به گزارش «شیعه نیوز»، پس از درگذشت ملک عبدالله پادشاه پیشین عربستان سعودی در 23 ژانویه 2015 و آغاز سلطنت ملک سلمان بن عبدالعزیز 79 ساله بر بزرگترین سرزمین پادشاهی عربی، سلسله وقایعی در این کشور و منطقه خاورمیانه رخ داده است که حاکی از خروج عربستان از سنت سیاست محافظهکاری و شروع فاز جدید تهاجمی در قبال کشورهای رقیب و اقلیتهای دینی در درون و بیرون مرزهای این کشور است.
هنوز مشخص نیست چرا عربستان سعودی پس از 9 دهه که از تشکیل دولت سعودی میگذرد، چنین چرخش تند و آشکاری را از خود بروز داده است اما نگاهی تحلیلی به وقایع 14 سال اخیر منطقه خاورمیانه و بهویژه آرایش سیاسی فضای خاورمیانه در دوره پسایند 11 سپتامبر بهخوبی روشن میسازد که دولت عربستان آشکار یا پنهان خود را درون رشتهای پیچیده از رقابت با دولت جمهوری اسلامی ایران میبیند.
بسیاری از رفتارهای بیسابقه این کشور را میتوان در درون همین سازه سیاسی تحلیل کرد؛ عربستان سعودی بهطور ضمنی خود را برادر ارشد تمام ملتها و دولتهای عربی میداند و از نظر این کشور، ایران نیز پدرخوانده سنتی شیعیان در جهان است.
در زمان حکومت شاهنشاهی پیشین این کشور به دلایل عدیده در زیر سایه جذابیتهای ایران برای غرب شریک دستدوم و گزینه نابرتر غرب و بهویژه آمریکا محسوب میشد، بافت سنتی قبیلهای، واپسماندگی شدید فرهنگی و عدم پویایی ساخت اجتماعی جامعه عربستان در دهههای 1940 تا 1979 به طرز چشمگیری از مطلوبیت این کشور برای غرب میکاست.
اما رخداد انقلاب 1357 ایران به یکباره جایگاه عربستان را به سطح جایگاه ایران پیش از انقلاب در نظر غرب بالا برد، خاصه اینکه اشغال افغانستان توسط شوروی فرصتی را برای دفع فشارهای درونی این کشور برای اصلاحات اجتماعی و ترقی جامعه متوسط و رشد دموکراتیک خنثی ساخت و به مثابه یک سوپاپ اطمینان، موقتاً دولت عربستان را هم در داخل از فشار جوانان ناراضی آسوده ساخت و هم سبب ارزشیابی و منزلتیابی این دولت در نظر غرب برای مبارزه با توسعهطلبی ارضی کمونیسم شد.
غافل از آنکه هر کس باد بکارد، باید انتظار درو کردن توفان را داشته باشد، وقایع 11 سپتامبر 2001 آمریکا لطمه شدیدی به پرستیژ ساختگی بینالمللی عربستان وارد کرد، اینکه 15 تروریست از 19 تروریست فعال در این رخداد حیرتانگیز تابعیت عربستانی داشتهاند، نشان داد که علیرغم همپیوندی کارکردی تنگاتنگ بین دولتین آمریکا و عربستان، چنین همپیوندی بین ملتین دو کشور وجود ندارد و شکاف فکری ـ فرهنگی عمیقی بین دو ملت برقرار است.
سیاست عملگرایی افراطی و جنگ پیشدستانه دولت آمریکا در پسایند رخداد 11 سپتامبر، میلیاردها دلار سرمایهگذاری عربستان در پرورش گروههای جهادی سنتی نظیر القاعده، طالبان، سپاه صحابه و لشکر جنگوی و ... را به یکباره نابود و بیاثر ساخت.
در مرحله بعدی سرنگونی رژیم دیکتاتور بعثی و پایان دادن به حکومت صدامالحسین و شکست انحصار حکومت سنیها بر عراق، ضربه ناخواسته بعدی آمریکا به پیکر نیمهجان سیاست خارجی عربستان در خاورمیانه شد.
این کشور که احساس میکرد از پشت خنجر خورده است، مات و مبهوت تنها نظارهگر وقایع بهسرعت در حال تغییر خاورمیانه شد، به این ترتیب دو دشمن بسیار دردسرساز ایران یکی در خاور و دیگری در باختر مرزهای این کشور بهدست متحد سنتی عربستان و بدون اینکه ایران ریالی هزینه کند، از سر راه ایران برداشته شد.
پس از آن ایران وزن سیاسی بسیار بالایی در تحولات خاورمیانه پیدا کرد و همین شرایط پادشاه اردن را وادار ساخت تا با طرح موضوع هلال شیعی در سال 2004 نسبت به تغییر موازنه سنتی قدرت در خاورمیانه به زیان اعراب سنی هشدار دهد.
اکنون بیش از یک دهه است که یک محور واحد مقاومت از شمال اقیانوس هند تا ساحل مدیترانه شرقی بهوجود آمده است، نبرد سال 2006 اسرائیل و حزبالله لبنان و پیروزی نظامی بزرگ این حزب بر قدرتمندترین ارتش خاورمیانه که با هماهنگی و اطلاع ریاض و واشنگتن از اقدامات تلآویو آغاز شد، ضربه دیگری بر سیاست عربستان در محو و نابودسازی امتداد قدرت ایران بود.
هرچه عربستان در مسیر رقابت بیشتر با ایران پیش میرفت، بر هماهنگی و همجوشی سیاسی رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی افزوده میشد، جنگ سوریه پرتخاصمترین جبهه نبرد نیابتی بین ایران و عربستان شد و این کشور را هرچه بیشتر از پیش در مقابل ایران قرار داد.
شکستهای عمیق دولت سعودی و کشته شدن هزاران نفر از اتباع این کشور در قالب پیکارجویان سلفی ـ تکفیری در نبرد برای سرنگونی بشارالاسد و بر باد رفتن میلیاردها دلار کمکهای تسلیحاتی و مالی این حکومت، بر دولت سعودی بسیار گران آمد.
از این پس دولت سعودی در یک خطای محاسباتی عمیق تصمیم به رویارویی مستقیم با ایران گرفت و جبهه یمن را بهعنوان گام اول و فضای مانور حساس ایران در جوار مرزهای خود برگزید، چرا که از قدرتیابی متحدین ایران در فضای بلافصل پیرامون مرزهای خود احساس ناامنی شدیدی میکرد.
این مسائل در شرایطی که عربستان چند ماه پیش از آن بیسابقهترین تحول سیاسی 40 سال اخیر خود را تجربه میکرد، حکایت از نپختگی و سراسیمگی رهبران جدید این کشور از اوضاع منطقه دارد.
شکست تمامی تلاشهای عربستان برای به انزوا کشاندن ایران و حتی تفرقهافکنی در بین اعضای گروه 1+5 از طریق فرانسه و باج سیاسی عظیم این کشور به دولت سوسیالیست فرانسه در قرارداد خرید هواپیمای جنگنده داسو رافال که بیش از 20 سال از زمان تولیدش بدون مشتری مانده بود، جملگی در این چارچوب قابل تحلیل است.
این کشور که از دستیابی ایران و شش قدرت جهانی به یک توافق فراگیر مطمئن شده بود، با سرخوردگی تمام انرژی خود را معطوف به جلوگیری از لغو تحریمهای نظامی ایران بهویژه در حوزه صنایع هوایی کرد تا به زعم خود برتری نظامی تسلیحاتیشان را بر نیروهای مسلح ایران محفوظ نگه دارد، در این زمینه نیز عربستان ناکام ماند.
این کشور که در نهایت تهیدست مانده بود، بهعنوان آخرین تیر ترکش، از روحانی جلیلالقدر شیخ نمر باقرالنمر بههمراه ٤٦ نفر دیگر بهعنوان کارت جدید بازی خود استفاده کرد، این اقدام، اقدامی نیست که در آن مسئله تفرقه و دستهبندیهای مذهبی ملاک باشد، بلکه نشان میدهد رژیم تازهروی کارآمده سعودی با اساس دین مشکل دارد.
این روحانی کنشگر حقوق بشر که از سه سال پیش در بازداشت بوده، در دادگاهی غیرعلنی و ویژه مورد محاکمه قرار گرفت و در حالی که سراسر عمر خود را در پرهیز از خشونت و اقدامات هراسافکنانه سپری کرده بود، با اتهامات ساختگی محاربه، تحریک به شورش عمومی، نافرمانی مدنی و حمایت از تروریسم به اعدام از طریق گردنزنی محکوم شد.
این حکم که از سوی ملک عبدالله تعلیق شده بود، از سوی ملک سلمان مورد تأیید قرار گرفت و در نهایت پس از تأیید دادگاه تجدید نظر در 12 دیماه جاری برابر با دوم ژانویه 2016 به مرحله اجرا درآمد.
واکنشهای منفی و تقبیحآمیز این اقدام عربستان، میرفت تا این کشور را در یک انزوای بزرگ بینالمللی مستغرق کند اما واکنش عدهای خودسر در حمله و آتش زدن سفارت و کنسولگری این کشور در تهران و مشهد، جای شاکی و متشاکی را تغییر داد و ناخواسته ایران را در دام ساختگی عربستان فرو برد که به تبع آن در بیانیه 15 عضو شورای امنیت در محکومیت این حمله به اعدام شیخ نمر النمر اشارهای نشده و تنها از ایران درخواست شده است از کارکنان و اموال دیپلماتیک حفاظت کند!
هرچند همه مراجع دینی و سیاسی فعال کشور این اقدام را محکوم کردند اما این موضوع برای دستگاه دیپلماسی کشور گران تمام شد، مذاکرات یمن را به چالش کشاند و در حالی که برجام روابط ایران «هژمونی منطقه به اذعان اکثر قدرتها» را با دول غربی و مسیحی بهبود بخشید؛ این موضوع روابط ایران را با دول عربی و اسلامی کمی تیره ساخت.
این موضوع همان دامی است که عربستان برای ایران پهن کرده است تا به این بهانه فصل تازهای از تحریم و انزوا را اینبار از طریق کشورهای اسلامی علیه ایران بگشاید، این در صورتی است که فرید زکریا یکی از صاحبنظران سیاست خارجی، عربستان را یک رژیم روانپریش نامیده است و این نشان میدهد حتی حامیان آلسعود هم از دست رفتارهای این دولت عصبانی هستند.
از اینرو شایسته است دستگاه دیپلماسی کشورمان ضمن تحرکبخشی به سیاستهای منطقهای، با بهرهگیری از ظرفیتهای بینالمللی خود کوشش، در راستای جلب اعتماد کشورهای عربی ـ اسلامی منطقه بهویژه حوزه جنوبی خلیجفارس را در دستور کار قرار دهد.
رهبر معظم انقلاب نیز با مورد خطاب قرار دادن حاکمان عربستان سعودی درباره اعدام روحانی شیعه فرمود: «سیاستمداران در عربستان با انتقام الهی روبهرو میشوند، حضرت آیتالله العظمی الامام خامنهای آزار و شکنجه مردم بحرین توسط نظامیان سعودی و تخریب مساجد و خانههای آنان و همچنین بیش از 10 ماه بمباران مردم یمن را نمونههای دیگری از جنایات رژیم سعودی خواندند و تأکید کردند: کسانی که صادقانه به سرنوشت بشریت و سرنوشت حقوق بشر و عدالت علاقهمند هستند، باید این قضایا را دنبال کنند و نباید نسبت به این وضعیت بیتفاوت باشند.» الیس صبح بالقریب.