۲۱

سرگذشت ارواح در عالم برزخ

کد خبر: ۱۰۴۵۵
۲۰:۵۷ - ۱۶ آبان ۱۳۸۷

مدتها بود که در بستر بیماری بودم، که بالاخره متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام آرام به سمت بالا می کشاند، در قسمت پاها هیچگونه دردی احساس نمی کردم اماهر چه دستش به طرف بالا می آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود، تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می کرد که احساس کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه در آید.

زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعا درمانده شده بودم. دلم می خواست از این وضع رنج آور نجات می یافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ بوسیله چه کسی؟

در این کشاکش دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده آرام شدم. انگار تمام دردها و رنجها را برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آنروز آزادی و آرامش نداشتم حال زبان وعقلم به کار افتاده بود، همه را می دیدم و گفتارشان را می شنیدم. در این لحظه نگاهم به سمت آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه می خواهی؟ همه اطرافیانم را می شناسم جز تو. گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیده ام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه می خواهی؟ فرشته مرگ در حالیکه لبخند می زد گفت: من برای جداکردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بنده ای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفته ای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است. به پایین نگاه کردم وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همه ناله و فریادشان بر آسمان بلند بود. با خود اندیشیدم: اینان برای چه؟ و برای که؟ اینگونه شیون و زاری می کنند؟! خواستم آنها را به آرامش دعوت کنم، مگر می شد...

فریاد برآوردم: عزیزان من! آرام باشید، مگر آرامش و راحتیم را نمی خواستید؟ پس چرا زانوی غم در بغل گرفته اید؟! من اکنون پس از آن درد جان فرسا، به آسایش و آرامش خوشحال کننده ای رسیده ام. با شمایم ای! آیا صدایم را نمی شنوید؟ گریه تان برای چیست؟ شکوه و شکایت از چه می کنید؟ فضای خانه را پر از دعا و ذکر حق کنید.

در این لحظه صدای ملک الموت را شنیدم که می گفت: این جماعت را چه شده؟ چرا بر سر می کوبند؟ به خدا قسم من هیچ ظلمی نمی کنم! روزی او از دنیا تمام شده بود! اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا جانش را می گرفتید. بدانید که نوبت شما هم می رسد....(از کتاب سرگذشت ارواح در برزخ)
 
تبیان
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۴۸ - ۱۳۸۷/۰۸/۱۶
کتاب سیاحت غرب آقا نجفی قوچانی بسیاری از حقایق بعد از مرگ را برای انسان روشن می سازد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۳۳ - ۱۳۸۷/۰۸/۱۹
خدا را قسم می دهم بحق محمد و آل محمد مرگ ما را در حال ایمان به وحدانیتش و حب و دوستی اهل بیت علیهم السلام قرار دهد.(آمین یا رب العالمین )
قلی زاده از گرگان
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۷
با سلام : ای کاش همه ما خودمان را برای لحظه دیدار با ملک الموت آماده کرده باشیم تا از زیارت وی وحشت نکنیم.
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۳۳ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹
کاش یه کوچولو به خودمان بیاییم که داریم چه کار می کنیم
مهدیه
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۷
سلام برادر من امروز 17 روز است که فوت شده 20 سال داشت برای آمرزشش دعا کنید لطفا
محمد
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
سلام عزبزان...پارسال داداش ۲۰ساله ام سرطان خون گرفتماومادرم بخاطرش غصه خوردوسکته قلبی کردوفوت شدداداشمم فوت کرداول برافرج دعاکنیدبعدبراهمه اموات برااموات ماهم دعاگنیدبراسرطانیها وهمه جوونا...دعاگنیداقابیاد.اللهم عجل لولیک الفرج..التماس دعای بی انتهادارم .......سرانجام که بایددرخاک رفت/خوشاانکه پاک امدوپاک رفت...ای که دستت میرسدکاری بکن......
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
سلام رفقا!فقط تقوا تقوا تقوا بقیه اش امیدبه رحمت خد.اللهم عجل لولیک الفرج...التماس دعا......
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۳
فقط تقوا
نگین
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۷
من یکبار مرگ را تجربه کردم.بسیار زیباست مثل پرواز پرنده...
مجید
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۰۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۸
سلام

خواهرم 5 سال با سر طان مبارزه کرد و عا قبت جان به جان افرین داد.

تقا ضا می کنم برای شادی روحش دعا کگنید.
کیهان
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۰۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۵
سلام ...دقیقا هشت ماهه که قوی ترین عشق و بالاترین کسی که توی دنیا دوستش داشتم رو از دست دادم ...هنوز از دوریش دارم داغونتر میشم ..با اینکه 79 سال داشت و بر اثر روماتیسم که 16 سال اورا درگیر کرده بود دوام آورد ولی بر اثر عفونت انگشت شست پا بعد از عمل جراحی که خواستند رگی که در کف پایش مسدود شده بود رو پیوند بدن بخاطر اینکه عفونت وارد خونش شد بعد از 17 ساعت بعد از عمل جراحی از دنیا رفت.. هنوز نمیتونم بگم خدا بیامرزتش ...هنوز نمیتونم بعد از 8 ماه قبول کنم رفته ...به من کمک کنبد چکار کنم از این حالت در بیام ...خیلی دوستش داشتم خیلی مهربان بود ...از دلتنگی افسرده شدم حوصله هیچ کاری رو ندارم ..شبانه روز فقط به مادرم فکر میکنم ..از وقتی رفته غیر از دعا و ذکر نماز شب هم میخوانم ولی آروم نمیشم ....یک راهی به من نشان دهید
مارگرت
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
عزيزم منم الان حس تورو دارم هنود ١٧ روز از فوت مادرم گذشته مثل مرده اي كه هرلحظه در اهتزار هست مي مونم كيهان غسل صبر كن من بأوروبا ندا شتم فكر مي كردم خود خواهي كه مادرم نقاشه ومن براي تحمل نديدنش غسل صبر كنم ولي معجزه ميكنه شايد جايي هستن كه زمان براشون خيلي سريع ميگذره وديگه مجال وأجازه ارتباط انچنان در خواب را گاها نداشته باش من نصف دلم مي گه أين هم ميگذره با دعا صدقه وكمك در شعبان التيام مي دم ؛نصف دل ديگم شمارش معكوس ميزنه واسه مردن ورفتن وديدن مادر چون خيلي وابسته بودم وبا مادرم زندگي مي كردم ولي ميگذرد أين روزگار تلخ تر از زهر........خودت را مشغول كن
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
براي حضرت ملك الموت صلواتي هديه نمائيد.با تشكر
فرزاد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۸
بسيار عالى
و خوب بود مطالب
فرزاد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۸
بسيار عالى
و خوب بود مطالب
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۲/۱۱
من خیلی خوشم اومدازمطالبتون
محبوبه
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۵
سلام.من چهارماهه شوهرم فوت کرد دارم دیوونه میشم دوتا بچه دارم شوهرم چهل سال بیشتر نداشت یک لحظه ازذهنم بیرون بیرون نمیره مرتب به خودش وخاطراتی که باهم داشتیم فکر میکنم با ناز خواندن وقرآن خواندن هم یه لحظه آروم میشم بعد دوباره دلشورم شروع میشه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۶/۰۲
سلام مامان من شب قدر فوت کرد شب خوب بود خونشون بودیم اما صبح پدرم زنگ گفت مادر بیمارستان تا رسیدم بالای سرش فوری بردن اطاق عمل گفتن سکته مغزی کرده بعد عمل مامان رفت کما و شب قدر فوت شد خودم غسلش دادم کفن کردم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۷
زود یا دیر مردن دست خداست خدایا به حق این روزهای عزیز ماه مبارک رمضان همه بندگانت را مورد لطف و رحمت بی پایانت قرار بده و مارا عاقبت به خیر کن آمین
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
ان شاالله زیبا زندگی کنیم تا زیباهم این دنیا رو ترک کنم بدون هیچ ترس و حراسی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۳
خدایا مارا لحظه ای به حال خودمان نگذار