به گزارش «شیعه نیوز»، عربستان سعودی پس از موفقیت در از هم پاشیدگی ارتش یمن از چند ماه پیش به تکاپوی تشکیل «ارتش ملی» افتاد تا پاسخگوی منافع این کشور در یمن باشد، اما روند حوادث میدانی ثابت کرد که این گروه نظامی که در خاک عربستان آموزش دیدند، سست تر و آسیب پذیر تر از آن است که بتواند حتی یک دستاورد میدانی را به نفع ائتلاف علیه یمن به رهبری سعودی به ثمر بنشاند.
چه بسا «ارتشی از وهم و خیال» مناسب ترین توصیفی باشد که عربستان تا کنون توانسته است در یمن محقق سازد.
ریاض از زمان حمله به یمن تلاش کرد با استفاده از پول، سلاح ، مهمات و قول های مبهم یک جبهه نظامی حامی خود تشکیل دهد و کوشید فرماندهان را خریده و برای خود حامیانی گرد آورد که بازوی آن در میدان نبرد بوده و علیه ارتش یمن و کمیته های دفاع مردمی در این کشور پیشروی کنند.
اما با وجود تمام این تلاشها عربستان نه تنها نتوانست به اهداف خود دست یابد بلکه بارها در نقاط مختلف یمن و از سوی کسانی که انتظار می رفت حامیان و مزدورانش باشند، ضربه خورد.
نگاهی گذرا و سریع به فرماندهان گروه موسم به «ارتش ملی» و هویت آنان و نیز نفوذی هایی که به صفوف آنان راه یافتند به اضافه اختلافات آنان با سران ائتلاف علیه یمن بیانگر میزان آسیب پذیری هسته های ارتشی است که عربستان تشکیل داد.
حمایت چند ساعته فرمانده منطقه چهارم از عبد ربه منصور هادی
در جنوب یمن «ناصر عبد ربه الطاهری» فرمانده سابق منطقه چهارم نظامی که «التواهی» را به عنوان مقر اقامت خود برگزید، باید فرماندهی نیروهای هجومی علیه ارتش و کمیته های دفاع مردمی یمن را برعهده می گرفت اما روند حوادث نشان داد که دوستی و حمایت او با عبد ربه منصور هادی از برخی مواضع و شعارها فراتر نمی رود.
به عبارت بهترتینها چند ساعت پس از ورود نیروهای مشترک یمنی به مدیریت منطقه التواهی همه پا به فرار گذاشتند و به این ترتیب الطاهری با برجا گذاشتن افسران و سربازان در صحنه نبرد این منطقه را ترک کرد و در این شرایط ائتلاف علیه یمن اطمینان خود را به او از دست داد.
اما «علی ناصر هادی» که منصور هادی در روزهای نخست ماه آوریل گذشته او را جایگزین الطاهری کرد خود را مبارزی بدون مهمات و تجهیزات دید. بیشتر افراد منطقه چهارم و افسران آن از مبارزه با نیروهای ارتش و جنبش انصار الله خودداری کردند و چند روز بعد ناصر هادی به ضرب گلوله نیروهای ارتش یمن کشته شد در نتیجه سرلشگر «سیف الضالعی» جانشین او شد.
الضالعی نیز بلافاصله پس از تصدی این پست با شیخ «هاشم الاحمر» اختلاف پیدا کرد، زیرا «عبدالله بن حسین الاحمر» پسر شیخ الاحمر از پذیرفتن فرماندهی نبرد در عدن خودداری کرد و به همین دلیل از صحنه نظامی بزرگترین شهر جنوبی یمن گذاشته شد.
اما سرلشکر «احمد سیف الیافعی» آخرین فرمانده منطقه چهارم بیشتر به فرمانده شبه نظامیان شبیه بود تا یک فرمانده نظامی واقعی. به عبارت دیگر الیافعی فرمانده نیروهای مختلفی بود که چه بسا منافع متضادی داشتند اما اخیرا برای مقابله با انصار الله ائتلاف کرده بودند.
در این شرایط پرواضح است که اخبار رسانههای ائتلاف علیه یمن در مورد صف بندی منطقه چهارم در کنار عربستان و متحدانش چیزی جز آروزیی نبود که هیچ گاه عملی و اجرایی نشد.
آرزوهای دست نیافتنی عربستان از عدن تا حضرموت
این آرزوها در استان حضرموت نیز به مشکل برخورد به این معنی که «عبدالرحمن الحلیلی» فرمانده منطقه یکم نظامی که حدود پنج هزار سرباز او در مساحت بزرگی از مرزهای یمن و عربستان مستقر شده اند، اواخر ماه آوریل گذشته اتحاد خود را با رئیس جمهور فراری اعلام کرد اما چندی بعد پوشالی بودن این اتحاد نیز برملا شد.
این موضوع در ماه ژوئیه گذشته به وضوح روشن شد به این معنی که فرمانده منطقه اول از دستورات عربستان برای مقابله با نیروهای مشترک که در راه استان شبوه بودند، سرپییچی کرد.
این اقدام واکنش فوری عربستان و بمباران لشکر 23 «میکا» را به دنبال داشت که منجر به کشته شدن بسیاری از افسران و سربازان شد و جالب اینکه این داستان به اینجا ختم نشد زیرا اندکی بعد آتش درگیری بین نیروهای وابسته به الحلیلی و شبه نظامیان هاشم الاحمر در گذرگاه «الودیعه» با عربستان شعله ور شد.
این درگیریها در پی تلاش افراد مسلح الاحمر برای تسلط بر گذرگاه و به منظور راه یافتن به سمت استان های شمال شرقی یمن رخ داد.
اما یک گروه از نیروهای نظامی وابسته به منطقه اول نظامی به سمت الودیعه حرکت کرده و با مهاجمان درگیر شده و تلاش کردند مانع پیشروی آنان شوند. این تحولات موجب شد عربستان در چگونگی حل و فصل این وضعیت سردرگم بماند.
چشم امید عربستان به سربازانی که جز سرپیچی کمکی نکردند
امروز با گذشت دو ماه از آن حوادث به نظر میرسد فاصله بین عربستان و کسانی که انتظار می رفت در حضر موت سربازان آن باشند، بیش از پیش افزایش یافته است.
برخی معلومات حاکی از این است که ائتلاف سعودی علیه یمن به عمد تلاش کرد الحلیلی را از فرماندهی منطقه یکم برکنار کند، اما دستاوردهای میدان نشان می دهد که این سرلشکر پر سرو صدا و مرتبط با علی عبدالله صالح بزرگتر از آن است که به سهولت برکنار شود از همین رو تمام کاری که عربستان توانست انجانم دهد، تشکیل اتاق مستقل عملیات به فرماندهی هاشم الاحمر برای عهده دار شدن عملیات یورش به مأرب بود.
این ناتوانی سعودی همچنین در منطقه دوم نظامی شامل بخش هایی از استان های حضر موت و «شبوه» و استان «المهره» و جزیره «سقطری» نمود یافت.
ناتوانی نیروهای حامی هادی در بازپس گیری المکلا از القاعده
ناتوانی مزبور به این شکل بود که از زمان تسلط افراد مسلح القاعده در ماه آوریل گذشته بر «المکلا» که مقر منطقه دوم نظامی بود، دولت منصور هادی نتوانست تسلط خود بر آن را بازیابد و بیشترین دستاوردهای آن وعده های تکراری مبنی بر پیشروی نیروهای ائئلاف سعودی به سمت مکلا برای آزادسازی آن از القاعده بود؛ قول هایی که هرگز عملی نشد.
سرهنگ «محمد علی حمود» فرمانده منطقه دوم که در نیمه آوریل گذشته دوستی خود را با « نیروهای ائتلاف سعودی» اعلام کرد یک قدم به سمت آزاد سازی آن برنداشت، همانطور که «عبدالرحیم عتیق» که پس از او به عنوان فرمانده منطقه دوم تعیین شد نیز در این خصوص هیچ اقدامی نکرد.
در استان شبوه نیز اوضاع بهتر از سایر منانطق نبود، به این معنی که سرلشکر «عوض العولقی» فرمانده محور نظامی «عتق» که عربستان و متحدانش به او اطمینان داشتند، هیچ اقدامی که بر بجا بودن این اعتماد صحه بگذارد، انجام نداد، بلکه کاملا برعکس به محض اینکه نیروهای ارتش و کمیته های مردمی به سمت مرکز این استان پیشروی کردند، سربازان و افسران تحت امر العولقی به آنان پیوستند، در نتیجه دولت رئیس جمهور فراری یمن او را برکنار کرده و به دادگاه نظامی ارجاع داد.
اما این مجازات ها در پر کردن شکاف به وجود آمده و یکپارچه کردن صفوف نیروها برای مقابله با انصارا لله موفقیت آمیز نبود.
عملیات «صافر» که به کشته شدن دهها سرباز عرب از جمله اماراتی و سعودی منجر شد بهترین دلیل بر این ناکامی است.
بیشتر اطلاعات موجود حاکی از این است که موشکی که به پادگان 107 در استان مأرب اصابت کرد از منطقه «حریب» در «بیجان» از توابع شبوه شلیک شد؛ منطقه ای که نیروهای به اصطلاح «نیروهای شرعی» از آزاد سازی آن خبر داده بودند.
از این فراتر اینکه برخی منابع آگاه از مسائل پشت پرده، سرلشکر «محمد علی المقدشی» را که هادی او را به عنوان رئیس ستاد کل ارتش منصوب کرده بود ،به لو دادن این پادگان در صافر و ارائه اطلاعاتی از آن به انصار الله متهم و اعلام کردند به دلیل ارائه همین اطلاعات بود که موشکها به دقت به این محل اصابت کرد.
این منابع، المقدشی را نیز عامل کشته شدن 57 تن در «مکیراس» در استان «أبین» دانسته و اعلام کردند خبرچینی او در مورد نحوه تمرکز و استقرار آنان موجب بروز این وضعیت شد.
چیزی که اطلاعات موجود را تقویت می کند، اینکه منابع نزدیک به هادی اعلام کرده بودند که وی پس از بازگشت از تشییع کشته شدگان نیروهای اماراتی المقدشی را برکنار خواهد کرد و سرلشکر سیف الضالعی را جایگزین او می کند.
اما منابع اماراتی اعلام کردند که با توجه به اینکه المقدشی در استان مأرب نفوذ زیادی دارد، هادی قادر به برکناری او نخواهد بود و بر این اساس برکناری او از این پست دشمنی قبیله ای با نیروهای ائتلاف را دامن خواهد زد به گونه ای که به حاشیه بردن وی و کاهش تدریجی نقش او گزینه ای بهتر بوده و شانس بیشتری خواهد داشت.
بداقبالی عربستان در ابین نیز دامن آن را گرفت
اما در استان أبین نیز بخت با نیروهای حامی منصور هادی یار نیست و اوضاع آنجا نیز از نظر حمایت نیروهای به ظاهر حامی آن بهتر از سایر استان ها نیست.
لشکر «المجد» که در «مکیراس» مستقر شده و حمایت خود را از نیروهای ائتلاف سعودی اعلام کرد، به محض اینکه نیروهای جنبش انصار الله و نیروهای مسلح بر این منطقه تسلط یافتند، در پیوستن به آنان هیچ تردیدی به خود راه ندادند.
حتی فرماندهان موسوم به «مقاومت جنوبی» لشکر المجد را به تسلیم پایگاهها و سلاح و مهمات آن به انصار الله متهم کردند.
اما عملکرد فرماندهان استان «تعز» بیش از سایر مناطق بیانگر پراکندگی در بین صفوف جبهه حامی دشمن سعودی است.
در همین ارتباط «علی مسعد حسین» فرمانده محور تعز که پیش از فرار منصور هادی به ریاض حمایت خود را که از نیروهای او اعلام کرده بود، فقط چند ساعت در میدان نبرد مقاومت کرد.
جریان از این قرار بود که مسعد حسین نیز با رسیدن نیروهای کمیته های دفاع مردمی به استان تعز از آنجا گریخته و به الضالع زادگاه خود رفت و به این ترتیب تمام مواضع نظامی پس از او یکی پس از دیگری سقوط کرد.
وی برای جبران سقوط این پایگاهها تلاش کرد با اعزام سه گردان از نیروهای مبارز از الضالع و «ردفان» در کنار شبه نظامیان الاصلاح به مقابله با انصار الله برخیزد و از سقوط کل استان جلوگیری کند.
اما سقوط استان مأرب آنطور که عربستان امیدوار است، هنوز دور از دسترس است، زیرا بیشتر کسانی که در این استان مبارزه می کنند، با سعودی ها ناآشنا هستند و نه لشکر نظامی و نه گروههای قبیله ای در کنار نیروهای ائتلاف سعودی نیستند، بلکه فقط اعضای اخوانی و القاعده و سربازان خلیجی و نظامیان یمنی که در عربستان آموزش دیده اند از این ائتلاف حمایت می کنند.
به طور خلاصه دستاوردهای جاری نشان میدهد که عربستان و نیروهای حامی عبد ربه منصور هادی در تنگنای واقعی گرفتار شده اند زیرا بیشتر فرماندهان نظامی حامی عربستان یا در حمایت از آن تردید دارند و یا به دلیل نبود امکانات لازم از هر گونه اقدام موثر ناتوان ماندهاند.
اما تفاوت قابل ملاحظه در این خصوص این است که ریاض و دولت عبدربه منصور هادی رئیس جمهور فراری یمن این واقعیتها را می دانند اما اصرار دارند که به سیاست برکناری عزل و نصب ادامه دهند تا جایی که این سیاست به تنها اهرم در دست هادی تبدیل شده است و تا کنون در اجرای راهبردی که عربستان از آن تحت عنوان «ارتش ملی» یاد میکند، موفق نبوده است.
این ناتوانی به یک برگ برنده در دستان انصار الله تبدیل شده است که در هر گفتوگویی می تواند از آن به منظور تثبیت پیشروی نیروهای خود و شایستگی آنان در حفظ امنیت و استقرار کشور استفاده کند.
انتهای پیام/852