شهر آن قدر به بودنشان عادت کرده که دیگر یکی از اجزای منظر شهری شدهاند. در گوشه پیادهروها و کنارگذر خیابانها و لابهلای شلوغی چهارراهها٬ هر روز زنان دستفروش بساط میچینند و در سرما و گرما چشم به قدمهای رهگذرانی دارند که باعجله از کنار بساط میگذرند و گاه یکی میپرسد: این چند؟ از جنبههای اقتصادی و صرفه بازار دستفروشی که بگذریم، این زنان تابستان و زمستان در کنار خیابان رنج میبرند٬ از گرما و سرما گرفته تا آلودگی هوای خیابانهای خفه و دودگرفته و خستگی و انتظار و سر و کله زدن با مردم خیابان؛ دردسرها و مزاحمتهای نااهل هم که جای خود دارد. این زنان متکدی نیستند و فقط به اجبار زندگی و برای تامین معاش خانواده، روزها از خانه به خیابان میآیند تا در کنار بساطی محقر٬ خرج حلال سفرهی شامی را دربیاورند.