به گزارش «شیعه نیوز»، در شرایطی که هر یک از اعضای خانواده یک گوشی موبایل و یا یک تبلت در دست دارند و بیشتر اوقات خود را با آن می گذرانند انتظار ارتباط با اعضای خانواده مفهومی جدید به نظر می رسد. گویی این رسانه های مجازی مهلت ایجاد ارتباط با افراد نزدیک را به ما نمی دهند .
وقتی پشت این تکنولوژی های نو ظهور می نشینی زمان چنان می گذرد که در فکر ما نمی گنجد.این وسایل ما را از هسته ای ترین و بنیادی ترین جایگاهمان دور می کنند و برای هر کسی حریم خصوصی را ایجاد کرده است. درباره فضاهای خلا ارتباط صمیمی در خانواده ها و چگونگی رفع این مشکلات خبرنگار شفقنا زندگی گفت و گویی با حجت الاسلام محمد برمایی استاد حوزه و دانشگاها انجام داده است که متن آن را در زیر می خوانید:
* به نظر می رسد در حال حاضر با وجود شبکه های اجتماعی روابط بین فردی اعضای خانواده دچار مشکل شده است و افراد تقریبا کم ترین ارتباط را با یکدیگر در خانواده دارند، از نظر شما حل این مشکل چگونه ممکن است؟
وقتی از یک خانواده حرف می زنیم باید بدانیم خانواده یک جامعه کوچک است که به صورت مفهومی در این جا خانواده تعریف می شود در خانواده یکی از مهم ترین مباحث فردیت است،یعنی خانواده از مجموعه ای از افراد تشکیل شده که شامل یک آقا یک خانم یک پسر یا یک دختر که می تواند کودک یا نوجوان باشند؛ به عنوان مثال میتوان گفت جایگاه زن در خانواده فرد می شود نشان دهنده جنسیت و شانیت اوست به این معنی که فردیت با خودش جنسیت و شأنیت می آورد بنابراین مساله ای که خیلی برای ما مهم است اول فردیت است نکته بعدی رفتار است ، رفتار یک کنش است وقتی یک زن و مرد در کنار هم در یک خانواده با هم زندگی می کنند حاصل رفتارهایی هستند مثلا مرد به لحاظ مرد بودنش، شوهر بودن و پدر بودن را در یک رفتار نشان می دهد که رفتار مساوی است با کنش .نکته بعدی بحث روابط است، رابطه دقیقا یعنی کنش و واکنش و دیگر فقط رفتار نیست و این دقیقا مانند یک توپ پینگ پنگ است که پاس داده می شود.مثلا مرد عصبانی می شود همسر مرد را کنترل می کند، مرد به لحاظ جنسی هیجانی می شود و همسر پاسخش را به لحاظ عاطفی می دهد و یا فرزند ممکن است نیاز به رفتارعاطفی داشته باشد که این حوزه ارتباطی از اینجا نشأت می گیرد.
* خانواده فعلی در جامعه ما در کدام حوزه پر رنگ تر است؟
باید بگوییم ما در فردیت ها پررنگ هستیم وحوزه جمع گرایی ما به فردیت و من بودن خودمان تعریف شده مثلا من مرد خانه هستم و چون مرد خانه شده ام عملا فرعون خانه ام. آیه ای در قرآن کریم است به نام الرجال قوامون علی النسا درواقع برای من ارتباط و رابطه تولید نمی کند حق فردی ایجاد می کند که این حق فردی فقط کنش است یعنی من می گویم که این کار باید انجام شود ،رفتار شود و همه باید آن را رعایت کنند و اکثر زنهای ما در جامعه چه به لحاظ تشرعی که دارند و مسلمان هستند به خاطر همین آیه قرآن دچار مشکل می شوندو این طور معنی می کنند، زنها در سلطه آقایان هستند.
مساله ای که باعث دغدغه خاطر ما شده است که خانواده ها در حال حرکت به سمت فردگرایی هستند بنابراین این سوق و انتقالی که در حال انجام است رفتارهای یک سویه است که ما را دچار اختلال میکند. حال این ارتباط باید بعدا موثر تعریف شود ولی در حالت اولیه باید به این فکر کنیم که چرا در جمع یک خانواده، یک wifi یا یک موبایل بلافاصله یک حریم خصوصی در فردیت من ایجاد می کند و من را به انزوایی در خانواده می کشاند.
در حال حاضر تمام ابزارها مانند فضاهای اجتماعی،شبکه های اجتماعی، شبکه های مجازی، و چه فضاهایی که در حال حاضر به عنوان حقوق تعریف می شود افراد را به فردیت نزدیک می کند. مثلا تعریف زن امروز جامعه ما چقدر به ادبیات خانواده ما و به ارتباط خانواده ما کمک می کند به این معنی که این ادبیات تولید ارتباط می کند تا تولید حقانیت فردیت؟ امروزه خانواده ما در بعد اول دچار مشکل است. البته باید اشاره کنم مبتلا بودن به معنای بیمار بودن نیست، اتفاقا در شبکه های اجتماعی حالمان خوب است در آنجا هویت و دستاورد داریم مثلا در صفحه شخصی خودمان مطلب خوب میگذاریم چندنفر لایک می کنند بنابراین ما در آنجا یک دستاورد اجتماعی داریم ولی در واقع دستاوردهای آنجا ما را از حریم اولیه که خانواده است دور می کند.
بنابراین اولین نکته بحث فردیت است یعنی ما در انحصار حریم فردی هستیم به طور مثال این روزها اکثر افراد در نوع ارتباط های اجتماعی این فضارا فضای خصوصی خود می دانند بنابراین ما درخانواده در این نکته مشکل داریم و تفکیک و مرزبندی در این بحث نداریم و براساس نظام های ارزشی مان مرزبندی نمی کنیم بلکه بر اساس قوانین تکنولوژی مرزبندی می کنیم که اینها ارزشی نیستند. مثلا در قوانین تکنولوژی در شبکه های اجتماعی در تنظیماتش کاری کنیم که یک عده ما را اصلا نبینند یا کاری کنیم که همه به ما دسترسی پیدا کنند اینها فقط قوانین و تکنولوژی است ولی نظام های ارزشی ما آن قوانین را اجرا می کند که تکنولوژی می گوید. دلیل این موضوع هم در این مساله است که در جایی که خودنمایی بالا باشد شما دیگر در نظام ارزشی زندگی نمی کنید به این معنی که شما در فضای مجازی موفقیت را در تعداد LIKE شدن میبینید به این معنا که چه تعداد بازدید کننده و طرفدار دارید.
* خانواده های امروز ایرانی در بعد رفتار چگونه اند؟
نکته دوم رفتار است و اینکه رفتار من در خانواده چه تبعات و ارتباطی را می تواند به بار بیاورد چون هر فرد تنها فقط به رفتار خود فکر می کند نه به اثر آن رفتار.و نهایتا به این موضوع که مافقط به احقاق حقوق خود فکر می کنیم.
وقتی صحبت از این می کنیم که در روابط میان فردی در خانواده حقوقی قائل هستیم این حقوق یعنی تکلیف؛ مثلا شما در دفتر من بعنوان یک میهمان حقوقی دارید و من باید آن حق را به جا بیاورم مثل میزبانی من و میهمان نوازی بنابراین یک تکالیفی بر اساس آن حقی که دارید برمن بار می شود یعنی من موظفم که این تکالیف را انجام دهم. در خانواده نیز این امر صادق است .
در خانواده وقتی صحبت از حقوق می شود یعنی برای یک نفر وظیفه مشخص می شود و او موظف است این تکلیف را انجام دهد اتفاقی که در فضای خانواده می افتد این است که ما در فضای خانواده دنبال تکلیف نیستیم و دنبال حقی هستیم که برای هر فرد تعریف شده است.بنابراین این حق فقط از یک سو تعریف می شود و آن حقوق فقط رفتار تولید می کند. مثلا من مرد خانه هستم پس حقوقی دارم این حق از طرف من ساتر می شود ولی معلوم نیست طرف مقابل آن حق من را به رسمیت بشناسد. و چه برسد که برایش تکلیف تعیین کند و چه به این برسد که آن تکلیف را انجام دهد و خودش را موظف و متشرع آن فضای تکلیفی بداند!
بحث بعدی بحث رفتارهای یکسویه در خانواده ها است یعنی خانواده حق را از یک طرف تعریف می کند، زیست را از طرف دیگر، حق اجتماعی را در فضای دیگری تعریف می کند اگر وقتی این مساله چندبعدی نشود و همه افراد خانواده دارای حقوقی نباشند و در قبال هم خود را مسئول ندانند حتماآن خانواده را دچار مشکل و آسیب خواهدشد. مانند بندگی است که شما یکسویه سمت خدا نمی روید. حتی امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق خود به ازای هر حقوقی که تعریف می کند تکلیفی را مشخص می کند.بنابراین دوسویه بودن این حقوق در خانواده ها خیلی مهم است که در حال حاضر کمرنگ شده است.
* با این وجود ارتباط در خانواده های ایرانی یا وجود ندارد و یا موثر نیست؟
بله. ارتباط در بعضی از خانواده های ما ایجاد می شود اما موثر نیست. در یک تحقیقی که از طرف یکی از اساتید دانشگاه انجام گرفته، گفته میشود که میانگین صحبت کردن میان زن و شوهر در خانه 17 دقیقه است اما این 17 دقیقه نگران کننده نیست. نگرانی ما جایی است که زمانی محتوای گفتگو را بررسی میکنیم میبینیم که فقط در مورد مسائل جنبی مانند خانه،شهریه دانشگاه ، معیشت و….صحبت می شود ودر مورد خودشان حرف نمی زنند . این گونه ارتباطات، خانواده را بیشتر متشنج می کند و یا باید بگوییم تنش این خانواده به دلیل نداشتن ارتباط موثر بیشتر می شود. چه بسا که بعضی از این ارتباط ها خودش تولید آسیب می کند و خود را در فرایند دچار مشکل می کند و این ارتباط ناقص است. مانند اینکه آیه قرآن را نصفه بخوانیم. مثلا وقتی خداوند در قرآن می فرماید : ” وقتی ثواب شما به من برسد من ده برابرش را به شما می دهم ” این نتیجه را به ما می دهد که این ثواب زمانی اتفاق می افتد که عمل ثواب شما و آن پیام شما به خداوند برسد. بنابراین ما روابط درون خانواده ای را زمانی موثر می دانیم که ارتباط موثر باشد یعنی در چارچوب یک ارتباط درست مانند شنیدن و گوش دادن درست باشد وگرنه صرف گفتگو دلیل بر ارتباط موثر نیست؛ در واقع ارتباط هست ولی موثر نیست و ارتباطی نیست که انسان ها تخلیه روانی و آرامش شان در آنجا تامین شود.
وقتی زوج برای رسیدن به آرامش ازدواج می کنند. این آرامش فرآورده یک خانواده سالم است خانواده ای که ثبات رفتاری و ارتباطی دارد و خانواده ای که ارتباط موثر درآن وجود دارد اما فرآورده های خانواده های امروزی و نوع ارتباط ها ارتباطهای جالب و موثری نیست و درتامین حوزه عاطفی دچار یک سری اختلالاتی شده است.
* آیا الگو گرفتن از رفتار نسل قبلی مانند مادر و پدر صحیح است؟
اول باید به این سوال پاسخ دهیم، متناسب با نیازها و زندگی های امروزی چقدر باید از زندگی گذشته الگو بگیریم؟ ما امروزه دچار یک موضوع جدیدی به نام حق خصوصی هستیم. بطور مثال به دختران دهه شصتی می گفتند برو درس بخوان حقوق بگیر شوی که دستت جلوی همسرت دراز نباشد اما در دهه بعد گفتن با مردی ازدواج کن که بتواند هزینه هایت را تامین کندو بعد هم در دهه امروزی داریم به ازدواج سفید می رسیم. امروز روابط خیلی پیچیده شده است بنابراین الگوپذیری ما از خانواده گذشته که پدرو مادرهای ما هستند و خانواده های امروزی که خودمان هستیم و خانواده فردایی که بچه های ما قرار است تشکیل دهند باید یک نسبت متعارف و متعادل داشته باشد و مصداقی نیست چون کارکردهایشان تغییرکرده است.
به طور کلی ما در مورد الگوپذیری مشکل داریم به طورمثال اهل بیت در زندگی ما الگویند، قدیسند یا اسوه هستند؟ قرآن کریم می فرماید اینها اسوه اند یعنی قدیس نیستند چون دست نیافتنی می شوند، الگو نیستند چون الگو چندبعدی است. شاید اگر الگو را به اسوه نزدیک کنیم بگوییم که الگو و اسوه در یک ردیفند مثلا شما پدرتان پدر خیلی خوبی است ولی معلوم نیست پزشک حاذقی باشد؛ چندبعدی بودن و همه ابعاد را با هم داشتن مخصوص اسوه است، اسوه زمان و مکان ندارد. آیا خانواده های دیروزی ما اسوه اند یا الگو هستند؟و اینکه کدام بخش از خانواده دیروزی را الگو د رنظر می گیریم؟
در گذشته خانواده ها مردسالار بودند اما امروزه فرزندسالاری در حال نمود است و در این حال از دست والدین خارج می شود. بنابراین باید روی میزان و غلظت این الگوپذیری صحبت شود. یک مساله ای که نباید آن را فراموش کنیم تفاوت، فاصله اجتماعی، فاصله فردی و اشتراکات معنایی ما با خانواده گذشته که پدر و مادر بودند آنقدر زیاد نبوده. در واقع به لحاظ زندگی با هم فاصله زیادی نداشتیم در حالیکه نسل جدید قائل به حقوق نسل گذشته نیست و برای خودش حقوق دیگری تعریف کرده است.
در مساله الگو پذیری این موضوع را نیز باید در نظر گرفت، مصادیق خانواده های دیروزی ممکن است در حال حاضر کارکرد خود را از دست داده باشد به درد امروز ما نخورد ولی در واقع کارکرد مفهومی و معنایی شان بسیار بالا باشد . کهن بودن آنها به معنای قدمت و تبارشناسی و به معنای ریشه داشتن و عقبه داشتن است که فکر کردن به آن فضا باعث آرامش ما خواهد شد.این موضوع به معنای این است که اگر مصادیق دیروزی با امروز متفاوت شده حوزه اخلاق ها و ارزشها و نظام های ارزشی هنوز تغییر نکرده است. ما نمی توانیم بگوییم که مفهوم 1400 سال پیش به درد جامعه امروز نمی خورد اما مصداقآن دیگر دارای کارکرد جامعه امروز نمی باشد به درد امروز نمی خورد منظور از مصداق یعنی نوع شوهرداری، نوع خانه داری در پنجاه سال پیش یک مدل بوده اما امروزه فرق کرده. خانم خانه امروز حاضر است که کارگر بگیرد و برای فرزندش دنبال مهدکودک می گردد چون کارکرد اجتماعی او هم به نوعی فرق کرده است و رفتار اجتماعی اش متفاوت و متنوع است. بنابراین کارکردالگویی خانواده های دیروزی برای خانواده های امروزی در جایگاه صرفا مصداق نیست بیشتر باید به سراغ کارکردهای مفهومی و معنای آن خانواده برویم.
در ادامه باید بگویم اولویت یک زندگی ایرانی، خانواده بوده و این اولویت یک را بر اساس آداب و رسوم و تشیع، سنت نبی اکرم و فرهنگمان می گیریم. به گفته پیامبر بهترین شما کسی است که با خانواده همسرش خوشرفتار باشد و بهترین برای خانواده من خودم هستم و من بهترینم برای آن خانواده به این معناست که پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: اولویت زندگی من در فضاهای رفتاری و ارتباطی ،خانواده من است .
این اولویت بندی یک مساله بسیار مهمی است که در جامعه کنونی ما به هم خورده است بدون اینکه خودمان بخواهیم.مثلا اولویت بندی خانواده ای که 5 سال است ازدواج کرده باید فرزندآوری باشد زمانیکه این اولویت بندی را بهم بزنند درصد نازایی در کشور بالا می رود و همچنین امروزه اولویت اول یک زوج جوان در خانواده پول درآوردن است. این یک مشکل اساسی است که اولویت بندی را در جامعه ما تغییر دادند انگار که خانواده وجود ندارد. اولویت ها براساس حقوق و بر اساس جایگاه تعریف می شوند یعنی جایگاه یک خانواده دو نفره که ده سال ازدواج کرده و کل ده سال را درگیر تحصیل و شغل بوده این خواهدش د که بعد از ده سال با کلی درمان و کلی هزینه برای این مملکت بچه دار شوند بنابراین آن هنگام اولویت را نازل و مبتذل کرده ایم و تنزل داده ایم.
در تعریف جایگاه زن بودن اولین و مهمترین وظیفه بعد از همسری و زن بودن ، مادربودن است ولی امروز در اولویت بندی زنان جامعه ما اینگونه نیست یعنی اول به سمت موقعیتهای اجتماعی می روند و خانواده پله ای است برای رسیدن به موقعیت های اجتماعی.
* در دوره هایی تشویق به ازدواج زود هنگام در جوانان صورت می گرفت، به همین دلیل این خانواده جوان بدلیل به دست آوردن شغل و تحصیلات فرزندآوری را به تاخیر می انداختند. نظر شما در این باره چیست؟
در تشکیل خانواده و روابط درون خانواده ای آدرس های غلط زیادی به ما دادند. ما در اسلام توصیه به زود ازدواج کردن و استخاره در ازدواج را نداریم . بلکه به ما توصیه شده است به موقع و به جا ازدواج کنیم.باید ببینیم می توانیم چه کسی را خوشبخت کنیم و بعد از ازدواج چه کارهایی باید انجام دهیم.بنابراین جوانان باید به این موضوع توجه کنند که در فرایند زندگیشان، در چه سنی چه کارهایی را باید در اولویت انجام دهند که اگر آن را انجام ندهند آن عمل یک کار عقب افتاده اولویت دار زندگیشان می شود.ما امروزه به اهمال کاری دچار شده ایم بیش از 95 درصد مردم کل دنیا اهمال کارند. ما اهمال کاری وظایف و روابط درون خانواده ای داریم.
* آیا اولویت بندی در خانواده هم وجود دارد؟
بله، اولویتبندی درون خانواده ای بسیار مهم است. مثلا اولویت اول یک مرد در زندگی بایدهمسرش باشد، در حالیکه امروزه اولویت اول یک مرد در زندگی اینگونه نیست در شرایط مساوی اولویت اول یک مرد فرزندان و پدر و مادرش نیستند بااینکه پدر و مادر باید دیده شوند و حقوقشان باید رعایت شود ولی در شرایط برابر باید اولویت همسر باشد. اما اولویت های درون خانوادگی ما متفاوت شده بطورمثال پدر به دنبال رشد اقتصادی است.بنابراین وقتی اولویت بندی درون خانواده ای بهم بریزد اوضاع را بشدت بدتر می کند.
از نظر من عدم اولویت بندی و موثر بودن اولویت بندی ها، پایبند بودن افراد به آن اولویت بندی در درون خانواده را موثرتر و مهم تر است. شاید رسانه ها و علما در تلویزیون و کلاسها باید به خانواده ها گوشزدکنند که آقای خانه اولویت اولت همسرت است، بابای خانه اولویت اول خانه ات فرزند دخترت است، این خیلی مهم است که بخش بسیار مهمی در حوزه روابط درون خانواده ای هست که تمام توصیه های اهل بیت نسبت به فضاهای درون خانواده ای به اولویت بندی ختم می شود.وقتی به فرزندانمان می گویند و بلوالدین احسانا این اولویت بندی و ختم و مرز نشان دادن ما در روابط درون خانواده ای است.وقتی مطلق قید می کنند برایش تکلیف بار می آورند و این اولویت بندی را پررنگ تر می کنند.
وقتی به پدرو مادرهای ما می گویند در آن دنیا از شما در مورد تربیت فرزندان شما سوال خواهد شد، این در نظام ارزشی ما و معادگرایی خانواده ما بسیار مهم است. متاسفانه آینده نگری و معادگرایی در خانواده های ما خیلی مادی، مقطعی است.
* تربیت فرزندان یکی از الویت های هر پدر و مادری است. پدر و مادر از چه روشی می توانند تربیت دینی را در فرزندان خود نهادینه کنند؟
اولویت یک پدر و مادر در کنار فرزندان تربیت دینی را یاد دادن است نه آموزش دینی. یکی از آسیبهای کارکرد خانواده این است که ما بیشتر آموزش دینی می دهیم نه تربیت دینی. تربیت با آموزش کاملا متفاوت است و تفاوت رفتار ایجاد خواهد کرد. تمام حوزه های تربیتی ما شاهد بر اینند که شما وظیفه دارید، حق دارید و حقوقی برگردن شماست و تکلیفی برشما بار است و از آن تکلیف از شما سوال خواهند کرد.حال شما بر اساس تکالیف اولویت بندی کنید . ما براساس مباحث فردی خودمان و براساس منیت، کیستی و فردیت گرایی خودمان داریم، تکلیف معلوم می کنیم و این کار غلطی است چون ارتباط دوسویه است کنش و واکنش و یکسویه نمی شود حقوق تکلیف کرد.
* بسیاری معتقدند که مردان به اندازه زنان دنیای امروز و تفاوت زنان با مادرانشان را درک نکرده اند، آیا از نظر شما این صحیح است؟
اززمانی که کتابهایی مثل رازهای زنان و رازهای مردان، آنچه که زنان باید درباره مردان بدانند و از این دست کتب که برای چندین بار در این کشور توسط مترجمین ترجمه شده و نشر پیدا کرد، از خودم پرسیدم که آیا این کتابها می تواند موثرباشد؟ آیا دانستن حقوق و صرف شناخت دردی دوا می کند. نکته دوم این بودکه تفاوتهایی که اینها از زنان و مردان تعریف می کنند در حوزه جنسیت و فیزیولوژی و روانشناختی متفاوت نیست. درحوزه روانشناختی کار کلینیکال و علمی است و اینکه زنان و مردان در مقابل بعضی از رفتار های چه واکنش هایی نشان می دهند که همه اینها را بعدا متوجه شدیم. وقتی در حوزه های سرشتی و ذاتی در حوزه زنان و مردان تفاوت قائل می شوید ایا این تفاوت مبتنی بر تفاوت های اصیلی که ما قبول کردیم و پذیرفتیم هست یا نه ؟
این تفاوت هایی که می گوییم بر اساس کدام ایدئولوژی و بر اساس کدام نگرش و باور تعریف شده؟ قرآن در مورد تفاوتهای مردان وزنان صحبت می کند و اشاره دارد وقتی می گوید مرد بایداین کار را در مورد همسرش انجام دهد یک بار روانی دارد و مرد باید تامین نیاز همسرش را انجام دهد به تفاوت اشاره می کند ضمن اینکه به راهکار هم اشاره دارد.
نکته دوم راهکار بود که آیا راهکارهایی که ارائه می دهند مبتنی بر سبک زندگی ما هست یا خیر ؟بعضی از راهکارها،تفاوتها، گوشزدها و شناخت ها را قبول دارم ولی بسیاری از راهکارها را قبول ندارم نکته دوم اینکه گفتید که زنان ما خواسته ها و نگاه هایشان متفاوت شده آیا این تفاوت کیفیت زندگی ما را تغییر داده یا نه؟
اولویت بندی اول یک زن در خانه یعنی همسرش است .باید به دختر جامعه بگوییم که تو برای معشوقه بودن و برای همسر بودن باید ازدواج کنی.به پسر جامعه امروز باید گفت که عشق به معنی این نیست که یک دختری که تو عاشقش شدی فقط مال تو است.عشق های این دوره هم مبتذل شده.عشق های فاخر و اسطوره ای ما چه در ادبیات ملی مذهبی و چه در ادبیات دنیا واقعی، اصیل بود. اما در حال حاضر تغییر موضع هایمان را می بینیم .زنان جامعه وقتی تغییر موضع داده اند باید بدانند که در این تغییرات چه چیزی عایدشان می شود؟ چه چیزی از ازدواج گیرمان می آید اگر به دنبال معیار لتسکنو علیها هستیم باید با معیار لتسکنو علیها پیش برویم. چون تغییر موضوع انجام شده، ازدواج سپید در حال انجام شدن است، بله، چون پذیرش مردان ما در دنیای امروزی تعریف و کارکرد زن زندگیشان را هنوز نپذیرفته اند .
ولی سوالی که زنان باید از خود بپرسند این است که این تغییر کارکرد اجتماعی به چه قیمتی است؟ به قیمت به هم زدن اولویت های سبک زندگی در درون خانواده و نگاه های فمنیستی ؛ این نگاه ها زن را از ساحت زن بودن هم دور می کند.
روانشناسان ما نباید در این تله بزرگ بیفتند تله ای به نام تغییر به قیمت دنیای جدید. جوامع پیشرفته جوامعی هستند که به سنتهایشان و کارکرد آن سنتها پایبندند؛ نه اینکه با حضور هر نوع تفکر و نظریه ای بلافاصله مکتب و نظام های ارزشی شان را دچار تغییر و تزلزل و سستی بکنند.
امروز اگر فقط کمی پذیرش و هماهنگی در روابط درون خانوادگی بیشتر شود و نوع باورهای ما در زمینه و فضاهای عمومی تر و حوزه اجتماعی تر تغییر کند و مهارت های این چنینی به دست بیاوریم می بینیم که زن امروز ما به راحتی می تواند مادری کند و همسرداری کند.
بنابراین روابط درون خانوادگی مبتنی بر فضای روانی درون خانواده است یعنی هرچقدر فضای روانی که در درون خانواده حاکم است با رعایت و تثبیت حقوق، تثبیت جایگاه و منزلت و شأنیت افراد در خانواده ایجاد شود، این فضای روانی حاکم بر روابط خانواده را می سازد که اگر بسیار ثابت و تبیین شده باشد سرمایه های روانی و سرمایه های شناختی در خانواده به شدت خودش را نشان خواهد داد. آرامش و سکینه در آن خانواده بالاخواهد رفت همچنین روابط و کنش و واکنش دو طرفه می شود.
*در دین اسلام به فضای روانی در خانواده چگونه نگاه شده است؟
وقتی فضای روانی در خانواده مثبت باشد هر یک از اعضای خانواده نسبت به جایگاه، شانیت و منزلت اعضای خانواده کوشش می کند. زمانیکه در خانواده، من به عنوان مرد زندگی جایگاه زن زندگی را تثبیت کنم و به فرزندانم بگویم که این مادر خانواده و همسر من است. درباره شانیت و منزلیت در وصیت نامه علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام می فرمایند : اگر می خواهی همسرت همیشه شادابی و طراوتش را حفظ کند، او را از کارهای سخت بازدار. بنابراین فضای روانی حاکم بر خانواده در ارتباط موثر بین روابط درون خانوادگی موثر است.
نکته دوم در فضای روانی، سرمایه گذاری روانی به معنای انرژی روانی، فعالیت های شناختی، دارایی های روانشناختی و درگیری های روانشناختی است. ما در فضای روانی حاکم بر خانواده ، فضای روانی را سالم می دانیم که اعضای خانواده نسبت به حال افراد خانواده انرژی خرج می کنند.
فعالیت های شناختی، یک سرمایه است. با ازدواج عملا سرمایه گذاری می کنیم. فعالیتهای شناختی فعالیت هایی هستند که وقتی در حال سرمایه گذاری هستید باید چیزی عایدتان شود و باید بدانید که از این فضای سرمایه گذاری قرار است چقدر سرمایه بگذارم برای کجای زندگی و چه چیزی قرار است عایدم شود.بلافاصله دارایی های روانشناختی بعدش بوجود می آید. مثلا همدلی و همدردی را در خانواده خرج می کنیم .باید ببینیم که نسل امروز دارایی های روانشناختی شان را در کجای زندگی خرج می کنند ؟
مجموعه همه اینها سرمایه گذاری گستره روانی خانواده را ایجاد می کند حتما در این گونه خانواده ها تنش کم است و اولویت همه افراد خانواده، خانواده است.
در نتیجه تمام روابط درون خانوادگی ما در فرایندهای رابطه عاطفی است و نقطه عطف خانواده امروز، رابطه عاطفی است که متاسفانه رابطه عاطفی ما مجازی شده است و نتیجه بحرانی است که در خانواده ها شاهد آن هستیم.
* عموما افراد تعریف متفاوتی از محبت دارند، گاهی افراد محبت را کلامی می دانند و عده ای محبت را در رفتارهای خاص؛ کدام گونه صحیح است؟
محبت یعنی همه عشق، علاقه و عاطفه تان را خرج کسی می کنید که برایتان مهم است، اینکه او در حالت گریه و یا خنده باشد و آینده اش برایتان مهم است. پدری که تا پاسی از شب مشغول کار است می گوید خانواده ام را دوست دارم، درست است ولی مهارت ابراز ندارد و گرنه محبت را می فهمد.
ما در روابط بین درون خانواده مهارتهای ارتباطی خوب نداریم به همین علت ارتباط موثر برقرار نمی شود. افرادی هم هستند که مهارت گفتاری ندارند که در جلسات گفتاری مشکل آنها حل می شود. البته زمان هایی هم تفاوت در درون افراد است زمان هایی فرد درون گراست و مدل رفتاری اش فرق می کند به او نمی توان گفت که محبت ندارد.بنابراین اگر در یک فضای خانواده حوزه های عاطفی و ارتباطات عاطفی ضعیف باشد ، روابط بین اعضا هم ضعیف میشود.
در اسلام ازدواج و تشکیل خانواده بر اساس حقوق افراد تشکیل می شود اما امتدادش بر اساس عشق و محبت است و بر اساس تکریم و شان و منزلت است .ما باید بر اساس حقوق و عقل خانواده را تشکیل دهیم ولی بر اساس عشق ورزیدن و محبت کردن مبتنی بر استراتژی رحمت و مغفرت زندگی کنیم. در این شرایط خانواده، فعال اکتیو و پویاست.
در پایان باید تاکید کنم تمام منطق اسلام و سبک زندگی مان را مبتنی بر روابط عاطفی بین اعضای خانواده می دانم و برون ریزی های هیجانی و عاطفی را بخش مهمی از زندگی؛ که متاسفانه امروز بقای افراد خانواده کنار همدیگر کم شده است ؛ خانواده در خانواده ایرانی باید پایگاه عاطفی بشود.
انتهای پیام/654