به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله مظاهری با بیان اینکه قرآن کریم چادر می خواهد و حضرت زهرا از عمل زن بی حجاب و بدحجاب متنفر است؛ گفت: متأسفانه در یک چیز کوتاهیم و خیلی کوتاه آمدیم و آن عمل است. شیعۀ عملی نیستیم و سفارش اهلبیت «سلام الله علیهم» روی همین است که شیعۀ عملی باشید.
متن درس این استاد و رئیس حوزه علمیه اصفهان با موضوع معرفت نفس به شرح زیر است: «بحث امسال ما درباره معرفهالنفس یعنی خودشناسی بود. در این باره سیزده فصل با هم گفتگو کردیم.
فصل چهاردهم بحث ما درباره این آیۀ شریفه است:
«فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»
وقتی پروردگار عالم این انسان را ساخت، فرمود: بارک الله به تو با این آفریدهات. در قرآن چنین لفظی نداریم که خدا به خود دست مریزاد بگوید و این علامت اینست که انسان درّ بیهمتا و درّ گرانبهاست و درّی است که از نظر خوبی قیمت ندارد؛ و این جمله: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»
برای این انسان خیلی افتخار است. مراد از این مخلوقی که خدا دربارهاش بعد از خلقت فرموده: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» چیست؟!
باید مراد روح باشد و نمیشود که جسم باشد. ولو ظاهر آیه میفرماید: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»
بعضی از مفسرین گفته اند: وقتی این انسان به دنیا آمد، از نظر صورت احسن صور است و صورتی به این زیبایی نیست و لذا خدا دربارهاش فرموده است دست مریضاد و خدا فرموده: ای خدایی که این را خلق کردی، بارک الله.
اما باید مراد روح باشد و آن بعد معنوی این انسان باشد، که اسمش این بُعد معنوی، روح است. هم در قرآن و هم در روایات و هم اهل معرفت و مخصوصاً فلاسفه دربارهاش خیلی صحبت کردهاند. اما احدی نمیداند این روح چیست، مگر خدا یا کسانی که علمشان وابسته به علم خدا و منحصر به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است. آنها خوب میدانند که روح چیست و اما غیر خدا هیچ کس نمیداند روح چیست. دربارهاش خیلی صحبت شده و اینقدر که بزرگان درباره روح صحبت کردهاند، درباره هیچ چیزی اینقدر صحبت نشده است. درحالی که دربارۀ آن صحبت شده اما امر برای همه مبهم است، حتی خدا گفته است امر مبهم است و در این باره صحبت نکنید. درباره آثار و نتایجش صحبت کنیم اما در اینکه اصل روح چیست: «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»
یا رسول الله از تو میپرسند روح چیست و بگو نمیفهمید و نمیشود برایت معنا کرد و در فراخور فکر تو نیست و فقط بدان که کار خداست.
روح کار خداست. آنچه میتوانیم درباره آن صحبت کنیم، اینست که این انسان دو بُعدی است. یک بُعد ملکوتی و یک بُعد ناسوتی به نام جسم دارد و با هم ترکیب شده و ترکیبش را احدی نمیداند. اما از نظر آثار دربارۀ آن فکر کن. تا میشود و در فراخور حال توست، درباره روح از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مدد بگیر و درباره آن کار کن.
بدان روح اینست و سه پیامبر در درون برای این روح هست و پیامبرها خیلی بالا و با عظمت هستند. یکی فطرت است و یکی عقل و یکی هم وجدان اخلاقی است. این سه پیامبر است که روی این روح کار میکنند. سه چیز است که کمک کار برای این روح است. یعنی پروردگار عالم سه پیامبر در درون ما ایجاد کرده است و این سه پیامبر درحالی که خیلی عظیمالشأن هستند، برای روح ما و برای تقویت این بُعد روحانی آفریده شدهاند.برای اینکه برسد به مافوق تجرّد.
پروردگار عالم به این هم اکتفا نکرده است و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر در برون برای همین روح فرستاده است. همه این پیامبرها برای این آمدند که روح ما را تقویت کنند. به قول بزرگان،،این روح مراحل را بپیماید. از یقظه به توبه و از توبه به تقوا و از تقوا به تخلیه و از تخلیه به تحلیه و تجلیه و به فنا و لقاء.
به قول حضرت امام«رضواناللهعلیه» تازه اول کار است. اگر به مقام لقاء هم برسد، باز نیمه تجرّد است. باید دائماً در حرکت غیرمتناهی باشد و بعد لقاء و فناء سیر من الحق الی الحق است و سیر کردن در مقام قرب الهی است. این غیرمتناهی است و هیچگاه به انتها نمیرسد. به قول عوام تا خدا خدایی میکند این در حرکت استکمالی است. اما اینکه این حرکت استکمالی چیست، احدی نمیداند تا اینکه به آن برسد. اگر به آن رسید، مییابد که سیر میکند در مقام قرب خدا و رسیدن به مقام قرب خداست. خدا غیرمتناهی است و مقام قرب نیز غیرمتناهی است و اما این در هر لحظه سیر جدیدی دارد و این برایش از بهشت و آنچه در بهشت است، مفیدتر است. یعنی انسان میرسد به جایی که بهشت برایش کوچک است. به قول آنها بهشت نیمه تجرد است.
مرحوم دیلمی«رضواناللهتعالیعلیه» در ارشاد روایتی نقل میکند که بهشت و بهشتیان، یعنی حورالعینها یعنی باغهای طیّب و طاهر یعنی آبهای تجری من تحتها الانهار، در روز قیامت وقتی بهشتیان به بهشت و جهنمیان به جهنم رفتند، این بهشتیان از بعضی از بندگان شکایت میکنند که خدایا تو ما را برای این خلق کردی اما این هیچ نگاهی به ما ندارد. پروردگار عالم جواب اینها را میدهد که بگذارید بندهام که منغمر در عالم وحدت است، از این عالم لذت ببرد. بعد خطاب میشود لذت او نگاه کردن او به من و نگاه کردن من به اوست و در هر نگاهی از نظر روحی استکمال میکند.
در این روایت جملهای هست که خدا به این عمّال بهشتی میگوید در هر نگاه من سیصد و شصت درجه او را بالا میبرد. انسان به کجا میتواند برسد که بهشت برایش کوچک باشد.
اگر فطرت است و خلق شده برای این که از عمال روح ما باشد. اگر عقل و وجدان اخلاقی با آن همه عظمتش است که این سه پیامبر در درون ما خیلی عظمت و مقام دارند. مرحوم کلینی در کافی نقل میکند وقتی خدا عقل را خلق کرد، فرمود جلو بیا و آن رفت و فرمود برگشت و آنگاه برگشت. یعنی تابع صددرصد بود. بعد خدا فرمود: خیلی عظمت و مقام داری! من چیزی را به این با عظمتی خلق نکردهام. عقل خیلی عظمت دارد. معلوم است همه ما به هرکجا برسیم باید به واسطۀ عقل باشد. باید به واسطۀ فطرت بتوانیم سیر الی الله کنیم. باید به واسطه وجدان اخلاقی بتوانیم نزدیک خدا و نزدیک صفات خدا و دارای صفات خدا شویم. اما همۀ اینها برای انسان است. «أعظم حرمه من الکعبه»، «أعظم حرمه من الملک المقرّب»، اینها آثار است و چون نمیشود بُعد ملکوتی انسان را معرفی کرد، بلکه بُعد ناسوتی هم قابل رسیدن به معنای وصول نیست، لذا خدا اینطور تعریف کرده است: «أعظم حرمه من الملک المقرّب»، این انسان از جبرئیل بالاتر است و جبرئیل افتخار میکند که مستخدم این است.
«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ، نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُونَ»
اگر روح باشد و ما روح را نکشته باشیم و اگر آن بُعد ملکوتی به راستی به جایی رسیده باشد که ما باید آن را به جایی برسانیم. قرآن میفرماید: ملائکه اطراف این را هم در دنیا و هم در آخرت دارند و این میتواند با ملائکه صحبت کند و ملائکه با این صحبت کنند و یکی از صحبتهای ملائکه اینست که
«نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»
ما در وصول الی الله کمک کار تو هستیم، هم در دنیا و هم در آخرت. در بین ملائکه از جبرئیل بالاتر نداریم و قرآن که اسمش را روح الأمین گذاشته، همین جبرئیل است که بالاترینِ ملائکه است. اما افتخار میکند که خادم این انسان باشد و دست این انسان را هم در دنیا و هم در آخرت بگیرد.
اینکه بعضی از مفسّرین میگویند مراد در آخرت است، اینطور نیست بلکه هم در دنیا و هم در آخرت است: «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»
در وقتی معاد شد و محشر به پا شد و همه در یک جا جمع شدند، همین انسانها با این جسم و روح به نام معاد در یک جا جمع شدند، سعۀ وجودی امیرالمؤمنین محشر را گرفته است و مهر ولایت به پیشانی این میخورد و ملائکۀ مقرب خدا اطرافش جمع میشوند و او را با احترام خاصی به لب حوض کوثر و زیر لوای حمد میبرند. بیرقی در آنجا هست که مربوط به امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» است و آبی در آنجا هست که حقیقت زهراست و پرچمی آنجاست که یک طرف پرچم نوشته شده «لا اله الاّ الله الحمدلله رب العالمین» و طرف دیگر نوشته شده «أشهد أن لا اله الاّ الله و أشهد انّ محمداًرسول الله و أشهد انّ علیاً ولی الله». به دست حضرت زهرا یا به دست شوهر زهرا یا به دست بچههای زهرا یعنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» آب کوثر را میخورد و اگر پیر است، جوان میشود و اگر دردمند است، سالم میشود و اگر بیسواد است، عالم میشود و اگر صفت رذیلهای هنوز ذوب نشده است، از بین میبرد و یک انسان کامل میشود. این انسان کامل تازه اول کارش است و قیامتی که پنجاه هزار سال است، برای این یک لحظه میشود.
شخصی آمد خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه» و گفت دو آیه در قرآن هست که نمیتوانم معنا کنم. یک آیه میفرماید: قیامت هزار سال است و یک آیه میفرماید: پنجاه هزار سال است. فرمودند همان پنجاه هزار سال است اما مراحل دارد و آن مراحلش هرکدام هزار سال است. این وحشت کرد و گفت پنجاه هزار سال در روز قیامت است. امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند: اما برای شیعیان ما یک لحظه است. اینها را نمیفهمیم، اما به طور اجمال برایمان گفته شده برای اینکه قدر بدانیم و به غفلت نگذرد و برای اینکه نرسد به آنجا که مهر ولایت به پیشانی او نخورد. باید انسانی باشد که مهر ولایت به پیشانی او بخورد و شیعۀ عملی باشد. بارها به شما عزیزان گفتم و الان هم بگویم که ما الحمدلله از نظر عقیده تا سرحد عشق اهلبیت را دوست داریم. نمیشود این را منکر شد و نعمت خیلی بالاست. از نظر شعار الحمدلله شعارهایمان خوب است و الان من اسم امیرالمؤمنین را آوردم همه صلوات فرستادید. اما متأسفانه در یک چیز کوتاهیم و خیلی کوتاه آمدیم و آن عمل است. شیعۀ عملی نیستیم و سفارش اهلبیت«سلاماللهعلیهم» روی همین است که شیعۀ عملی باشید. یعنی مهر ولایت به دست مولا امیرالمؤمنین به پیشانی تو بخورد و ملائکه با عظمتی تو را به حوض کوثر بیاورند و به دست زهرا آب کوثر بخوری و یک انسان کامل شوی و اعرافی که در قرآن است شما در آنجا تماشاگر پنجاه هزار سال باشی و از بس لذت میبری برای تو یک لحظه شود. به این شیعۀ عملی میگویند و روی این باید خیلی پافشاری کنیم. مواظب باشید ولو اینکه از نظر عقل و از نظر درون تا سرحد عشق اینها را دوست داریم، اما کم است. ولو شعار ما خیلی بالاست اما کم است و باید علاوه بر این دو، عمل به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» بخورد. من روایات فراوانی از چهارده معصوم دیدهام که وقتی میخواهند شیعه را معنا کنند، میفرمایند شیعیان ما کسانی هستند که اقرار و اعتقاداتش عالی باشد و شعار و محبتش عالی باشد و عملشان به اعمال ما بخورد. این سومی از اولی و دومی مشکلتر است، اما اگر بخواهیم به این مقامها برسیم باید عمل ما به عقیدۀ ما بخورد و عقیدۀ ما به شعار ما بخورد و این سه، یکی شوند. و اما اگر عمل نباشد، چهارده معصوم گفتهاند: تو شیعۀ واقعی نیستی. شیعۀ واقعی کسی است که عملش به امام صادق بخورد. حجابش به زهرا بخورد. معلوم است این خانمهایی که بی بند و بار هستند، از نظر عقیده، عقیدۀ خوبی دارند و لذا در دهۀ محرم جدی سیاهپوش میشوند و اهلبیت را دوست دارند و زهرا را دوست دارند. اما حضرت زهرا از عمل اینها متنفر است و میگوید: زن بدحجاب و زن بیحجاب و زن بیچادر به من نمیخورد. قرآن چادر میخواهد و زهرا«سلاماللهعلیها» چادر میخواهد و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» چادر میخواهد. یک زن بیبندوبار العیاذبالله به بیچادری خود افتخار کند، این به زهرا نمیخورد، بلکه باید این سه چیز باشد. عمل، شباهت به زهرا و عقیده شباهت به زهرا و شعار هم مثل زهرا باشد. تفاوتی ندارد، الاّ اینکه ما که نمیشود مثل آنها باشیم، همینطور که امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرماید: ای شیعیان! به ما کمک کنید. ای شیعیان ما! «أَعِینُونِى بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّه وَ سَدَادٍ»
میفرماید: نمیشود که مثل ما باشید و نمیخواهیم که باشید، اما به ما اهلبیت کمک کنید با عمل.
به عمل کار برآید
به سخنرانی نیست
انتهای پیام/654