رنگ دولتی به خود گرفت و به سیاست رسمی رژیم تبدیل گردید. در این فضا، علی رغم آنکه شیعیان به دنبال هویت شیعی خود، راهکارهای مختلفی از انقلابیگری تا گفتگو و چانه زنی با حکومت را در پیش گرفتهاند، تاکنون به ایدآل خود نرسیدند. در این نوشتار، با توجه به برخورد تبعیض آمیز حکومت آل سعود با اقلیت شیعه؛ وضعیت، چالشها و سناریوهای پیشِروی شیعیان مورد بررسی قرار میگیرد. استدلال نگارنده این است که بهدلیل پیوند ساختار قدرت با ایدئولوژی وهابیت، ضعفهای ساختاری-نهادی و اختلاف در نگاه مبارزاتی میان فعالان شیعی، تبعیض علیه شیعیان کماکان تداوم داشته و برونرفت از وضعیت موجود ثمربخش نخواهد بود. از این رو رهبران و نخبگان شیعه باید ضمن پذیرش واقعیتهای موجود و در پیش گرفتن استراتژیهای مسالمت آمیز مبتنی بر گفتگو، تعامل و ارتباط خود را با دیگر گروهها و شبکههای داخلی نیز افزایش دهند.
مقدمه
شیعیان عربستان، اقلیتی مهم و برجسته بهشمار میروند که بیشتر آنان در استان شرقیه که از نظر اقتصادی بزرگترین منطقه نفت خیز عربستان است، زندگی میکنند. شیعیان در عربستان همواره مورد تبعیضهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرار گرفته و هویتشان مورد انکار قرار میگیرد و به عنوان اقلیتی کوچک، به هیچ وجه نمیتوانند از نفوذ سیاسی زیادی در این کشور بهرهمند باشند. از اینرو، تبعیضهای مختلف در طول زمان گویای این واقعیت بوده که شیعیان همواره در فشار بوده و نمیتوانند حداقل بسان دیگر شهروندان عربستان از برخی حقوق اولیه خود بهرهمند گردند و فراتر از آن به منصبهای سیاسی، از برخی حقوق اولیه خود بهرهمند گردند و فراتر از آن به منصبهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یابند.
در چنین فضایی از تبعیض و سرکوب؛ شیعیان در پاسخ به محدودیتهای موجود، در مقاطعی سعی نمودند تا با تأسیس جنبشهای انقلابی و راهکار مسلحانه، هویت شیعی را زنده نمایند. سیاست سرکوب و پاسخ قاطع حکومت از یک سو و تغییر شرایط داخلی و منطقهای موجب گردید تا شیعیان به سمت راهکارهای مسالمت آمیز و گفتگو با حکومت، تغییر سیاست و استراتژی دهند. در واقع به حاشیه رفتن راهکار انقلابی با دولت سعودی، منجر به اندکی بهبود در وضعیت شیعیان استان شرقی گردید. با این حال حاکمان سعودی متناوباً تبعیضها را علیه شیعیان روا داشته و در این فضا، موفقیت اقلیت شیعه منوط به اتخاذ راهبرد چانهزنی و استفاده از فضاهای به وجود آمده برای گفتگو با حکومت است.
با این تفاسیر سوال اصلی مقاله این است که با توجه به سیاست رسمی آل سعود مبنی بر به حاشیه بردن شیعیان، استراتژی اتخاذی از سوی این گروه میبایستی درچنین فضایی چگونه طراحی گردد؟ فرضیه ما بدین گونه در پاسخ به پرسش اصلی مطرح میگردد که با توجه به پیوند قدرت و سیاست در عربستان با ایدئولوژی وهابیت و اختلاف میان روشهای مبارزاتی و عدم انسجام ساختاری و تشکیلاتی میان گروههای شیعی، راهبرد طراحی شده از سوی شیعیان میبایستی از یک سو منطق و واقعیتهای سیاست و مذهب در عربستان را لحاظ نماید و از سوی دیگر مقدورات و محضورات جامعه شیعی را در نظر داشته باشد و بتواند از راهکارهای مسالمت آمیز به تأمین منافع و هویت شیعی همت گمارد. برای تحقق این مطلوب ابتدا وضعیت و جایگاه شیعیان در عربستان مورد بررسی قرار خواهد گرفت، سپس سیاستهای ضدشیعی حکومت آل سعود از نظر خواهد گذشت. در ادامه شکل گیری جنبش شیعیان در عربستان و در پایان سناریوهای پیشِروی این اقلیت و راهکارهای برونرفت از این وضعیت تحلیل و از نظر خواهد گذشت.
وضعیت و جایگاه شیعیان در عربستان سعودی
اهمیت مطالعه شیعیان در عربستان حائز اهمیت فراوان است و شناخت این اقلیت شیعی میتواند حقایق و واقعیتهای مفیدی پیشِرویمان قرار دهد. نخست آنکه؛ شیعیان استان شرفی در حیاتیترین منطقه استراتژیک این پادشاهی سکونت دارند؛ منطقهای که بیشترین میدانهای نفتی کشور از جمله غوار و قطیف به عنوان بزرگترین حوزههای نفتی جهان را در خود جای داده است. دوم اینکه؛ از دیدگاه امنیت بینالمللی و تجارت جهانی، شیعیان عربستان در منطقهای نزدیک به سه کشور حوزه خلیج فارس یعنی ایران، عراق و بحرین که اکثریت جمعیت آنان راشیعیان تشکیل میدهند، سکونت دارند و نهایتاً اینکه؛ شیعیان جمعیت آنان را شیعیان تشکیل میدهند، سکونت دارند و نهایتاً اینکه؛ شیعیان به عنوان یک فرقه متمایز به دلیل ویژگیها، دیدگاه و نگرش مذهبی و استعداد سیاسیشان، بزرگترین رکن مخالفت در پادشاهی سعودی را تشکیل میدهند.
در واقع وضعیت جایگاه کنونی شیعیان متأثر از جنبش به اصطلاح احیای دینی و زدودن اسلام از شرک و بدعت محمد بن عبدالوهاب است. اتحاد عبدالوهاب و محمدبن سعود در سال 1744 به پروژه ساخت دولت در سال 1932 مشروعیت بخشید. شیعیان عربستان از بدو تأسیس حکومت سعودی، بهلحاظ گرایش شدید حکومت به وهابیت، تحت فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار گرفته و هیچگونه ابزاری برای ورود به سلسله مراتب قدرت در اختیار نداشتند. امروزه وهابیت انحصار قضاوت، آموزش و موضوعات مذهبی در عربستان را در اختیار خود قرار داده است.
نابرابریها و تبعیض میان شیعیان با سایر اتباع عربستان کاملاً مشهود است. دولت عربستان سعودی عملاً از ارائه آمار رسمی در مورد اقلیتها به خصوص شیعیان خودداری مینماید. برآورد دقیق شمار شیعیان سعودی تا حدود زیادی امری ناممکن است، اما تخمین زده میشود که بین 5-15 درصد از جمعیت عربستان و 33 درصد از جمیعت استان شرقی (برآوردی کاملاً محتاطانه و محافظهکارانه) را تشکیل میدهند، اما براساس آمارهای غیررسمی جمعیت شیعیان در عربستان بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر برآورد شده است که اکثریت آنها در منطقه شرقیه ساکن هستند که در میان آنها قطیف با 97 درصد، احساء با 60 درصد و دمام مرکز الشرقیه با 20 درصد مهمترین شهرهایی هستند که شیعیان اثنی عشری را در خود جای دادهاند. شیعیان اسماعیلی نیز در مناطق کوهستانی جنوب غرب عربستان و مجاور مرزهای یمن سکونت دارند که بهلحاظ جمعیتی در اقلیت هستند.
این جمعیت شیعی که در مرزهای شرقی و در مرکز نفتی پادشاهی سعودی قرار گرفتهاند به لحاظ عوامل جغرافیایی و اجتماعی در مرزهای جامعه سنی محصور شدهاند. توسعه نیافتگی منطقهای و محرومیتهای نهادی از عوامل اصلی اعتراض و شکایات اپوزیسیون شیعی میباشد. اعتراضات در قطیف و الاحساء در گذشته چندین بار درهم شکسته شد و بهخصوص بعد از 1979 به سرعت و اغلب به گونهای وحشیانه سرکوب گردید. اعتراضات اخیر شامل حمله نیروهای سعودی در سال 2009 به زائران شیعی در مدینه و تظاهرات مارس 2011 در قطیف بوده است. عمق تمایلات ضدشیعی میان تعدادی از سنیها، و گرایش به دیدن دست ایرانیها در پشت اعتراضات شیعیان، توانایی جنبش اصلاح شیعی برای به دست آوردن حمایتهای خارجی را محدود کرده است. در حال حاضر شیعیان مناطق شرقی به عنوان یکی از گروههای مخالف دولت سعودی در این اندیشهاند که چگونه میتوانند با ارائه تفسیری دیگر از حکایات و روایات تاریخی، مبانی ایدئولوژیک و مشروعیت سیاسی رژیم حاکم را تضعیف کنند.
سیاستهای ضدشیعی حکومت
فرقهگرایی در عربستان سعودی پدیدهای شایع است و تبعیض ضدشیعی خود را به شکلهای گوناگون نشان میدهد. به لحاظ تاریخی، نظام پادشاهی مسئولیت قابل توجهی در این رابطه دارد. فرقه گرایی محصول اتحاد پادشاهی با جنبش وهابی و پیمانی است که شالوده اولین دولت سعودی را به وجود آورد. از این رو سابقه اعمال بسیاری از رویههای تبعیضآمیز، به زمان تشکیل دولت و مراحل اولیه توسعه آن برمیگردد. در کشوری چون عربستان سعودی که بنیانهای مشروعیت آن بر پایه اصول وهابیت و اتحاد تاریخی با آن نهفته است، شیعهزدایی وضدیت با شیعیان، همچون یک اصل بوده و از قرن هیجدهم میلیادی تا به امروز، شاهد تاریخی زیادی در این زمینه به چشم میخورد. شیعهستیزی تا زمانی که وهابیت از ارکان و اجزای اصلی رژیم سعودی باشد، از سوی این رژیم حمایت و بنابر مقتضیات زمان و برآوردهای استراتژیک به کار گرفته خواهد شد. در احکامی که از سوی علمای وهابی تجویز میشود، میدان دادن به شیعیان نوعی فعال حرام تلقی میشود؛ چرا که این نظر وجود دارد که اصلاحات و اعطای آزادیهای بیشتر به اقلیتهای مذهبی باعث میشود تا شیعیان عربستان علیه اهل سنت با کفار متحد شوند.
مطابق با اظهارات فعالان وهابی در دو دهه اخیر، مشروعیت حکومت سعودی در عمل متکی بر موضع و جایگاه آنان در برابر شیعیان است. توضیح و تبیین اهمیت فوقالعاده فتوا در این رابطه کمک زیادی به فهم موضوع میکند. برای نمونه شیخ ناصر العمر، یکی از فعالان نوسلفی سرشناس، در سال 1993 یادداشتی برای هیئت کبارالعلما (کمیته علمای ارشد) در رابطه با نفوذ شیعیان در تمامی عرصههای حکومت فرستاد. این یادداشت تلاش میکرد تا توجه دولت را به اهمیت جایگاه شیعیان، که ادعا میشد در عرصههای آموزش، بازرگانی، کشاورزی و فعالیتهای تبلیغاتی رو به افزایش است، جلب نماید. در واقع هدف این یادداشت متذکرشدن این مهم به دولت و علما بوده است که اتخاذ موضع تساهل ورواداریدر قبال شیعیان، ناگزیر موجب به مخاطره افتاده حکومت سعودی میگردد.
براساس روایات رسمی و متونی که در عربستان در مورد اقلیتهای دینی بیان میشود اینگونه استدلال میگردد که مهمترین مانع موفقیت جهان اسلام عبارت است از: فرقهگرایی مذهبی و عدم وحدت مسلمین، یکی از بخشهای بسیار مهم در زمینه داستانهای تاریخی، بحث مربوط به فرقههای منحرف یا گروههایی است که از اسلام ناب جدا و دور شدند. مانند سبایه «شیعه»، خوارج، باطنیه و اسماعیلیه. متون مذکور به وجود فرقههای اقلیت اشاره میکنند، ولی به پیروان آن فرق مخصوصاً شیعیان که هواخواهان زیادی در عربستان، عراق، یمن و ایران دارد، توجهی از هموطنان خودشان در استان شرقی این کشور بیخبرند. آنها همچنین از شیعیان ایران که در سالهای اخیر رهبری عربستان بر جهان اسلام را به چالش کشیدهاند، اطلاع چندان دقیقی ندارند. شیعیان در دوران حاکمیت سعودیها، همواره در معرض تبعیضهای رسمی و تضییع حقوق اجتماعیشان قرار داشتهاند که در زیر بدانها اشاره میگردد:
تبعیضهای مذهبی-فرهنگی
نگرش و رویکرد کلی دولت سعودی و بنیان مذهبی آنها از مواضع و دیدگاه مذهبی فرقه وهابیت در قبال شیعیان نشأت گرفته و شیعیان را از جایگاه همسطح و همتراز با سایر مسلمانان محروم نموده است.
نکتهای که در این میان باید بدان توجه نمود این است که حکام سعودی مایل به اشاعه نگرشی هستند که در آن علمای وهابی عامل اصلی و نیروی برانگیزاننده نظام تحمیل آزار و شکنجه بر شیعیان خواهند بود. این نگرش در حقیقت برای مقامات سعودی رضایتبخش است؛ چرا که مسئولیت بلایا و مصائب تحمیل شده بر شیعیان را از دوش آنان برداشته و علمای وهابی را در نگاه جامعه شیعی مقصر جلوه میدهد. به لحاظ مذهبی شیعیان در معرض تبعیض دینی نظاممند، رسمی و قانونی قرار دارند. در سال 1927 علمای رده بالای سعودی فتوایی صادر کردند که بر تکفیر شیعیان دلالت داشت و بیان میکرد که شیعیان حق ندارند اعمال دینی را بجا آورند و اگر این تحریم را زیر پا بگذارند، باید از سرزمین مسلمانان تبعید شوند. حق شیعیان برای احداث مساجد یا رسیدگی به عبادتگاههای دینی خود بهشدت محدود شده است. آنان مجاز نیستند هیچ نوع آثار مکتوب مذهبی درباره تشیع منتشر ساخته و حتی در اختیار داشته باشند.
از نظر فرهنگی هم مقامات سعودی نمادها و فعالیتهای فرهنگی، جشنها و مراسم مذهبی و میراث تاریخی شیعیان را سرکوب کرده یا نابود ساختهاند. حتی استفاده از برخی اسامی شیعی نیز غیرقانونی است در نظام آموزش و پرورش نیز تعالیم وهابی بر شیعیان تحمیل میشود. تغییر نام ایالت قدیمی الحساء به ایالت شرقی عنوانی فاقد محتوای فرهنگی نیز در همین زمینه صورت گرفته است. از این رو، این احساس در شیعیان ریشه دوانیده است که رژیم عمدتاً قصد نابودی و از میان بردن تمامی آثار و نمادهای فرهنگ شیعه را دارد.
تبعیض های سیاسی
به گفته ای.ام .ترنستروم ،تأثیر تبعیض "در حضور کمرنگ و کم تعداد مقامات و صاحب منصبان اقلیت "نمایان می گردد. شریک کردن شیعیان در سطوح بالای قدرت و حاکمیت و برخورداری از میزانی از استقلال و اختیار از جمله مباحث موضوعاتی است که هرگز موجب نگرانی و دغدغه خاطر سیاست گذاران حکومتی نشده و در نتیجه موجبات طرد و حذف شیعیان از عرصههای سیاسی را به دنبال داشته است.
درحقیقت می توان گفت که به لحاظ سیاسی شیعیان از تمامی مشاغل مهم حکومتی محرومند و حتی در امور مربوط به مناطق خود نیز از حق خودمختاری و خودگردانی برخوردار نیستند.
اینان هیچ نفوذی در حکومت سعودی ندارند و تنها اندکی از مشاغل دولتی را در دست دارند .این دور ماندن شیعیان از قدرت ،موجب شده است تا آنها به لحاظ سیاسی در انزوا مانده و نفوذ خود را از دست بدهند.
محرومیت های اقتصادی
مشکلات اقتصادی شیعیان استان شرقی ،از سال 1913 همواره منشا تنش و رویایی میان شیعیان و رژیم سعودی بوده است. اشغال الاحساء نیز به وخامت شدید شرایط اقتصادی شیعیان این منطقه انجامید . در واقع استان الحساء از رفاه عمومی ،که مشخصه بخش های دیگر کشور است، سهم اندکی دارد . این وضعیت طی دهه گذشته تا حدی بهبود یافته ،اما فاصله همچنان چشمگیر است . شیعیان منطقه از کار اخراج می شوند به خصوص از شرکت نفتی عربی – آمریکایی "آرامکو" باید اذعان داشت که اگر چه شیعیان تا دهه 1970 حدود 50 درصد از نیروی کار شرکت نفتی آرامکو را تشکیل می دادند ، اما هرگز همچون هموطنان سنی خود از منابع این ثروت عظیم بهره مند نشده و از ورود آنان به مشاغل و مناصب ارشد نیز ممانعت به عمل آمده است. بدین ترتیب بیشتر شیعیان در مارتب میانی و پایینی سلسله مراتب اجتماعی –اقتصادی سعودی قرار می گیرند و شاخص های فرقه گرایانه در تحویل و تخصیص مشاغل در سطوح اجرایی همواره پیش روی آنها قرار داشته است.
شکل گیری جنبش های شیعی
مجموعه نابرابری ها و برخوردهای بعضا نژاد پرستانه حکام سعودی و فقهای وهابی در طول سالیان گذشته سبب تولد جنبش های اعتراضی شیعیان و بروز ناآرامی هایی شده که بررسی آنها می تواند زوایای آشکار تری را هویدا سازد.
تبعیض های سیاسی در کنار تبعیض اجتماعی و اقتصادی ، موجبات تبدیل شدن شیعیان به اپوزیسیون حکومت را فراهم و آنان را به جهت گیری های نظام حاکم حساس کرده و باعث شده است تا نارضایتی خود را به اشکال مختلف ابراز کنند.
شرایط اجتماعی –اقتصادی و مذهبی شیعیان استان شرقی نقش بسیار مهمی را در روند سیاسی کردن و ظهور فعالیتهای سیاسی شیعیان ایفا کرده و فضای مناسبی را برای تکوین اپوزیسیون شیعه فراهم آورده است.
درحقیقت نوع عملکرد حکومت سعودی در رویارویی با رقبای داخلی ، به ویژه شیعیان و حجازیها نقش موثری را در بازآفرینی اختلافات مذهبی ،اجتماعی و سیاسی کشور ایفا نموده است.
در واقع شیعیان از طرز تحریف و بازسازی وقایع تاریخی ناراضی اند. پیروان تشیع نمی توانند ادعاهای وهابی ها مبنی بر رافضی بودن شیعیان را بپذیرند و به تسلط دائمی آنها بر حکومت عربستان رضایت بدهند. شیعیان در چنین شرایطی فقط به اقدامات دولت دل بسته اند و امیددارند که دولت از اشاعه الهیات وهابی جلوگیری خواهد کرد.
به طور کلی شیعیان در زمینه بازسازی تاریخ و گذشته خودشان ، موضع فعالی را اتخاذ کرده و قرائت موجود را نپذیرفته اند .این موضع گیری شیعیان در اقداماتی چون بازنویسی تاریخ منطقه خودشان، به خصوص الحساء که اکثریت جمعیت شیعی را در خود جای داده است، قابل مشاهده است.
هرچند که در روایات رسمی تاریخ و در متون کلاسی عربستان شیعیان از قلم افتاده اند، اما جامعه از طریق روشنفکران و نخبگان قرائت و تعبیر دیگری از تاریخ دارد که بر اساس آن شیعیان عبارتند از : گروهی فعال ، دارای هویت منطقه ای جداگانه - نه کاملا بیگانه – که در تاریخ حضور واقعی داشته اند.
آثار حمزه الحسن سخنگوی "الحرکه الاصلاحیه " و "سازمان انقلاب اسلامی " نمونه ای آشکار و تلاشی منظم برای دستیابی به اهداف شیعیان میباشد.
الحسن دو هدف اساسی را در آثار خودش دنبال میکند:
1- شناسایی و ارایه تاریخ ،فرهنگ و هویت شیعیان عربستان سعودی که از تاریخ رسمی این کشور حذف شده اند.
2- معرفی تبعیض هایی که حکام سعودی در مورد شیعیان اعمال می کنند.
به شکل رسمی و قانونی ،هیچ سازمان یا گروهی سیاسی شیعه در عربستان فعالیت ندارد ،اما تعدادی سازمان ها و شبکه های غیر رسمی وجود دارند که مطالبات و حقوق شیعیان را دنبال می کنند.
تا پیش از انقلاب ایران ،مخالفت شیعیان با رژیم سعودی عمدتا در قالب مشارکت در جنبش های چپ گرا تبلور می یافت؛ جنبش هایی همچون حزب (غیر قانونی)کمونیست جزایره العرب یا دیگر جنبش های چپ گرا افراطی غیرقانونی ؛ به گونه ای که برخی شیعیان در جست و جوی جنبشی جهان شمول و غیر فرقه ای که آنها را بپذیرد ،با احزاب بعث عراق و سوریه یا با دیگر جنبش های مشابه در منطقه خلیج پیوند برقرار کرده اند.
درسال 1970 سازمانی انقلابی با نام سازمان انقلاب اسلامی شبه جزیره عربستان به وجود آمد که تا چندین سال فعالیت های آن به صورت پراکنده بود.
در سال 1975 این تشکل ، فعالیتهای خود را در منطقه شیعه نشین شرقیه متمرکز ساخت و پس از قیام کعبه ومنطقه شرقیه ،رسماً اعلام موجودیت کرد.
چون این سازمان بر اساس ایدئولوژی اسلامی طرح ریزی شده بود ،تلاش داشت تا در وهله نخست به مردم آگاهی سیاسی دهد. با توجه به اختلافات دورنی و همچنین تبلیغات و فشارهای حکومت سازمان دچار ضعف گردید.
درسال 1987 کمیته مرکزی جنبش تصمیم گرفت تا پس از صدور فرمان عفو عمومی به وسیله پادشاه عربستان ،به تدریج به کاهش تنش با رژیم سعودی اقدام کند.
بدین ترتیب سازمان از یک گزینه افراطی و تهاجی به دیدگاهی متعادل و مدرن تغییر جهت داد و علل آن نیز افزون بر پایان یافتن جنگ اول خلیج فارس ،این بود که رهبران سازمان از پیام ها و تاکتیک های تهاجمی خسته شده و دریافته بودند که براساس واقعیت جمعیتی ،شیعیان نمیتوانند انقلابی موفق را راه اندازند و افزون بر آن الگوگیری از نمونه ایران نیز با واقعیت جامعه شیعی عربستان تناسب چندانی ندارد و با خشونت نمیتوان به سازش بر سر مسائل مذهبی ،سیاسی،واجتماعی رسید.
سازمان انقلاب اسلامی در اوایل سال 1991 به "الحرکه الاصلاحیه " تغییر نام داد و اعلام کرد که خود را جنبشی در چهارچوب اهداف و منافع ملی عربستان (وطن پرست) می داند. سرانجام دولت سعودی به چند دلیل ،که از جمله آنها تحولات ایدئولوژیکی جنبش اصلاحیه از حالتی انقلابی به اصلاحی بود ،حاضر شد با نمایندگان جنبش گفتگو و مذاکره کند؛ لذا پس از فرمان عفو عمومی در سال 1993 بیشتر اعضای جنبش به کشور بازگشتند و از راه گفتگو کوشیدند مطالبات و خواسته های شیعیان را پیگیری کنند. یکی از این رهبران شیخ حسن الصفار بود که در سال 1993 با قبول دعوت فهد به عربستان رفت.
آل سعود طی مذاکرات و توافق با سازمان که منجر به پایان دادن به مبارزات آنها شد، توافق کرد که آزادی اعمال مذهبی در منطقه شیعه نشین الاحساء تضمین گردیده و شیعیان زندانی آزاد و تبعیض های شغلی نیز برداشته شود.اما پس از آنکه رژیم سعودی به تدریج اوضاع را مهار کرد، از عمل به مفاد قرارداد خودداری نمود ،به نحوی که تاکنون این قرارداد عملی نشده است.
این جنبش اصلاح طلب شیعی که بازرترین جنبش شیعی است ،با مصالحه وتسامح در برابر نظام، تاکید بر تحکیم موقعیت شهروندی شیعه در حکومت و مبارزه صلحآمیز و سیاسی با هدف دستیابی به حقوق برابر با شهروندان دیگر و مشارکت با هدف اصلاح در کشور شناخته میشود.
در حال حاضر جنبش شیعیان در عربستان سعودی، روند و وجهی و مسالمت آمیز خود را همچنان حفظ کرده است. در حال حاضر اغلب شیعیان به این نتیجه رسیدهاند که امنیت جامعه آنها با بقای رژیمی که میتواند به خوبی از رفتارهای افراطی و کینهجویانه وهابیها و سلفی جلوگیری کند، تامین میگردد، از این رو تاکید بر وحدت ملی، همزیستی، همکاری و محوریت اسلام نیز برای از بین بردن تردیدها نسبت به عدم وفاداری به رژیم سعودی طراحی شدند.
سناریوهای پیش روی شیعیان سعودی
سیاست حکومت سعودی در قبال شیعیان از خصومت ذاتی و ریشهای اولیه، ابتدا به تردید مضاعف برای انقلاب و تلاش برای سرنگونی (در سال 1979) و به تدریج از این وضعیت به ترکیبی از رو در رویی و جذب و اخیرا به تنشزدایی (زاییده گردهماییهای 1993 و گفتوگوهای سال 2003) تحول یافته است.
مناسبات حکومت با شیعیان مبتنی بر این نگاه است که با شیعیانی بایستی به عنوان یک تهدید امنیتی برخورد و آنها را مهار کرد تا در ادامه طی یک فرآیند همگرایی جذب نمود به این مفهوم که مقامات سعودی متناوبا و با احتیاط محدودیتهایی را به شیعیان تحمیل کردهاند.
بنابراین، تحت تاثیر جنبَها و فعالیتهای شیعیان، آل سعود در حرکتی استراتژیک درصدد کم کردن از فشار شیعیان مخالف برآمد. دعوت از مخالفان برجسته شیعه و انجام گفتوگو بخشی از این سیاست جدید بود که شامل اعطای فرصتهای برابر، به خصوص القای تبعیض علیه شیعیان برای ورود به دانشگاهها و موسسات آموزشی و اشتغال در دستگاههای دولتی و سمتهای سیاسی، نظامی و امنیتی؛ احداث زیرساختهای اقتصادی بهتر در مناطق شیعی بود که تاکنون مورد غفلت واقع شدهاند. یکی از مهمترین جنبهها، وارد کردن یک عضو شیعی در مجلس 1993 بود که خود نوعی شناسایی ضمنی اقلیت شیعه سعودی در استان شرقی محسوب میشد. قابل ذکر است که حضور شیعیان در مجلس 1997 با وارد کردن یک عضو دوم افزایش یافته است.
در ادامه و در سال 2002 امیر عبدالله (ولیعهد وقت) انجام گفتوگوهای ملی برای اصلاحات را یک ضرورت دانست و گروهی از روشنفکران اساتید دانشگاه و روحانیون میانهرو با مامور کرد تا با تشکیل جلساتی، با ارائه دیدگاههای مشورتی خود به دولت بپردازند. پس از تحولات سال 2003 عراق، سقوط نظام بعث و شکلگیری ژئوپولوتیک جدید تشیع در منطقه، عربستان ناگزیر از اعطای برخی آزادیهای نسبی به شیعیان و اعملا گشایشهای سیاسی محدود برای آنان شد. در نخستین نشست این گروه در سال 2002 برگزار گردید برخی توصیهها به امیر عبدالله و دولت عربستان ارائه شد که عبارت بودند از:
1- لزوم لغو تبعیض علیه برخی مذاهب و گروهها از جمله شیعیان و اصحاب صوفیه (مدارای مذهبی)
2- اجازه توزیع آزادانه کتابهای ویژه این مذاهب، حفظ اثار اسلامی و جلوگیری از تخریب و نابودسازی این آثار
3- ضرورت قانونمند کردن جامعه و توجه به حقوق اساسی انسانها
در چهارچوب این توصیهها، امیر عبدالله برخی آزادیهای مذهبی به اقلیتهای دینی را مجاز شمرد و امامان مساجد توصیه کرد تا در این راستا فعالیت کنند اما باوجود تمام اقداماتی که از جانب دولت در سال 2002 تا 2004 و برگزاری سه نشست پیرامون موضوعات گوناگون صورت گرفت استقبال سعودیها از اصلاحات و تغییر آنها از تحول و تغییر جنبه احتیاطی دارد شیعیان تاکنون در میان جناح وهابی مخالف اصلاحات، کاملا تنها مانده اند و آیندهای دشوار در پیش رو دارند. به همین دلیل، بسیاری از شیعیان نسبت به آینده خود در عربستان بدبین هستند و اظهار میدارند که تنها زمانی که رژیمی دموکراتیک بر سر کار بیاید این کشور امکانی برای یکپارچگی خواهد داشت.
عوامل ناکامی اقلیت شیعه
جامعه شیعی به دو دلیل داخلی و یک عامل خارجی نتوانسته است یک جنبش معترضی دامنهدار و هدفمند تشکیل دهد. اختلاف بر استراتژیهای مبارزاتی، نگرش وهابی و سیاستهای تبعیضآمیز هدفدار حکومت و تاثیرگذاری از تحولات منطقهای سه مانع اصلی در حرکت رو به جلو بوده است و این اقلیت در طی سال های گذشته همواره در سیاست یک گام به جلو دو گام به عقب در حرکت بوده است، میتوان دلایل این نکامی را در موارد زیر مطرح نمود:
اختلاف بر سر استراتژیهای مبارزاتی
فعالان سیاسی شیعه، امروز همچنان در مورد مسائل جاری کشور اختلافنظر دارند. برخی که در اقلیت قرار دارند معتقدند از آنجا که حکومت به صورت جدی به عهد و پیمان خود در سالهایی که منجر به گفت وگو گردید پایبند نبوده است، لازم است تا استراتژی مسلحانه را تقویت نمود. این رهبران که دارای دیدگاه افراطی هستند، عمدتا بازداشت شده یا در خارج از پادشاهی به سر میبرند. دیگر رهبران شیعی که در اکثریت قرار دارند بر این باروند که با وجود ناکامی حکومت در انجام کامل تعهداتش نسبت به جامعه شیعی، پذیرش شرایط اندک بهبود یافته کنونی، از بازگشت به حالت مقابله و درگیری بهتر است.
نگرانیهای وهابی
میتوان گفت که مخالفت با شیعیان تا زمانی که وهابیت از ارکان و اجزای اصلی رژیم سعودی باشد، از سوی دولت سعودی حمایت و بنابر مقتضیات زمان و برآوردهای استراتژیک به کار گرفته خواهد شد. همچنان که عربستان از این ابزار برای کنترل بخشهای شیعهنشین خود و دیگر مناطق شیعه نشین در کشورهای همجوار از جمله عراق و بحرین و گسترش وهابیگری در نقاط دیگر از جمله آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان بهره برده است این عامل سیاسی مهم بر سرنوشت شیعیان تاثیرگذار بوده و آنها را در مضیقه قرار میدهد(28) نکته اصلی که باید بدان اشاره نمود این است که با توجه به پیوند قدرت و سیاست در عربستان با ایدئولوژی وهابیت، تبعیضها تداوم داشته و در صورت عدم پذیرش واقعیتهای موجود، وضعیت دهههای گذشته برای شیعیان تکرار خواهد شد.
تاثیرپذیری از تحولات منطقه
یک عامل خارجی مهم که بر سرنوشت شیعیان عربستان تاثیرگذار بوده، رقابتهای سیاسی - ایدئولوژیکی ایران و عربستان سعودی در خاورمیانه به خصوص خلیجفارس میباشد. در واقع؛ وقایعی چون انقلاب اسلامی ایران، قدرتگیری شیعیان در عربستان و جامعه اکثریت شیعی در بحرین، نگرانی آلسعود نسبت به سلطه شیعیان در منطقه و متعاقب آن تاثیرپذیری شیعیان عربستان از این وضعیت را دو چندان ساخته است. از اینرو این عامل خارجی ناخواسته باعث گردیده تا حکومت همواره حرکتهای شیعیان استان شرقی را تحت کنترل خود داشته باشد.
استراتژیهای پیشرو
بنابراین باتوجه به این عوامل که همواره بخشی از نیروی شیعیان را تحلیل برده است، میتواند راههای پیشروی شیعیان عربستان را در سه راهبرد مورد تحلیل قرار داد. آنچه که امروز مدنظر رهبران شیعی است تکیه بر استراتژی چانهزنی مسالمتآمیز و استفاده از فرصتهای موجود برای گفتوگو با حکومت است که در زیر بدانها اشاره میگرددد:
کنارهگیری و انزوا
این رویکرد مستلزم عدم مواجهه است و جز در موارد ضروری، تعامل با حکومت را جایز نمیداند. در واقع این اصل، راهبردی موقت برای بقاست و با پتانسیلهای شیعیان و دستاوردهایی که تاکنون حاصل گردیده است، نمیتواند به عنوان یک راهبرد بلندمدت مطرح گردد. در واقع رهبران جنش اصلاحیه دوری از جامعه، انزوا و بیگانگی را به عنوان مهمترین موانعی در نظر میگیرند که در فرآیند سازگاری اختلال ایجاد میکند. بنابراین آنها بر این باورند که شیعیان باید فرهنگ دادخواهی خود را به فرهنگ کنشگرایی تغییر دهند.(39) همواره این راه در میان شیعیان مطرح بوده است که با آگاهی از قدرت سرکوبگری که حکومت برای ضربه زدن به زندگی و آسایش شیعیان دارد، گزینه دوری از مخاطرهجویی طرح شود. در واقع تا حدود زیادی و بر اساس دستگاه فلسفی شیعیان کنارهگیری و انزوا که همواره یادآور اصل تقیه میباشد، به عنوان یک راهبرد استراتژیک مطرح بوده است. این شیوه بر مواردی تاکید میورزد: روی آوردن به درون جامعه، حفظ اصول اولیه فرهنگ و شیوه زندگی شیعی و خودباوری و در صورت امکان تکیه بر حمایت مالی خاریج برای بقا.
مخالفت فعال
استراتژی مخالفت فعال همواره به عنوان یکی از راهبردهای مطرح میان نخبگان و رهبران شیعی مطرح بوده و توانسته است به بازیابی هویت شیعی کمک نماید، هر چند هزینههای طرح این استراتژی در زمانهای مختلف بر جامه شیعی تحمیل گردیده است. این خطمشی مستلزم یک سلسه اعمال خشونتآمیز و اشکال مقاومت مسلحانه است. شیعیان در دهههای گذشته به برخی از این اقدامات مبادرت ورزیدهاند، اما اعتقاد غالب بر این است که جامعه شیعه به اندازه کافی مسلح نیست و با توجه به سرکوب قاطع دستگاه امنیتی و پلیسی حکومت، نمیتواند تغییراتی بنیادین در نظام سیاسی ایجاد نمود و حتی ممکن است بخشی از دستاوردهایی که را که تاکنون محقق شده است از بین ببرد.
همکاری و همزیستی
این خطمشی بر اصل گفتوگو و مذاکره و نیز در خصوص کاهش تدریجی تبعیض علیه شیعیان تکیه دارد و شیوهای است که در حال حاضر، جنبش اصلاحات در پیش گرفته و احتمالا مورد پسند درصد بالایی از شیعیان سعودی است و جمعی از نخبگان از جمله شیخ حسن الصفار معتقد به این رویکرد میباشند. این استراتژی که بر استمرار مبارزه از طریق روشهای مسالمتآمیز تاکید دارد، متضمن اطلاعرسانی جدیتر و فعالیت تبلیغاتی است و تلاش برای همکاری با دیگر عناصر جامعه سعودی چون اسلامگرایان مخالف، سکولارها و لیبرالهای سنی را که خواستار تغییراتند و بسیاری از آنها امروزه در خارج از پادشاهی هم فعالیت میکنند، دربر میگیرد. پذیرش وضعیت موجود، پرهیز از درگیری و جستوجوی روزنامههایی برای تغییر و اصلاح چهارچوب این استراتژی را تشکیل میدهد. هر چند طرح این استراتژی در مواردی توانسته است حسنظن حکومت را در پی داشته باشد، اما مشکل و شاید واقعیت راهبردی همزیستی در جامعه سعودی این است که کاملا وابسته به حسن نیت دیگر احزاب، دولت و تشکیلات دینی وهابی بوده و نیز در گروه توافق اعلام شده یا ضمن آنهاست. اگر قوای دولت به هر دلیل، موجب افزایش فشار بر شیعیان شود، همزیستی راهبردی غیرقابل دفاع خواهد بود.
بنابراین با توجه به واقعیتهای موجود همچنین محضورات و مقدورات جامعه شیعه عربستان، نگارنده معتقد است بهترین استراتژی برای شیعیان عربستان که در نهایت بر اصل گفتوگو و چانهزنی مسالمتآمیزمبتنی خواهد بود، میتواند بر محورهای زیر استوار باشد:
1- پذیرش واقعیتهای موجود و شناخت منطق و جوهره قدرت سیاست و مذهب در عربستان سعودی؛
2- پذیرش مشروعیت خاندان سعودی به میزان دوری آنها از رویکردهای تکفیری وهابیون؛ همان طور که شیخ حسن الصفار حکومت عربستان را در مرزهای موجود به رسمیت شناخت و توانست نظر حکومت را در مقاطعی جلب نماید؛
3- طرح الگوی مشارکت در نهادها و سازمانهای حکومتی؛ امری که در زمان حمله عراق به کویت مشاهده شد و شیعیان عربستان بیانیهای در حمایت از تمامیت سرزمینی عربستان صادر نمودند؛
4- پرهیز و نخبهگرایی و توسه کانالهای ارتباطی با نیروهای موجود در جامعه عربستان از جلمه گروههای سنی میانهرو و اسلامگرایان لیبرال؛
5- پذیرش نوعی تکثر پلورالیسم سیاسی در میان شیعیان و عدم تلاش برای یکدستسازی آن ضمن تاکید بر اهداف واحد؛
6- پرهیز ازغلبه استراتژیهای مبارزات مسلحانه و طرح مضامین انقلابی بر استراتژیهای مسالمتجویانه و ملایم؛
7- حفظ و تقویت ارتباط مردم و نخبگان شیعه عربستان با دیگر گروههای شیعی در سطح منطقه باهدف هماهنگی و در صورت لزوم جلب حمایت مادی و معنوی آنان؛
8- مخالفت با طرح آلسعود برای ایجاد مرجعیت شیعی بومی و منطقهای و جداسازی شیعیان عربستان از بدنه و پیکره اصلی شیعه (قم و نجف)؛
9- تحدید اهداف، زمانبندی آنها و اولویت دادن اهداف اقتصادی و فرهنگی در این مرحله بر اهداف سیاسی؛
10- تقویت تشکلهای غیررسمی و کاردسازی.
نتیجهگیری
پیوند خاندان آل سعود با زعمای وهابیت که ترسیم کننده مبانی حکومت در این کشور است، از دیرباز با منافع اقلیتهای قومی و مذهبی سر سازی نداشت. در این میان، شرایط شیعیان به عنوان مطرحترین و تاثیرگذارترین اقلیت از دیگران متفاوت بوده است. آنان در حالی شاهد تبعیضهای غیرقابل توجیه از سوی دولت سعودی هستند که در غنیترین مناطق نفتی این کشور، در فقر نسبی زندگی میکنند. باتوجه به جمعیت قابل توجه این اقلیت که طی سالهای اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به آگاهیهای سیاسی لازم رسیدهاند، در صورت فراهم شدن شرایط، از هرگونه تحول و تغییری که به احقاق حقوق آنان و برآورده شدن خواستههایشان کمک کند، استقبال خواهند کرد.
هرچند که این واقعیت را باید مدنظر داشت که هرگونه تحلیلی از وضعیت شیعیان عربستان همزمان باید سازوکارها و قدرت نهادهای وابسته به اپوزیسیون شیعه را مورد بررسی قرار دهد، اما افزایش انتظارات مردمی و تلاش برای یافتن میزانی از استقلال از یک سو و اصرار حکومت در محصور کردن پستهای دولتی در دستان خاندان سلطنتی و متحدانش از سوی دیگر، اتخاذ همه گزینةها را برای گروههای محروم باز نگه میدارد.
گرچه حاکمان سعودی از روی هدف، متناوبا و با احتیاط، محدودیتها و تبعیضها را علیه شیعیان اعمال میکنند، اما واقعیت این است که خود نخبگان و رهبران شیعی معترفند که هرگونهتغییری باید باتوجه به واقعیتهای اجتماعی و سیاسی عربستان و جامعه شیعی طرح و دنبال گردد تا بتواند اثرگذاری لازم را داشته باشد. با این حال همگرایی بیشتر از سوی شیعیان، مستلزم اقداماتی جدی از سوی حکومت در زمینه حضور شیعیان در نهادهای رسمی، کاهش محدودیتهای باقیمانده بر سر راه اجرای آیینهای مذهبی و مقابله با شیعهستیزی است. انجام گفتوگوهای ملی و تاسیس مرکزی برای گفتوگوهای میان مذاهب اقداماتی است که میتواند از سوی حکومت طرح گردد و در مقابل شیعیان نیز میتوانند با طرح موضوعاتی چون حفظ پکپارچگی کشور، وحدت ملی، پرهیز از فرقهگرایی و مشارکت در فرآیندهای ملی به طرح مطالبات خود بپردازند.
منبع: کتاب "خاورمیانه 9" ویژه مسائل داخلی عربستان
انتهای پیام/654