به گزارش "شیعه نیوز" به نقل از عصرایران، در پي طرح برخي ابهامها و نگرانيها دربارهي اجراي يك مراسم مذهبي و سنتي در حاشيهي دومين همايش فرصتهاي سرمايهگذاري در صنعت گردشگري ايران، سخنگوي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري توضيحهايي را ارايه كرد.
رضا موسوي با اشاره به برخي ابهامها و نگرانيها پيرامون اجراي مراسم سنتي حاملان قرآن كريم، گفت: «همانطور كه پيشتر نيز توضيح داده شد، مراسم مذكور يك مراسم مذهبي و مردمي كهن است كه در كشور نيز بهنمايش درآمده است.»
وي ادامه داد: «مراسم حاملان قرآن يادآور فتح مكه توسط پيامبر بزرگوار اسلام (ص) است كه در اين مراسم آييني، قرآن با احترام خاص و طي مراسم ويژهاي حمل شده و به قاري سپرده ميشود، هدف از انجام اين مراسم نشان دادن شأن و منزلت والاي قرآن كريم در ميان مسلمانان است.»
موسوي افزود: «با توجه به احترام زيادي كه براي افكار عمومي قايل هستيم، اين سازمان اقدام به قرار دادن بيكم و كاست اين مراسم در سايت http://www.chtn.ir/ كرده تا به اين ترتيب همگان امكان مشاهده آن را داشته باشند.»
به بهانه فرمایشات عالی جنابانه مشایی و توهين به قرآن در همايش گردشگري!
سازمان میراث فرهنگی ایران 2500 ساله و ایران 1400 ساله؟!
سازمان میراث فرهنگی در ایجاد موازنه میان میراث ۲۵۰۰ ساله و ۱۴۰۰ ساله و تفریق و تفوق کفه اولی بر دومی ناگزیر از بیان عالیجنابانه مشایی و توهین به قرآن در همایش گردشگری است.
نیک می دانیم که مسئله ایران باستان همیشه چماقی بوده است که بر سر اسلام و تشیع به دست فروغی و نوچه های او ساخته و پرداخته شده است. و سازمان میراث فرهنگی میراثخوار همان میراث شوم است.
از تاریخ ساختگی ایران باستان تا جشن های 2500 ساله و پهلوی و فهلوی و آریا مهر...
شاید برخی از کشورهای اسلامی به واسطه داشتن تاریخی یک دست بدون ابطلا به این دوئالیسم از این مسئله و مشکل آسوده باشند . منتها وجود تاریخی نه چندان پروضوح ایران باستان همیشه در دستان برخی برای کوبیدن قومیت ها و تقابل با اسلام و تشیع در ایران علم شده است.
در حالی که اکثر این حضرات که منادی ایران باستان هستند اگر ذره ای از این فرهنگ باستانی در زندگی عینی و روزمره شان حضور داشته باشد. اینان شعار ایران باستان می دهند منتها زندگی عملی شان چیزی جز تبلور عینی و واقعی غرب زدگی نیست.
گاهی به اعراب می تازند و گاهی به ترکها . ولی اینان بیشتر با تشیع و اسلام سر ناسازگاری دارند و ایران باستان دسیسه ای است در دست انان.
این حضرات چنان در احساسات ناسیونالیستی و شونیستی خود پیش می روند که هرچه بعد از ساسانیان بر ایران رفته است را به دیده تحقیر می نگرند. در واقع حاضرند نیاکان و آل و تبار خود پس از ساسانیان را به لجن بکشند صرفا در قبال ایران باستان.گویی که پس از ساسانیان اجداد ایشان نا فرهیخته ، امل ، و بیابانگرد و متوحش بوده اند. در حالی که براستی در ایران باستان اگر چیزی هم بوده باشد که به نظر می رسد چیزی در خور تفکر و توجه نبوده است به گردن سلوکیها و کتاب سوزی اعراب و تاخت و تاز ترکها نسبت می دهند.
در حالی که شونیست ها به اعراب و ترک ها و قومیت ها می تازند میراث ماندگار از عصر خوارزمشاهیان تا قاجار را جزو ما یملک خود بر می شمارند و در حالی که با دست به آغوش می کشند با پا به قومیت ها تیپا می زنند و این دقیقا در حالی است که به گواهی تاریخ از خوارزمشاهیان تا قاجار حکومتی جز ترک بر ایران نرفته است.
چه آثاری از ایران باستان جز یکی دوکتاب کلیله و دمنه و داستان جفنگ و مشمئزکننده ویس و رامین و تخت جمشید که سازندگان آن نیز از رم و یونان بودند به یادگار مانده است. طاق کسری ماندگار عصر طلایی ساسانیان و کاخ خسرو پرویز در برابر تخت جمشید چیزی جز خشت و گل نمی نماید. بگذریم از ازدواج با محارم که براستی از مشمئز کننده ترین حوادث نادر در تاریخ بشریت در طول تاریخ حیات انسان است.
پادشاه و امپراطور کبیر ایران زمین کتابی را از هند به ایران می کشاند که داستان هایی از زبان حیوانات است!!
می گویند اعراب کتاب ها را سوختند می پرسم به فرض که اعراب کتابخانه ها را به آتش کشیدند پس این مردم فرهیخته آیا در پستوی خانه ها و در گنجه مادر بزرگ هایشان کتابی نداشتند تا به یادگار ماند؟؟
یکی به نام ایرانی و ایران باستان پرستی به تشیع می تازد و دیگری به نام تشیع و در قالب دراویش و تصوف به تحریف تشیع می پردازد. و آن دیگری به نام روشنفکر و غرب زدگی سکولاریسم غربی را پیش می راند.
براستی در این میان تکلیف چیست؟ چگونه می توان در برابر این هجمه گسترده و همه گیر پاسخگو بود؟
من نظزیات پور پیرار را به شکلی که مطرح می نمایند نمی پذیرم منتها حضور چنین تفکری را برای شکستن بت تاریخ 2500 ساله برخی از اصحاب و رجال امری مبارک می شمارم. چون براستی این حضرات نه تنها قومیت ها و زبان های دیگر را به دیده تحقیر می نگرند بلکه در ستایش تا حد پرستش ایران باستان نیاکان و خان و مان 1400 ساله خود را پس از انقراظ ساسانیان لگد کوب می کنند. خوب لابد پورپیرار چماق درخوری است برای چماق بدستانی که سال هاست به دست این حضرات بر گرده اسلام و تشیع بلند شده است.بگذریم از مسئله ناسیونالیستی که براستی که چه جفا ها که بر قومیت ها نرفته است.
میخواهم بگویم از تحریف تاریخی قاطبه شونیست ها و پان فارسیست ها از تحریف تاریخی پوپیرار نباید چندان شگفت زده بود. شاید این یک انتقام تاریخی از تحریف و بلوف تاریخی این حضرات باشد. به هر صورت شاید با این تقدیر تاریخی موازنه تاریخی بر قرار گردد.
در خصوص جناب پور پیرار و ایران باستان پرستان همان طور که گفتم هردو به نوعی ساخته و پرداخته دست های پنهانی است که نسبت به آن نمی توان بدگمان نبود. هم بر پور پیرار که به نفی تاریخ و واقعیت می پردازد و هم جبهه مقابل او که به چیدمان تاریخی فروغی یهودی زاده و نوچه های یهودی زاده اش تکیه زده تا بر ایران 1400 ساله بتازند.
ایراد نظریه هردو گروه به نفی واقعیت تاریخی منجر می شود.
در واقع این سئوال پیش می آید : آیا واقعیت آنچیزی است که مورخ نگاشته است. و تاریخ مولود مورخ است؟ ایا مورخ با تفسير و تأويل امور واقع تاريخ را تقرير ميكند؟
به نظر می رسد ادعای پور پیرار بر این نظریه استوار است. لیکن در این صورت واقعیت چه وجهی از حقیقت را خواهد داشت؟ چگونه می توان واقعیت تاریخی را از دست ساخت مورخ مصون داشت؟ آیا دیگر می توان به واقعیت به عنوان یک تجربه واقعی متکی بود؟ این در واقع سلاخی واقعیت به پای ذهنیت شکاک و مسموم از یک واقعیت تاریخی خواهد بود. این نهایت نهلیسم تاریخی و یکی از گمراه کننده ترین تجربه تاریخی خواهد بود . آنهم به نام زدودن ابهام از واقعیت تاریخی.
پور پیرار بیش از این که توانسته باشد ابهام تاریخی و بدگمانی تاریخی را برطرف نماید دو صد چندان ابهام و بدگمانی نسبت به واقعیت تاریخی افزوده است.
جالب این است که اگر تاریخ مولود مورخ است ، مورخ نیز به عصر خود تعلق دارد و مورخ پيش از اينكه شروع به نگارش كند، خود محصول تاريخ است.
در این صورت واقعیت تاریخی دوچندان در پرده ابهام فرو می رود به طوری که دیگر هرگز نمی توان به هیچ سند تاریخی اتکا نمود. تاریخ مولود مورخ می شود و مورخ نیز خود مولود زمان خود و عصر خود و تاریخ خود می باشد.
تاریخی که پرداخته مورخ است و مورخی که ساخته و پرداخته تاریخ ساخته و پرداخته مورخ . گمان نمی کنم از این دور و تسلسل بتوان راهی به کور سوی حقیقت گشود.افراط و تفریط این حضرات نتیجه ای غیر از این نخواهد داشت.
ابوذر